eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
282 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیهاالسلام فرازی از یک 🔹زمزمۀ آب آب🔹 ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود بر چهره‌اش ز عصمت و عفت نقاب بود پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه آیینۀ تمام‌نمای رباب بود نامش که بود آمنه مادر سکینه خواند کآرام بخش جان و دل مام و باب بود... این دختر حسین به میدان کربلا با دختر بزرگ علی هم‌رکاب بود در کربلا حماسۀ اشک و پیام داشت گلواژۀ قیام و گل انقلاب بود... لب‌های خشک و تشنۀ او را به هر سوال یک مدّ آه، فاصله، وقت جواب بود... در یاد، داشت آن شب و روزی که از عطش طوفان خیمه زمزمۀ آب آب بود... در یاد داشت آن که رخ شیرخواره را آهسته بوسه می‌زد و او گرم خواب بود در یاد داشت آن که به مقتل دوید و دید خورشید پاره پاره به روی تراب بود آن ناز پروریدۀ دامان افتخار کی جای او خرابهٔ شام خراب بود در آفتابِ گرمِ بیابانِ راه شام سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود 📝 ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه‌السلام علیهاالسلام 🔹نگاه کن🔹 نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل که از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره‌پاره‌های دفترت شناختم قیام در قعود را، رکوع در سجود را من از نماز لحظه‌های آخرت شناختم غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه، از سر منوّرت شناختم شکست عهد کوفه... این گناه بی‌شمار را به زخم‌های بی‌شمار پیکرت شناختم تو را به حس بی‌بدیل خواهر و برادری به چشم‌های بی‌قرار خواهرت شناختم اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرا نگاه کن... منم سکینه دخترت... شناختی؟ 📝 ✍ ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیهاالسلام 🔹آیات شگفت🔹 تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم می‌رسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم: «شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی» راه را گم کرده بودم، آخر آیا می‌رسیدم؟ خسته و تنها در آن صحرا، چه غربت‌ها که دیدم هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم دشت ساکت بود، اما این صدا را می‌شنیدم: «اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی» آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش... کاش من هم می‌شدم از کشتگان یک نگاهش آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش راه او آغاز می‌شد از میان قتلگاهش... «لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی» می‌زد آتش بر جهانی غربت بی‌انتهایش کودک شش‌ماهه هم می‌خواست تا گردد فدایش ناگهان شد غرق خون با یک سه‌شعبه ربنایش کاش آنجا آب می‌شد آب از هُرم صدایش: «كَيْفَ‌ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ‌ يَرْحَمُونی» بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری هر دلی بی‌تاب می‌شد با طنین سرخ قاری دخترش راوی خون بود آن میان با بی‌قراری می‌سرود این اشک‌ها را تا بماند یادگاری: «وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی» 📝 ✍ ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیهاالسلام 🔹دل داغدار🔹 مپرس حال دل داغدار و چشم ترم را شکسته صاعقۀ تازیانه، بال و پرم را اگر فرات به دجله بریزد و بخروشد نمی‌نشاند، یک ذره آتش جگرم را غروب بود که با کاروان، به شام رسیدم در آفتاب رصد کن، حکایت سفرم را... کدام اقیانوس، از دهان رود شنیده تغزل کلمات برادر و پدرم را؟ چگونه سرو بمانم؟ که خط خاطره و خون شکسته است دلم را، شکسته بال و پرم را 📝 ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
