eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
282 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. السلام علیکم یا اهل بیت النبوة  به خدا حال تماشای حرم می چسبد زندگی یافتن از حال عدم می چسبد کاش در وقت زیارت ز تو دیدار کنم زائر روی تو بودن به حرم می چسبد دادن سر به رهت آرزوی اهل دل است پیش تو سر برود زیر قدم می چسبد در سراپرده ی قلبم ز همان روز ازل حک شده نام تو با لوح و قلم می چسبد سائل کوی کریمان شدن از بخت خوش است صله ای گر رسد از اهل کرم می چسبد گوشه ی صحن و سرایت سحری بنشینم روضه خواندن ، ز پی اش نوحه و دم می چسبد به شهادت چو شود ختمِ به خیر عاقبتم ؛ سرنوشتی که چنین خورده رقم می چسبد لحظه ی مرگ به دیدار من آیی ای دوست ؟ خبری خوش برسد در دل غم می چسبد ✍ .
بازگشت کاروان به مدینه آمدم از سفر، مدینه سلام خسته و خون جگر مدینه سلام با شکوه و جلال رفتم من دیده ای با چه حال رفتم من وقت رفتن غرورِ من دیدی آن شکوهِ عبورِ من دیدی محملم پرده داشت یادت هست؟ جای دستی نداشت یادت هست ثروت عالمین بود مرا دلبری چون حسین بود مرا دستِ عباس پرده دارم بود علی اکبرم کنارم بود هر زنی یک نفر مُلازم داشت نجمه مه پاره ای چو قاسم داشت کاروان آیه های کوثر داشت روی دامان رباب اصغر داشت حال بنگر غریب و سرگشته کاروان را چنین که برگشته با غمِ عالمین آمده ام کن نظر بی حسین آمده ام ای مدینه خمیده برگشتم زار و محنت کشیده بر گشتم با رسولِ خدا سخن دارم بر سرِ دست پیرهن دارم دل من شاکی است یا جدّاه چادرم خاکی است یا جدّاه سو ندارد ز گریه چشمانم پینه بسته ببین به دستانم خاطرت هست ناله ها کردم دست بر سر تو را صدا کردم از حرم سویِ او دویدم من هر چه نادیدنی ست دیدم من من غروبی پر از بلا دیدم شاه را زیر دست و پا دیدم آن چه را کس ندیده من دیدم صحنۀ دست و پا زدن دیدم خنجری کُند و حنجری دیدم تَه گودال پیکری دیدم آه جَدّاه امان ز صوتِ حزین جملۀ آخرم به اُمّ بنین پسرت تکیه گاه زینب بود مرد بود و سپاه زینب بود پسر تو ز زین اسب افتاد ضربه هایِ عمود کار دستش داد او زمین خورده و بلند نشد سرِ او روی نیزه بند نشد بعد عباس قلبم آزُردند تا زمین خورد ، معجرم بُردند ‌.
. ما هرچه که هستیم غلام حسن هستیم دیوانه و سرگشته‌ی نام حسن هستیم یکبار نشد روزی ما را نرساند شرمنده‌ی الطاف مدام حسن هستیم با مرد جذامی سر یک سفره نشسته دیوانه‌ی این لطف و مرام حسن هستیم اصلاً به کسی ربط ندارد که همه عمر_ ریزه خور دستانِ امام حسن هستیم صلح حسن از هر نظری عین قیام است ما تابع این صلح و قیام حسن هستیم از صلح حسن هست حسینی شدن ما باید بنویسند حسن بر کفن ما ما زنده از آنیم که آرام نگیریم ترسی به دل از فتنه‌ی ایام نگیریم از روز ازل نوکر این خانه شدیم و جز بر در این خانه سرانجام نگیریم مجنون حسینیم و همه شهر بدانند زشت است که مجنونِ حسن نام نگیریم هر کس به طریقی بشود مست؛ ولی ما جز از لب پیمانه‌ی او کام نگیریم هر وقت بنا شد که بسازند حرم را ما کارگری کرده و انعام نگیریم روزی برسد صاحب زوار شود او مانند امامان حرم دار شود او او شاه کرم هست و برایش حرمی نیست بالاتر از این غم به خدا هیچ غمی نیست حکام عرب را چه به این خاک مطهر افسوس! بقیع دست امیر عجمی نیست این بی حرم آن‌قدر کریم است و کریم است که بخشش صد حاتم طایی رقمی نیست آقای مدینه چه غریب است خدایا در خانه‌ی خود کشته شدن داغ کمی نیست از ماتم او عرش خدا غرق عزا شد افسوس که این مرثیه را محتشمی نیست باید بسرایند همه از کرم او تجدید بنا می‌شود آخر حرم او ای وای از آن روز که بال و پر او سوخت از زهر هلاهل همه‌ی پیکر او سوخت این زهر چنان بود که شد پیکر او سبز این زهر چنان بود که پا تا سر او سوخت طشت است پر از خون و جگر پاره، خدایا با دیدن این صحنه، دل خواهر او سوخت فرمود که "لا یوم کیومک" به حسینش از ماتم بی سر شدن پیکر او سوخت راحت شده از خاطره‌ها، شاهد کوچه زآن روز که در آتش کین، مادر او سوخت این زهر که نه، کوچه‌ی غم خون‌جگرش کرد نزدیک چهل سال چو شمعِ سحرش کرد ✍ .
