eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
283 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. تا که کهنه پیرهن در دستهایم جا گرفت نیمه ی ماه رجب هم بوی عاشورا گرفت روضه خوانت بوده ام یک سال و نیم ای بی کفن از صدای ناله ی زینب دل دنیا گرفت گودیِ زیر دو چشمم! یادگار گودی است تا که شمر آمد به مقتل کار دل بالا گرفت جای سالم در تنت پیدا نکردم، لا جرم خواهر غمدیده ی تو بوسه از رگ ها گرفت هر کسی در کربلا از هر کجایی کینه داشت انتقام خویش را از ما بنی الزهرا گرفت دست نامحرم به روی خواهرت تا شد بلند بر فراز نیزه خون چشمان سقا را گرفت تا که بر گهواره ی نیزه بخوابد اصغرت مادر بی شیرخواره نغمه لالا گرفت… سلام_الله_علیها .
. سلام الله علیها ✍ زمین به نام زینب و زمان به نام زینب است تمام آنچه فاطمه‌ست، در تمام زینب است کتاب واژه‌های ناب و وسعت معانی‌اش خطی ز مدح زینب است و احترام زینب است کبوترانِ دور گنبدش مقرّبانِ عرش وَ جبرئیل هم پرنده‌ای به بام زینب است زنی که قله‌ی حیاست، تیغ او زبان او خود علی‌ست باطناً که در کلام زینب است ز ما رَاَیتِ او به زُلزِلَت رسید کاخ ظلم غروب کربلا، طلیعه‌ی قیام زینب است غروب روز خون، قیام را به او سپرده‌اند صدای حنجر بریده در دوام زینب است بجز حسین، فعل او نگشته صرف هیچ‌کس حسین ابتدا و حسن اختتام زینب‌ است رسید و زائر ضریح چشمه‌های زخم شد چه بهت و حیرتی که در پسِ سلام زینب است اگر چه نیزه‌‌ حمل کرده راس عشق را ولی بدان که بوسه از رگش فقط به کام زینب‌ است .
. گر چه صحبت از او کار ما نیست شاعرش نا امید از خدا نیست لال بودم زبان باز کردم یاعلی گفتم آغاز کردم هر بیان مؤدب عزیز است شعر در وصف زینب عزیز است او که آیینه دار علی شد وارث اقتدار علی شد بین زن هاست بالاترین او بعد زهراست زهراترین او روی لب های جبریل نامش نیست در فهم عالم مقامش ماه شرمنده نور رویش روز و شب سجده آرد به سویش عزت و رفعتش بی نظیر است آسمان پیش او سر به زیر است از ازل عشق دیوانه اوست جود هم سایل خانه اوست کوه حیران و سرمست او بود صبر بازیچه دست او بود تازه روز دهم نوبتش شد صحنه آماده غیرتش شد بار دیگر قیامی به پا کرد کوفه و شام را کربلا کرد دست حق بود همواره یارش ذره ای کم نشد از وقارش آنکه سیری در افلاک دارد کی ز اهل زمین باک دارد خطبه اش کوفه را زیر و روکرد شام را خار و بی آبرو کرد شهر را از هیاهو درآورد مرد و زن را به زانو درآورد پرچم کفر را بر زمین زد مهر خفت به آن سرزمین زد گفت در بندتان نیست زینب رفته از یادتان کیست زینب؟ از خودم بارها نان گرفتید پیش من درس قرآن گرفتید گیرم اصلا بدون نقابیم ما درخشان تر از آفتابیم عرش روشن ز تابیدن ماست چشمتان کور از دیدن ماست یک نفر از شما با خدا نیست؟ این سر روی نی آشنا نیست؟ یادتان هست قحطی که آمد آسمان دست رد بر شما زد این سر روی نی با خدایش درد دل کرد در ربنایش ابر رحمت به گریه که افتاد سوی این خاک باران فرستاد آن همه لطف ها یادتان رفت؟ عزت و شأن ما یادتان رفت؟ مردمی که همیشه حقیرید! شأن ما را به بازی مگیرید ما در این شهر سختی کشیدیم حرف های بدی را شنیدیم بین بازار که جای ما نیست خارجی خواندن ما روا نیست سخت تا کرد این شهر با ما چشمتان تا ابد خیس بادا ۱۴۰۳ ✍ سلام_الله سلام_الله_علیها .