موج بلا شيخ الرئيس کربلا موج بلا شد ريخت بر جان حسين جان ما قربان هفتاد و دو قربان حسين‏ رفت تا انوار ايمان رخت بندد از زمين باز روشن شد جهان از نور ايمان حسين‏ اي حسين اي سرور آزادگان بر پاي خيز جنبشي ايجاد کن در حد امکان حسين‏ گر نجنبي چيزي از نيکي نماند به جاي محشري بر پا نما اي عشق سوزان حسين‏ بر فضاهاي جهان مکرمت پرواز کن نيست اين دنياي ظالم غير زندان حسين‏ از مدينه کرد حرکت تا بيايد کربلا تا بيايد صفحه‏ي گيتي به فرمان حسين‏ مکه را گرياند و ارکان حرم را در وداع کعبه بر گردش طوافي کرد در شأن حسين‏ در ميان ره تلاقي کرد با حر رشيد تا ابد شرمنده شد دشمن ز احسان حسين‏ دشمن از شاه ولايت مرحمت آنقدر ديد تا که اندر کربلا شد خاک ايوان حسين‏ کربلاي پر بلا شد سنگر دفع بلا روز عاشوراي کبري، روز طوفان حسين‏ پس صلاي وحدت و آزادي اسلام داد چنگ زد قوم ستمگر بر گريبان حسين‏ سرو آزادي چو عباس وفا از دست داد راد مرداني دگر را باخت چوگان حسين‏ تا نگهدارد بناي اعظم اسلام را سوي ميدان بلا رفتند طفلان حسين‏ قاسمي و عوني و عبداللهي آوره بود گشت پرپر سنبل و نسرين و ريحان حسين‏ از خدنگ حرمله گيتي سراسر در خروش چيست جاري اي خدا بر دست و دامان حسين‏ آن خليل‏الله و عشق آتشين و آتشش نيست بهتر گلشن او از گلستان حسين‏ با هزاران شوق شد آماده‏ي جان باختن عاشقي، کاو عاشقان طفل دبستان حسين‏ ساعتي بر ساحل درياي حيرت ايستاد پس نهنگ‏آسا رسيد آن‏گاه جولان حسين‏ غرق شد در عمق درياي سپاه و تير و تيغ صبر بادت اي فاطمه مام گريان حسين‏ سر شکست و سينه شد مجروح و پيکر موج خون عقل حيران، آسمان شد اشکباران حسين‏ بر دل خاک آمد آن جان جانان از روي زين ذوالجناح باوفا اينک نگهبان حسين‏ آفتابا بر جراحات حسين آتش بزن تا ببيني قدرت بي‏حد و پايان حسين‏ صبر کن اي فاطمه سر بر مدار از آسمان تا نبيني وقت مردن سنگباران حسين‏ آه از آن ساعت که شمر آمد ميان قتلگاه گرد مقتل خواهران موپريشان حسين‏ خواب سنگين است و ميبايد زدن فريادها از سر ني باز بشنو صوت قرآن حسين‏ اين لب و دندان سخن از حق فراوان گفته است چوبها بايد خورد اين لعل عطشان حسين‏ زينب ام‏الفضيلت باز مي‏گردد اسير تا ابد بايد بسوزد قلب بريان حسين‏ زان گلوي خشک مي‏آيد نداي دعوتي زان لبان تشنه بشنو بانگ اعلان حسين‏ آفرين بر آن جواناني که رستند از هوي در هواي حق همانند جوانان حسين‏ مهدي موعود اي خونخواه خون کربلا مي‏نهي کي مرهمي بر زخم سوزان حسين‏ با حسينم اي خدا در آخرت محشور کن ديگر آنجا دل ندارد صبر هجران حسين‏