. کرامت مثل یک جرعه‌ست از پیمانۀ جانش سخاوت لقمه‌ای از سادگی سفرۀ نانش.. کسی که سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش صَلاح این‌گونه می‌بیند، سِلاح صلح بردارد چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟.. امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت چه رنجی می‌کشید از دوستان سُست‌پیمانش زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش چگونه گوشه‌ای بنشیند و سر در گریبانش... چه زهری مَحرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟ نمی‌دانم چه راز سینه‌سوزی بوده مهمانش! به روی دست‌های آل طاها باز تابوتی‌ست مبادا زخم بردارد، مبادا تیربارانش... اگرچه تلخ‌تر از زهر بوده زندگی امروز ولی فردا عسل می‌ریزد از کام جوانانش خیالت جمع سردار جمل! تنها نمی‌مانی به زودی کربلا از راه می‌آید که طوفانش... .
. مناجات با (عج) و گریزی به مصائب مجتبی (ع) گرچه هستم پست و بی مقدار تحویلم بگیر خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر اهل دنیا که مرا بد جور دور انداختند من زمین خوردم، خودت ای یار تحویلم بگیر یوسف مصری و من هم دست خالی آمدم آمدم اما سر بازار، تحویلم بگیر به همه گفتم که من هم نوکرت هستم، نکن نسبتم را با خودت انکار، تحویلم بگیر کم که یادت می کنم تو بیشتر یادم بکن باز هم منت سرم بگذار، تحویلم بگیر آبروی نوکرت را حفظ کن ای با وفا پیش مردم دست کم یک بار تحویلم بگیر از تو خیر دائم و از ما به تو شر می رسد گرچه دائم دادمت آزار، تحویلم بگیر جان آقایی که برد از کوچه تا خانه خودش مادرش را با دو چشم تار... تحویلم بگیر .
. السلام علیک یا اباعبدالله حسین آمد و در دلم جا گرفت خدا در درونم چو نجوا گرفت حسین آمد و قلبم آرام شد دگر حالتی مست و شیدا گرفت خوشا که گره خورده ام با حسین وجودم بدین گونه معنا گرفت الا ای تمام وجودم حسین ز تو قلب من فیض عظمی گرفت به مهر تو آب و گلم را سرشت گِلم را خدا به چه زیبا گرفت دلم از ازل با تو پیوند خورد که این نقش پنهان و پیدا گرفت نخواهم به جز آن چه تو خواستی ز دل مهر تو هر تمنا گرفت کسی که دلش را به دلبر دهد به قلبش دگر عاشقی پا گرفت ز داغ غمت دیده بارانی است به یک باره باران چو دریا گرفت همه قدسیان ناله سر داده اند چو یک کاروان راه صحرا گرفت به یک نیم روز این زمانه ز ما چه هفتاد و دو یار والا گرفت همه لاله ها بی سر افتاده و همه یاس ها رنگ زهرا گرفت تن یاس ها رنگ ‌نیلوفر است چو گلچین از این جمع سقا گرفت به نی ها که هجده سرِ یوسف است دل سوگواران تسلا گرفت خدا ، عصمت الله و نامحرمان ؟ چه شرمی به دل زاین تماشا گرفت چرا چهره ی کودکی در هم است تصدق شد و نان و خرما گرفت ؟ نه هرگز چنین شد که با عزت اند که زینب بدین گونه فتوا گرفت به شام آمد و جا به ویرانه داشت و دختر بهانه ز بابا گرفت به شام آمد و در خرابه شبی ز غم حالت خواب و رویا گرفت به دامان خود بوسه زد بر سر و دگر پر زد و میل بالا گرفت عزیز دل فاطمه یا حسین جهان با تو جان چون مسیحا گرفت گرفتند اگر چه ز ما پیکرت چگونه توان مهرت از ما گرفت ؟ ولی عشقِ دل را که نتوان گرفت اگر چه عدو جسم و جان را گرفت کسی که دهد دل به مولای خود وجودش همه رنگ مولا گرفت هر آن که به دلبر دهد جان خود دهد جان و جام طهورا گرفت شده قلب عالم به حال جنون که عشقت همه اهل دنیا گرفت به تیر بلا ظرف مجنون شکست چو مجنون دلش رنگ لیلا گرفت خدا چون نگاهی به قلبم نمود حسین آمد و در دلم جا گرفت ✍ . ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. به من رسیده دو چشم تر از حسین و حسن کلام وحی شده منبر از حسین و حسن خراب روضه شدم آمدم به میخانه رسیده جام و می و ساغر از حسین و حسن برای آنکه خدا را بیاورم هیئت نداشتم به خدا بهتر از حسین و حسن زمین به دست حسن، آسمان به دست حسین به عرش می رسد این نوکر از حسین و حسن نشسته زیر کسا بین شان رسول الله که ارث برده علی اکبر از حسین و حسن بهشت را به گدایی هر دوشان بفروش نخواه چیز کمی دیگر از حسین و حسن تویی که کرببلا رفته ای به عشق بقیع چه توشه ای ببری آخر از حسین و حسن طبیعی است که با فاطمه طرف بشود حساب اگر نبرد محشر از حسین و حسن بپرس فضه چه از فاطمه شنیده علی یک آیه کم شده از کوثر... از حسین و حسن چو وضع خانه او صورتش به هم خورده که رو گرفته چنین مادر از حسین و حسن کشیده خورد و کشیده شد و کشیده آه کشیده است خجالت در از حسین و حسن ✍ .
