eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
284 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. مناجات ماه مبارک رمضان و علیه السلام دیده‌ها را ندیده می‌گیری باز هم می‌کشی مرا این سوُ چقَدَر مهربانی و غفران ؟! این دفعه عیبِ من مَپوش و بگو آنقَدَر آبرو خریدی که ..... به خودم گفته‌ام کسی هستم این دفعه دستِ من نگیر وُ برو که نشانم دَهی تُهی‌دستم به خداوندیِ خودت سوگند نیستم لایقِ عطایِ تو غَضَبی کُن بِرانم از دربار که شدم ننگِ بنده‌هایِ تو وسطِ خوبهایِ این خانه جا به این پستِ‌ روسیاه نده خانه‌ات را کثیف خواهم کرد سگِ آلوده را پناه نده به خدا جایِ تو اگر بودم دیگر این بنده را نمی‌خواندم‌ نَه نخوانم ..... به سویِ این خانه گوشِ او را گرفته می‌راندم‌ مُتعفّن.... سیاه .... آلوده لایقِ این‌همه عطوفت نیست من چه می‌گویم اِی خدایِ کریم تو مَرامت به غیرِ رحمت نیست بخشش و رحمتِ تو بی‌مقدار‌ مهربانیِ تو بِلاحَد است هیچ‌کس هیچ‌گاه هیچ‌زمان‌ به کراماتِ تو نیابد دست ذرّه‌ای از کرامت و صبرت در وجودِ رسولِ مؤتمَن است قطره‌ای از زُلالِ مِهرِ تو خالقِ خُلقِ حیدر و حسن است با حسن آمدم .... وَ می‌دانم بنده لب واٰ نکرده بخشیدی نامه را باز کردی و خواندی نامه را تا نکرده بخشیدی با خودت گفته‌ای مگر حسنم..... چند سینه‌زنِ فدایی داشت او که در خانه هم قرار نداشت بغض‌ها تا شبِ رهایی داشت یک نفر هم نبود وقتی که .... خون‌جگر آمدند در کوچه قد کشید و نشد سِپر باشد مادرش را زدند در کوچه گوشوارهِ شکسته پیدا کرد تا خودِ خانه مادرش لرزید با صدایِ شکستنِ دنده .... دست بر رویِ سینه آه کشید به امامِ حسن قسم یارب خسته از توبه‌هایِ بِشکسته‌م به تو مدیون و از تو ممنونم چشم بر راهِ دلبرم هستم   ✍ .
. نمی دانم که دیدارت در اقبال که می افتد و یا تصویر رویت در کدامین برکه می افتد محاق افتاده می گویند نادانها نمی آیی ولی از پرده بیرون ماه عالم ، بلکه می افتد سلام ای وعده ی صادق، مرا دریاب در وقتِ ظهور باشکوهت در همان روزی که می افتد ولی با مقدمت بد می شود اوضاع بعضی ها دغل بازان ما بازارشان از سکه می افتد دمار از ما در آوردند دینداران بی تقوا تو می آیی و از اسلام ناب این لکه می افتد جهان در انتظار بانگ زیبای انا المهدی است که بی شک اتفاق از سرزمین مکه می افتد ...................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. جز بر جمال آن یار ، ما دیده وا نکردیم این دل غریبه ها را در پشت در گذارد تاریکی است و خلوت ، آرامش است و وصلت عاشق قرارِ خود را وقت سحر گذارد ✍ ...................