هدایت شده از دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
#غزل
#امام_زمان_عج_و_محرم
#شب_هشتم_حضرت_علیاکبر_ع
بی تو اینجا دلما لک زده از تنهایی
تو شبیه ضربان زمزمهی دلهایی
گرد اندوه و ستم را بتکان از دلها
که تو آرامش هر ثانیهی دنیایی
ای که لبخند تو صبح است و نگاه تو سحر
همچنان نوری و روی سر ما پیدایی
کربلا گریه کنان در بغلت میسوزد
بی گمان مرهم غمهای دل مولایی
با نگاهت دو سه خط گریهی جانکاه بخوان
ای که دلسوختهی غربت عاشورایی
اربا اربا تن دریا به زمین ریخته است
روضه خوان بدن تشنهترین دریایی
بدنش را تو مگر روی عبا میچینی؟
که چنان شعلهی آتش به نظر میآیی
#علی_گلی_حسین_آبادی
#محرم ۱۴۰۳
کانال اشعار در ایتا 👇
https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484
هدایت شده از دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
#غزل
#امام_زمان_عج_و_محرم
#شب_نهم_حضرت_عباس_ع
بی تو از خانهی بی روح جهان بیزارم
ماه در دست به دنبال تو شب بیدارم
تا نگاه تو در آیینهی قلبم جاریست
زیر باران بلا چتر محبت دارم
روی پیشانی من خط خجالت پیداست
وای بر من که برای تو فقط سربارم
دوست دارم که شبیه دل غمگین فرات
روی پاهای عمو جان تو سر بگذارم
علم افتاده و بی سایهی سر مانده جهان
سوز اشکم که بر این دشت بلا میبارم
آمد و رو به حرم گفت حسین آن لحظه
بدنش را نشد از روی زمین بردارم
گفت «ای اهل حرم میر و علمدار» که رفت
خیمهها را به که باید پس از این بسپارم؟
#علی_گلی_حسین_آبادی
#محرم ۱۴۰۳
کانال اشعار در ایتا 👇
https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484
#غزل
#رد_پای_دریا
تمام دشت پر از رد پای دریا شد
صدای علقمه آمد گل از گلش وا شد
فرات دست به سینه بلند شد از جا
فرات خیره به قد بلند سقا شد
چقدر موج به لبهای او تعارف کرد
و سر گذاشت به پایش پر از تمنا شد
چکید قطرهی اشکش به روی دامن آب
هزار موج عطش در فرات پیدا شد
چه شد که قلب زمان ایستاد آن لحظه
ستارههای جهان اشک آسمانها شد
همین که تیر به نزدیک مشک او آمد
دعای علقمه یا کاشف البلایا شد
شکست پشت تمام جهان شبیه حسین
جهان گرفت و گمانم معاد برپا شد
حسین اشک خدا بود و روی خاک افتاد
نسیم گریهی او روضهخوان دنیا شد
زمان شکسته شکسته به خیمه آمد و گفت
حسین داغ برادر که دید تنها شد
#علی_گلی_حسینآبادی
#غزل
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#علقمه
روضه یعنی، لحن خیس موجهای علقمه
روضه یعنی، بغض پنهان در صدای علقمه
کاش وقتی خواست یک جرعه بنوشد از لبت
استجابت میشد آن لحظه، دعای علقمه
زیر پایت آب، از لب تشنگی جان میدهد
از زمین برخیز و فکری کن برای علقمه
تا ابد هر ابری از بالای مقتل بگذرد
اشک خواهد شد برایت پا به پای علقمه
باد برخیز و بخوان از مشک از دست و علم
موج شیون کن از این پس همنوای علقمه
خیمهای مشکی برای روضه هر شب میزند
آسمان از ابتدا تا انتهای علقمه
موج در آغوش ساحل زیر لب میگوید: آه
کاش، اینگونه نمی شد ماجرای علقمه
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#داغ_با_شکوه
ای داغ با شکوه زمین و زمان حسین
اندوه مانده بر جگر کهکشان حسین
لرزید ذره ذره زمین آسمان گرفت
بد میزند بدون تو نبض جهان، حسین
آه از صدای صاعقهها درک میکنم
دنیا شده برای غمت روضه خوان، حسین
شبها لباس مشکی خود را میآورد
با گریه میکند به تنش آسمان، حسین
داغت اگرچه قلب مرا آب میکند
در قلب من برای همیشه بمان حسین
دشمن خیال کرد تو را کشته است، نه
در شام و کوفه دید که یک کاروان حسین،
دارند (لا یبایع مثله) به روی لب
یعنی که تا همیشه بود جاودان حسین
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#تو_آفتابی
#تقدیم_به_رهبر_عزیزم
تو آفتابی و لبخند تو سحرگاه است
برای وصف تو، قله، چقدر کوتاه است
به لطف عشق تو ای جان شیعیان جهان
نفس کشیدن ما «قربةً الی الله» است
چه کردهای که نفس میکشد زمان با تو؟
که انعکاس تو صد کهکشان پر از ماه است
وطن همیشه مرید نگاه نافذ توست
که جز نگاه تو هر جادهای به بیراههست
عبای توست در این برهه مثل کشتی نوح