. ایام کسی که درد و بلای عظیم می گیرد همیشه روضه برای کریم می گیرد همان که ثروت خود را دوبار بخشیده و باز تا صف محشر سهیم می گیرد دو نیمه ی دل عاشق حسینی و حسنی است به وقت ذکر حسن(ع)،هر دو نیم می گیرد به جای زائر کویش همیشه بوسه ی ناب ز روی خاک مزارش نسیم می گیرد دلی که تنگ حسن(ع) می شود در این عالم سراغ مرقد عبدالعظیم(ع)می گیرد خوشا به حال کسی که به جای کنگره ها برات کرب بلا از کریم می گیرد... .
. اوج وُ عروجِ عالم وُ آدم محمّد است اوّل دلیلِ خلقت وُ خاتم محمّد است آقایِ ما سرآمدِ ایثار وُ بندگی‌ست آوایِ ارض وُ عرش دَمادم محمّد است او اِهدِناَالصِّراط وُ علی علّتِ حیات حبل‌ُالمتینِ مُبرم وُ محکم محمّد است صَلُّوا علیَ النَّبی علیهِ وَ آلِهِ .... پر می‌زنم به عرش دو بالم محمّد است آرامِ جانِ حیدر وُ آرامشِ علی تنها امیرِ شاهِ دوعالم محمّد است فرماندهیِ کلِّ قوا آخرین رسول اوّل شهیدِ راهِ اِمامَم محمّد است نجوایِ مصطفی شبِ معراج یاعلی رویایِ ندبه‌هایِ مُدامَم محمّد است ✍ .
. روزی که رفتم از مدینه محترم بودم عباس و اکبر داشتم، بی درد و غم بودم دور از نگاه این و آن، پرده‌نشین بودم من کعبه‌ی آل علی روی زمین بودم دور و برم بودند بانوها و دخترها بار شتر بودند چادرها و معجرها قد فلک کوتاه بود از دوش من آری... جای رقیه بود در آغوش من آری... روزی که رفتم روزگارم حال بهتر داشت زینب میان این مدینه شش برادر داشت امروز برگشتم شکسته، پیر، آشفته برگشته‌ام با روضه‌های داغ و ناگفته من در میان هلهله گودال را دیدم جنجال را دیدم، تنی پامال را دیدم هر ناله‌ای که می‌زدم بی سود و حاصل بود موی حسینم در میان مُشت قاتل بود این زینبی که آمده، آزارها دیده سخت است اما کوچه و بازارها دیده این زینبی که آمده، قامت کمان بوده بعد از حسین هم‌صحبتِ شمر و سنان بوده زخم دل بی تاب من خیلی نمک خورده آه ای مدینه! زینبت خیلی کتک خورده بی احترامی‌ها به من در هر مسیری بود بر قامت دخت علی رَخت اسیری بود بین نگاه صد حرامی رفته‌ام، ای وای! بزم میِ اوباش شامی رفته‌ام، ای وای! ✍ ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. خورشید من که چشم جهانی به راه اوست افــلاک در تـصـرف چشم سـیـاه اوسـت دیوار کعبه این‌همه بوسیدنی نبود این حرمتی که یافته از تکیه گاه اوست هستی به یُمن هستی او می‌کشد نفس کز امر حق، زمین و زمان در پناه اوست هنگامه‌ی نماز بر او اقتدا کـنـد عیسی که افتخار کند در سپاه اوست از چشم‌های او بـه خـدا می‌توان رسید زیــرا کمال لطف خـدا در نگاه اوسـت فـرق اسـت بین مـاه مـن و مـاه مصریان یوسف غلام طلعت رخسار ماه اوست عـمـری "یتیم" در شـب هـجـران غیبتت غرق شکنجه است که عشقت گناه اوست .