. السلام علیک یا أبانا الغریب باز هم آمد شب جمعه، کجایی ای غریب من بمیرم مثل مادر؛ کربلایی ای غریب روبه روی چشم تو یکجا تمام روضه هاست همزمان بالاسر و پایین  ِپایی ای غریب خیس از خون دو چشم توست خاک قتلگاه بی قرار از داغ رگهای جدایی ای غریب یک هزار و نهصد و پنجاه زخمش دیده ای تو فقط بر زخم های او دوایی ای غریب خون جدّ تو نمی افتد ز جوشش،بی امان می شود آرام وقتی که بیایی ای غریب عضوعضو پیکر جدّت صدایت می زند پیکر او جمع شد با بوریایی ای غریب یک نظر بالای تلّ زینبیه می کنی باز یاد اضطرار عمّه هایی ای غریب با نگاهی بر جراحات لب جدّت حسین گوئیا در مجلس شام بلایی ای غریب کاش دیگر مادرت قفل فرج را وا کند او کند بهر ظهور تو دعایی ای غریب ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. 🔸️توسل به (عج) 🔸️در های انتظار صبح جمعه است سر دادم از غریبی تو خبر دادم به همه گفته ام که میآیی این خبر را به چشم تر دادم لیت شعری بگو کجایی تو به دلم وعده ی سفر دادم بار بستم که سوی تو آیم به تن خسته بال و پر دادم در فراق تو زندگی تلخ است اشک بر گونه در سحر دادم سوی کنعان بگو نمیآیی وعده وصل بر پدر دادم پیرمردان ما همه مردنند لیک من وعده بر پسر دادم مشق کردم دگر گنه نکنم خط به خط بوده مشق در دادم قسمت میدهم که برگردی تا بیایی به پات سر دادم جان زینب از این سفر برگرد مژده ی وصل تو دگر دادم نخل خشکم برای آمدنت بین این باغ ها ثمر دادم ✍ .
پیروزی نتیجه مقاومت مردم فلسطین ------------- دیدی ای دل صبح جان آمد پدید غزّه طعم فتح و پیروزی چشید هیبت پوشالی صهیون شکست غیرت مردان حق آمد پدید شاهدان دیدند در موجی بلند شد خروشان عاقبت خون شهید می شود گل هر که باشد با حسین خوار گردد هر که باشد با یزید ساختن با کفر می آرد شکست پایداری در جهاد آرد امید در فلسطین پرچم حق شد بلند در مقابل قامت صهیون خمید دست حق از آستین آمد برون طرح پیروزی برای او کشید شام ظلمت رفت امّا بنگرید سر زد از بام افق صبح سپید گشت توفانی تر از امواج نیل هرچه خون از پیکر گلها چکید ذلّت صهیون عیان شد در جهان عزّت غزّه به اوج خود رسید می شود در کُلّ عالَم سر بلند هر که عزّت را به نقد جان خرید این خودش « فَتْحُ الْفُتُوحِ » غزّه است طعم ذلّت را چشَد خصم پلید قلّه های « فتْح » را دیدید هان بنگرید و بشنوید از حق نوید از پی « نَصْرُ مِنَ الله » آمده « فَتْحٌ قَریِب » آن که فرموده ست قرآن مجید جان به پرواز آمد از شوق و شعف زآن جهت لبخند « لبنان » را که دید بوی عطر آمد ز غزّه در « یَمَن » لاله ی پیروزی خود را که چید شد « فلسطین » فاتح میدان عشق در « عراق » آئینه ی شادی دمید شد علی خیبر شکن ، یعنی که هست در دو دست پاک « ایران » هر کلید اشک شادی شد روان از دیده اش تا که «یاسر» بانگ پیروزی شنید ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
امام خامنه ای : ملّت ما به قلّه ها نزدیک است ----------- مسیر ما یاران به قلّه نزدیک است مسیرِ در توفان به قلّه نزدیک است به هوش باش ای دل درین رهِ مشکل که ملّت ایران به قلّه نزدیک است بیا ببین ایران میان سختی ها گذشت از بُحران به قلّه نزدیک است طریق دشواری گذشت با یاری و کشور شیران به قلّه نزدیک است نظام ما مردم در اوج سختی ها به یاری ایمان به قلّه نزدیک است افق افق تابد چو آفتاب امروز طریق حق جویان به قلّه نزدیک است به قدرت ایمان بیاورید ایمان که این دلیرستان به قلّه نزدیک است بیا تو هم «یاسر» ازین مسیر آری که این رهِ تابان به قلّه نزدیک است ** محمود تاری «یاسر»
. آن امامی که زتقوا دل روشن دارد دلی از نور خداوند مزین دارد هر زمان روی به گلزار مناجات کند مثل غنچه دل شب میل شکفتن دارد تیر درچله نهاده است به محراب دعا هدف محو ستم سوزی دشمن دارد زین حقیقت که نوشتند زساق المرضوض چه بگویم چه کسی تاب شنیدن دارد گردنش خم نشود در بر دشمن هرگز گرچه او کنده و زنجیر به گردن دارد روزگاری است غریب این که پس ازاین همه رنج نقشی از ارث فدک را به روی تن دارد تازیانه چو زند دشمن ظالم به تنش فاطمه در غم او ناله و شیون دارد کوجگر گوشه ی او تا که بیاید نگرد پاره های جگر خویش به دامن دارد چون همایی که بود مقصد او عرش برین هوس پر زدن و میل پریدن دارد گرچه بسیار دراین سوک نوشتند ولی غربت اوست «وفایی» که نوشتن دارد   ع .
