.
#انتخابات
به فکر دولت فرسوده و کهنسالی
دلت خوش است به برجام پوچ و پوشالی
کلام صاحب نهج البلاغه می خوانی؟؟!!!
ولی خبررزعمل نیست؟ناخوش احوالی؟
برای یاری مستضعفان؛دفاع؛ضعیف
برای یاری دزدان؛دفاع تو عالی
بجای پاسخ هر پرسشی ، طلب کاری ؟؟!!
شبیه دولت تزویریان تو می نالی
میان کاخ ،نشان نیست از گرانی وفقر
برای سرکشی از شهرها چه بی حالی
برای نسل جوان ازدواج کابوس است
برای رهن وجهیزیه دست ها خالی
همه نه ، اغلبِ بازاریان به حجرة خویش
نشسته اند به شغلِ شریفِ دلّالی
نظامِ ما شده فخرش ، به حاج قاسم ها
توبررفاقت با اهل فتنه میبالی
دیار مابه ولی فقیه حساس است
قسم به مدرک پوچت ،هنوز هم کالی
به تار موی سپید امیرمان سوگند
نمیکنیم دمی پشت رهبری خالی
شبیه برگهء خوانده ای از رو
همه عقائد مزدور های توخالی
#قاسم_نعمتی ✍
#طنزسیاسی
.
.
#مناجات
#حضرت_عباس
#مناجات_با_امام_زمان
می برم نام تو را تا ببری نام مرا
پر کن از جام لب خویش همه جام مرا
خاک هم گاه گداری بدهد طعم عسل
بوسه از خاک رهت کرده عوض کام مرا
خاطرم نیست چه شد بر تو گرفتار شدم
پهن کردی سر گیسوی خودت دام مرا
هر نفس بی تو شده مردن تدریجی من
رنگ و بویی بده این گردش ایام مرا
اگر این سر به سر راه تو افتد زیباست
به شهادت بنما ختم سرانجام مرا
نذر کردم که دگر سمت گناهی نروم
شرطش این است حمایت کنی اقدام مرا
دل من ظرف بلوری ست پر از خون جگر
کنج میخانه مبین گریۀ آرام مرا
به خدا کرببلایی شدنم دست شماست
جان عباس فراموش مکن نام مرا
به پریشانی گیسوی سر ام بنین
دیگر امضا بنما برگۀ اعزام مرا
روضه خوان گفت حسین بوی حرم شد احساس
وعدۀ ما سحری پای ضریح عباس
#قاسم_نعمتی ✍
.
.
#بصیرتی
پیام اربعین
مردمی که حرف افتاده، ز دین برگشته اند
یا به قول عده ای، از فقر، کافر گشته اند
اربعین با یک نگاه مهدی صاحب زمان
در بیابان نجف تا کربلا سرگشته اند
#قاسم_نعمتی ✍
#مشایه
.
.
#اربعین
#مشایه
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند
چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن می ماند
بوی سیب از همه ی کرببلا می آید
اشک مادر اثرش روی بدن می ماند
هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود
پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند
صدهزاران چو اویس خاک ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق
چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند...
یاد پیراهن تو، بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت
#قاسم_نعمتی ✍
.
.
#مناجات
#امام_زمان
#اربعین
به شوق وصل شما راهی بیابانم
چه می شود سفر اربعین نمی دانم!!
تمام راه نجف تا به کربلا با خویش
حدیث وصل تو را هر عمود می خوانم
نسیم صبح مشایه لطافتی دارد
دعای عهدِ دم صبح و چشم گریانم
دلم گرفته بهانه کجاست خیمهٔ تو
شود شبی که نمایی به خیمه مهمانم
گرفته خواب ز چشمم خیال دیدن تو
قسم به موی پریشان تو پریشانم
دوباره سورهٔ یوسف دوباره آیهٔ وصل
چه عاشقانه شده آیه های قرآنم
قسم به زینب و پیراهن ِ در آغوشش
گرفته داغ جدایی تو گریبانم
زبان گرفته عقیله به گیسوان سپید
دلم هوای تو را کرده ای حسین جانم
تمام راه ، فقط روضه عطش خواندم
بیاد تشنگی ات ای ذبیح عطشانم
زچنگ گرگ لباس تو پس گرفتم من
حسین غیرتی ام ای شهید عریانم
کنار پیکر عریان خجالتم دادند
نبود چادرم آنجا تورا بپوشانم
به رغم اینهمه قرآن که روی نی خواندی
چرا قبول نکردند من مسلمانم
امانتی تو را جا گذاشتم در شام
بیاد دفن رقیه هنوز حیرانم
بدون غسل و کفن بین چادری خاکی
تنش به خاک سپردم به دست لرزانم
#غزل_مناجات
#مناجات_با_امام_زمان
#قاسم_نعمتی ✍
.
