eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
278 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. حضرت عبدالعظیم حسنی حضرت حمزه ابن موسی الکاظم حضرت طاهر ابن علی ابن الحسین. سه اخترِ آسمان سرشت است اینجا سه شافعِ روز سرنوشت است اینجا سه گنبد و یک حرم در اینجا یعنی سه پنجره ی رو به بهشت است اینجا .
. شهادت علیه السلام اِی زائرانِ کرب‌وبلا بر شما سلام دلدادگان عشقِ گلِ مجتبی سلام بر اشکِ عاشقیِ شما از خدا سلام بر آه و ناله و دَمِ واویلتا سلام بر ضربِ ذکرِ یاعلیِ مرتضی سلام  بر سیّدالکریم و شما خوب‌ها  سلام شکرِ خدا کنید که اینجا نشسته‌اید دل را به لطفِ صاحبِ این خانه بسته‌اید از بندِ نفس و فتنه‌یِ دنیا گسسته‌اید با یادِ پورِ فاطمه دل را شکسته‌اید هان زمزمه کنید نفس‌ها خجسته‌اید  بر این نفس نفس زدنِ بی‌ریا سلام با نوکریِ فاطمیّون شاه می‌شوی تو خانه‌زاد باش که دلخواه می‌شوی قدری مطیع شو بلدِ راه می‌شوی با خدمت از مَحارمِ درگاه می‌شوی خورشید را نگاه کنی ماه می‌شوی   بر عالِم فقیه و اَمینِ وِلا سلام حس می‌کنیم در حَرمت شور وُ شین را حالِ عجیبِ مرثیه‌یِ عالمین را بُغض امیرِ خیبر و بدر و حُنین را آهنگِ آفتابِ غمِ مشرقین را آوایِ یاس و عطرِ حریمِ حسین را  بر پادشاهِ تشنه‌لبِ نینوا سلام پورِ کریمِ آلِ عبا سیّدالکریم دستِ من و عطایِ شما سیّدالکریم بخشیده‌ای به ری تو بها سیّدالکریم صحنِ تو طوس و کرب‌و‌بلا سیّدالکریم الگویِ فقه و عشق وُ وفا سیّدالکریم   بر دینِ کامل وُ دلِ تو باخدا سلام ما ریزه‌خوارِ سفره‌یِ اولادِ حیدریم سرمستِ نامِ فاطمه و جامِ کوثریم از سر گذشته پیروِ سلطانِ بی‌سَریم دنیا بدان که گوش به فرمانِ رهبریم چشم‌انتظارِ دیدنِ دلدارِ آخریم  کرب‌و‌‌بلا به پا شده آقا بیا سلام آقا بیا وُ گردنِ هر فتنه را بزن بنگر چه آمده به سرِ غزّه وُ یمن شام است غرقِ خونِ دل ُو خون دلِ وطن بیداد با تو می‌شود از دَهر ریشه‌کن لک زد دلِ بقیع  بخوان روضه‌یِ حسن    بر خاکِ غصّه‌هایِ دلِ سامرا سلام ✍ .
. با نور تو راه مستقیمی داریم در صحن تو جنةالنعیمی داریم دلتنگ کریم اهل‌بیتیم ولی صد شکر که سَیّدالکریمی داریم ✍ .
