eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
273 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. صدف چشم من از داغ تو گوهر بارست چه کنم؟! کار علی بی تو به عالم، زارست! اشتیاق تو مرا می‏کشد از خانه برون ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست! موقع آمد و شد، فاطمه جان! می‏بینم دیده‏ی زینب تو مات در و دیوارست! به گواهی شب و، زمزمه‏ی مرغ سحر اهل یثرب همه خوابند و، علی بیدارست روز در خانه، پرستار حسین و حسنم کمکم کن! که نگهداری شان دشوارست! یاد آن روز که با زینب تو می‏گفتم: دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست! چاه داند که به من، عمر چه ِسان می‏گذرد قصه، کوتاه کنم ور نه سخن بسیارست بشنو از شاعر (ژولیده)، تو راز دل من صدف چشم من از داغ تو، گوهر بارست ✍ .
. در آرزوی شهادت بهترین راه است؛ آری بهترین پایان چه فرقی می‌کند بغداد باشد یا همین کرمان چه بر من آمده امشب که خواب از خاطرم رفته تورق می‌کنم تاریخ را در دفتر انسان همیشه ظلم بوده، شمر بوده، کربلا بوده همیشه بوده در تاریخ ردّ پای خون‌خواران بیا حق را بگو و حنجرت را نذر راهش کن بیا تا حق بگیرد باز در اندیشه‌ات جریان خیابان را اگر دیدی که سرخ‌ از خون یاران‌ست شبیه کوه باش و باش مردی در دل میدان مقاوم باش در راه و بسوزان ناامیدی را خدا را یاد کن در لحظه‌های سختی و هجران «شهادت هست» یعنی آسمان بر ما نظر دارد «شهادت هست» یعنی باز برکت، باز هم باران «شهادت هست» پس ما زنده‌تر خواهیم شد آری «شهادت هست» تا غم‌های این دنیا شود جبران شهادت راه خود را تا تو پیدا می‌کند آخر چه فرقی می‌کند بغداد باشی یا همین کرمان .
. راه ما از ابتدا تا لحظه‌ی پایان یکی‌ست شاخه‌ها بسیار اما ریشه و گلدان یکی‌ست نقشه جغرافیای استقامت را ببین غزه لبنان و یمن سوریه و ایران یکی‌ست هر کجا ما را خواست با او می‌رویم مقتل شام و عراق و مقتل کرمان یکی‌ست یا علی گفتیم، ما را سمت و سو یک قبله است مقتدای میثم تمار با سلمان یکی‌ست آسمانی را که روح الله می‌خواندش به جاست مقصد پرواز فخری‌زاده با چمران یکی‌ست .
. شال عزا داری به سر، یا حجت الله با ناله میگویی پــــدر ،یا حجت الله ضجه زدی مثل پدر با چشم گریان یاد غریب پشت در ،یا حجت الله 🖌شعر: ............... . تنها نشسته است و دلش غرق ماتم است قربان آن دو چشم که سرشار شبنم است سر را درون حجره به زانو گرفته است داغ پدر برای پسر داغ اعظم است قربان آن سری که به دیوار غربت است قربان آن دلی که درونش محرم است قربان آن امام ، ز وقتی امام شد دشمن زیاد دارد و یاران او کم است در «سر من رای» به بلا گشته مبتلا این «ساء من رای» ست زمینی که پر غم است روز شهادت پدر صاحب الزمان روز عزای اشرف اولاد آدم است در این عزا خود زهراست نوحه خوان گریه کنش علی و میاندار خاتم است جبریل گشته سینه زن بزم روضه اش اوضاع عرش خدا نیز در هم است ✍ .
. به مناسبت سالگرد شهادت بی تاب بودی و دلت دریای غیرت بود جا مانده بودی در نگاهت اشک حسرت بود راه شهادت باز بود و جانت آماده دور از حرم بودی غمت بُعد مسافت بود تو نذر مادر بودی از یک ظهر تاسوعا از کودکی بر دوش تو بار رسالت بود مردم همه دنبال نام اند و برای تو دل کندن از نام و نشان اینگونه راحت بود در حلقه‌ی عشاق فرقی بین مردم نیست با هر نژادی می‌شود پیر طریقت بود با فاطمیون رفتی آخر سوی محبوبت بر چهره‌ی ماه تو لبخند رضایت بود در ظهر تاسوعا به ارباب اقتدا کردی پس دادی آن جانی که در دستت امانت بود چشم و دلت روشن! محرم آمدی رفتی! هنگام رفتن بر مشامت عطر تربت بود دستی به پهلو بردی و در خاک غلتیدی شاید همان دم لحظه‌ی ناب زیارت بود آخر اجابت شد دعاهایت بسیجی جان پایان تو با بود... ✍ .
