eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
279 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبانِ اشک‌های بی‌صدا گفتم حسین یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین... ماند هَل مِن ناصِرَت بی‌پاسخ اما بارها آمد از کرب‌وبلا لبیک تا گفتم حسین نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه می‌فهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین عاشقی گفت آن‌چه می‌خواهد دل تنگت بگو با دلی غم‌بار گفتم کربلا... گفتم حسین... ✍ .
آورده‌ام تمام توانی که با من است ناقابل است، نذر تو جانی که با من است در کودکی به نام تو وا شد زبان من مشغول ذکر بوده زبانی که با من است عمری "زبان" به داغ تو چرخید در دهان فرصت بده به "مرثیه‌خوانی" که با من است بر سینه می‌زنم، به قیامت دلم خوش است تو می‌شناسی‌ام به نشانی که با من است نان می‌برم به خانه‌ام از سفره‌ی خودت از من نگیر برکت نانی که با من است من نذر کرده‌ام پسرم نوکرت شود مال تو این غلام جوانی که با من است ✍ .
. یابن الحسن! نیامدیّ و گذشت اربعین و ما ماندیم دوباره از طلبت تحت قبّه، جاماندیم چه خوش گذشت زیارت، ولی فرج نرسید نیامدیّ و از این غم، دوباره واماندیم دعای بر فرجت گر چه بود بر لب ها ز دل، ولی همه در حسرت دعا ماندیم به حجّ جاده ی مشّایه، تو شدی حاضر به محضرت نرسیدیم و بی لقا ماندیم بدونِ رؤیتِ تو از بهشت برگشتیم دوباره در دلِ زوراء، بی شما ماندیم تمام سال، به اُمّید اربعین بودیم گذشت فرصت و در هجر کربلا ماندیم گذشت عمر و هنوز از تو بی خبر هستیم ظهور را نگرفتیم و در بلا ماندیم کی آیی از سفر؟ ای صاحبِ لوای حسین! بیا که بی تو در امواج فتنه ها ماندیم میان مدّعیان، جمله ایم سر گشته ز فرط هجر تو یک بام و صد هوا ماندیم ولی نگو که ز چشمانِ پاکت اُفتادیم ولی نگو که میانِ شرر، رها ماندیم درون ظلمت شب، امر تو چو خورشید است به لطف ندبه، گدایت هنوز ما ماندیم جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲ ✍ . ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. السلام علیکِ یا عقیلة بنی هاشم اربعین یک جهان عشق است ، همچو آتش فشان عشق است زنده باشد حسین ما ،  تا خدا بی نشان عشق است کربلا کربلا می ماند ، اربعین گر نمی آمد کرده احیای عاشورا ، این زمان و مکان عشق است حق چو فرموده این عشق و ، خود بیفزوده این عشق و از ازل بوده این عشق و ، تا ابد همچنان عشق است کاروان جانب جانان ، می رود تا سپارد جان خطّ جمعیت مستان ، همچو یک کهکشان عشق است می شود حق چه پاینده ، گر شود زنده نام جاوید عاشورا ، تا ابد جاودان عشق است قافله بی قرار آید ، بهر دیدار یار آید بوی وصل نگار آید ، یاد آن مهربان عشق است قافله خسته جان باشد ، همره کودکان باشد چون که زینب در آن باشد ، نام این کاروان عشق است آمده خون جگر گوید ، تا که شرح سفر گوید از دل شعله ور گوید ، این همه ارمغان عشق است خاطراتی پر از محنت ، بی کسی و غم و غربت بهر یاری این نهضت ، هر کسی داده جان عشق است برترین جلوه گاه رب ، مهر روز است و ماه شب ذکر زیبای یا زینب ، دم به دم بی امان عشق است دل به عشق حسین داده ، بهر جان دادن آماده بین این جمع دلداده ، ساقی تشنگان عشق است بوده سقای بی آب و ، ساقی جرعه ی ناب و می درخشد چو مهتاب و ، ماه این آسمان عشق است حال نیلوفران عشق است ، عاشقی بی گمان عشق است در ره دلبری بی سر ، حنجری خون فشان عشق است با حسین هر زمان عشق است ، با حسین هر مکان عشق است با حسین بیکران عشق است ، با حسین یک جهان عشق است ✍ ‌
. خورشید من که چشم جهانی به راه اوست افــلاک در تـصـرف چشم سـیـاه اوسـت دیوار کعبه این‌همه بوسیدنی نبود این حرمتی که یافته از تکیه گاه اوست هستی به یُمن هستی او می‌کشد نفس کز امر حق، زمین و زمان در پناه اوست هنگامه‌ی نماز بر او اقتدا کـنـد عیسی که افتخار کند در سپاه اوست از چشم‌های او بـه خـدا می‌توان رسید زیــرا کمال لطف خـدا در نگاه اوسـت فـرق اسـت بین مـاه مـن و مـاه مصریان یوسف غلام طلعت رخسار ماه اوست عـمـری "یتیم" در شـب هـجـران غیبتت غرق شکنجه است که عشقت گناه اوست .
