eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
278 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. محبوب رضاست هرکه دل‌ريش‌تر است از کعبه صفای اين حرم بيش‌تر است اينجاست طبيبی که ندارد نوبت هر دل که شکسته‌تر بُوَد پيش‌تر است ✍ .
. السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عمرم گذشته است بدون شما چرا؟ در پشت ابر، مانده ای ای ماه ما چرا؟ شاه جهان که ساکن صحرا نمی شود! هستی همیشه در به در  ِذی طُویٰ چرا؟ دشمن که جای خود، چه توقّع از آن ولی از یاد برده است تو را آشنا چرا؟ غیر از دعا برای ظهورت که چاره نیست اما نمی رسد به اجابت دعا چرا؟ هستی کجای مجلس ما،صاحب  ِعزا؟ حاضر شوی به مجلس ما در خفا چرا؟ روضه برای حضرت سلطان گرفته ایم کشته شده ست جدّ رئوفت رضا چرا؟ ای منتقم بگیر دگر انتقام  ِاو اجر امامتش شده زهر جفا چرا؟ در بین قصر و حجره ی خود خورده بر زمین انداخته به روی سرش یک عبا چرا؟ حالا که روی خاک، سرش را گذاشته جدّت حسین را زده دائم صدا چرا؟ گوید: حسین از چه تو را تشنه کشته اند موی سپید تو شده با خون حنا چرا؟ وقتی که پیش عمّه، سرت را بریده اند دیگر جدا شده سر تو از قفا چرا؟ در زیر نعل تازه ی ده مرکب عدو شد عضوعضو پیکر تو جابجا چرا؟ جسمی که جای بوسه ندارد سه روز و شب شد روی خاک گودی مقتل رها چرا؟ ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. 😭😭😭😭😭 یابن الشبیب، مهدی  ِمن می شود شَرید از دست شیعیان  ِخودش می شود طَرید یابن الشبیب، بر پسرم می شود جفا او هم شود شبیه من از شهر خود جدا یابن الشبیب، داغ دلش آتشین شود بیش از هزار سال، بیابان نشین شود یابن الشبیب، می شود از غصه خون جگر هستم غریب و او شود از من غریب تر یابن الشبیب صبح و مساء گریه می کند در روز عید و روز عزا گریه می کند شیعه دعا برای ظهورش نمی کند کاری برای قلب صبورش نمی کند در مجلسی که خوانده شود روضه های مشک جاری شود ز دیده ی او خون به جای اشک یابن الشبیب، دل نگرانی ولی بدان رجعت کنیم با فرج صاحب الزّمان آید ندا که مهدی آل عبا رسید هنگام انتقام ز مأمون فرا رسید ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. لطف سلطان است رزق میهمانی های من این حرم شد محفل هم آشیانی های من گم شدم ... باب الرضای او به رویم باز شد می خورد تنها به این خانه، نشانی های من روبرویش گریه کردم، چشم شستم از همه عید من یعنی همین خانه تکانی های من موقع سختی رضا بار مرا گردن گرفت او کنار آمد فقط با بدزبانی های من من کجا اینجا کجا؟  لطف رضا جان دائمی است مهربانی کرده با نامهربانی های من خاک پای زائرش داروی پادرد همه است این حرم گشته توان بر ناتوانی های من گوشه ی باب الجوادش عشقبازی می کنم ای بقربان جواد او جوانی های من زیر ایوان رضا رفتم به ایوان نجف دو علی روی زمینند، آسمانی های من باز لنگم ... کربلایم دیر شد کاری بکن سائلم که پنج تن هستند بانی های من بد شده جاماندم از جمع رفیقان شهید پس کجایند آنهمه هم کاروانی های من از مدینه قافله سالار بیرون می رود میل روضه کرده امشب خون فشانی های من من بیاد مادرم  در باغ سلطان، او که گفت: ای گلم آخر چه شد آن باغبانی های من آمدم بالا سر گودال و حیرانم حسین نیزه ها شد باعث این قدْ، کمانی های من پای شمر لعنتی وا شد میان قتلگاه کارگر اصلاً نشد پا در میانی های من! عده ای دنبال معجر ... لشکری دنبال سر خواهر تو مانده پای روضه خوانی های من صلوات الله علیه ✍ .