. 🏴 سلام الله علیها مولا حریم فاطمه کرده حریمش را ختم به زهرا کرده راه مستقیمش را عرش خدا فرش عزای حضرت زهراست پس پهن کرده زیر پای ما گلمیش را از فهم فاء فاطمه فرزانه ها محروم مریم چگونه درک خواهد کرد میمش را از کیمیای مهر او حتی طلا با عجز کرده تمنا رتبه ی فضه، ندیمش را ریحانه ای در کوچه پرپر شد که در عمرش پوشانده از نامحرمان حتی شمیمش را قلب قسیم النار و الجنة چرا میسوخت آتش چرا سوزانده جنات النعیمش را ؟! کوثر به خاک افتاده است و آتش بی رحم سوزانده بسم الله رحمن رحیمش را پهلوی بستر ذکر "یا شافی" اطفالش تسکین نداده از چه رو حال وخیمش را ؟! خانه پس از زهرا به حال احتضار افتاد زیرا که دیده رفتن جان مقیمش را .
. 🏴 ۱۴۰۳ سلام الله علیها ✍ کسی که راهِ نجاتِ خلایق است از آتش نوشته‌اند از آتش کسی نداد نجاتش زمین مجاورِ هجده بهارِ خانه‌ی او بود زمان هنوز مقیم است در زمانِ حیاتش بفاطمَهْ، و أبیها و بَعلَها و بَنیها چه محترم جَلَواتی نشسته در صلواتش رکوعِ قامت او چیست جز قیام فُرادا؟ قیامِ ماست نمازی در اقتدا به صلاتش نوشت نامِ علی را به صفحه صفحه‌ی تاریخ دمی که میخ، قلم بود و خونِ سینه دواتش به ردّ پای علی لاله کاشت کوچه به کوچه که هر نماز بگوییم اِهدِنا به صِراطش سلاحِِ خطبه‌اش از دستِ لشکری سپر انداخت برای حیدرِ تنها سپاه شد کلماتش همان‌که مثلِ خلافت ربود باغِ فدک را گرفت هر چه علی داشت را به جای زکاتش هنوز أشهدُ أنَّ علی‌ست بر لبِ زهرا شهید، شاهدِ زنده‌ست در حیات و مماتش شکست حرمتِ کوثر، مدینه چشمه‌ی خون شد رسید سیلی از این خون به کربلا و فراتش .
. ناحلة الجسم من، یک دمی آرام باش شهد به کامم در این، تلخی ایام باش آینه ی پاک من، گرچه ترک خورده ای بهر علی (ع) باز هم، آینه و جام باش گرچه در این کوچه ها ، نیست کسی یار من خیز و پناه علی (ع) ، در ملأ عام باش من اسداللهم و، بند به دستم زدند فاطمه (س) همدرد این، شیر، در این دام باش سوخت علی (ع) از غمت، جان به فدای قدت چند قدم با علی (ع) ، همره و همگام باش حجتِ بر اهل بیت (ع) ، قبله نمای ولی پای به پای علی (ع) ، حُجة الاسلام باش ای غم تو قاتلم، داغ نزن بر دلم حل بنما مشکلم، مرهم آلام باش دانه ی درّ نبی (ص) ، کم نشود قدر تو گر شده رویت کبود، درّ سیه فام باش ای گل نیلوفری، ای گل یاس (ع) جای کفن فکر یک، جامه ی احرام باش خاستگه هل اتی، لحظه ی افطار شد باز مهیای یک، سفره ی اطعام باش داغ تو مرگم دهد ، هجر شکستم دهد پشت و پناه علی (ع) ، حیدر صمصام باش فکر علی (ع) نیستی، در پی یک چاره بر گریه ی اطفال خود، وقت شب هنگام باش عزم نکن بر سفر، خورده به جانم شرر چند صباح دگر، مادر ایتام باش راحت جانم نرو یار جوانم نرو نیست توانم نرو، فکر سرانجام باش گشته وجودت خیال ، گشت شفایت محال رفتی اگر ساکنِ، مرقد گمنام باش شام غریبان تو، روز سیاه علی است همدم من، چاره ی، غربت آن شام باش 1403/09/11 ایام (س) تسلیت
