زمان:
حجم:
1.7M
#حضرت_حمزه
نگاهش لرزه می انداخت در دلهای بدخواهان
برای مصطفی او داشت عمری حکم پشتیبان
شبیه ابر رحمت بر سر اسلام نو پا بود
در آن گرمای دهشت، سایه می بخشید، یا باران
نفس تا داشت گرد خاتم پیغمبران گردید
برای دفع شرهای ابوجهل و ابوسفیان
میان شعب با قلبش ،و با شمشیر خود در بدر
چه زیبا جانفشانی کرد زیر سایه ی قرآن
همانند علی «شیر خدا»نامیده شد از بس
به پا می کرد با شمشیر ،طوفان در دل میدان
علمدار رشید لشکر اسلام و پیغمبر
نشان شد قلب پاکش در اُحد با نیزه ی شیطان
علم افتاد و در یک گوشه ی میدان هیاهو شد
تنش شد مُثله و یک گوشه از کرب و بلا رو شد
تنی صد چاک و غرق جستجو در نیزه ها خواهر
به دنبال گل گم کرده اما فرق، سر تا سر
عبا بر پیکر صد پاره جای بوریا دارد
سری بر تن ،خلاف خامس آل عبا دارد
نه سمت قتلگه پیداست شمر و خنجری اینجا
نه می آید صدای گریه های مادری اینجا
نه می تازد کسی با اسب روی پیکری اینجا
نه غارت می شود ، انگشت با انگشتری اینجا
نه می سوزد به دست ملحدان بال و پری اینجا
نه می ماند به جای خیمه ها خاکستری اینجا
نخواهد رفت در بند و اسارت خواهری اینجا
نه از روی قساوت می رود بر نی سری اینجا
فقط هند است و دستش پاره هایی ازجگر دارد
کسی که کینه های بدر ،از قرص قمر دارد
چه برکت می کند شعری که در پایان ابیاتش
به سمت روضه ی ارباب خوبی ها گذر دارد
#محمدجواد_منوچهری ✍
#شهادت_حضرت_حمزه_سیدالشهدا
با نوای ذاکر اهل بیت،مرحوم حاج سید محمد جلالی🎤
.
.
#حضرت_حمزه سلام الله علیه
ای بر فراز صفحۀ دین نقش نام تو
آن حُسنِ مطلع است ز حُسنِ ختام تو
ای حمزه، ای بزرگِ شهیدان که شهره شد
عنوان سیدالشهدایی به نام تو
قبل از حسین و نهضت خونین کربلا
حرف از تو و جهادِ تو بود و قیامِ تو
ای صف شکن که شیر رسول خدا تویی
این وصف احترام تو و احتشام تو
رونق گرفت دین خدا از شهامتت
قوّت گرفت شرع مبین ز اهتمام تو
بستی کمر به جنگ تو در حالتِ صیام
تا شد به حق وصول قیام و صیام تو
سرمشق شد جهاد تو بهر مجاهدین
یعنی دلیل راهروان شد مرام تو
کوه اُحُد نشانهی عزم متین توست
و آن جا که ریخت شهد شهادت به کام تو
روزی دگر ز روز اُحُد سخت تر نبود
بر مصطفی، چو دید به خون شد مقام تو
هنگام غم به قبر تو زهرا گرفت اُنس
خوش بود با زیارت و عرض سلام تو
وز خاک قبر تو پیِ تسبیح ،سَبحه ساخت
ای جان فدای قبر تو و احترام تو
بُردند چون ز خانه علی را کشان کشان
در آن میان به یاد تو بود و قیام تو
باشد که باز با دل غمدیده در اُحُد
گوید سلام بر تو "موید" غلام تو
✍🏻 #سیدرضا_موید
.
.