. آجرک الله یا صاحب الزمان امام شیعیان یک عمر در صحرا مقیمی همیشه با غم و رنج عزیزانت سهیمی دوباره نیمه شوّال آمد من بمیرم عزادار عمویت حمزه و عبدالعظیمی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ای حریمت رشک جنّات النّعیم ای دل اهل تولاّیت حریم نسل طاها زاده ی و المرسلات نجل بسم الله رحمان الرّحیم مشعل اِنّا هدیناه السّبیل طلعت مرآت اللهُ الحکیم زائر کوی تو عیسای مسیح آستانت طورِ موسای کلیم زینت عرش خداوند ودود از چه در شهر ری گشتی مقیم با تجلاّی تو از ظلمت چه باک در تولاّی تو از آتش چه بیم یاد تو یاد خداوند و رسول خطّ تو خطّ صراط المستقیم دور صحنین تو با صوت ملیح این ندا پیوسته خیزد از نسیم یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم شهر ری که از تو گرفته احترام قبر تو کعبه، حرم بیت الحرام بر رواق قبر و خدّامت درود بر مزار و صحن و زوّارت سلام فیض جوشد از حریمت روز و شب نور خیزد از مزارت صبح و شام کاروان دل شده لبّیک گو دور صحنین تو می گردد مدام تا قیامت بر تمام اهل ری سایه ی گلدسته هایت مستدام هر که آید در کنار تربتت می رسد بوی بقیعش بر مشام هر چه خواندم در ثنایت نارسا هر چه گفتم در مدیحت نا تمام یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم تا مکان در قلب ایران کرده ای شهر ری را کعبه ی جان کرده ای خاک پاک شهر ری را سر به سر با قدوم خود گلستان کرده ای گنبد و گلدسته های خویش را شمع جمع اهل ایمان کرده ای سالها از فتنه ی عبّاسیان رو به صحرا و بیابان کرده ای روز و شب بر غربت اجداد خویش خون دل جاری به دامان کرده ای نام خود را ای غریب شهر ری سال ها از خلق پنهان کرده ای با وجود فتنه ی اهل جحیم شهر ری را باغ رضوان کرده ای زخم دل ها را تو مرهم بوده ای درد جان ها را تو درمان کرده ای یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم ای تماشایت تماشای حسن در تو پیدا روری زیبای حسن قامتت سرو دل آرای حسین طلعتت مرآت سیمای حسن باغ حسنت جنّت اهل بهشت سرو قدّت قدّ و بالای حسن هم تولاّیت تولاّی علی هم تجلاّیت تجلاّی حسن میوه ای از بوستان مصطفی پاره ای از کلّ اعضای حسن بهترینی در جمال و در کمال برترینی بین ابنای حسن اختری تابنده از برج ولا گوهر نابی زدریای حسن خوش بود تا خوانم این ترجیع را بین زوّارت به آوای حسن یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم ای چراغ آسمان ها در زمین روشنی بخش دل اهل یقین لاله ی گلزار ختم الانبیا سرو بستان امیرالمؤمنین زائرت روز و شب فوج ملک پرده دارت حضرت روح الامین انس و جان آرد به تو روی نیاز دسته دسته از یسار و از یمین سوره های مصحف رخسار تو طا و ها و حا و میم و یاو سین پای خدّام تو بر چشم ملک فرش زوّار تو بال حور عین روز و شب بر زائرت آید ندا فادخلوها بسلامٍ آمنین ای سپهر معرفت در قلب خاک ای تو را دست حسن در آستین یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم تو سپهر منزلت را اختری تو به دریای فضیلت گوهری شهریار ملک ری در شهر ری سیّد اولاد سبط اکبری گر ولی الله فرمودت ولیّ در مقام خود ولایت پروری گنبد زرّین تو گوید که تو خلق را از خاک ری روشنگری در کمال و زهد و تقوی و شرف شاهد شخصیّت پیغمبری هم ولیِّ اولیای کبریا هم شفیع دوستان در محشری هر چه می گویم به وصفت نارساست هر چه می خوانم از آن بالاتری بوستان سرخ عصمت را گلی نخل سرسبز ولایت را بری مادر گیتی نیارد مثل تو جز که آرد مجتبای دیگری یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم دیدن ختم رسل دیدار توست شاهد حُسن حَسن رخسار توست خوبرویان گلستان بهشت نرگس بیمارشان بیمار توست جان کلافی روی دست مشتری دل اسیر برده ی بازار توست منطق و فقه و روایات و حدیث در حقیقت زنده از گفتار توست آفتاب رحمت پروردگار جلوه گر در سایه دیوار توست باغ جنّت با همه زیبائیش روز محشر عاشق زوّار توست دست تو دریای امواج کرم جام اهل معرفت سرشار توست باشد از دنیا و عقبی خوب تر اینکه «میثم» شاعر دربار توست یا کریم ابن کریم ابن کریم یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم  .