آی دی دریافت کتاب مذبوح فرات @m_h_tabemanesh
سلام علیکم دوستان موقتا مطالب ضامن اشک در کانال نوای مقتل قرار می گیرد. دوستان را مطلع کنید. @Navaymagtal
. موسی بن جعفر شکر آن ربی که نعمت داد بر ما این چنین با دعای مادر و لطف امیرالمومنین شد تمام دلخوشی مردم ایران زمین سفره موسی بن جعفر، سفره ام البنین بارها دیدیم ‌وقتی کار غم بالا گرفت دست ما را روضه ی باب الحوائج ها گرفت سهم ایران لطف ِ موسای بنی الزهرا شده مشهد و شیراز و قم سه کاظمین ما شده تشنگی یعنی چه وقتی یار ما دریا شده هر در بسته به روی مردم ما وا شده غیر آقا از کسی عزت نمی خواهیم ما جز ولیعهدش ، ولی نعمت نمی خواهیم ما چشم بد از این همه آقایی ات ، آقا به دور از فدک گو غاصبینش را بلرزان بین گور چهارده سال استقامت کردی ای شیر غیور آبروها بردی از اهل زر و تزویر و زور هر چه گردد ، عزتت آقا دو چندان می شود "یوسف از دامان پاک خود به زندان می شود" غرق دنیایم خودت غرق هوالهو کن مرا غیر عشقت فارغ ِ از هر هیاهو کن مرا کن مرا آزاد از من ، بنده او کن مرا مثل آن بدکاره از این رو به آن رو کن مرا نوکرت از دست رفت آقا کمک ! آقا دخیل حضرت موسا مسیح ِ کاظمینی ها دخیل حضرت موسای ما قعر سجون را طور کرد کوه صبرش چشم فرعون زمان را کور کرد او سیه چال بلا را نور فوق نور کرد خون دل ها خورد و از شیعه بلا را دور کرد او بدی ها دید اما با کسی بد تا نکرد مرگ خود را خواست اما لب به نفرین وا نکرد باز هم زنجیر با هارون تبانی می کند بی قرارت کینه ی سندی ِ جانی می کند لال گردد ؛ باز دارد بد دهانی می کند یاس را سیلی دوباره ارغوانی می کند بی هوا زد ، بی هوا زد ، بی هوا زد بی هوا دم گرفتی زیر لب ، یا فاطمه ، یا مجتبی تو چه دیدی که رمق رفت از نگاهت ، آه آه بوی زهرا پر شده در قتلگاهت ، آه آه اشک خون ریزد لبت ، از آه آهت ، آه آه با عبا گیرد نگهبان اشتباهت ، آه آه خوب شد معصومه جانت ، نیمه جانی ات ندید غرق زخم و غرق خون و قد کمانی ات ندید بعد تو اینجا سر پیراهنت دعوا که نیست جسم تو بر جسر بغداد است زیر پا که نیست ساق مرضوض ِ تو کار ِ نعل مرکب ها که نیست حرفی از  آوارگی ِ طفل بی بابا که نیست بعد تو سیلی جواب ِ دیده گریان نبود گوش شیطان کر ، زنی بر ناقه ی عریان نبود .