. شهادت علیه السلام اِی زائرانِ کرب‌وبلا بر شما سلام دلدادگان عشقِ گلِ مجتبی سلام بر اشکِ عاشقیِ شما از خدا سلام بر آه و ناله و دَمِ واویلتا سلام بر ضربِ ذکرِ یاعلیِ مرتضی سلام  بر سیّدالکریم و شما خوب‌ها  سلام شکرِ خدا کنید که اینجا نشسته‌اید دل را به لطفِ صاحبِ این خانه بسته‌اید از بندِ نفس و فتنه‌یِ دنیا گسسته‌اید با یادِ پورِ فاطمه دل را شکسته‌اید هان زمزمه کنید نفس‌ها خجسته‌اید  بر این نفس نفس زدنِ بی‌ریا سلام با نوکریِ فاطمیّون شاه می‌شوی تو خانه‌زاد باش که دلخواه می‌شوی قدری مطیع شو بلدِ راه می‌شوی با خدمت از مَحارمِ درگاه می‌شوی خورشید را نگاه کنی ماه می‌شوی   بر عالِم فقیه و اَمینِ وِلا سلام حس می‌کنیم در حَرمت شور وُ شین را حالِ عجیبِ مرثیه‌یِ عالمین را بُغض امیرِ خیبر و بدر و حُنین را آهنگِ آفتابِ غمِ مشرقین را آوایِ یاس و عطرِ حریمِ حسین را  بر پادشاهِ تشنه‌لبِ نینوا سلام پورِ کریمِ آلِ عبا سیّدالکریم دستِ من و عطایِ شما سیّدالکریم بخشیده‌ای به ری تو بها سیّدالکریم صحنِ تو طوس و کرب‌و‌بلا سیّدالکریم الگویِ فقه و عشق وُ وفا سیّدالکریم   بر دینِ کامل وُ دلِ تو باخدا سلام ما ریزه‌خوارِ سفره‌یِ اولادِ حیدریم سرمستِ نامِ فاطمه و جامِ کوثریم از سر گذشته پیروِ سلطانِ بی‌سَریم دنیا بدان که گوش به فرمانِ رهبریم چشم‌انتظارِ دیدنِ دلدارِ آخریم  کرب‌و‌‌بلا به پا شده آقا بیا سلام آقا بیا وُ گردنِ هر فتنه را بزن بنگر چه آمده به سرِ غزّه وُ یمن شام است غرقِ خونِ دل ُو خون دلِ وطن بیداد با تو می‌شود از دَهر ریشه‌کن لک زد دلِ بقیع  بخوان روضه‌یِ حسن    بر خاکِ غصّه‌هایِ دلِ سامرا سلام ✍ .
. مصیبت علیه السلام یک عمر به یادِ غمِ سر آه کشیدم خوردم چقدَر خونِ جگر اه کشیدم هر لحظه به یادِ حرمت روضه گرفتم در خانه وُ در کوی وُ گذر آه کشیدم یادِ تنِ صد تکّه‌یِ تکبیر که چیدی .… بر رویِ عبایت تو پدر آه کشیدم یادِ بدنی که سـمِ اسبان به همَش ریخت با ضجّه وُ دو دیده‌یِ تر آه کشیدم اِی وای از این حرمله خون بر دلِ ما کرد آه از اثرِ تیرِ سه‌پر آه کشیدم مشک ُو عَلم وُ دست ُو بدن مانده رویِ خاک شد پخش وُ پراکنده قمر آه کشیدم از خنجرِ کندی گِله کردم که بریده سر را چه بد از جسمِ پدر آه کشیدم کابوسِ شبم نعلِ جدیدِ سمِ مرکب نوشیده‌ام از آب اگر آه کشیدم گفتند عوض می‌شود این حال و هوایت حالا برو چندی به سفر آه کشیدم بازار نرفتم مگر اینکه بزنم زار با دیدنِ معجر گلِ سر آه کشیدم از کوفه بدم آمده است شام نگویید من منتظرم جایِ نظر آه کشیدم علیه_السلام .