. علیه السلام مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز نفست تنگ شده کنج قفس افتادی باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز پسرت آمده بالای سرت آقاجان مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز اثر وضعی سم خشکی لبهاست، ولی خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز وحید محمدی✍ .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. حضرت سکینه سلام الله علیها دختـری از ، قبـیلـه‌ی طـاهـا شمسه‌ای از ، تـبـار ِ اعـطـینـا هرچه باشد سکینه یعنی نور آیه در آیه ، حضرت زهرا (س) کَرمُ الوافِر است و عَقلُ التّـٰام بـهـتریـن زن ، بـه قـول ِ امـام .... روزگارش همیشه طی می شد غرق در شوق و شادی و رؤیا مثـل جنگل بهـار و بارانـی خیلی از چشمه صاف و آبی‌تر کودکی‌هایش از خدا پُر شد مـثـل ِ بـاران و آیـنـه ، دریـا کوکب کوچکی که هر لحظه ماه ، او را اگـر بغـل می‌کرد از سر شانه‌ی عمو می‌دید... آسـمـان آسـمـان ، تـه ِ دنیا آفرین‌ آفرین ، بر این دختر دلـبـراست و قـرار قـلـب پـدر طاهره و مطهره ، مِشکات سَیدةُ النِســاءِ ِ والـحَـورا شبنم چشم او غزل می‌شد مـثنـوی ِ سـتـاره می ‌بارید خانه‌اش وقف انجمن بود و ... محفـلی از طراوت ِ شـعـرا دخـتر ِ سدره ، کوثر و طوبی صـاحب ِ سکیـنه بوده ولـی مثل‌ عمه ،‌ مجاهدت کرده ... با خطابه ‌نوحه ، اشک و دعا بود گرچه ، زیاد غرق عطش کوفه می‌شد ، حقـیر ِ منزلـتش او که مستغرق‌ست ذات اِلـٰهْ دید نور خدا به طشت طلا زخم برده ، ولی نه از نیزه تیغ خورده ، ولی نه از دشنه گله دارد ، ولی نه از سیلی... داغ دیده ، به روی داغ اما... شِکوِه و زخم و درد و داغش آه این همه بود و بود بدتر از آن... چـادری را که از سـرش بـردنـد زجّـه‌هـا می‌زدنـد ، ارض ‌و سـما زخم خورده ولی نه از شمشیر بلکه از غارتی که در کوفه... خون تازه چکیده از گوشش گریه کرده ، غروب ِ عاشـورا شاهد مقتلی ، مجسم شد بین گودال "شیٖعَتیٖ مَهمـٰا... اَو سَمِعتُم غَریبٖ" می شنود قاصـد ِ زخـم ِ حنـجـر ِ بابا باید اسطوره‌ی شرف می‌شد نام ِ مـادر بـزرگ ، زنـده کنـد ... هر چه باشد سکینه یعنی نور آیـه در آیـه ، حضرت زهرا (س) .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. وقت بیماری و غم ذکر حسن می گیرم وسط روضه و دم ذکر حسن می گیرم همه جا زیر علم ذکر حسن می گیرم به خدا بین حرم ذکر حسن می گیرم سامرا، ذکر حسن، بین حرم می چسبد جمعِ نامِ تو شدن، زیر علم می چسبد ما نشستیم سر سفره ی شاهانه ی تو به فدای تو و آن لطف کریمانه ی تو عرشیان صف زده پشت در کاشانه ی تو خیر دیدیم چقدر از در این خانه ی تو پاسبان حرمت خیل ملائک هستند جیره خوار کرمت خیل ملائک هستند خلق حیران تو و روی ملیحت آقا به فدای تو و آن لحن فصیحت آقا ماجرایی است عجب، دست مسیحت آقا دست ما را برسان تا به ضریحت آقا به فدای تو و آن گنبد و گلدسته ی تو کس نخورده است در عالم، به در بسته ی تو شور رویای شب ماست فقط خواب حرم دل ما هست همان گوشه ی سرداب حرم قسمت ما بشود کاش دم ناب حرم تا بنوشیم فقط جرعه ای از آب حرم هر چه می خواهد از این باب، گدا می گیرد لطف بی حد شما، دست مرا می گیرد می رود سمت جنان گریه کنت با زهرا می شود چشم ترم در غم تو چون دریا اثر زهر شده در رخت آقا پیدا اولین روضه ی تو عمر کمت بود اما لااقل خم نشدی، چشم شما تار نشد قسمت سینه ی تو تیزی مسمار نشد دست و پا می زنی و بال و پرت می آید مهدی فاطمه بالای سرت می آید اثر زهر جفا بر جگرت می آید روضه ی ظهر دهم در نظرت می آید همه سیراب ولی تشنه، عزیز زهراست زیر کندیِ سر دشنه، عزیز زهراست روی این خاک بگو، آه... تنت می ماند؟ زیر مرکب مگر آقا بدنت می ماند؟ غصه ای نیست... به تن پیرهنت می ماند بین انگشت، عقیق یمنت می ماند پسر فاطمه بالای سرش غوغا بود سر عمامه ی آقای همه دعوا بود وحید محمدی✍ علیه السلام ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه_السلام سلام_الله_علیها اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچارم به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟ ✍ .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. . محاصره‌ست ولی جای هیچ دلهره نیست که نور لَم‌ یَزَلی قابل محاصره نیست تنش اگرچه به ظاهر اسیر سامره است نسیم عطر حضورش اسیر سامره نیست کدام‌ بند و اسارت؟ که دست فضل کسی چنین به میمنه‌ی روزگار و میسره نیست بگو به بحث بیایند اهل شایعه را اگر که در دلشان ترسی از مناظره نیست به زور حیله و تحریم و شایعه، کارِ کسی که کار دلش با خداست یکسره نیست کسی که درس گرفت از امام یازدهم به وقت حصر، گریزنده از مخاطره نیست کسی که درس گرفت از امام یازدهم به وقت جنگ در اندیشه‌ی مذاکره نیست کسی که شیفته‌ی زرق و برق سامری است مرام او که مرام امام سامره نیست به حج نرفت و سفارش به اربعین فرمود چنین گشوده به سوی ظهور، پنجره نیست چقدر درس گرفتیم از او ولی افسوس هنوز سیره‌ی او نام هیچ کنگره نیست علی سلیمیان ✍ ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. . روزِ بی تو شبِ یلداست، سحر می خواهد روزِ وصلت چه قَدَر خونِ جگر می خواهد؟ چشمِ ما خشک شد از بس به رهِ آمدنت جمعه ها خیره به در مانده ، خبر می خواهد چه کسانی که تو را درک نکرده رفتند تا بیایی تو بگو چند نفر می خواهد...؟ العجل شامِ غم و غصه به پایان بِرِسد یوسف فاطمه این شهر قمر می خواهد خون شده چشمِ تو از گریه ی هر صبح و مساء روضه هایت چه قدر اشکِ بصر می خواهد قدری ام اشک به این چشمه ی خشکیده بده دلمان حالِ دعا ، دیده ی تر می خواهد غرق در بحرِ گناهیم و پریشان هستیم حالِ ما گوشه ی چشمی و نظر می خواهد همه جا ظلم و جفا، رنگِ سیاهی شده است بُتکده باز خلیلی و تبر می خواهد العجل کعبه تو را چشم به راه است بیا بازهم حیدری با تیغِ دو سر می خواهد خوب شد لحظه ی جان دادنِ بابا بودی (( پدرِ از نفس افتاده پسر می خواهد )) خوب ، باشد پسری ، تشنه نمیرد پدری برساند به لبش آب اگر می خواهد خوب این است که بالاسر بابا باشد تا مهیا کند هر آنچه پدر می خواهد آه از آن دم که حسین آب طلب کرد و لعین کرد از دادنِ یک قطره حذر ، می خواهد... آه از آن لحظه که با چشمِ خودش زینب دید شمر در حالِ تقلّاست و سر می خواهد. مهدی شریف زاده ✍ .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران همه راهی سامرا باشند دلیل خوشه ی انگور عسکری این است که تاک ها ننشینند روی پا باشند حسن شدی که میان مُضیف چشمانت تمام شهر به عشق شما گدا باشند حسن شدی که به هنگام بردن نامت بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛ به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند حسن شدی که غریبی غریب تر باشد که زائران تو در بین کوچه ها باشند حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد که خادمان تو در شهر کربلا باشند مهدی رحیمی زمستان ✍ .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab