eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
276 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ( تاجدارِ استقامت ) یا اُمَّ البُدورِ السَّواطِع ... ای علمدارِ نجابت ! الدخیل امُّ البنین جلوه ی حُجب و اصالت ! الدخیل امُّ البنین السَّلام ای فاطمه بنتِ حزام ! امُّ الوَفا ! مظهر ایثار و عزت ! الدخیل امُّ البنین روشنای خانه و سنگ صبورِ حیدری تاجدارِ استقامت ! الدخیل امُّ البنین زندگیِ ما فدای همسر و اولاد تو همدمِ نورِ امامت ! الدخیل امُّ البنین دامنَت شد مهدِ سقای غیورِ کربلا مادرِ دریای غیرت ! الدخیل امُّ البنین چادرت را می تکانی روزیِ ما می رسد من به تو دارم ارادت ! الدخیل امُّ البنین دردمندم دردمندم درد من را کن دوا ... مادرِ اَبوابِ حاجت ! الدخیل امُّ البنین چشم "خورشید" است گریان در غم و در سوگ تو کن به چشمم یک عنایت ! الدخیل امُّ البنین ══◈══ ۱۴۰۰/۱۰/۲۵ ........_________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ستاره بودی و یکباره آفتاب شدی برای خانه ی مولا که انتخاب شدی به آستان عزیزان قدم گذاشتی و دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی به جای اینکه نهی تاج همسری بر سر کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی چه شد عطوفت بی حد! که از همان آغاز به جای فاطمه ام البنین خطاب شدی چه با نهایت دین در نهان دعا کردی؟ که آشکار بدین گونه مستجاب شدی چه شد که راه به درگاه عاشقان بردی؟ چه شد که محرم این خاندان حساب شدی؟ مگر نه اینکه نظر کرده ی خداوندی چرا که منتخب چشم آن جناب شدی کدام رایحه ای می رسد به نکهت تو تو بر مشام امامان شمیم ناب شدی * پس از حسین به سایه نمی نشست دلت انیس گریه پیوسته ی رباب شدی به یاد ساقی بی دست مویه می کردی به یاد تشنه لبی امام آب شدی * شُکوه بود نه شِکوه! حماسه خوانی بود! اگر که مرثیه خوان گل و گلاب شدی* ✍ .........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. بی بی جان: فرستادی به قربانگاه اسماعیل‌هایت را همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی چه شیری داده‌ای شیران خود را که شهادت را درون کامشان شیرین‌تر از شهد و عسل کردی خودش را در کنار مادرش حس کرد تسکین شد خدا را شکر بودی زینب خود را بغل کردی ..........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. جز با زلالِ نورِ الهـی نسب نداشت … ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت دردی به غیرِ غربتِ شاهِ عرب نداشت هرگز کسی شبیه به این زن ، ادب نداشت آماده کرده بود سپر های خویش را تعلیم داده بود پسر های خویش را تا پاسـدار خیمه ی آل عـبا شوند … با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند هم داستان ماه ترین ماه ها شوند مردان پاکـباخته ی کربلا شوند ام البنین که چار یل بی قرینه داشت تنها مدال عشق علی را به سینه داشت بانوی خانه ای است که هم ایلیایی اند هم پای تا به سر همگی مصطفی ایند اهل مدینه اند ولی کـربلایی اند از نسل کوثرند سراپا خدایی اند عمری است دل به ساحتِ خورشید داده است سرمایه اش محبتِ این خانواده است تا روز حشر مکتب او مکتب علیست لب وا نکرد و دید که جان بر لب علیست او آشنای تاب و تبِ هر شب علیست با افتخار ، خادمه ی زینب علیست بر سفره ای که داشت فقط آب و نان جو لبریز بود از مـیِ اِیّـاکَ نـَعْبُدو … سر مست بود از خمِ اِیّاکَ نَسْتَعین بی شک رسیده بود به سرمنزلِ یقین ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین یعنی عزیزِ فاطمه افتاد بر زمین … با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت آغاز روضه بود نظر کردنش به آب شرمنده بود مثل ابالفضل از رباب مثل رباب ماند پس از آن در آفتاب ای کاش رفته بود علی اصغرش به خواب هرچند مثل حضرت زینب صبور شد آنقدر گریه کرد از این غم که کور شد الحق که جایگاهِ علی را شناخته در کوره ی محبتِ مولا گداخته هرگز به زرق و برقِ جهان دل نباخته با نانِ خشک و خالی این خانه ساخته ما تشنه ایم تشنه ی لحنِ حماسی اش صد مرحبا به این همه زهرا شناسی اش از راه دور ، محو تماشای کربلا است دلواپسِ عمیق ترین جای کربلا است آموزگارِ حضرت سقای کربلا است او مادرِ شهید ترین های کربلا است این زن که خاک را به نظر کیمیا کند آیا شود که روزیِ ما کربلا کند ............