eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
206 دنبال‌کننده
189 عکس
50 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
اشکی چکید و با دل من هم کلام شد قلبم گرفت و خواب جهان ناتمام شد صدها ستاره گریه شد و پشت پنجره در خیمه‌ی سیاه زمان ازدحام شد نام تو را صدا زدم و لاله لاله باغ با گریه رو به چشم تو گرم قیام شد امشب مرا به کوفه ببر در رکاب خود تا لحظه‌ای که عشق سفیر امام شد جایی که مهر نامه به عهدش وفا نکرد جایی که صد هزار قلم بی‌مرام شد آنجا که سرنوشت جهان بی کس و غریب با تیغ سکه‌های طلا قتل عام شد مسلم شهید شد به گمانم که آفتاب با شعله‌های روی لبش تشنه‌کام شد ۱۴۰۳ کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484
زمان نشسته در آغوش ماتمی تازه که باز گریه کند با محرمی تازه دوباره ماه خدا تکه‌های شب در دست بر آسمان زده با گریه پرچمی تازه دو چشم حضرت مهدی دو کعبه‌ی مشکی‌ست نگاه او شده سرشار زمزمی تازه برای این همه غم سینه‌ی جهان زخمی‌ست به جز ظهور مگر هست مرهمی تازه؟ حسین آمده امشب به سرزمین بلا دوباره قلب جهان مانده و غمی تازه ۱۴۰۳ کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484
السلام ای بغض سنگین در گلوی روزگار اشک پنهان مانده در آن سوی پلک انتظار دوست دارم گریه باشم سهم چشمانت شوم تا بسوزم با غمت ای آفتاب بی‌قرار از کنار خیمه‌ات با تسلیت رد می‌شوند با دلی بسیار غمگین لحظه‌های داغدار روضه‌ی خار مغیلان را بخوان در گوش شب تا بگرید ماه با آن اتفاق ناگوار می‌گذاری دست‌های خویش را زیر سرش تا در آرامش بخوابد دختری پروانه‌وار آه امشب در عزای طفل دامن سوخته می‌چکد از پلک تو باران غم بی اختیار ۱۴۰۳ کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484
بگذار زنده‌تر بشوم در کنار تو گل باشم و نفس بکشم در بهار تو بی بازتاب نور تو پژمرده می‌شود این شاخه تکیده‌ی چشم‌انتظار تو بگذار تا رها بشوم چون پرنده‌ها در آسمان تا به ابد بی غبار تو از کوچه‌های شهر ندامت دوان دوان راهی شدم دو مرتبه تا سایه‌سار تو در جاده‌ی زمان شده‌ام هم‌مسیر حر تا جان فدا کنم، نشود غصه یار تو از خاک پای خون خدا حر جوانه زد من آمدم که حر شوم از اعتبار تو ۱۴۰۳ کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484
شب بی‌قرار در پی صبح نگاه توست چشم تمام عالم و آدم به راه توست ای آنکه صبح می‌دمد از چشم‌های تو خورشید وقت آمدنت در سپاه توست امشب دو قطره روضه بخوان با نگاه خود امشب که ماه گریه کن خیمه‌گاه توست از قتلگاه و مرگ گلی غرق خون بگو آیینه‌ایم، روضه بخوان، روضه آه توست آری برای طفل حسن شعله ور شده‌ست این شعله‌های اشک که بین نگاه توست ۱۴۰۳ کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484
می‌آیی و غم ما را جواب خواهی کرد دعای چشم مرا مستجاب خواهی کرد بیا و دست جهان را بگیر با لبخند که با تبسم خود انقلاب خواهی کرد طلوع کن بتکان از هوای ما شب را بتاب بر دل دنیا، ثواب خواهی کرد شنیده‌ام به شما تکیه می‌دهد کعبه و آسمان و زمین را خطاب خواهی کرد تو آفتابی و همراه عده‌ای مهتاب اساس ظلمت شب را خراب خواهی کرد محرم است بیا و دو قطره روضه بخوان که سنگ را به دو خط روضه آب خواهی کرد هوای روضه‌ی احلی من العسل داریم بخوان که قلب زمان را کباب خواهی کرد زمان اگر برود تا کنار پیکر او برای یاری قاسم شتاب خواهی کرد ۱۴۰۳ کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484
چشم انتظار آمدنت آسمان گریست مهتاب روی شانه‌ی شب بی امان گریست گاهی به لحن باد و زمانی به لحن رود در امتداد کوچه‌ی غربت جهان گریست بی تو تمام ثانیه‌ها ضجه می‌زنند آقا بیا که بی تو زمین و زمان گریست دارد بساط روضه به پا می‌کند نسیم باید برای روضه‌ی گل همچنان گریست احساس پاک لاله‌ی شش‌ماهه‌ای شکست آنکه برای غربتش آب روان گریست ای داغدار روضه‌ی اصغر دمی بخوان چون شعله باید از غم این خاندان گریست گهواره را تکان بده انگار مادرش چون آه شعله ور شد و با هر تکان گریست ۱۴۰۳ کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484
بی تو اینجا دل‌ما لک زده از تنهایی تو شبیه ضربان زمزمه‌ی دل‌هایی گرد اندوه و ستم را بتکان از دل‌ها که تو آرامش هر ثانیه‌ی دنیایی ای که لبخند تو صبح است و نگاه تو سحر همچنان نوری و روی سر ما پیدایی کربلا گریه کنان در بغلت می‌سوزد بی گمان مرهم غم‌های دل مولایی با نگاهت دو سه خط گریه‌ی جانکاه بخوان ای که دلسوخته‌ی غربت عاشورایی اربا اربا تن دریا به زمین ریخته است روضه خوان بدن تشنه‌ترین دریایی بدنش را تو مگر روی عبا می‌چینی؟ که چنان شعله‌ی آتش به نظر می‌آیی ۱۴۰۳ کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484
بی تو از خانه‌ی بی روح جهان بیزارم ماه در دست به دنبال تو شب بیدارم تا نگاه تو در آیینه‌ی قلبم جاری‌ست زیر باران بلا چتر محبت دارم روی پیشانی من خط خجالت پیداست وای بر من که برای تو فقط سربارم دوست دارم که شبیه دل غمگین فرات روی پاهای عمو جان تو سر بگذارم علم افتاده و بی سایه‌ی سر مانده جهان سوز اشکم که بر این دشت بلا می‌بارم آمد و رو به حرم گفت حسین آن لحظه بدنش را نشد از روی زمین بردارم گفت «ای اهل حرم میر و علمدار» که رفت خیمه‌ها را به که باید پس از این بسپارم؟ ۱۴۰۳ کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/484