ترجمه شاعرانه دعای روز بیست و هشتم
#مناجاتهای_شاعرانه
#شبهای_روشن
ترجمه شاعرانه دعای روز بیست و نهم
#مناجاتهای_شاعرانه
#شبهای_روشن
ترجمه شاعرانه دعای روز سیم
#مناجاتهای_شاعرانه
#شبهای_روشن
#غزل
#شهید_حسن_صیادخدایی
شبیه قطعهای از نور در جهان میگشت
ستارهای که به دنبالش آسمان میگشت
همان ستاره که معروف آسمانها بود
غریب و ساده ولی بین این و آن میگشت
دری به وسعت لبخند رو به او وا شد
دری که در پی چشمش دوان دوان میگشت
حیات طیبه با کاسهای شراب طهور
همیشه در پی آن مرد قهرمان میگشت
هزار قطعۀ ابر آمدند تا دیدند
برای اوج به دنبال نردبان میگشت
شهید رفت و جهان از حضور او جا ماند
و کوچه کوچه عزا باز در جهان میگشت
#علی_گلی_حسین_آبادی
سه رباعی برای حضرت معصومه (س)
#رباعی
#حضرت_معصومه_س
با شور و شعف دوان دوان میآید
انگار تنی به سوی جان میآید
هر بار که از زمین بگیرد دل من
از راه حرم به آسمان میآید
یک شهر ستاره هست پشت سر ماه
در محضر گنبدت به عنوان گواه
یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لَنا... این یعنی
از شرم تو آب میشود، کوه گناه
عشق است و امید ساکنان حرمت
ما را بپذیر در جهان حرمت
من بوسۀ خاضعانهام، روی ضریح
پاکم نکن از ضریح، جان حرمت
#علی_گلی_حسین_آبادی
#رباعی
#حضرت_معصومه_س
#شعر_آیینی
#علی_گلی
#شعر
#هنر
#غزل
#امام_خمینی_ره
#عبای_ساده
هنوز نام تو در شهر آسمان، ماه است
و با قیام تو شهری ستاره همراه است
هنوز از تو سرودن به لحن قمریها
شکوهمندترین لحظۀ سحرگاه است
چنان به عشق خداوند دست یافتهای
که در حلاوت نامت طنین الله است
هزار کوه، اگر نردبان شود بی شک
برای درک تو دست زمانه کوتاه است
عبای سادۀ تو جانماز خورشید است
همان عبا که شمیمش هنوز با ما هست
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#انقلاب
#امام_خمینی_ره
#شعر_انقلاب
#شعر_آیینی
#شعر_ولایی
#غزل
#امام_رضا_ع
#بهشت_حرم
حال جهان کنار ضریح تو بهتر است
جایی که با بهشت، غبارش برابر است
جایی که ابر میچکد از چشم آسمان
در او هوای بوسه به صحن مطهر است
خورشید نقطهای است که در آب حوض تو
از گوشهای به گوشۀ دیگر، شناور است
حتما نسیم عطر حرم میزند به خود
هرجا که میوزد نفس او معطر است
آری فرشتهای است به دور مزار تو
هرچند من گمان بکنم سنگ مرمر است
در صحن تو ملائکه «یا ایها الرئوف»
جمعند اگر چه ظاهر آنها کبوتر است
#علی_گلی_حسین_آبادی
#حرم_امام_رضا_ع
#مشهد
#عشق
#غزل_رضوی
#شعر
تقدیم به شهدای تازه تفحص شده
آیات خدا به شهر ما برگشتند
بر هودجی از عشق و صفا برگشتند
بر شانۀ شبهای غم انگیز جهان
جمعیتی از ستارهها برگشتند
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غدیر
#شکوه_خدا
صدا رسید به عالم «لکل قوم هاد»
خدا شکوه خودش را نشان عالم داد
برای هر که جهانش به جز نگاه علیست
نوشته است خدا «ربک لبالمرصاد»
کسی که «کن فیکون» را خدا به او بخشید
که از غبار عبایش جهان شود ایجاد
در انعکاس غدیرش چقدر واضح بود
هزار ملحد پنهان به هیبت زهاد
غدیر دست خدا بود عرشیان دیدند
که سایهاش به سر آفتاب میافتاد
نشسته بود جهان لا به لای جمعیت
که بعدتر نرود سمت ناکجا آباد
بریده باد دو دست ابولهبهایی
که بردهاند شکوه غدیر را از یاد
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#غدیر
ابلاغ کن عشق امیرالمومنین را
عشقی که کامل میکند امروز، دین را
آری بگو هر کس که من مولای اویم
باید بگیرد یک سر حبلالمتین را
آری بگو جز با ید بیضای حیدر
روشن نمیبینید چشمان زمین را
دست مرا بالا ببر تا بی نهایت
خوشحال کن امروز اصحاب یقین را