. اَلسّلام ای جلوه ی ماهِ منیر واسطِ فیضِ خداوندِ قدیر آمدم با دستِ خالی و فقیر گوشه ی چشمی نما بر این حقیر آسَتانت منبعِ خیرِ کثیر یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر ای شکوهت قابِ تصویرِ خدا نورِ تو از نورِ اکسیرِ خدا دستهایت دستِ تدبیرِ خدا بر لبت تهلیل و تکبیرِ خدا اعتباری من ندارم ای امیر یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر در سرم دارم هوای مشهدت چشمِ من دائم به سوی گنبدت آرزویم در طوافِ مرقدت جان به قربانِ عطای بی حدت گشته ام در حلقه ی دامت اسیر یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر ای تو شمعی و دلم پروانه ات کیستم، من زائرِ دیوانه ات می بده ساقی تو از خُم خانه ات جرعه ای از آبِ سقا خانه ات ای نگاهت این و آن را دستگیر یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر! ✍ .
. کنار ضریح حضرت رضا علیه السلام در صحن تو زائرت مردّد نشود حاجت به زبان بیاورد رد نشود هرچند مقام عتبات ست زیاد از بهر ثواب، قدر مشهد نشود دربان تو شخص جبرئیل است ولی هرگز جلوی زائر تو سد نشود هر کس به ضریح تو نگاهی بکند با رأفت دیده ی تو مرتد نشود هر شاعر خوش ذوق تو آخر فهمد هم شأن تو هر شعر؛ سراید نشود از باب ادای حقّ داغت ولله دریا اگر از دیده ببارد نشود ای شیعه فرج بخواه، اصلاح جهان بی منتقم آل محمد نشود ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. بهشتی جمال السلام ای امید جان همه دلبر ما و دلستان همه تو رئوفی و مهربان همه حرم تو بود جنان همه ای بهشتی جمال امام رضا آسمانی جلال امام رضا ای امام مبین ،امین الله ای که از حال ما تویی آگاه بین گل ها تویی مرا دلخواه آمدم محضرت حبیب اله در هوایت مرا هوایی کن جان و قلب مرا خدایی کن گر چه روی سیاه آوردم حال و روزی تباه آوردم اشک خود را گواه آوردم که به تو من پناه آوردم ای پناه همه پناهم ده آشنای غریب،راهم ده تو رضایی و مهربانی تو شمس تابان و زر فشانی تو همه را سوی خویش خوانی تو هیچ کس را ز در نرانی تو ای جواب همه سؤالاتم با تو تأمین شود مهماتم هرکه از هرکجا مسافر توست در بهشت خدا مجاور توست خوش به حال کسی که زائر توست متنعم ز جود وافر توست سائلانت غنی تر از همه اند محترم در حضور فاطمه اند من مریدم، مراد ،آمده ام ای شفیع معاد آمده ام با امید زیاد آمده ام در باب الجواد آمده ام به جوادت قسم تهی دستم دل خود را به رحمتت بستم صحن و ایوان تو صفا دارد حرمت نور کبریا دارد هرکه دارد تو را خدا دارد زائرت اجر کربلا دارد ز احترام نوادگان حسین کربلایی شدم به جان حسین تا ولای تو کشتی نوح است نور مهر تو گوهر روح است غم تو بر حسین مذبوح است پلک چشمت ز گریه مجروح است گفتی یابن شبیب گریه کنید برحسین غریب گریه کنید وای زین مرثیه دلم خون شد رخم از خون دیده،گلگون شد آسمان غم گرفت و محزون شد قاتل از قتلگاه بیرون شد ناگهان بیم زلزله آمد آه فریاد فاطمه آمد غرق خون گشت آن چمن ای وای سر ندارد چرا بدن ای وای شد رها روی خاک، تن ای وای تن بی غسل و بی کفن ای وای گریه بر دل اگرچه تسکین است این مصیبت چقدر سنگین است خواهر آمد برادرش را دید چه برادر که پیکرش را دید پاره هایی ز حنجرش را دید به روی نیزه ها سرش را دید ای«وفایی» چولاله دل افروخت قلم آتش گرفت و دفتر سوخت ✍ .