. 💠 رهرو رسالت ▫️ یک اصل کلی در روایات ما هست که وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء)، این چنین می‌ فرماید: «عَلِی مِنِّی وَ أَنَا مِنْه‏»، «حُسَینٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَینٍ»، «حَسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه‏». سرّش این است که ذات اقدس الهی در قرآن کریم، پیوند پیغمبر با این ذوات قدسی را با تعبیر ﴿وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم‏﴾ مشخّص کرده است. ▫️ اگر وجود مبارک حضرت امیر است، در اثر ولایت و مقام امامت است و این برای حسن بن علی و برای حسین بن علی (علیهم السلام و علیهم السلام) هم هست. بنابراین گرچه تعبیر آیه «مباهله» درباره خصوص حضرت امیر است؛ ولی خصیصه ‌ای برای آن حضرت نیست، زیرا معیار، امامت است که در همه این ذوات قدسی هست، لذا فرمود: «حَسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه‏»، «حُسَینٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَینٍ». وقتی «حُسَینٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَینٍ» شد، کار وجود مبارک پیغمبر را حسین بن علی باید در حدّ امامت انجام دهد؛ این اصل اوّل. ▫️ اصل دوم اینکه ذات اقدس الهی، برنامه حیات بخش وجود مبارک پیامبر را بعد از تلاوت آیات: سه اصل مهم قرار داد: ﴿یعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ یزَكِّیهِم‏﴾؛ پیامبر اکرم جامعه را با فرهنگ وحی آشنا می‌کند، جامعه را طاهر و طیب می ‌کند و با حکمت که خیر کثیر است آشنا می‌کند. این آن حضرت است که خودش راهی این راه است و عده ‌ای را هم به همراه می ‌برد. ▫️ در سالار شهیدان هم می‌خوانیم: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلَالَة»؛ منتها وجود مبارک پیامبر در تمام مدّت عمر با تحمّل «مَا أُوذِی نَبِی مِثْلَ مَا أُوذِیتُ» به آن سه اصل عمل کرد و سالار شهیدان با بذل خون، جامعه را از جهل علمی (یک) و جهالت عملی (دو) نجات داد و این، به مقصد رسیده است. ما هم راهیان همین راه هستیم و سالار شهیدان فرمود این راه برای شما هم هست؛ امّا باید به دنبال ما حرکت کنید. 📚 درس اخلاق .
. دلتنگ قبـور عتباتیـم همه در حسـرت امضـای براتیـم همه طوفان زده ایم و در هیاهوی زمین محتاج سفینـة النجـاتیم همه .