#حضرت_حمزه علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹مردِ میدان🔹
فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
شهر تاریک است وقتی نیست یار همزبانی
خانه روشن میشود وقتی که مهمان حمزه باشد
بولهب لب بسته، پنهان میشود در خانۀ خود
آن زمان که یار اسلام و مسلمان حمزه باشد
صف به صف دشمنشکن با نیزۀ شیرافکن خود
میشکافد کوه را وقتی به میدان حمزه باشد
زخم تحریم و غم شعب ابیطالب چه باشد
تا میان شام هجران ماه تابان حمزه باشد؟
با رسولالله پیمان بسته با جان و دل خود
بر سر پیمان خود تا دادن جان حمزه باشد
صفشکن، رزمآشنا، شیر رسولالله حمزه
میچکد بر پیکرش اشک پیمبر، آه، حمزه
::
حمزه را باید زمان جنگ و در میدان ببینی
روبروی جهل بوجهلان و بوسفیان ببینی
حمزه را باید کنار مرتضی و جعفر، آری
حمزه را باید میان لشکر ایمان ببینی
حمزه همراه ملائک، خوبتر از بدر تابان
باید او را پابهپای یاسر و سلمان ببینی
حمزه دوشادوش مولا با رسولالله همره
حمزه را باید کنار مرد مردستان ببینی
سرنوشت عاشقانت مرگ در بستر مبادا
عشق را باید میان خون خود غلتان ببینی
حمزه یعنی أیّها الکفّار ایمان جلوهگر شد
دور شو شیطان که نام نیک انسان جلوهگر شد..
::
چشم پیغمبر ز داغ حمزه گریان است امشب
عرش اعلا سوگوار فخر مردان است امشب
با ردای مصطفی تا عرش اعلا رفت حمزه
بند بند پیکرش تفسیر قرآن است امشب
کربلا در پیش چشمان رسولالله آمد
گوییا شرح کتاب داغ انسان است امشب
سبحهای از تربت پاک عمویش ساخت زهرا
بیگمان محراب مولا غرق باران است امشب..
خواهری مشق صبوری میکند بر داغ سنگین
یا صفیّه، زینبی کن، شام هجران است امشب..
بر سر پیمان خود تا پای جان جنگید حمزه
جان به جانان داد و بر این وعده جان بخشید حمزه
::
یار مولایی اگر، باید که از دل یار باشی
جعفر طیّار باشی، میثم تمّار باشی
زن اگر هستی، سمیّه، مرد اگر، مانند یاسر
تا چراغ راه فرزندی چنان عمّار باشی
چون ابوذر پیر عشق حضرت مولا بمانی
همچو جابر تا نهایت تشنۀ دیدار باشی
رهرو مقداد در راه بصیرت بیمهابا
یار دین عشق، در رفتار و در گفتار باشی
مثل سلمان جان و دل را در ره جانان بخواهی
حمزه باشی، تا شهادت دشمن کفّار باشی
مرد میدان، شیر غرّان، حمزۀ ما، حاج قاسم
یار مولا، همدل و همراه آقا، حاج قاسم
📝 #نغمه_مستشارنظامی ✍
.
.
#حضرت_حمزه علیهالسلام
#غزل
🔹چراغ یقین🔹
ای آنکه نور عشق و شرف در جبین توست
روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست...
مهر رسولِ نور، تو را برده سوی نور
این رشتۀ سعادت و حبلالمتین توست
در یاری رسول خدا، جان دشمنان،
آتش گرفته از نفس آتشین توست
بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع
تا گفت مصطفی که شب آخرین توست
ای سرو سربلند و سرافراز باغ دین
از چه به خاکِ غم، سر شور آفرین توست
از آن زمان که ریخته خونت به روی خاک
صحرای لالهزار اُحد شرمگین توست...
از اشک فاطمه ز دل خاک گل دمید
آنجا که بین خاک تن نازنین توست...
📝 #سیدهاشم_وفایی
.
.
#حضرت_حمزه
#دوبیتی
آن روز که روز غربت حیدر بود
خون بر جگر دختر پیغمبر بود
یارانِ علی به یک دگر میگفتند
ای کاش که زنده حمزه و جعفر بود.
#حاج_غلامرضا_سازگار✍
#دوبیتی
با يادِ غم حمزه دلی صابر نيست
افسوس كه آن حريم را حائر نيست
فرمود پيمبر كه جفا كرده به من
هر زائر من كه حمزه را زائر نيست.
#سیدرضا_مؤید ✍
#حضرت_حمزه
.
.
#حضرت_حمزه
#حضرت_عبدالعظیم
آجرک الله یا صاحب الزمان
امام شیعیان یک عمر در صحرا مقیمی
همیشه با غم و رنج عزیزانت سهیمی
دوباره نیمه شوّال آمد من بمیرم
عزادار عمویت حمزه و عبدالعظیمی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#حضرت_حمزه علیه السلام
آید شمیم کرببلا از مزار تو
ایمان و بندگی خدا بود کار او
ایثار و رادمردی و مردانگی بود
تا روز حشر، عبد تو و جانثار تو
جور فلک هماره تو را هم نشان گرفت
در دام رنج ومحن بود روزگار تو
با آنکه شهر مکه پر از شرک و کفر بود
پایبندی ات به دین خدا بود افتخار تو
نازد به سجده های تو سجاده های نور
دارد نشان ز فیض عبادت عذار تو
صبر از کف نبی خدا برد ماتمت
از داغ جانگداز تو دلهاست زار تو
نیزه درید پهلویت ای پهلوان عشق
بر خاک تیره زد، همه ی اقتدار تو
آنقدر ماتم تو جگرسوز و سخت بود
تا روز حشر عالمیان بیقرار تو
در حیرتم که مثله نمودند چرا تو را
کردند خزان ز کینه و ظلمت بهار تو
شکر خدا که خواهر غم پرورت ندید
بر پیکر تو زخمهای آشکار تو
شکرخدا که خواهرخونین دلت ندید
برروی خاک داغ زمین احتضار تو
اما چه گویم از تن صدپاره ی حسین
بسیار زخمهای او ز زخمهای بیشمار تو
#اسلام_مولایی ✍
.
.
#غزل_مصیبت
#حضرت_حمزه سیدالشهدا علیه السلام
گریز روضه کوتاه به کربلا
واحمزتا... چه آمده بر روز پیکرت
واحمزتا... رسیده کنار تو خواهرت
واحمزتا... به روی تنت می کشم عبا
مثله شده رشیدِ حرم ؛پای تا سرت
واحمزتا ... زنان مدینه صدا زدند
خانم صفیه!!!دست مبر سوی معجرت
واحمزتا... اگر چه تنت ریخته بهم
با احترام دفن کنم جسم اطهرت
واحمزتا...شکافته شد سینه ات ولی
در زیر سم اسب نشد نرم پیکرت
واحمزتا ... چه خوب که دختر نداشتی
کاری نداشت وحشیِ قاتل به دخترت
واحمزتا... عموی دلاور برو دگر
یک دختری زمین نخورد در برابرت
واحمزتا ... بریده شد انگشت تو ولی
غارت شدی قبول نه در پیش مادرت
#قاسم_نعمتى ✍
.
.
#پانزدهم_شوال
#شهادت_حضرت_حمزه_ع
آن که در بدر و اُحُد یار پیمبر بوده است
مصطفی را دائما او یار و یاور بوده است
هم علمدار است و هم سردار لشکر بوده است
نور چشمان نبی مانند حیدر بوده است
بیشه ی اسلام را مانند شیر شرزه است
پهلوان پهلوانان عرب او حمزه است
گرچه از روز نخستین بوده او یکتا پرست
اشهد خود گفت و بیعت با نبی مردانه بست
گشت خصم کافران بت پرست دون پست
با کمان خود سر بوجهل بی دین را شکست
گفت زین پس هر کسی کو با محمّد دشمن است
پس بداند که سر و کارش از این پس با من است
در اُحُد مانند شیری سوی میدان آمده ست
شیر اسلام و پیمبر وه چه غرّان آمده ست
در رکاب مصطفی با شاه مردان آمده است
تیغ در دستان او بی تاب و رقصان آمده است
مرد می خواهد که آید در مصافش رو به رو
همره حیدر دمار از کفر در آورده او
قلب لشکر را هدف بگرفته غوغا می کند
دشت را از خون دشمن حمزه دریا می کند
کفر می پاشد ز هم چون تیغ بالا می کند
رزم او را مصطفی دارد تماشا می کند
کاشف الکرب رسول حضرت دادار اوست
او که می نازد به رزمش حیدر کرّار اوست
یا علی گویان به میدان او قدم برداشته
دشمنان را یک به یک از پیش رو برداشته
فاتح بدر است این جا در اُحُد گل کاشته
پرچم اسلام را بر قلّه اش افراشته
ناگهان در جنگ کار مسلمین بالا گرفت
نیزه ای آمد به روی سینه ی او جا گرفت
آه حمزه شیر حق دیگر ز پا افتاده است
زیر تیغ وحشیان بی حیا افتاده است
پیکر او مُثله در صحرا چرا افتاده است
با دو دستِ مصطفی رویش عبا افتاده است
تا نبیند خواهر او مُثله روی حمزه را
تا نبیند پیکر صد چاک و جای نیزه را
آه از آن خواهر که از تل سوی آن گودال رفت
خواهری نالان به سوی پیکری پامال رفت
شمر بود و آن سر خونین که در هر حال رفت
گوشه ی گودال زهرا مادرش از حال رفت
خواهری با جسم صد چاک برادر رو به روست
با تنی بی سر میان قتلگه در گفت و گوست
#جواد_کریم_زاده ✍
#حضرت_حمزه
.