.
#مناجات_با_امام_رضا علیه السلام
#امام_رضا علیه السلام
#زیارت_مخصوصه
آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درد دل باتوسخنها بر زبانم ریخته
بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم
گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخت
جنس من جوراست کوهی ازگناه آورده ام
آبرویم پای اجناس دکانم ریخته
دوره گردم آبرویم میفروشم میخری
پیش سلطان ترسم ازسودوزیانم ریخته
پهن کردم سفره ای ازعرش کنج خانه ات
روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته
گوشه ای ازپنجره فولادزنجیرم کنی
من سگی بیمارم آنجا استخوانم ریخته
مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا
دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته
من نمیبینم توهردفعه بقل کردی مرا
عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته
صحن گوهرشادچیزی کم نداردازبهشت
بوی سیب ازهرکجایی می تکانم ریخته
درمیان صحنهایت عشق من باب الجواد
صدهزاران بوسه اینجاازدهانم ریخته
هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست
این حکایت درمیان دوستانم ریخته
آخرماهی جواب ناله هایم رابده
جان بابای غریبت کربلایم رابده
#قاسم_نعمتی ✍
ایام #شهادت_امام_رضا
.
.
#امام_زمان
السلام علیک یا صاحب الزمان
رسد ز نم نم باران صدای آمدنت
به اشک دیده بخوانم دعای آمدنت
چه دیده ها که براهت سپید شد آقا
چه گریه دار شده ماجرای آمدنت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قاسم_نعمتی
.
.
یادواره #میلاد_حضرت_رقیه
💢 تبریک بگو رقیه خاتون آمد 💢
درکوچه ی خاندان تردد باشد
از فوج ملائک ؛ آمد و شد باشد
امروز گل از گل حسینی بشکفت
در خانه ی او جشن تولد باشد
♦️♦️
آن روی چوماه را تماشا می کرد
صد غنچه ی تنگ دل؛ شکوفا می کرد
خورشید ؛ رخی چو ماه را می بوسید
با بوسه واشک ؛ یاد زهرا می کرد
♦️♦️
آمد که حسین ؛ غم فراموش کند
جادر بروروی دوش وآغوش کند
گیریم که در جشن بیاید مولود
کو؟ آن نفسی که شمع ؛ خاموش کند
♦️♦️
امشب به چمن گلی شکوفا دارم
این طفل؛ رقیه نیست زهردارم
گر مانم واو کنار من خواهم گفت
من همچو نبی ام ابیها دارم
♦️♦️
درچشم حسین ؛ازهمه کس ناز تر است
از سرو؛ نهال او سرافراز تر است
بستنداگر چه دست اورااما
دستش به کرم ؛ ازهمه کس باز تر است
♦️♦️
تکبیر؛ ز کعبه با اذان خواهد گفت
تبریک؛ زمین وآسمان خواهد گفت
لب های ندیده خنده ؛ خواهد خندید
مهدی به رقیه ؛ عمه جان خواهد گفت
✅استاد علی انسانی✍
♦️♦️
عطرش که رسید از همه هوش گرفت
گلبوسه حسین از سر و روش گرفت
گویا که نبی فاطمه را کرد بغل
اکبر چو رقیه را در آغوش گرفت
✅عبدالزهرا ✍
♦️♦️
خورشید ز پشت ابر بیرون آمد
در جلوه دوباره ماه گردون آمد
با دسته گل برو به پابوس حسین
تبریک بگو رقیه خاتون آمد
♦️♦️
این طفل سرور قلب ثارالله است
آیینه فاطمه سلام الله است
وقتی که در آغوش حسین است انگار....
زهرا به روی دست رسول الله است
♦️♦️
ریحانه ریحانه زهرا آمد
دردانه دردانه طاها آمد
می دید اگر خدیجه روی او را
میگفت که فاطمه به دنیا آمد
✅عبدالحسین ✍
♦️♦️
در چهرهء خود هیبت زهرا دارد
بر دوش ابالفضل علی جا دارد
با این که سه ساله است مانند عمو
در دادن حاجت ید طولا دارد
✅مهدی مقیمی ✍
♦️♦️
آنروز که احرام تمتع می بست
برشانه ی عرشیه ی عباس نشست
با آنکه سه سال بیشتر جلوه نکرد
گفتند که فاطمه است دیدند که هست
#قاسم_نعمتی ✍
#ولادت_حضرت_رقیه سلام_الله
#رباعی
#دوبیتی
.
.
#هشتم_شوال
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
گرد و غبار غم زده خیمه به سینه ام
من زائر قبور خراب مدینه ام
آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست
هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست
آنجا که بغض سینه گلو گیر می شود
حتی جوان ز غربت آن پیر می شود
خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است
از گریه های فاطمه آیینه کاری است
اهل مدینه باب عداوت گشوده اند
بر اهل بیت ظلم فراوان نموده اند
هرکس دم از علی زده تخریب می شود
صدیقۀ مطهره تکذیب می شود
دنبال بی کس اند که تنها ترش کنند
صیاد بلبل اند که خونین پرش کنند
ازنسل هیزمند و به آتش علاقه مند
تفریحشان تمسخر هر نالۀ ی بلند
در خواب هم نشان حیا را ندیده اند
نیروی خویش را به رخ زن کشیده اند
بغض علی زبانه کشد از وجودشان
رنگ ریا گرفته همه تار و پودشان
روزی که راه حضرت صدیقه بسته شد
با ضربه ای حریم ولایت شکسته شد
ظلمی اگر که هست از آن لحظه حاکی است
تصویر چادریست که در کوچه خاکی است
امواج یک صدا دلم آزار می دهد
گویا صدای صورت و دیوار می دهد
گویا به گوش می رسد از قصۀ ی فدک
آوای نیمه جان و ضعیف «علی کمک»
تصویر هر چه درد از آن صحنه شد بدیع
یک گوشه ای ز غربت آن لحظه شد بقیع
اوراق خاطرات غیورانه نیلی است
هر چه که هست صحنۀ یک ضرب سیلی است
بی درد مردمان زمان جان مرتضی
ما را رها کنید بمیریم زین عزا
روزی رسد ز سینه غم آزاد می کنیم
همراه منتقم حرم آباد می کنیم
گلدسته می زنیم چونان صحن کربلا
گنبد بنا کنیم چونان مشهد الرضا
ما داغ دار سیلی ناحق مادریم
چشم انتظار منتقم آل حیدریم
#قاسم_نعمتی ✍
#تخریب_بقیع
.
.
#غزل_مصیبت
#حضرت_حمزه سیدالشهدا علیه السلام
گریز روضه کوتاه به کربلا
واحمزتا... چه آمده بر روز پیکرت
واحمزتا... رسیده کنار تو خواهرت
واحمزتا... به روی تنت می کشم عبا
مثله شده رشیدِ حرم ؛پای تا سرت
واحمزتا ... زنان مدینه صدا زدند
خانم صفیه!!!دست مبر سوی معجرت
واحمزتا... اگر چه تنت ریخته بهم
با احترام دفن کنم جسم اطهرت
واحمزتا...شکافته شد سینه ات ولی
در زیر سم اسب نشد نرم پیکرت
واحمزتا ... چه خوب که دختر نداشتی
کاری نداشت وحشیِ قاتل به دخترت
واحمزتا... عموی دلاور برو دگر
یک دختری زمین نخورد در برابرت
واحمزتا ... بریده شد انگشت تو ولی
غارت شدی قبول نه در پیش مادرت
#قاسم_نعمتى ✍
.
.