_________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. روضه میخواند و بر سرش می زد صاعقه دیده ی ترش می زد در عزای حسین بی مادر سینه بر جای مادرش می زد زینب از قتلگاه تا می گفت آتش از قلب مضطرش می زد کار چشمش همیشه باران بود تا گریزی به پیکرش می زد جای دست بریده گشته ز مچ بوسه از دست دخترش می زد شب و روزش به گریه سر می شد رنگ غم سر در درش می زد دلش از درد بیت الاحزان بود ضجه بر یاس پرپرش می زد عوض شرمساری پسرش می زد آتش نگاه شعله ورش ✍محمد حبیب زاده ۴۰۰/۱۰/۲۶ .............._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ای بــه بنیــن تــو درود همـه فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه بانوی دین، مظهر عشق و وفا ام بنین، مادر صدق و صفا بــاغ گــل یــاس سـلام علیک مـــادر عبــاس ســلام عـلیک سفرهء جود و کرمت با حسین اذن دخـول حــرمت یا حسین فـــاطمه دوم حیــدر شــدی مادر یک ماه و سه اختر شدی ماه تو از ماه فلک خوبتر پیش علی از همه محبوب تر ستارگانت همه خورشید نور چشم بد از جمالشان باد دور جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟ جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد؟ جز تو که در کرب و بلای حسین چـار پسـر کــرده فـدای حسین ای به علی پس از وفات بتول همچو خدیجه در سرای رسول تو گفته ای، ای گل باغ عفاف با پسر فاطمه شام زفاف کی همه جا چشم و چراغ همه منم کنیز مادرت فاطمه... تو بانوی بیت ولی گشته ای دور حسین ابن علی گشته ای تا که در آن بیت مقرّب شدی از دل و جان عاشق زینب شدی حق به تو یک بهشت احساس داد دسته گلی به نام عبّاس داد سزد که ناموس خدا خوانمت مادر کلّ شهدا خوانمت معرفتت زبانزد عالم است مدحت عالم به ثنایت کم است در بغلت بود گل یاس تو یعنی قندانۀ عبّاس تو بود چو خورشید رخش منجلی خواستی اش دهی به دست علی مشام تو شنید بوی حسین چشم تو افتاد به روی حسین فدایی خون خدا خواندی اش دور سر حسین گرداندی اش... دلم گرفته ذکر امّن یجیب زیارت مدینه ام کن نصیب که گریم از برای تو در بقیع به یاد گریه های تو در بقیع بقیع از اشک تو آمد به جوش صدای گریۀ تو آید بگوش کرده به داغ چار فرزند صبر کشیده ای چهار تصویر قبر اشک مصیبت ز بصر ریختی به یادشان خون جگر ریختی چشم تو از بس که فراوان گریست به گریۀ تو چشم مروان گریست تو نالۀ وا ولدا می زدی اهل مدینه را صدا می زدی بدین سخن فکند آهت طنین که کس نگوید به من امّ البنین چار گلم به تیغ پرپر شدند چار مهم به خون شناور شدند امّ بنین باغ گل یاس داشت دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت ای ثمر دل گل احساس من ساقی اهل بیت عبّاس من شنیده ام دست تو از تن زدند به فرق تو عمود آهن زدند شنیده ام تا تنت از هم گسست پشت حسین ابن علی هم شکست شنیده ام که جای من فاطمه به دیدنت آمده در علقمه شنیده ام شعله به خشمت زدند شنیده ام تیر به چشمت زدند شنیده ام سکینه بی تاب بود به خیمه ها منتظر آب بود شنیده ام که دشمنان صف زدند کنار جسم بی سرت کف زدند شنیده ام که شد ز شمشیر تیز پیکر تو چو برگ گل ریز ریز گریه کنم روز و شب ای نور عین بر تو نه بلکه در عزای حسین تو در مدینه مادری داشتی مادر خونین جگری داشتی اگر که پاره پاره شد پیکرت بود به دامان برادر سرت حسین فاطمه برادر نداشت کشته شد و مثل تو مادر نداشت.... چـار پســر دادی و زیــن افتخــار شــد حــرم چــار امــامت مــزار پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو تو را فراق اشجع النّاس کشت داغ حسین و داغ عبّاس کشت گریهء تو به جز عبادت نبود وفات تو غیر شهادت نبود جز غم و اندوه و فغانت نبود حیف که آن چار جوانت نبود تا که بگریند برایت همه فاطمه یا فاطمه یا فاطمه چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک دگر تنت دفن نشد شبانه تنت نداشت جای تازیانه بـر در بیـت تـو شـرارت نشد بر گل روی تـو جسـارت نشد ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس.... استاد حاج غلامرضا سازگار✍ ............_________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ای که بر دامان مهرت ماه را می پروری آسمان را زیر دِین چشم هایت می بری درمقاماتت همین بس انتخاب حیدری تو همان روح زلال از چشمه سار کوثری بعد زهرا بعد زینب از همه زن ها سری ای تمام مادران قربان تو نا مادری خاک پایت سجده گاه نه فلک روی زمین جای پینه آسمان خورشید دارد بر جبین بعد زهرا این قبیله مادری خواهد چنین تا بنی الزهرا تو را خوانند یا ام البنین زن ولیکن هیبتت مرد آفرین روزگار رشته های چادرت جود کرم را آبشار در کلاس درس حجب تو حیا زانو زده قطره لطف تو بر بحر کرم پهلو زده شب زلبخندت ستاره بر سر گیسو زده زیر سایه سار پلکت مهر و مه سوسو زده گرشرف با عزت و لطف و وفا گردد عجین عشق معنا می شود با واژه ام البنین ردپایت عشق را تا بیت حق تحریر کرد چشمهایت آیه های حجب را تفسیر کرد اشک ها را دستهای گرم تو تبخیر کرد تو چه کردی که خدا کار تو را تقدیر کرد نو عروسی که پی بخت سپیدت آمده پیش پای بچه های فاطمه زانو زده گفتی ای مردم کجا آیینه زهرا شوم آمدم خاک در انسیة الحورا شوم آمدم تا که کنیز زینب کبری شوم قطره ای امیدوارم وصل بر دریا شوم اهل این خانه همه شمعند و من پروانه ام وقت احرام است من حاجیه ی این خانه ام گرچه با تو باز خانه صاحب غمخوار شد گرچه قلبت از محبت نورگشت و نار شد خاطرات فاطمه با نام تو تکرار شد یاد گل احوال بلبل های خانه زار شد شد تمام خواهش تو از امیر المومنین فاطمه نه، بعد از این بر من بگو ام البنین باز می ماند دهان از مهر این نا مادری شیر را با شیره عشق و وفا می پروری مثل هدیه پیش کش بر طفل زهرا می بری عرضه می داری قبولش کن برای نوکری مادری هرگز ندیدم بگذرد از طفل خود مثل تو نا مادری، نه، مادری پیدا نشد آن هم آن طفلی که چشمش قبله گاه انبیاست از همان میلاد دستش بوسه گاه مرتضاست چهره او والقمر چشمان او شمس الضحاست گر بگویم لم یلدیولد شبیه او رواست دُر در آغوش صدف آری چو گوهر می شود دامن ام البنین عباس پرور می شود تو ندیدی کربلا از راه تو پا بر نداشت داغ لبهای خودش را بر دل دریا گذاشت علقمه یک مشک از عشق و وفا بر دوش داشت چون نگهبان جان خود را بر سر مشکش گماشت گفت با خود جان مشک و جان طفلان حرم هر چه تیر آید به جان خسته خود می خرم دستهایش رفت اما کم نشد از آن شتاب می شنید از دور آه از خیمه های اضطراب با امیدی خویش را انداخت روی مشک آب ناگهان روی سرش شد آسمان گویا خراب تیر بر مشکش زدند و مثل مشک از تاب رفت ایستادو قطره قطره پیکر او آب رفت آنقدر روی زمین شد پیکر او چاک چاک ماند از آن کوه گویا گرد و خاکی روی خاک داشت تنها یک نفس درجان خود آن نفس پاک گفت با آن یک نفس هم یا اخا ادرک اخاک نه فقط عباس از شرمندگی بی تاب شد از خجالت مادرش ام البنین هم آب شد موسی علیمرادی✍ .............._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است سر این سفره نشستیم که نوکر باشیم تا ابد زیر پر چادر مادر باشیم نمک نام تو در کام رطب میریزد جان فدایت که ز نام تو ادب میریزد هرچه در ساغر این سوخته، رب میریزد از تمسک به تو بانوی عرب میریزد آسمانی شده ام گرچه زمینی بودم از همان روز ازل ام بنینی بودم رشته ی چادر تو دست گداها بانو در طواف قدمت وسعت دریا بانو حضرت فاطمه ی دوم مولا