.
#حضرت_حمزه سیدالشهدا
افسوس که قلب بی قرارش سوزد
آتش به درون لاله زارش سوزد
آن گل که خزان نمود پرپر او را
دل ، بهر غریبیِ مزارش سوزد
****
احمد ز غم عموی خود زار گریست
از سینه کشید آه و غمبار گریست
بر قبر غریبِ حمزه ، در شهر نبی
هر رهگذر و زائر و زوار گریست
شاعر : #امیررضا_فرجوند ✍
.
.
سرو سربلند #حضرت_حمزه
ای آن که نور عشق و شرف درجبین توست
روشن سرای دل ز چراغ یقین توست
توحمزه ای و آینه ی جان مصطفی
عشق و امید درهمه جا هم نشین توست
در یاری رسول خدا، جان دشمنان
آتش گرفته از نفس آتشین توست
مهر رسول نور تو را برده سوی نور
این رشته ی سعادت وحبل المتین توست
بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع
تا گفت مصطفی که شب آخرین توست
ای سرو سربلند و سرافراز باغ دین
از چه به خاک غم سر شور آفرین توست
از آن زمان که ریخته خونت به روی خاک
صحرای لاله زار احد شرمگین توست
ای مصحف عظیم رشادت، شهادتت
حسن ختام ومطلع فصل نوین توست
ازاشک فاطمه زدل خاک گل دمید
آن جا که زیر خاک تن نازنین توست
آمد احد«وفایی» و گفتا که این حریم
تصویری از شجاعت وعزم متین توست
#سیدهاشم_وفایی✍
.
.
در رثای #حضرت_حمزه سید الشهدا:
تو شیر مردی و شیران اسیر تو
از دم یلان کل حجازند حقیر تو
نام تو حمزه است و مقامت زبس بلند
هرگز ندیده هر دو فلک هم نظیر تو
میدان غزوه های نبی نور کامل است
از شدت درخشش بدر منیر تو
از بس که تیر و تیغ و نگاهت کشنده است
انگار گشته قابض الارواح اجیر تو
در هر نگاه نافذت عمق حقایقیست
رزم جامه ی سیاه تو شبهای عاشقیست
پشت و پناه و یاور احمد به هر زمان
ماندی شبیه کوه تا آخرین توان
هر چه که از ابهت تو گفته اند کم است
قاصر بود ز وصف شکوهت زبانمان
فرمانده ی سپاه محمد چه میشود؟
وقتی که با علی به معرکه ها میشوید عیان
بدر و احد حکایتتان را نوشته اند
دیدند زمین زیر پای شما میخورد تکان
گویا که زلزله شده میدان کار و زار
مانده سپاه کفر که لا یمکن الفرار
اما امان ز نیزه ی وحشی که خم نمود
این نازنین عموی پیمبر که بود عمود
افتاد بر زمین و پیمبر کشید آه
تا که رسید به پیکر او هنده ی حسود
خنجر کشید و سینه او را شکافت تا
بیرون کشد جگرش را ولی چه سود
این سینه و جگر پر از عشق محمد است
سنگ می شود به سر اُمت یهود
اما دوباره سنگ و سر و نیزه و سپس
قلبی که کرده روضه ی مقتل کمی هوس
روز دهم شد و گودال قتلگاه
پر شد ز خون تازه ی ارباب بی گناه
با چکمه روی سینه ی زخمی که پا گذاشت
شد آسمان کرب و بلا ناگهان سیاه
فریاد می زند زنی از روی تل نبر
سر را که مادرمان میرسد ز راه
زینب ز حال میرود و میخورد زمین
طفلک رقیه پس به چه کس میبرد پناه
خیمه میان آتش و معجر کشان عدو
فریاد میزند سکینه که برگرد بیا عمو
#کربلایی_علی_صمـــدی✍
.