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. به زبان‌بریده کجا رسد صفتی به مدح و ثنای او که خداش هرچه طلب کند به کمال داده برای او ز زبان خاتم مرسلین همه وقت کرده دعای او صلوات آدم و خاتم آمده‌ است جمله صلای او چه زنی‌ست او که به مدحتش فلک آفریده خدای او شده‌است جاذب لطف حق ، چو به مهر ذرّه‌ی لاحقه نرسد به جلوه‌ی نوری‌اش رشحات ظلمت زاهقه چه کلیمه‌ای‌ که دهد بیان ز عدم در انفس ناطقه چه زجاجه‌ای‌ست که از خودش بدمد لوامع مُشرقه ملکوت و ملک خدای را به عیان رسانده ضیای او چه غمش هر آنکه شفیعه‌اش بشود به محشر داهشه به مقام خلد برینی‌اش نه منازعه نه مناقشه نگرفته‌اند مقام او به معاجله به مهامشه به خدا که زَهره‌ی قرب او نه به حفصه هست و نه عایشه که نشیند از ره غدر و کین به دل رسول به جای او سخن از کسی شده در میان که نبی‌ست گرم ستودنش مَلِک‌ست قاری فضل او، مَلَک‌ست محو سرودنش عدم‌ست زاده‌ی بود او و وجود طفل نبودنش ‌که شده‌ست بسته به نور حق همه صبح دیده گشودنش حسن‌ست شمس مضیّ او و حسین بدر دجای او به خدا که دار و ندار او بدهد نشان ز عدالتش احدی نبوده ز مکّیان به نجابتش به اصالتش احدی نجسته مشابهش احدی ندیده جلالتش چو گشود خاتم مرسلین دو لب از برای رسالتش چه زنی به غیر خدیجه گفت بلی به دین و ندای او چه زنی‌ست مادر فاطمه، چه زنی‌ست همسر مصطفی که به همرهی، که به همسری، شده نیم دیگر مصطفی نه به مال بلکه به جان خود شده یار و یاور مصطفی که مناقبش شده بازگو ز لب پیمبر مصطفی متراکم آمده خیرها به چهارگوش سرای او به گره‌گشایی لطف او نه مقیَّدی نه مقیِّدی شده لحظه‌لحظه‌ی بودنش جلوات عزّ مُمَجِّدی نرود مواصف جود او به خفا ز جور معتمدی چو نباشد آیه‌ی سلم او چه مطهَّری چه موحِّدی؟ مگر اینکه خلق دعا کند به طراز قبله‌نمای او چو نماز او بشود حکم نبود مصلّی دیگری به خدا نگویم الی الابد سخن از تولّی دیگری که دهد موالی همسرش به نبی تسلّی دیگری چو صفات و ذات جلال حق بدهد تجلّی دیگری شده مهر و ماه نشانه‌ای ز فروغ جود و سخای او به ازل چو آینه‌ی «ألَستُ بِرَبّکم» شده صیقلی به مطاوعت ز مقام او چو رسول گفته‌ام از بلی چو گشود احمد مصطفی در سرّ مصحف منجلی به خدا که غیر خدیجه‌اش به خدا قسم به جز از علی نشده‌ست مطلع آدمی ز رموز غار حرای او صفت کمال خدیجه را چه به شعر ناقص همچو من که چهارده دم کبریا به مدیحه‌اش شده در سخن ظُهِرَت یَنابِعُهَا العُلاةِ مِنَ الخَفاءِ إلَی العَلَن به کدام زن به جز از خدیجه رسول حضرت ذوالمنن همه ساله کرده ز تعزیت به برش لباس عزای او؟ .
. 📌مدح حضرت خدیجه سلام الله علیها السلام علی أم المؤمنین خدیجة الغرّاء(سلام الله علیها و علی بنتها فاطمة الزهراء) برایت سهمی از اسلام با حیدر برابر بود چنانکه ثروت تو هم‌تراز تیغ حیدر بود به ایثارت گواهی میدهد شعب أبی طالب همین از خود گذشتن های تو خود فتح خیبر بود همین بس که سلامت داده جبرائیل با هر وحی کجا این منقبت در شأن آن زنهای دیگر بود؟ کسی که مادر زهراست ام المومنین باشد فقط اینگونه مادر لایق آنگونه دختر بود نه تنها مریم و حوا کنیز خانه‌ات بودند که غیر از فاطمه شأن تو از کل زنان سر بود تو بودی و علی بود و ابوطالب همین کافیست پیمبر از همان آغاز هم دارای لشگر بود تو ای بانو اگر اسلام را یاری نمیکردی یقین دارم جهان امروز بی «الله اکبر» بود خدیجه! آه... بعد از تو رسول الله هر روزش... خدیجه آه... هر شب روی لبهای پیمبر بود .