بانو محرم راز دل زینب کبری بانو ذکر خیر پسرت حل همه مشکل ها تا ابد وقف تو هستند همه سائل ها مثل هر روز دوباره جگرش میسوزد جگرش در غم هجر قمرش میسوزد پسرش رفته زدستش سپرش میسوزد زیر خورشید دوتا پلک ترش میسوزد با عصا آمده خود را برساند امروز باز با سوز جگر روضه بخواند امروز روضۀ شرم ابالفضل ز چشمان رباب وعدۀ آب ابالفضل به طفلان رباب روضۀ حال خراب و دل گریان رباب جای خالی علی برروی دامان رباب پسرش را سر نیزه به طنابی بستند بس که افتاد به هررنج و عذابی بستند روضه میخواند که پروانه پرش زخمی شد بین بازار تن محتضرش زخمی شد سنگ بارید زهر سمت و سرش زخمی شد در بر مردم شهر پدرش زخمی شد به جراحات تن قافله میخندیدند وسط ساز و دف و هلهله میخندیدند بی علمدار شدیم و حرم از پا افتاد گذر آل پیمبر به کجاها افتاد چقدر پای سرش زینب کبری افتاد رد شلاق به روی بدن ما افتاد روضۀ ام بنین تاکه به این حرف رسید زینب آمد به سخن از جگرش ناله کشید لحظۀ پر زدنت هست به یادم ای وای غارت پیرهنت هست به یادم ای وای نیزه بود و دهنت هست به یادم ای وای بوریا شد کفنت هست به یادم ای وای بدنت غلت زنان تا ته گودال که رفت بند آمد نفس مادرت از حال که رفت دیدم از دور که سنگی به سبویت افتاد دیدم از دور رد چکمه به رویت افتاد پیش چشمان حرم پنجه به مویت افتاد گذر خنجر کندی به گلویت افتاد زیر و رو کرد کسی یوسف بی جان مرا... یوسفِ از نفس افتاده ی عریان مرا... ................................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
تار می دیدم و به شک بودم این صدا از گلوی پنج تن اسـت عطر سیب ات که در هوا پیچید با خودم گفتم این حسین من است وقت مرگ آمدی به دیدن من حاضری پیش جان محتضرم لطف کردی، به زحمت افتادی من توقع نداشتم پسرم جرعه آبی بنوش، خسته راه نفسی تازه کن، برم بنشین ساعتی صبر کرده بودی اگر محضرت می رسید ام بنین تاج منت گذاشتی به سرم تو تمنایم از دو دنیایی من کجا این شکوه و رتبه کجا من کنیزم تو کنزِ زهرایی کربلا قسمتم نشد آخر حسـرت دل شمیم تربت توست گریه ام از هراس مردن نیست اشک هایم برای غربت توست گریه از دست من کلافه شده از جگر آه می کشم شب و روز آهِ سردم گواه درد دلی ست شعله ور تر از آفتاب تموز روز اول که دیدمت گفتم در غمت باید امتحان بدهم چار قل خواندم و قسم خوردم پای تو چار دفعه جان بدهم با هدف می گذشت روز و شبم تلخی روزگار شیرین بود بچه هایم فدایی ات بشوند همه آرزوی من این بود معرفت را به حوصله با ذوق کاشتم در نهاد تک تک شان گشت سیراب از اشک های سحر ریشه اعتقاد تک تک شان نیمه شب ها به جای لالایی دائم اسم تو را به لب بردم قبل هر دفعه شیر دادن شان جای خرما غم علی خوردم گرد غربت به صورتت که نشست تا مسیرت به نینوا افتاد یک به یک عرضه داشتند ای دوست با تو هستیم هرچه باداباد با من از کربلا بگو پسرم خیمه بی پناه یعنی چه؟ زینت دوش مصطفی تو بگو گودی قتلگاه یعنی چه؟ گاه کابوس آب می بینم غرق آشفتگی ست احساسم گفت راوی که تشنه جان دادی نکند کم گذاشت عباسم خواهرت از وفای او می گفت با سر و چشم و دست شد سپرت؟ آه از روضه عمود اما هرچه آمد سرش فدای سرت ساربان در شلوغیِ گودال خاتمت را ندیده بود ای کاش شمر جای سرِ مطهرِ تو سر من را بریده بود ای کاش گر عبا و عمامه را بردند غارت پیرهن برای چه بود؟ بدنی با هزار و نهصد زخم نعل تازه زدن برای چه بود؟ نفسم به شماره افتاده از عنایت نظر به حالم کن ملک مرگ هم رسید از راه این دم آخری حلالم کن بدنم بر زمین نمی ماند کفنم خاک و خون نخواهد شد جانم از تن بُرون شود اما داغت از دل برون نخواهد شد ................................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع   مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم   تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد   با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی   سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی  لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی   بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس   پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی   پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند   زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید   بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب قدری آرام بخوان روضه برای ارباب   روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم   رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت   بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها   ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم   ................................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ترکیب‌بند شهادت حضرت اُمُّ‌البنین سلام اللّه علیها‌‌ نهان می‌گوید از حیدر زبان می‌گوید از مولا زمین می‌گوید از حیدر زمان می‌گوید از مولا تمامیِ کُتب را خط‌به‌خط خواندی اگر حتماً .... به اینجا می‌رسی تاریخ‌دان می‌گوید از مولا علیٌ حُبُّهُ جُنَّة عدو او را کند تمجید ببین دشمن شبیهِ دوستان می‌گوید از مولا عصایِ دستِ احمد در غم و سختی علی بوده چه جانانه شبِ معراج جان می‌گوید از مولا زمین و آسمان مدحِ امیرالمؤمنین ‌ گفته همان شاهی که اِی‌وَاللّه بر اُمُّ‌البنین گفته چه بانویی چه اولادی عجب عشق و تولّایی‌ چه صبری و چه ایثاری عجب رفتارِ زیبایی عروسِ خانه‌یِ حق بود و رویِ شانه‌اش بیرق عروسی که به خود گفته کنیزِ بیتِ زهرایی جهادی بوده با رفتارِ خود تبیینِ دین کرده ندارد در مَرامش کِبر و خودبینی دَمی جایی کسی که در مدینه کربلایی زندگی می‌کرد پَرَش وا شد چرا که در دلِ او نیست پروایی شجاعت را شهادت را ولایت را شهامت را مدرّس می‌کند تدریس عشق و استقامت را بشیر از شیرهایِ دامنِ مادر خبر آورد پسرهایش که نَه تنها برایش یک سِپر آورد فقط بی‌بی سراغِ شاهِ دین را می‌گرفت امّا ..... پیام‌آور پیامِ مشک و دست و چشم و سر آورد به او از دستهایِ رویِ خاک و مشکِ خالی گفت وَ آن چنگی که از گوشِ گلی آویزه در آورد بشیر از بچّه‌ها می‌گفت او می‌گفت ثاراللّه اَمان از خنجری کهنه که صبرش را به سر آورد اَمان از ضربه‌هایی که پسِ سر خورده با شدّت اَمان از پایِ سر چانه‌زنی‌ها بر سرِ قیمت چه آمد بر سرِ مادر که سر از رویِ نِی اُفتاد سری بر نیزه‌ای پهلو زد وُ دُردانه هِی اُفتاد بزرگِ هر عشیره برده همراهِ خودش یک سر حرامی سنگ زد از نیزه سر نَه حکمِ رِی اُفتاد مدرّس با لباسی مُندَرِس مهمانِ بزمی شد دو چشمِ خیسِ شاگردِ کلاسِ او به وِی اُفتاد الهی شکر مادرجان نبودی کَعبِ نِی می‌زد به رویِ مویِ خاکی قطره‌هایِ سرخِ مِی اُفتاد اَمان از خیزران و کامِ عطشان و لب و دندان بخوان روضه بخوان ندبه بگو برگرد مهدی جان ✍ .
. تقدیم به حضرت ام الادب، ام العباس، حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها روضه ی کربلاست تقدیرش مثل زینب شکسته تصویرش داغ شرمندگیِ عباس است علت قد و قامت پیرش کربلا را ندید، اما ماند روی قلبش همیشه تأثیر‌ش داغ عباس ها نه، داغ حسین کرد با موج غم زمین گیرش با سکینه همیشه می فرمود: بگذرد از عمو و تقصیرش آب می شد رباب را می دید آتش شرم کرده تبخیرش از لبِ تشنه ی علی می گفت اشک هر روز و آه دلگیرش: حرمله در نبودِ عباسم با سه شعبه گرفته از شیرش روزگارش تمام روضه شده کار او صبح و شام روضه شده اشک و خون نقش چشم هایش بود کربلای بقیع جایش بود گرچه ام البنینِ تنها شد داغدار غم پسرها شد گرچه قطع الیمین شد عباسش روی نیزه نگین شد عباسش چار فرزند او شدند شهید نخل او را تبر اگر چه برید کم نشد از محبتش به حسین بیشتر شد ارادتش به حسین همه فکرش حسین بود حسین فکر و ذکرش حسین بود حسین .