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی
مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی
یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم
قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی
بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود
چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی
در میان شوره زار قم بهشتی ساختی
مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا و شدی
جانماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست
در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی
وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث
مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی
پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی
با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی
ناز چشمان تو و ذکر خداهای پدر
کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی
خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند
بر حسین خانواده زینب کبری شدی
خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا
بهترین تمکین قلبت صوت قرآن رضا
از همان اول دلتگشته گرفتار رضا
بین صحن چشمهایت نقش رخسار رضا
جنس بی قیمت که جایش در حریم یار نیست
عشق تو باشد متاع ناب بازار رضا
یوسف بازار ما چون پرده بردارد ز رخ
عاشقی چون تو فقط باشد خریدار رضا
در تمام عرصه های بندگی پاک تو
همچنان آیینه ایی پیداست رفتار رضا
تا میان خطبه ها تفسیر قرآن می کنی
کاملا باشد کلامت عین گفتار رضا
آمدی تا پرچم معشوق بر شانه کشی
در حریم عاشقی باشی علمدار رضا
هرکه عمری خاک بوسی حریمت را کند
تا قیامت می شود محرم به اسرار رضا
ای کریمه چاره ایی کن لحظه ی جان دادنم
دیده ام روشن شود هنگام دیدار رضا
روز محشر چون گنه گردد گریبان گیر من
آبرو داری بود کار تو و کار رضا
دلخوشم خاک حریم تو نشسته بر سرم
خاکساری تو می گردد شفیع محشرم
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند
با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند
آه چون از دل برآید کار آتش می کند
بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند
آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل
حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند
هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده
هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند
با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد
کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند
نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم
ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند
لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا
خون زینب در رگان تو تلاطم می کند
کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش
جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند
با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود
بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند
#قاسم_نعمتی ✍
#میلاد_حضرت_معصومه_سلام_الله
#مدح_حضرت_معصومه
.
.
مرثیه بازگشت کاروان آل الله به شهر مدینه
#بازگشت_به_مدینه
#زبانحال_حضرت_زینب سلاماللّهعلیها
آمدم از سفر، مدینه سلام
خسته و خون جگر مدینه سلام
با شکوه و جلال رفتم من
دیده ای با چه حال رفتم من
وقت رفتن غرورِ من دیدی
آن شکوهِ عبورِ من دیدی
محملم پرده داشت یادت هست؟
جای دستی نداشت یادت هست
ثروت عالمین بود مرا
دلبری چون حسین بود مرا
دستِ عباس پرده دارم بود
علیِ اکبرم کنارم بود
هر زنی یک نفر مُلازم داشت
نجمه مه پاره ای چو قاسم داشت
کاروان آیه های کوثر داشت
روی دامان، رباب اصغر داشت
حال بنگر غریب و سرگشته
کاروان را چگونه برگشته
با غمِ عالمین آمده ام
زینبم ، بی حسین آمده ام
ای مدینه خمیده برگشتم
زار و محنت کشیده بر گشتم
با رسولِ خدا سخن دارم
بر روی دست پیرهن دارم
دل من شاکی است یا جدّاه
چادرم خاکی است یا جدّاه
سو ندارد ز گریه چشمانم
پینه بسته ببین به دستانم
خاطرت هست ناله ها کردم
دست بر سر تو را صدا کردم
از حرم سویِ او دویدم من
هر چه نادیدنی ست دیدم من
من غروبی پر از بلا دیدم
شاه را زیر دست و پا دیدم
آن چه را کس ندیده من دیدم
صحنۀ دست و پا زدن دیدم
خنجری کُند و حنجری دیدم
تَه گودال پیکری دیدم
آه جَدّاه امان ز صوتِ حزین
جملۀ آخرم به اُمّ بنین
پسرت تکیه گاه زینب بود
مرد بود و سپاه زینب بود
پسر تو ز زین اسب افتاد
ضربه هایِ عمود کار دستش داد
او زمین خورده و بلند نشد
سرِ او روی نیزه بند نشد
بعد عباس قلبم آزُردند
تا زمین خورد ، معجرم بُردند
#قاسم_نعمتی ✍
#ورود_مدینه
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
.