. سَلامٌ عَلی قَلبِ زِینَبِ الصَّبور کعبه ی دل های شیدا زینب است قبله ی جان های والا زینب است با کرامت در لسان احمد و چون خدیجه بهر طه زینب است زِین اَب یا زیور نام علی زینت این وجه زیبا زینب است فاطمه ی دوم اهل کسا نسخه ی ثانی زهرا زینب است گر شب قدر نهان شد فاطمه ليلة القدر شکوفا زینب است برتر از زینب که در عشاق نیست اسوه ی هر قلب شیدا زینب است محشر کبرای اهل عالم و تکیه گاه اهل معنا زینب است در میان جمله ی آیات حق آیت العظمای دل ها زینب است  مرجع تقلید عشاق حسین در عزاداری مولا زینب است بین درس خارجِ فقه جنون صاحب کرسی فتوا زینب است برترین علامه ی مفهوم عشق در تمام هر دو دنیا زینب است بهترین استاد درس عاشقی سر تر از مجنون و لیلا زینب است هر که داده سر به سودای حسین صاحب سرّ سویدا زینب است تک ستاره در میان اختران نور رخشان و هویدا زینب است می درخشد چهره اش از آسمان کهکشانی بس مجزا زینب است مریم عذرا پی تعلیم از او برتر از حوا و سارا زینب است آیه ی تطهیر او را شامل است پاک تر از هر طهورا زینب است تا دو عالم را ببخشد زندگی برتر از روح مسیحا زینب است زنده کرده مردگان عشق را جان فزا و روح افزا زینب است درک او بالاتر از فهم بشر آفرینش را معما زینب است در حیا و حجب و ایثار و وقار عاشقان ، بی مثل و همتا زینب است روح صبر از صبر زینب خسته شد در صبوری ها چه یکتا زینب است می شود زانوی عباسش رکاب چون تمام عشق سقا زینب است در ره محبوب خود یعنی حسین بهر جان دادن مهیّا زینب است عصر عاشورا کسی که بی پناه مانده در انبوه اعدا زینب است او که در مقتل میان نیزه ها بی برادر مانده تنها زینب است آن که در شام غریبان فراق در نمازش کرده نجوا زینب است در نمازی که نشسته خوانده شد در مناجات و تمنا زینب است او که با دار و ندار و هستی اش با خدایش کرده سودا زینب است در سفر از کربلا تا کربلا سرّ حق پنهان و پیدا زینب است کربلا تا کوفه و شام بلا در اسارت بین صحرا زینب است کوچه های کوفه و بازار شام مانده در چشم تماشا زینب است او که بر دشمن به شور خطبه اش حمله کرده بی محابا زینب است موج طوفانی او ساحل نداشت بیکران مانند دریا زینب است گر چه دستش در اسارت بسته بود با یتیمان در مدارا  زینب است پیکرش بر ضربه ها می شد سپر گاه جمعی گه فُرادا زینب است در عزا و طعنه و زخم زبان بر غم طفلان تسلا زینب است روی نی با زلف خونین حسین صاحب سرّ چلیپا زینب است با کلامش آن که در تبیین حق دشمنان را کرده رسوا زینب است نغمه اش هیهات منا الذلَه بود چون که از ذلت مبرّا زینب است آن که از نور وجود و صبر او کربلا گردیده برپا زینب است نه فقط کرببلا و نهضتش آن که دین را کرده احیا زینب است نه فقط برجسته در تاریخ بود اسوه ی امروز و فردا زینب است مظهر یا رب صَبّار و شکور معنی قلب شکیبا زینب است در شگفت از صبر او روح الامین در صبوری دست بالا زینب است در پناه او تمام هستی و ملجأ اهل تولا زینب است با شکوهش در حضور ظالمان شرح و تفسیر تبرا زینب است از همه عالم شفاعت می کند شافع آن روز عظمی زینب است نه فقط در زندگی تا وقت مرگ در قیامت ذکر ما یا زینب است فاصله از بودن ما تا بهشت فاصله از روح ما تا زینب است آن که دل ها را حسینی کرده و آن که عاشق کرده ما را زینب است او که با داغ غم خود تا ابد شعله ها زد بر دل ما زینب است در صف محشر که فقر مطلق ایم ما گدا هستیم و دارا زینب است روح اعطیناکَ یعنی فاطمه برترین معنای اِعطا زینب است   کاف ها یا عین صاد از سوی حق این رموز عشق آیا زینب است ؟ عشق یعنی نام زیبای حسین شرح حال عشق اما زینب است ✍ . ..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab