eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
286 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. نمازعشق بخوان حسين غريبم ،كه سخت دل گيرم نگاه كن كه زداغت ،چه خسته و پيرم به رحل نيزه توقرآن بخوان ،عزيز دلم كه باز از نفس اطهرتو جان گيرم چه غافل ند چنين مردمی كه پندارند به سنگ كينه ی خود می كنند تحقيرم بخوان مفسر قرآن،« لِيُذهِبَ عَنكُم» بخوان و شرح بده آيه ای ز تطهيرم بخوان «ولّيكم الله»را،كه تا از جهل كسی دگر نگشايد زبان به تكفيرم كمان ابرويت از سنگ شاميان بشكست دگرمخوان كه غمت می زند به دل تيرم مخوان كه خون ز گلويت به نيزه می ريزد قسم به قطره ی خونت زعمرخود سيرم فرشتگان به تو کردند اقتدا ، ازعرش نمازعشق بخوان با صدای تكبيرم چگونه باتو بگويم كه غيرت اللهی كشيده ديده ی نامحرمان به تصويرم نوشته است«وفایی»به اشك خونين اش كه من رضا به رضای خدا و تقديرم ✍ .
. منکه تنها یادگار کربلای عترتم حافظ دینم، امامم، پاسدار عصمتم پیشوا از عصر عاشورا به کلِ خلقتم شاهد نهضت، امین وحی، غرق محنتم غربتم این بس، که در بینِ شهیدان مانده ام با تنِ تبدار همراه اسیران مانده ام با دلی غمبار، شد آغاز مسئولیتم خورد در شام غریبان حکمِ ماموریتم گرچه فرقی نیست در تعریفِ معصومیتم فرق دارد با همه، واللهِ مظلومیتم منکه بینِ حلقه ی آتش، امامت کرده ام مثل بابایم به حفظ دین، قیامت کرده ام از میانِ نیزه و شمشیر و خون و خاک و گِل شد امامت، از تَهِ گودال، بر من منتقل با همه سنگینیِ بار امامت، خسته دل از زمین برداشتم آنرا، نگشتم منفعل ابتدا با اذنِ حق، این امرِ سنگین را که دید عمه ی مظلومه ام، بارِ ولایت را کشید منکه بودم ناگزیز آنشب، به قلبی بیقرار در پیِ الهامِ وَحیانی، به وضعِ اضطرار امر کردم بر همه اهل حرم، حکمِ فرار گم شدند از ترس، اطفالِ حرم در شامِ تار عمه جانِ من، پیِ اطفال آل الله گشت او بجای من، بدورِ کشته ی گودال گشت من به چشم خویش دیدم در ضمیرِ قتلگاه ریزشِ برگ خزان را در مسیر قتلگاه غنچه های فاطمی را سربزیرِ قتلگاه بیعت آل علی را در غدیر قتلگاه اشک بود و آه بود و ناله بود درد بود تازیانه بر یتیمان، سهم هر نامرد بود کاروانی از حرم تا قتلگه آواره بود هر سری بشکسته بود و هر دلی بیچاره بود همچو معجرهای پاره، گوشها هم پاره بود دستهاشان پر ز سیلی، ناسزا همواره بود راسها بر نیزه بود و جسمها نقش زمین کاروانی خسته بود و چشمهایی در کمین چشمهای بی حیا، بدتر ز غارت بود، وای تازه اینجا اولِ راهِ اسارت بود، وای کارِ شمر و خولی و اَخنس جسارت بود، وای قصدِ دشمن، طرحِ تحقیر و حقارت بود، وای نسبتی دادند ما را، دونِ شَانِ ما و من خارجی خواندند ما را، اُمتی پیمان شکن من پیامِ روضه را از قتلگاه آورده ام دستهای بسته را با سوز و آه آورده ام آل عصمت را ز انبوهِ نگاه آورده ام اشک را تا کوفه ی غرق گناه آورده ام نان و خرما، خستگی را صد برابر کرده بود آبروی آل زهرا را به کوفه برده بود چونکه آوردند ما را بینِ مردم با عتاب دخترانِ فاطمه، در ازدحام و بی نقاب پرده های خانه ی اُم حبیبه شد حجاب ناگهان زینب، علی گونه صدا زد با خطاب وای بر مردانتان، مردانِ ما را کشته اند حال بر زنهای آل الله گریان گشته اند بارها در خطبه‌های ما سپاهی گریه کرد دشمنِ غدّارِ ما با روسیاهی گریه کرد گاه بر این افتضاح و این تباهی گریه کرد گاه خندید و به ظاهر با نگاهی گریه کرد اشکهای کِذبِشان، از ظلمشان مانع نشد هیچ هتاکی ز پاسخهای ما قانع نشد پاکیِ ما را، به تهمت ناروا پنداشتند آیه های کبریا را ناسزا پنداشتند احتجاجِ آل عصمت را خطا پنداشتند با تمسخر، شام را هم کربلا پنداشتند پاسخِ فریادِ ما، بارانِ سنگِ شام بود بر سرِ ما شعله ی آتش ز درب و بام بود وای از شامِ بلا، که آبروداری نکرد بر درِ دروازه ی ساعات همکاری نکرد بینِ بازارِ یهودیها بجز خاری نکرد جز سرِ بر نیزه، ما را هیچکس یاری نکرد آنچه ما دیدیم در این شهر، هیزی بود و بس آنچه ما را کشت، اظهارِ کنیزی بود و بس ✍ .
. کاروانی که در آن، داغِ محارم کم نیست آمده شام، ولی هیچکسی محرم نیست محرمان یا سر نی، یا تنِشان در خاک است هیچ مشهود، بجز دیده ی نامحرم نیست چه مصیباتِ عظیمی است، به دروازه شام ازدحامی که چو او در همه ی عالم نیست سرِ بازارِ یهودی چه شلوغ است، مگر یک مسلمان که کند یاریِ شان یک دم نیست پشتِ دروازه ی ساعات جگرها خون شد هیچکس بر جگرِ آل علی مرهم نیست به صراحت همه اِنکارِ حسینش کردند همه گفتند که این سر، پسرِ خاتم نیست سرِ سجاد، ز آتش چقدَر در هم شد بخدا راسِ روی نیزه چنین درهم نیست شامیان در زدنِ زخم زبان قهارند زخمِ شمشیر کُشنده است، ولی هر دم نیست آنقدر درد و غمِ مقنعه ی زینب هست که دگر غصه ی پیراهنِ کهنه غم نیست آستینی که خودش، زیرِ کتک پاره شده دیگر این پارچه ی پاره، حجابی هم نیست دختران در طلبِ یاریِ راسِ پدرند سرِ بابا ولی انگار به نِی، محکم نیست غیرِ سنگِ سرِ بام و شررِ آتشِ خصم با سر و صورت زنهای حرم، محرم نیست آنقدر سنگِ نوازش به یتیمان زده اَند که نیازی به نوازشگریِ همدم نیست خودبخود گوشه ی ویرانه شبی میمیرد آن یتیمی که صدا زد ز چه بابایم نیست ✍ .
. مدح و مرثیه بانوی با اقتدار، شریفه بنت الحسن عزیز پروردگار، شریفه بنت الحسن سلام سینه زنان، درود گریه کنان به محضرِ تو نثار، شریفه بنت الحسن دختر شاه کرم، عالمه و محترم اُسوه‌ی حُجْب و وقار، شریفه بنت الحسن فاطمه را کوثری، تو نوه ی حیدری تویی پیمبر تبار، شریفه بنت الحسن تویی عفیف و شریف، شدی به دشمن حریف قاسمِ هر کارزار، شریفه بنت الحسن تو همدم زینبی... ، مدافعِ مکتبی... نطق تو چون ذوالفقار، شریفه بنت الحسن قبله‌ی حلّه تویی، فاتح قُله تویی حسین را جان‌نثار، شریفه بنت الحسن تجلی مجتبی، ضریح تو دلربا به شیعیان افتخار، شریفه بنت الحسن طبیبه‌ی اهل‌بیت، حبیبه‌ی اهل‌بیت تابِ دلِ بی‌قرار، شریفه بنت الحسن هر که به تو رو زده، در حرمت آمده رها شد از بند نار، شریفه بنت الحسن ای به فدای غمت، اسیری و ماتمت شدی به غم‌ها دچار، شریفه بنت الحسن پای تو پر آبله، دست تو در سلسله شد زِ بدِ روزگار، شریفه بنت الحسن تو رفته ای بزم می، تو دیده ای روی نی رأس گلِ شیرخوار، شریفه بنت الحسن گرچه که قَدّت خمید، شدی به حلّه شهید نرفته ای شام تار، شریفه بنت الحسن ندیده ای ظلم شام، هلهله و سنگ و بام جسارت نیزه دار، شریفه بنت الحسن ندیده ای خیزران، زینب و قدِ کمان به مجلسی دل‌فَکار، شریفه بنت الحسن به کنج ویرانه ها، دختر و رأسی جُدا ندیده ای گشته زار، شریفه بنت الحسن ای غم و دردت عظیم، کریمه بنت الکریم به «ملتمس» لطف دار، شریفه بنت الحسن .
. علیه_السلام ای عشق سینه سوز من ای مبتلا پسند ای حضرت غریب ترین آشنا پسند قصری ندیده ایم به زیبایی بقیع شاهی ندیده ایم شبیهت گدا پسند هرخاک زیر پای تو، زرخیز میشود هر غنچه میشود به نگاه تو شاپسند بی هیچ قید و شرط فدای تو میشود هر کس که هست فکر امور خدا پسند حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق جهان می توان گرفت از شاخه های سدری وطوبی برادرت تو ساحل کرامت و دریا برادرت دنیا به جای خویش، که با افتخار بود پادر رکاب امر تو حتی برادرت برخیز خنده روی لب مادرت بکار کشتی بگیر بار دگر با برادرت همواره این سئوال مرا گیج میکند ماندم که تو غریب تری یا برادرت؟ یک روز میرسد که حرمدار میشوی شبهای جمعه قبله ی زوار میشوی ای خنده ی تو علت لبخند فاطمه فرزند هل اتایی و دلبند فاطمه درهم شکست،فتنه ی فتانه ی جمل با تیغ چشمهای تو، فرزند فاطمه! بی یاوری درست همانند مرتضی بی زائری درست همانند فاطمه هرجا روم هنوز گدای همین درم این طوق را به گردنم افکنده فاطمه شرمنده کرده عطر تنت، بوی مُشک را پربار میکند نفست،نخل خشک را ✍ .
. السلام علیک یا سید الساجدین هستی و وجود خود به جانان دادی در اوج دعا تو درس عرفان دادی هم زینت جمع عابدان بودی و هم از غم ‌ماه عاشقان جان دادی ✍ .
. غم از نگاهت در زمین و آسمان جاری است رودی خروشان از دلت تا بیکران جاری است این غم شبیه هیچ اندوه مجسم نیست جز اشک بر زخم دلت انگار مرهم نیست پشت حجاب اشک دریایی ز غم داری دریا نه، اقیانوسی از غم های بسیاری ای یادگار داغ های تا ابد تازه ایوب صبرش نیست با صبرت هم اندازه مانده است روی خاطراتت ردِّ پای زخم با گریه گُل می کرد هر زخمی به جای زخم روضه نیازی نیست چشمات ترت گویاست آه پریشان تو مقتل خوان عاشوراست در ساحت ابری و رمز آلود چشمانت می سوخت در دریای آتش رود چشمانت آن غم که از روح و تن تو سر درآوردست داغ است و زخم است و کران تا بیکران دردست زخم عمیقی که دلت را تا ابد سوزاند درد غریبی که ستون عرش را لرزاند داغی که هم اندازه ی تاریخ عاشوراست اشکی که اقیانوس بغض ماتم دریاست ای سجده هایت زینت سجاده ها سجاد شد عالمی از خط به خطِّ خطبه ات آباد با خطبه ات شد تازه تاریخ غزل آغاز صدها قصیده سوگوارِ این غزل شد باز آرایه ها با آیه آیه خطبه ات گل کرد تاریخ شاعر شد چو با نامت تغزل کرد آری کران تا بیکران غم در دلت می‌زیست اما نفهمیدند غافل هاکه آن غم چیست بردار پرده پرده از پنهانِ هر رازت تا که بسوزاند جهان را سوز آوازت کشتی اگر پهلو گرفته روز عاشورا با موج طوفان تو راه افتاده در دریا در آیه آیه مُصحفت آیینه کاری هاست در خط به خط خطبه هایت رستگاری هاست کرب و بلا جغرافیای عشق در دنیاست بعد تو تاریخ، انتشار روز عاشوراست هم کوفه را با خطبه ات بی آبرو کردی هم شام را با ذوالفقارت زیر رو کردی شاهی ولی هم سفره با خیلِ گدایانی از تو به عالم می‌رسد رزق فراوانی تنها و تنها غربت یک روضه ات کافی است بر آن دلی که بر مداوایش امیدی نیست بیمارِ حکم مصلحت بودی اگر یک چند بیمارها با نام تو دنبال درمانند خاموش باد آن دیده که در روضه ات تر نیست آنکه سر سوزن نفهمیده امامش کیست هر کس به دام عشقت افتاده است آزاد است شاها، اسیرت در دو عالم خانه آباد است فتح الفتوح تو زمان کوفه و شام است بر قلب تو زخم زبان کوفه و شام است با یاد آن شاهی که روی خاکها افتاد خاکی است سنگ مرقدت یا ایها السجاد ✍ .
. مضطر شده ام ، باز عطا می خواهم با ذکـر و توسل به دعـا می خواهم مجنون حسینم و من از قبله ی طوس یک جفـت بلیـط کـربلا می خواهم ✍ .
. ┈••✾••✾••✾••┈ سلام حضـــرت بــاران ! ظهور کن آقا سلام طلعت رخـــشان ! ظهور کن آقا جهان بدون تو آقا ، پراز بلا شده است چه چشمـــها شده گریان ظهور کن آقا اســیر ظلمت دنیـــای بی وفا شده ایم پناه و منـــجی انســان ، ظهور کن آقا درانتظار تو مولا ، شکسته تر شده ایم رسیـده عمر ، به پایان ، ظهور کن آقا محـــرم آمده و باز بیـــقرار تو ایم قــرار قلب پریشـــان ، ظهور کن آقا دوباره راهیِ شــام بلا شـده ، دل من کنـــار دخــــتر نــالان ، ظهور کن آقا شب است و دختری از انتظار می گرید بریده از غـــم هجـــران ، ظهور کن آقا صـــدای ناله ی یاس از خـرابه می آید ســـری گرفته به دامان ، ظهور کن آقا به رأس جَدِ غریبت ، دوباره در دل شب خرابه گشــته چــراغان ظهور کن آقا (کیمیا)✍ ................ ❃﷽❃ ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ قلبــــم گواهی می دهد دلدار  می آید تسکیـــن قلب دختری غمحوار می آید هرجا که بزم غم به نام عمه جان باشد صــاحب عزا با گریه ای خونبار می آید آن طالب خون خدا بر انتقــامی سخت با  ذوالفقــــار  حیــــدر  کـــرّار  می آید با اینکه می دانیم سخت است انتظارش اما  یقیــــن  داریـم  روزی  یار   می آید در  انتــــظار  یار ، باید  خــون دل باشد با  انتــــظار   واقعــــی  دلـــدار  می آید باید بیـــاموزیم اصــــرار از رقیه ، چون دانســت بابا ، با کمــــی اصـــرار می آید تاریکی شب بود ، اما خوب می دانست خورشید در این  شــامگاه   تار  می آید تعبیـــر  شد  خواب رقیـه ، دید بابایش با  ســر ، برای  آخــــرین  دیدار  می آید از بس شبــیه مادرش زهرا شده ، گویا بانویی  از  بیـــن در و  دیــوار  می آید آهنگ  تشییـــع   شـــبانه از  مدینـه  تا ویرانســــرا   تکـرار  در  تکـرار  می آید از کاروان جــاماند ،اما اربعــین هر سال همـــراه صــدها  دستــــهٔ زوّار  می آید مثل رقیــــه در سرم ، شور  حرم  دارم با او که باشم  راههـــا  همـوار  می آید باید به خاتون سه ساله عرض حاجت برد هر جا که  بر ما  کارها ، دشوار  می آید هرکس که خاک درگهش شد"کیمیا“ گردد اعجـــازها  از  خــاک این  دربار  می آید ✍رقیه سعیدی(کیمیا) . .............. . علیه السلام مثل من هیچ‌کس در این عالم وسط شعله‌ها امام نشد در شروع امامتش چون من اینقدر دورش ازدحام نشد لشکری از مغیره می‌آمد خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت غیر زهرا به هیچ معصومی اینقدر گرم، احترام نشد روضه از این شدیدتر هم هست؟ لحظه‌ای که حسین یاری خواست و علی بود اسم من اما خواستم پا شوم ز جام، ... نشد به لب تشنه‌ی علی‌اصغر به لب تیز ذوالفقار قسم تا به امروز هیچ شمشیری اینقدر تشنه در نیام نشد رفتن شاهزاده‌ای چون من به اسیری به یک طرف اما در سفر اینقدر غل و زنجیر گردن بنده و غلام نشد آهِ زینب و صیحه‌ی شلاق تا شنیدم، ... از اسب با زنجیر خویش را بر زمین زدم اما باز هم آن صدا تمام نشد آه! زینب کجا و بزم یزید او کجا و جواب ابن زیاد باز هم صد هزار مرتبه شکر این‌که با شمر هم‌کلام نشد این چهل‌سال گریه‌ام شاید از همان روز اربعین باشد هر قدر عمه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس رنج‌ها دیده‌ام حسین! اما هیچ‌جایی شبیه شام نشد ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نوای مقتل
با زدن هشتک امام سجاد ع روضه های امام سجاد را در کانال نوای مقتل دنبال کنید. @zameneashk1
. السلام علیک یا زین العابدین تو روح دوباره بر جهان می دادی در سجده ی عاشقانه جان می دادی با یاد شهید تشنه و دیدن آب جان از غم آن تشنه لبان می دادی ✍ .