eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
278 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. قسم به ساحت ذکر شریف"هو" بابا به روی من شده این اشک آبرو بابا "عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد" چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا چه حیف شانه نداری که سر بر آن بنهم بگویم از غم خود شرح مو به مو بابا مرا  ببخش که نشناختم تو را اوّل به چهره‌ی تو نمانده‌ست رنگ و رو بابا خداش خیر دهد راهب مسیحی را... که با گلاب تو را  داده  شستشو  بابا خداش نگذرد ای کاش، خولی نامرد کشید دست به روی تو بی وضو بابا نمانده وقت زیادی به رفتنم حالا.‌‌.. شدم  کنار سرت  گرم گفتگو  بابا بیا و باز صدایم بزن "رقیه ی من" تو هم بخواه ز من که "بگو بگو بابا" چه‌قدر خاطره‌ی تلخ دارم از کوفه چه بد گذشت به من شام بی عمو بابا لبِ ترک ترکت را ندیده میبوسم..‌. چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
با دل نامحرمم در روضه مَحرم می‌شوم با سیاهی مُحرِم ماه محرّم می‌شوم من پس از گریه برای تو فقط حالم خوش است حق بده خوشحالم از اینکه پر از غم می‌شوم باز دارد می‌رسد شب‌های اشک و عاشقی باز هم غرق صدای نوحه و دم می‌شوم شد قبولِ حضرت حق توبه‌ام با نام تو با تو باشم مطمئن هستم که آدم می‌شوم هرچه از تو دور باشم، می‌روم سمت گناه بنده‌ی دنیا که باشم، اهل دِرهم می‌شوم دستگیری کن مرا، دستم به جایی بند نیست تا بمانم پای تو، پابند پرچم می‌شوم فیض‌ها بردم زمان بردن نام "حسین" وقت مردن هم دخیل اسم اعظم می‌شوم هرچه دارم‌ را بگیر و گریه‌هایم را نگیر با همین اشکم، روی زخم تو، مرهم می‌شوم سینه‌ام خاک حسینیه است، عین مقتلم روضه روضه، یا لهوفم یا مُقَرَّم می‌شوم قتلگاه و یک هزار و نهصد و پنجاه زخم در سرودن از تنت چندین هجا، کم می‌شوم ای سرت از روی نی افتاده زیر دست و پا مثل مویت عاقبت خاکی و دَرهم می‌شوم
السلام علی المهدی اگر از این در خانه برانی‌ام چه کنم؟ مرا نخواهی و از خود ندانی‌ام چه کنم؟ گناه ذائقه‌ام‌ را ببین عوض کرده اسیر شهوت و نفس جوانی‌ام چه کنم؟ ندیدن تو شبیه شبی غم انگیز است دچار این شب سرد و خزانی‌ام چه کنم؟ بگیر دست مرا تا ز پا نیفتادم نیازمند تو و مهربانی‌ام چه کنم منم شبیه تو هر شب به روضه آمده‌ام که‌ مبتلا به غم روضه‌خوانی‌ام چه کنم؟ مرا ببخش نمردم برای داغ "حسین" پر ازخجالت ازاین سخت‌جانی‌ام چه کنم؟ میان این همه عاشق که زائرت شده‌اند اگر مرا به زیارت نخوانی‌ام چه کنم؟
سلام می‌دهم از دور بر تو و حرمت سلام من به بلندای بیرق و علمت سروده‌اند فراوان برای تو اما هنوز نقش کتیبه‌است شعر محتشمت اگر که سر به هوا هستم و پریشانم زمین زدم دل خود را به احترام غمت گدایی ِ در این خانه سربلندم کرد مرا جدا نکن از خیمه‌های محترمت چگونه نام تو را هر نفس صدا نکنم؟ که شاملم شده یک عمر دائماً کرمت زمان مرگ به راهت دخیل می‌بندم بیا که سر بگذارم به محضر قدمت
افتاده‌ای روی زمین و سر نداری در این بیابان یک نفر یاور نداری بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه... یک جای سالم در همه پیکر نداری بگذار تا که جان دهم پیش تن تو اصلا تصور کن دگر خواهر نداری من حاضرم با دشمنان تو بجنگم دشمن نگوید بی کسی، لشگر نداری در خیمه‌ها هر کودکی چشم انتظار است خیز و بگو عباس آور نداری آن کهنه پیراهن به غارت رفت اما دیگر چرا انگشت و انگشتر نداری؟! کشته شدی؟! باشد ولی دیگر چرا نعل؟! از ماجرای اسب‌ها، بدتر نداری می‌خواستم بوسه بگیرم از گلویت دیر آمدم؛ دیر آمدم؛ تو سر نداری
میروی پشت سرت این دل من جا مانده قدری آهسته که فرمایش زهرا مانده بس‌که سرگرم تماشای تو بودم دیدی؟ همه دشت به من گرم تماشا مانده خوب شد نیست اباالفضل، وگرنه میدید خواهرش در وسط معرکه تنها مانده بوسه‌ی زیر گلویت عوض مادر بود نوبت بوسه‌ی من بر روی رگ ها مانده