. علیه‌السلام امامزاده‌ی ری مُلک واجب التعظیم سلام قبله‌ی شهرم  سلام عبدالعظیم سلامِ ما به حسینی‌ترین حسینیه سلام بر حرمت اولین حسینیه به کوریِ همه‌ی ابن‌سعدها دیدیم نصیبِ آل حسن شد تمامِ گندمِ ری از آن زمان که رسیدی به کشور زهرا خوشا به مردم ایران  خوشا به مردم ری من از کنار ضریحت به کربلا رفتم که بوی سیب حسین است با تبسم ری هوای مسلمیه داری و به یادم هست... صدای گریه کنان در شبِ تلاطم ری نوشته‌اند که از روزگار غم دیدید روایت است شما هم هزار غم دیدید روایت است به نَقلی که ناله‌ها کردی حسین گفتی و رِی را تو کربلا کربلا کردی غریبِ شهر  پُر از غربتِ مدینه شدی روایت است که مسمومِ زهرِ کینه شدی  تو زهر خوردی و آتش به سینه‌ات انداخت به خاکِ رِی نه به خاکِ مدینه‌ات انداخت شبیهِ جدِّ خودت شعله‌ور شدی آقا غریب بودی و خونین‌جگر شدی آقا شبیهِ جدِّ خودت نه  که او شبیه نداشت تو داشتی و شبیهت حسن ضریح نداشت ضریح داری و  پیرِ کرم ندارد آه هنوز جد غریبت حرم ندارد آه نوشته‌اند مقاتل که سینه چاک شدی تو زنده بودی و زنده به زیر خاک شدی نصیب روضه‌ی تو روضه‌های دیرین شد تو زنده بودی و دیدی که سینه سنگین شد برای یاری تو هیچکس نمی‌آید مکن دوباره تقلا ، نفس نمی‌آید دوباره رو به حسینت سلام کردی وای تو دست و پا نزدی و تمام کردی وای *در برخی از مقاتل آمده حضرت با جور و ظلم ؛ سرانجام زنده به گور و شهید می‌شوند (حسن لطفی ) ✍ .
. دراین حریم مقدس که قبله ی دلهاست دلم همیشه به یاد کرامت مولاست همیشه دست به دامان مجتبایم من دلم خوش است دراین آستان گدایم من شدم به لطف خدا ودعای ثارالله زخادمان همین آستان بحمدلله َ زلطف حضرت عبدالعظیم مشهودست که از ازل زکریمان این حرم بودست غباراین حرم ازدل غبارمیروبد زهردلی که براین آستانه درکوبد الا که حرف شهیدان راهتان این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است منی که در حرمت روز خویش شب کردم دلم شکست وشهادت زتو طلب کردم بیاودرحق این سائلت کرامت کن مرا بخوان ومهیای برشهادت کن بیا وعاقبتم رابخیرکن مولا به لطف خویش مراهم ظهیرکن مولا شاعر: .
. حسنی علیه_السلام چشم پر گریه ای که رزق من است علتش بندهء خدا شدن است وصلِ یوسف به بوی پیرهن است دست سائل به دامن حسن است هرچه داریم جام و بادهء اوست سید شهرری نوادهء اوست گله ام از دیار کرببلاست دل تنگم دچار کرببلاست آرزویم غبار کرببلاست هرکسی بیقرار کرببلاست... می رود تا مزار عبدالعظیم می نشیند کنار عبدالعظیم عاشقم بر بلای لاجَرَمش روزی ام شد گدایی از کرمش من دخیل عبای محترمش تا به کی دور باشم از حرمش از زمانی که کربلا بسته است همه درها به روی ما بسته است باورم شد اجل رسیدنی است مرغ جانم دگر پریدنی است حال و روزم خراب و دیدنی است به حسین اشک من خریدنی است شِکوه را پیش دلبرم ببرید قبل مرگم مرا حرم ببرید جام عشق است ابتلای حسین سر من نذر خاک پای حسین خانه ام خانهء عزای حسین همهء هستی ام فدای حسین دل در خون نشسته آوردم کمری که شکسته آوردم جگرش سوخت، لشکرش افتاد آی مردم! برادرش افتاد فرق او ریخت، هی سرش افتاد بغلش کرد پیکرش افتاد طاقت و استقامتش کم شد روزگار حسین درهم شد بعد عباس، ماجرایی شد ته گودال، سر صدایی شد شمر آمد عجب بلایی شد خنجری کُند رونمایی شد مادرش آمده، چه آمدنی! سر او شد جدا، چه سر زدنی! گفت عریان شدی و چاره که نیست پسرم آن لباس پاره که نیست زخمهای ترا شماره که نیست نظرت بر حرم اشاره که نیست دست زینب به روی معجرش است لشکری حمله ور به زیورش است ✍ .