. چون راندن بد نیست به قاموس شما باز آمده ام عشق، بـه پابوس شما ای کاش زلال و دست پر برگردم در روز زیارتـی مخصوص شما .
علیه‌السلام 🔹دارالسلام🔹 مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟ که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا سلامم را که پیش از لب گشودن در جواب آمد؟ دخیلم را چه کس پیش از گره بستن گشود اینجا؟ نمازم را که پیش از بستنِ قامت، امامت کرد؟ دعایم را که پیش از عرض حاجت‌ها شنود اینجا؟ چو خیل زائران خاکی‌اش در آمدوشدها ملک شانه به شانه در فرود و در صعود اینجا ولایت چشمه‌ای دارد که در این خانه باید دید کرامت معدنی دارد که باید آزمود اینجا هدایت کوکبی دارد، از این مشرق شده طالع نبّوت موکبی دارد که می‌آید فرود اینجا تو در بازار دل چشمی مهیّا کن چه می‌دانی به هر آیینه چندین جلوه خواهد رو نمود اینجا؟ تو همّت خواه از این سلطان که در حاجت‌روایی‌ها ازل را تا ابدها نیست رنگِ دیر و زود اینجا..‎ قرار اینجاست، یار اینجاست، کار اینجاست، بار اینجا کرم اینجاست، لطف اینجاست، فضل اینجاست، جود اینجا.. چنان جان‌های پاک انبیا صف بسته بر این در که آدم دارد از خاتم تقاضای ورود اینجا مسیح اینجا، کلیم اینجا، خلیل اینجاست، نوح اینجا شعیب اینجاست، شیث اینجاست، لوط اینجاست، هود اینجا.. منم مور و سلیمان هم به لطفش کرده مهمانم وگرنه من که می‌دانم که جای من نبود اینجا مگر شمعی شوم در گوشه‌ای از این حرم، گریان که جز با اشکِ عجز، آیینه‌ای نتْوان فزود اینجا شفایم می‌دهی با دست‌های روشنت، آنجا به خاکت می‌تپد گل‌های اشکِ من، کبود اینجا.. هزار آیینه آوردم به سودای بهارانش ولی یک غنچه لبخندش مرا از خود ربود اینجا.. خلائق را نسیم روضۀ «دارالسلام» این در ملائک را ز ابواب زمین «باب السجود» اینجا ببین حج تمام اینجا، نماز اینجا، امام اینجا طریقت را عماد اینجا، شریعت را عمود اینجا کلید خانۀ سبزِ بهشتت در کف است ای دل توان در مدح اهل‌البیت اگر بیتی سرود اینجا 📝 🌐
. صلوات الله علیه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا علیِّ بْنِ موسَی الرّضا ، هر که هر سخن گوید من رضا رضا گویم از گل و چمن گوید من رضا رضا گویم هر که دل به کس داده در رهِ هوس داده وصف خویشتن گوید من رضا رضا گویم هر که می رود جایی سوی دشت و صحرایی دائم از وطن گوید من رضا رضا گویم هر که نام یار خود جلوه ی نگار خود پیش چشم من گوید من رضا رضا گویم برگ گل سخن گوید لاله در چمن گوید شمع انجمن گوید من رضا رضا گویم هر درخت پر باری با شکوه بسیاری بی غم و مِحن گوید من رضا رضا گویم هر که با تو شد مأنوس در زیارت مخصوص از تو یاسمن گوید من رضا رضا گویم «یاسر» از تو در مشهد در کنار آن مرقد نام تو به من گوید من رضا رضا گویم محمود تاری «یاسر»✍ .