که در تلاطم دنیا همیشه با ما هست
خیال اهل حرم راحت است این شبها
تو جان ما شدی و زندگی چه دلخواه است
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#سلام_دوباره
او بر فراز نیزه سلامی دوباره بود
او را جهان شنید، پیامی دوباره بود
منزل به منزل از پی او رفت آسمان
بر روی نیزه نیز امامی دوباره بود
با لشکری ستاره و ماه از فراز نی
خورشید در هوای قیامی دوباره بود
انگار نهر علقمه دلتنگ و بیقرار
چشم انتظار ماه تمامی دوباره بود
قرآن، به نیزه خواند خودش را به چند لحن
روی لبش همیشه مقامی دوباره بود
او در شکوه تازه به داد جهان رسید
آری حسین فیض مدامی دوباره بود
#علی_گلی_حسین_آبادی
#امام_سجاد_علیهالسلام
#غزل
🔹شعلۀ باران🔹
مینویسند جهان چهرۀ شادابی داشت
هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت
سجده میکرد به پیشانی او مهر نماز
نزد او سجده برای خودش آدابی داشت
موجها پشت سر او همه صف میبستند
سر سجاده که دریا دل بیتابی داشت
اشک بر گونۀ او بود و دعا روی لبش
آری او نیز برای خودش اصحابی داشت
بعد از آن واقعه با شعلۀ باران میسوخت
او که یک عمر فقط گریه و بیخوابی داشت
اشک در محضر او ذکر مصیبت میکرد
تا که میدید کسی ظرف پر از آبی داشت
📝 #علی_گلی_حسینآبادی
#غزل
#روح_یقین
انگشترت فریاد زد روح یقین را
تصویر کردی قصهای شور آفرین را
دشمن تو را میبیند و یادش میافتد
فرجام جنگ با امیرالمومنین را
«العزة لله» ای کوه دماوند
نام تو محکم میکند این سرزمین را
هر روز در چشم تو میبینیم ای مرد
تفسیر صدها جلد زادالعارفین را
موسایی و یک روز میگیری یقیناً
دست هزاران فرد خاکسترنشین را
میگیرد از دست تو پرچم را به زودی
آنکس که احیا میکند یک روز دین را
#علی_گلی_حسین_آبادی
#پرچمدار
#غزل
#آسمان_یکیست
معراج عاشقانهی ما شیعیان یکیست
آری به قول آینهها آسمان یکیست
دیدم که هر پدیده تو را داد میزند
اعجاز نام توست که اینجا زبان یکیست
جاری شدیم در پی تو مثل رشته کوه
ما ایستادهتر شدهایم آرمان یکیست
این روزها نه خاک، که عشق تو مرز ماست
روح دمیده در دل ما همچنان یکیست
مثل ستاره سوی تو پرواز میکنیم
آغوش توست مقصد ما، آشیان یکیست
همراه جابر آمده هستی به سوی تو
از شصت و یک به بعد گمانم زمان یکیست
زینب هنوز داغ تو را ضجه میزند
در بیقرارگاه زمان روضهخوان یکیست
هر جا که جانماز شهادت گشوده شد
با کربلا وجب به وجب بی گمان یکیست
کاخ سفید و سبز نمادند و کاخ ظلم
آری یزید در همهی داستان یکیست
#علی_گلی_حسین_آبادی
#پیادهروی_اربعین
#مرداد_سال_۱۴۰۴
هدایت شده از دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹یا امان الخائفین🔹
سیر من سیر الیالله است تا مقصد تویی
کیستم؟ دست نیازم، لطف بیش از حد تویی
کیستم؟ عرض سلامم، بال در بالِ نسیم
میکشد آنکه مرا هر صبح تا مشهد تویی
صبح مشهد زندگی تازهای در من دمید
حس شیرینی که در خود زندگی دارد تویی
ای نگاه لطف تو بیابتدا بیانتها
من چه میفهمم، گمانم معنی سرمد تویی
یا امان الخائفین! آیا امانم میدهی؟
آنکه نگذارد تفاوت بین خوب و بد تویی
آمدم از خویش تا تو ای نگاه بیکران
سیر من سیر الیالله است تا مقصد تویی
📝 #علی_گلی_حسینآبادی
#غزل
#امام_حسن_عسکری
سحر که سوی جهان تو پلک وا میکرد
به چشمهای تو خورشید اقتدا میکرد
به دور کعبهی چشم تو ماه میچرخید
چه عاشقانه تو را تا سحر صدا میکرد
میان گوشهی محراب چشم تو، دریا
به لحن آبی امواج هی دعا میکرد
تویی امام تبسم تویی امام جهان
چگونه بی تو خداوند رو به ما میکرد؟
به روی شاخهی لبخند مینشست زمان
به اشتیاق، اگر رو به سامرا میکرد
چقدر شعله گلستان شدند با نفست
همان نفس که دل سنگ را طلا میکرد
چه کرد با نفست زهر، این ترنم تلخ
خزان فتنه بر اندام شیشه، ها میکرد
هوا بریده بریده نفس کشید آن شب
غمت زمین و زمان را پر از عزا میکرد
در امتداد غمانگیز کوچهی اندوه
جهان برای شفایت خدا خدا میکرد
عطش کنار دلت ایستاد و با گریه
برای تو دو نفس یاد کربلا میکرد
گمان کنم که کفن با صدای بغض آلود
برای پیکر تو یاد بوریا میکرد
#علی_گلی_حسین_آبادی
#امام_حسن_عسکری_ع
#شهادت
ماه ربیع سال ۱۴۰۳