دستی که معنای صراط المستقیم است
یعنی بهشتی کرده اصحاب یمین را
امروز دنیا بر مدار شور و شادیست
ابلاغ کن این حس لبخند آفرین را
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#آغاز_ماه_غم_و_عزا
من به غمهای تو محتاجتر از لبخندم
من به این ناله به این اشک ارادتمندم
کوچه پس کوچه خیابان به خیابان همه تو
قطرهام باز به دریای تو میپیوندم
دائماً ذکر تو را زیر لبش میگوید
هم صدا با همۀ سینهزنان سربندم
عشق دنیای عجیبیست، که با بودن آن
از غم و سوختن و آه شدن خرسندم
پای داغت همۀ هستی من میسوزد
و چه خوشبختم اگر دانهای از اسپندم
«یَومَ تَبیضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست
با همین آیه چه خوبست که بشناسندم
#علی_گلی_حسین_آبادی
#محرم_۱۴۰۱
#شعر_عاشورایی
#شعر_آیینی
#غزل
#غزل
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
از یاد بردهاند اذان را منارهها
با شب کنار، آمده قلب ستارهها
شهری که پنج مرتبه سجادۀ ریا
وا میکنند جانب دارالامارهها
تسبیحها مقصر پیمان شکستناند
از ترس جان بد آمدهاند استخارهها
اینجا جهنمیست که ایمان عدهای
آتش گرفته است میان شرارهها
اینجا برای غارت دار و ندار تو
تا بیخ گوش وا شدهاند آروارهها
آمادهاند تا که به پیمان وفا کنند
با نعلهای تازه سپاه سوارهها
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#جهان_تازه
صدها ستاره نذر خدا کردهام پدر
با این زبان خسته دعا کردهام پدر
از آسمان بپرس که در لابهلای اشک
لبخند را چقدر صدا کردهام پدر
برگرد ای تمام جهان نذر دیدنت
امشب بغل به سوی تو وا کردهام پدر
امشب جهان تازه بیاور برای من
امشب هوای وصل تو را کردهام پدر
من بخشی از قیام تو هستم نگاه کن
حق تو را چگونه ادا کردهام پدر
این زخمها گواه حیاتی مجددند
با تو جهان تازه بنا کردام پدر
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#حضرت_حر_علیهالسلام
#یهدی_من_یشاء
مشعلی در دست آمد راه را پیدا کند
قطره میآمد که خود را بخشی از دریا کند
ما چه میفهمیم (یهدی من یشاءُ) حال کیست؟
آه بگذارید حر، این آیه را معنا کند
او دلش را پیشکش آورد تا غیر از حسین
از تمام دلخوشیهای جهان پروا کند
آسمان کوتاه بود و میل پروازش بلند
خواست سمت بیکران بال و پرش را وا کند
با دلش پیمان محکم بست تا با خون خود
خیمۀ ایمان خود را باز هم برپا کند
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل_عاشورایی
#حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
با همان لبهای بیجان تشنگی را سر کشید
آسمان پشت سرش آنجا که باید پر کشید
آسمان با او قراری عاشقانه داشته
قطره قطره خون او را بی هوا در بر کشید
رسم استقبال از او هم فرق میکرد آن شهید
زیر پایش تا خدا جبریل اگر شهپر کشید
چیزی از او روی دستان پدر باقی نماند
از چه رو ای تیرها بی چشم رو و سرکشید؟
مثل بغضی در گلوی لحظهها جاری شده
داستان غربتش را تا صف محشر کشید
او همان آهیست که اندوه پرپر بودنش
شعلههای خویش را تا خیمۀ مادر کشید
مادری با بیقراری روی خاک کربلا
طرحی از قنداقه اما بی علی اصغر کشید
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل_لکی
#حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
کتیه نوم دلم داخ گرونِ
دره آگرمه مه دنیا چزونِ
نمم ئه واحفه ئه کو بیه ری
گِ پَل پَل ئی گله ئه یک رزونِ
علی کمتر لچل هوشکت تکون ده
لچت دل هر چی آوه کل سزونِ
هرنگ دل و سونگه داتا گپه به
گمونم بن هتیته بی تو زونِ
فلک ساز چمر کوک کَ گِ دشمن
سر ئر ئی ایل خمباره شیوونِ