. شعر در وصف شما گرچه رفیع است ولی به کرمخانه ی بی مثل و رقیبت نرسد عهده دار کَرم آل پیمبر (ص) حسن (ع) است کیست آنکس که به او فیض و نصیبت نرسد؟ ورقی خورد اگر صفحه ی تقدیر شما کاش دفترچه ی عمرت به مصیبت نرسد شد اگر صفحه ی تاریخ، غم دفترتان صفحه ی رفتن و اوصاف غریبت نرسد ای جگر سوخته خون جگرت در طشت است کاش (س) گهر صبر و شکیبت نرسد از شما هرکه از این خانه رود گفت (ع) جان ندادی تو (ع) ، تا که حبیبت نرسد گرچه هستی تو امامش ندهی جان هرگز او طبیب است نرو گر که طبیبت نرسد چشم بگشودی و بر چشم پر اشکش گفتی: گریه کم کن که مُصابم به مصیبت نرسد چهره ام سبز شد از زهر هلاهل اما رنگ این چهره که بر خدّ تریبت نرسد لب من گرچه ز خون دل من خونین است باز بر داغ تو و شیب خضیبت نرسد گرچه دنیا دل من را به خدا آتش زد غصه ی من به فراز و به نشیبت نرسد آتش افتاد اگر بر دل من دردی نیست آتش ای کاش به اطفال نجیبت نرسد کاش ای گل نشوی بر کف گودال، گلاب کاش پرپر نشوی، نکهت سیبت نرسد شیشه ی عطر پر از رایحه ی سیب، حسین! کاش سنگی به سرِ چشمْ فریبت نرسد کاش قرآنِ سرت بر سر نی ها نرود خبر از نغمه ی قرآن عجیبت نرسد ✍ 1404/05/31 ، حضرت (ص)، و ، آقا (ع) تسلیت .
. صلوات الله علیه یا علی بن موسی الرضا  ادرکنی باید نظر کند به قلم ربُّ العالمین روح القدس نزول کند بر مصنّفین جبریل، وحی بر قلم آرد  برای وصف بر  گِرد صفحه گردد و گردد حروفچین نفس زکیّه را چو روایت کند شود در بحر شعرها ادبیّات خوشه چین اینها برای آن که بفهمند مردمان مولا رضای ماست رئوفا بمؤمنین قطعا ولایت تو طریق عبادت است ایاک نعبد است و ایاک نستعین شمس الشموس، شاهد توصیف مرتضی (ع) است شاهد مثالِ قائد غرِّ المُحَجَّلین این بار، همنشین مساکین شدن نبود اما چرا نشسته  ز  پا  شاه هشتمین تا آن که در کسوف  رود سوی آسمان خورشید می نشست به ناگاه بر زمین از بس نشسته است در این راه روی خاک خاکی شده است جامه ی سلطانِ ملک دین آه ای امام مهر و وفا در خلال شعر گویم کلام معترضه بیتِ بعد از این: با روضه های چادر خاکی گداختیم بر ما بس است کم به روی خاکها نشین ما بر عبا و نام  علی خون گریستیم بر روی خود مگیر عبا را تو اینچنین صد کاروان دل است که بنشسته در مسیر غخوار کل عالم و دلدارِ دلنشین شکر خدا پیاده رَوَد سوی مقتلش اما هزار شکر نیفتد ز صدر زین مسموم گَشته، آب رسانید بر امام هیهات! شاهِ تشنه نهد بر دهان نگین معصومه اش کجاست کنارش صدا زند صَلّی‌' علیک، را به دم خسته ای حزین این تکه از وجود تو جان داده روی خاک یا ایها الرسول (ص) ، رضا (ع)  را بیا ببین شاه غریب با غم گودال در اتاق بر خاک خفت تا که دهد جان به آفرین خود می گِریست جمله ی یابن شبیب را بر جدّ خویش، وقت نفسهای واپسین یادش رسید کرببلا لحظه ی غروب در بین مار و مور، سلیمانِ سومین افتاده بود پیکر پاکش به موج خون در بین قتل و غارت و غوغای سارقین غارت شده است پیکر او از لباس تا انگشتری به همره انگشتی از یمین امن یجیب خواندنِ زینب (س) گواه بود حنجر شده است، با لبه ی تیغ کین قرین سر یک طرف، جدا شده از  سَروَر از قفا دل یک طرف بریده ز او زینبش غمین کشتی شکست خورده ی طوفان کربلاست آذر شده است با دل ذرّیّه همنشین القصه روز آل عبا گشته شام تار آخر شده است کار یَلّ ختم مرسلین گفتی عزیز آل پیمبر ذلیل شد تا نفس مطمئنه رسیده است بر یقین سلطان به خون و شاه خراسان بروی خاک از جور اشقیا و ستمها و ظلم و کین هرچند آمده است جوادش کنار او اما حسین فاطمه! (ع) این گاهِ آخرین این دفعه هم مثال علی اکبرت بیا بر این علی (ع) دوباره بنه چهره بر جبین "پروانه سوخت، شمع فرو مرد شب گذشت" ناگفته ماند، حرف زبانسوز آتشین هرچند قتلگاه رضا(ع) گشته ملک طوس گشته بهشت ما، شرف الارض بر مکین قطعا بهشتِ وعده ی پروردگار ماست دربار مشهد است مفازًا لمتقین ✍ 1404/06/01 ، ، ، ، حضرت (ع) تسلیت .