. خورشید عصر ،منجی عالم ظهور کن تنها دلیل خلقت آدم ظهور کن دیگر نمانده صبر و قراری به سینه ها هجرت شده ست درد دمادم ظهور کن در قلب شیعیان، همه دم در فراق تو برپا شده ست مجلس ماتم ظهور کن آخر امام، منتقم آل فاطمه نور دل رسول مکرّم ظهور کن وقت عزای جدّ غریب تو مصطفاست صاحب عزای حضرت خاتم ظهور کن زخم جبین جدّ تو تازه ست العجل بر زخم او دوایی و مرهم ظهور کن او رفت و اشک فاطمه اش شد همیشگی شد قامتش ز داغ پدر خم ظهور کن او رفت و بعد او رخ یاسش کبود شد در کوچه خورد سیلی محکم ظهور کن روز دوشنبه، کوچه و بغض چهل نفر شد مبدأ جفای محرم ظهور کن ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ایام اگرچه روز و شب هستیم دائم برسر خوانت ببخش آقا که کم بودیم عمری مرثیه‌ خوانت پُر از دردم ولی درد من اصلاً جسم خاکی نیست بیا روح مرا درمان بکن قربان درمانت فقط یا رحمة للعالمین یک گوشه چشمی کن کویرم، خاک بی خیرم، منو امید بارانت مرا همسفره‌ی یک وعده نانِ خشک خود گردان که طعنه می‌زند بر هر ضیافت، تکه‌ی نانت برای تا خدا رفتن به‌دستان تو محتاجم بکش دستی سرم، شاید شدم یک‌روز سلمانت گدایی را ندیدم از درت نومید برگردد به هرکس می‌رسد‌ بی شک و شبهه لطف و احسانت من اعجاز تو را دیدم میان لحظه‌هایی که... عیادت رفتی و درجا یهودی شد مسلمانت ** چه اُنسی با حسن داری که باهم سفره وا کردید میان عرش غوغا کرده آوای حسن جانت... ✍ .
. درخت‌های اُمیدیم، از دیار حسن پُر از شکوفه‌ی عشقیم در بهار حسن به سَلسَبیل و به زمزم که احتیاجی نیست! رسیده است لبِ ما به جویبار حسن به دخل کاسبی‌ام برکتی فراوان داد از آن زمان که شدم خادم تبار حسن همین دو لقمه‌ی نان را حسن به ما بخشید گرفته سفره‌ی ما رنگ از اعتبار حسن کریم‌بودنِ او قابلِ محاسبه نیست... کجا ترازوی ما و کجا عیار حسن؟! کدام شاه نشسته است با جذامی‌ها؟!... بلند می‌شوم از جا به افتخار حسن شنیده‌ام که به سگ هم غذا تعارف کرد! هنوز ماتم از این لطفِ بی شمار حسن بنازمش که چنان شیر، از جمل برگشت چه کرد در دل آن فتنه، ذوالفقارِ حسن من از طفولیتم عاشق دو شاه شدم منم دچار حسین و منم دچار حسن در اربعین حسینی، حسن جلودار است قدم زدم همه‌ی جاده را کنار حسن عمودِ یکصد و هجده، بهشتِ مشّایه‌ست خدا رسانده خودش را سرِ قرار حسن حسین با همه‌ی دلرُبایی‌اش، حسنی‌ست ببین دل از همه بُردن شده‌ست کار حسن خیالبافی من‌ صحن‌سازیِ حسن است... شبیه مشهد ما می‌شود مزار حسن * * * میان معبری از نور، ناگهان شب شد چه دید در دل آن کوچه، چشم تار حسن؟! حرام‌لقمه به مادر دو دست سیلی زد... سیاه شد پس از آن کُلِّ روزگار حسن .
. یا اباعبدالله ، یا رحمة الله الواسعة اوج سعادت من ، عشق و محبت تو اوج ارادت من ، حب و ولایت تو راز طراوت من ، رمز اطاعت من اوج عبادت من ، فیض زیارت تو قدر و کرامت من ، معنای عزت من نشان طاعت من ، سجده به تربت تو راه طریقت من ، شرع و شریعت من اصل حقیقت من ، عشق و محبت تو ای نور ظلمت من ، چشم بصیرت من ای یار غربت من ، لطف و عنایت تو سرشت و فطرت من ، بهار رحمت من سرور و بهجت من ، لحظه ی رؤیت تو شوق و مسرّت من ، صفا و نزهت من تمام رغبت من ، حضور و صحبت تو قدر و فضلیت من ، دید و بصیرت من سرّ طبیعت من ، نگاه رحمت تو اوج شهامت من ، راز رشادت من قتل و شهادت من ، بهر ارادت تو روح طهارت من ، پایان حسرت من نجوای خلوت من ، شد شکر نعمت تو والای رفعت من ، مفهوم عزت من معنای غیرت من ، لحظه ی نصرت تو هم سِیر و سیرت من ، مقصود همت من راه هدایت من ، تا بی نهایت تو فصل اقامت من ، هم قدر و قیمت من قدر و قیامت من ، وقت شفاعت تو عشق تو عادت من ، راز سیادت من اوج سعادت من ، عشق و محبت تو ✍ .