باید غلام وار به سلطان سلام داد دستی به روی سینه و از جان سلام داد وز شوق دل به شاه خراسان‌ سلام داد بر پادشاه عالم امکان سلام داد تعظيم را به ساحت شمس الشموس کرد عرض ارادتی به انیس النفوس کرد مرغ دلم روانه سوی طوس گشته است آماده ی زيارت مخصوص گشته است هم با کبوتران تو مأنوس گشته است هم بیقرار لحظه پابوس گشته است شوقش طواف کوی شما و زيارت است مرغ دلم هميشه به‌ دنبال حاجت است در مدحتان به‌ صفحه قلم بوسه ميزند بر نام پاک شاه کرم بوسه ميزند چون‌ زائران به روی حرم بوسه ميزند آهسته و قدم به قدم بوسه ميزند با بیت بیت شعر ترم عشق می‌کند چون زائران به گرد حرم عشق می‌کند باید برای بردن نامت وضو گرفت بر لب که بی وضو نتوان ذکر هو گرفت وقتی بهشت از گلتان رنگ و بو گرفت عالم ز خاک پای شما آبرو گرفت نامت علی شد و لقبت را رضا نهاد ایزد هدیه داد به تو حضرت جواد سلطان تویی،امام تویی،مقتدا تویی هم ابتدا تو هستی و هم انتها تویی وقتی رضا تو هستی و حسن القضا تویی از تو خدا رضا و رضا از خدا تویی میخانه،دیر،خانقه و مسجد و کنشت با عطر پاک حضرتتان می‌شود بهشت هرچند رو سیاه و گنهکارم و بدم همچون کبوتران حرم جلد مشهدم گر کمتر از کبوتر بر دور گنبدم آقا به جان مادرت از در مکن ردم چون ذکر یا حسین شده ذکر بر لبم چون گریه بر حسین شده کار هر شبم بر گوش هر دمی جرس کاروان رسد یعنی به کربلا قدم ساربان رسد هم پای نحس خولی و شمر و سنان رسد در قتلگاه لشگر دون توامان رسد آه از دمی که سر ز بدن میشود جدا سر بر نی است و پیکر بی سر به کر بلا
. بسم الله الرحمن الرحیم عبا به روی سر خود کشید و هِی اُفتاد همینکه زهر جگر را درید و  هِی اُفتاد سرِ مبارک و چشمان تار و سنگِ مسیر میانِ راه زمین را ندید و هِی اُفتاد چه کرده با جگرش زهر، مادرش می‌دید چگونه تا درِ حجره رسید و هِی اُفتاد گرفته بود اباصلت، از بغلهایش نشست و پاشُد و آهی کشید و هِی اُفتاد برای زهر نه ، در کوچه یادِ مادر بود صدای ناله‌ی زهرا شنید و هِی اُفتاد گذاشت دست به در ، میخِ شعله‌ور را دید گذاشت دست به پهلو، خمید و هِی اُفتاد رضا نبود حسن بود و پاره‌های جگر  به خاک ، خون زِ لبانش چکید و هِی اُفتاد به یادِ روضه‌ی یابن الشبیب و یادِ سر و لباس کهنه و آنکه برید و ... هِی اُفتاد زِ خیمه تا به بلندی ، زِ تل سویِ گودال چقدر عمه‌ی ما هِی دوید و هِی اُفتاد نکرد رحم حرامی به طفلِ بی بابا که پابرهنه دوید و بُرید و هِی اُفتاد به من دهید که سر را برایتان ببَرم شما که هِی نوکِ نیزه  زدید و هِی اُفتاد ()✍ ایام .