. عطر حسن(ع) است و با خود آورده نسیم ری گشته بهشت با کریم بن کریم مانند زیارت حسین بن علی (ع)است پاداش طواف حرم عبدالعظیم .
. «دلی دارم که مشتاق رحیم است» به دنبال کریم ابن کریم است زیارت میکنم ری کربلا را که او پورِ «حسن، عبدالعظیم است» سرو شکسته .
. سید الکریم به هرکه می نگری ذکر ربنا دارد دراین حریم وفا، یا الهنا دارد قنوت عشق دراین جا چقدردیدنی است دراین محیط نفس، عطر ربنا دارد صفا و مروه ندارد صفای این جارا توکعبه ای و حرمخانه ات صفا دارد تو از قبیله ی عشقی، نواده ی حسنی زیارت حرمت اجر کربلا دارد نسیم صبح سعادت وزد ازاین گلزار به روی بال ، شمیم تو را صبا دارد سزاست گرکه تو عبد العظیم گردیدی که بندگان بزرگی چنین خدا دارد زفیض خدمت درگاه عترت یاسین چقدر خاک تو تأثیر کیمیا دارد تو از سلاله ی نوری و سید الکرمی به پاس جود تو این آستان گدا دارد شمیم ناب احادیث نورتو جاری ست هنوز عطر کلام تو را فضا دارد چراغ مهرتو در هر دلی که روشن گشت رهی زلال به سرچشمه ی بقا دارد نمی رود ز دل اهل معرفت بیرون کسی که قدر وشرافت ز اولیا دارد تومثل آینه ی آفتاب پر نوری که جان شهر ری ازجلوه ات ضیا دارد بده به دست«وفایی» نخ عبایت را که روز حشر بگویند آشنا دارد ✍ .
. تقدیم به ساحت حسنی (ع) و توسل به کریم اهل بیت (ع) و (س) اینجا زمینی بی قرین همچون بهشت کربلا دارد اینجا بهشتی برتر از مینوی پاک کبریا دارد از هر مکانش بنگری آوای صد ناله به گوش آید اینجا زمین و آسمانش هم هوای کربلا دارد از آن دمی که خاک اینجا را چنان کرب و بلا گفتند آرامشی بی انتها بر زائر دارالبکا دارد اینجا دل صحنش پر از انوار پر فیض بقیع است صحنی پر از جود و عطا که در دلش صدها گدا دارد اینجا چنان پیچیده بوی یوسف زهرا که می بینی بازار حسن و معرفت نه در کتب ، بلکه در این کوی بقا دارد اینجا کریم از زائران ری فقط دست از کرم گیرد بنگر ببین این سر زمین چون مادرش دست دعا دارد اینجا حسن با یاد زهرا مادرش با ناله میگرید گویی فضای گریه اینجا خود فضای کوچه را دارد بر عکس آن شهر نبی اینجا هواخواه حسن هست از آن جهت اینجا شب جمعه صفای کربلا دارد اینجا اگر زهرا به تنهایی میان کوچه‌ها آید صد لشکرِ از جان گذشته در صفوف جانفدا دارد اینجا مدینه نیست ثانی ره زهرای مرضیه ببندد هر خشت این سامان به سر سودای سرباز ولا دارد عبدالعظیم شهر ری همچون نگینی میدرخشد چون ری مرحم زخم دل جامانده از کرب و بلا دارد ✍ .