فرات ارزش تکی آوت چنه بی؟
گِ دشمن خوین شش مونگه رشونِ
گذشت ئه لشیژت نیرن مزونم
ئَه کو بسپارِمِت دشمن نزونِ
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#اشتیاق
#حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
در نگاه تشنۀ او موج میزد اشتیاق
آنکه تا لبخند میزد، ماه میشد در محاق
«قم فأنذر» باز با پیغمبری پروردگار
خواست بردارد جهان را از مسیر اختناق
مثل خندق باز ایمان علی با آن شکوه
پاک میکرد آسمان را از نفسهای نفاق
کاش یا دشمن خجالت میکشید از کشتنش
یا رقم میخورد طور دیگری آن اتفاق
آه لبخند پدر کم کم به روی خاک ریخت
ریگ ها خون گریه میکردند، سنگین بود داغ
ناگهان آمد نسیمی تا به همراه حسین
آن گل خوش بوی پرپر را رساند سمت باغ
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#علقمه
روضه دارد، لحن خیس موجهای علقمه
روضه دارد، بغض پنهان در صدای علقمه
زیر پایت دارد از لب تشنگی جان میدهد
از زمین برخیز و فکری کن برای علقمه
تا ابد هر ابری از بالای مقتل بگذرد
اشک می ریزد برایت پا به پای علقمه
«یا اخا ادرک اخا» با این برادر گفتنت
تا ابد دلگیر میماند هوای علقمه
موج در آغوش ساحل زیر لب میگوید: آه
کاش، اینگونه نمی شد ماجرای علقمه
#علی_گلی_حسین_آبادی
کانال اشعار در ایتا
https://eitaa.com/ashare_ali_goli
#غزل_عاشورایی
#لبخند_آخر
با زخمهای تازه گل انداخت پیکرش
تسلیم شد قضا و قدر در برابرش
مردی که عاشقانهترین داغ را نوشت
از بس شکوه داشته لبخند آخرش
میخواست نور تازه بپاشد در آسمان
مردی که آفتاب، شد آن روز منبرش
میگفت «لا یبایع مثله» نه با زبان
با لحن قطره قطرۀ خون، زیر حنجرش
او جانماز سرخ زمین را که باز کرد
هفت آسمان رسید به الله اکبرش
تنها گواه زلف پریشان او، نسیم
حرفی نزد، از اینکه که چه شد روی نی سرش
تنها بسنده کرد به یک جمله بعد از آن
سر بسته بود روضه که «ای وای خواهرش»
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#امام_سجاد_علیهالسلام
مینویسند جهان چهرۀ شادابی داشت
هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت
سجده میکرد به پیشانی او مهر نماز
نزد او سجده برای خودش آدابی داشت
موج ها پشت سر او همه صف میبستند
سر سجاده که دریا دل بیتابی داشت
اشک بر گونه او بود و دعا روی لبش
آری او نیز برای خودش اصحابی داشت
بعد از آن واقعه با شعلۀ باران میسوخت
او که یک عمر فقط گریه و بیخوابی داشت
اشک در محضر او ذکر مصیبت میکرد
تا که میدید کسی ظرف پر از آبی داشت
#علی_گلی_حسین_آبادی
#غزل
#سلام_دوباره
او بر فراز نیزه سلامی دوباره بود
او را جهان شنید، پیامی دوباره بود
منزل به منزل از پی او رفت آسمان
بر روی نیزه نیز امامی دوباره بود
با لشکری ستاره و ماه از فراز نی
خورشید در هوای قیامی دوباره بود
انگار نهر علقمه دلتنگ و بیقرار
چشم انتظار ماه تمامی دوباره بود
قرآن، به نیزه خواند خودش را به چند لحن
روی لبش همیشه مقامی دوباره بود
او در شکوه تازه به داد جهان رسید
آری حسین فیض مدامی دوباره بود
#علی_گلی_حسین_آبادی
کانال اشعار در ایتا
https://eitaa.com/ashare_ali_goli
#غزل
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#تنهایی
زهری که او را کشت، تنها ماندنش بود
حتی هوای خانهاش هم دشمنش بود
مردی که دنیا با تمام وسعت خود
در سایۀ مهر عبای ایمنش بود
رزق جهان در دستهایش بود اما
پیراهنی از وصله دائم بر تنش بود
آن لحظه کم کم صورت او گل میانداخت
شوق شهادت در نگاه روشنش بود
هرچند دنیا در حقیقت مرقد اوست
ای کاش سنگ سادهای بر مدفنش، بود
#علی_گلی_حسین_آبادی