. اینجا بهشتِ روی زمین و دو عالم است نورش به سمتِ عرش خدا هم دمادم است هرچند سر زِ روی تواضع نکرد خم شیطان، ولی به حُرمت این حضرتْ آدم است گویا صدای دلکَشِ نقاره های او گوید بلند: زائرِ او فارغ از غم است! نبود عجب، ز اوجِ بلندای رَفعتش قلبی اگر طواف کند، عَرشِ اعظم است انگار عطرِ بوی نبی از ضریح توست آری به طوس، بضعه ی جانانِ خاتم است گر هر دری که بسته شود، مژده‌ای بود تو غوثِ عالمی، که غیاث است و مَرحم است سلطانِ عشق! گر ز دَرَت وا رَهانی ام این زندگی بدون شما غرق ماتم است! العبد طاهریان✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی بنده همان بنده، خدا مثل همیشه از ما توسل از تو لطف و دست گیری آقا همان آقا، گدا مثل همیشه ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی مثل همیشه باز هم ستار بودی چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد ممنون از این که باز با ما یار بودی با این گناهانی که من انجام دادم باور نمی کردم که دستم را بگیری تو آن قدر لطف و کرامتْ پیشه ای که روزی هزاران بار توبه می پذیری جا مانده بودم تو مرا این جا رساندی من خواب بودم تو مرا بیدار کردی وقتی سحر های مناجاتت نبودم آن شب به جای من، تو استغفار کردی آن قدر خوبیِ مرا گفتی به مردم آن قدر که حتی خودم هم باورم شد آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار این مهربانی های تو دردسرم شد هر چند از دست خودم دل گیرم اما احساس دلتنگی در این شب ها نکردم سوگند بر سجادۀ خانوم رقیه من مهربان تر از خودت پیدا نکردم در را به روی ما گنه کاران نبندید ما هم دلی داریم گر چه رو سیاهیم گفتند این جا بارِ عصیان می پذیرند دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم ✍ .
. "هوالعلی" *........................... وقتی که ابتر خوانده شد پیغمبر اسلام حق خواست تا باشد خدیجه مادر اسلام کوری چشم جمعی از آلوده دامن ها جوشید بر دامان پاکش کوثر اسلام هم حلقه ی عشق نبی را داشت در دستش هم در نابی بود بر انگشتر اسلام السابقون السابقون یعنی که او بوده هم شانه با دست خدا در سنگر اسلام هر روز شاگردانه زانوی ادب می زد با شور و اخلاص و یقین در محضر اسلام با ثروتی از مهربانی های بی حدش بخشید جان تازه ای بر پیکر اسلام شایستگی دارد که ام المومنین باشد وقتی که میچرخد به حولش محور اسلام بعد از خدیجه مصطفی اشک یتیمی ریخت این را گواهی می دهد چشم تر اسلام *................................ ▪️بر دشمنان حضرت خدیجه سلام الله علیها لعنت اللهم عجل لولیک الفرج ✍ .
. نذر اُمُّ الْمومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها --------- سلام ای عطر گلشن ها سلام ای نور کوثرها همه نسل ات شقایق ها همه نسل ات صنوبر ها سلام ای همسر احمد سلام ای بانوی والا تویی الگوی مادرها تویی الگوی همسرها بُوَد زهرای اطهر دختر والا مقام تو ندارند این چنین دختر نه باباها نه مادرها تو ای تنهاترین مادر که ایثار است آئین ات کجا دارند مادر این چنین وارسته ، دخترها به توصیفت سخن گفتن به یک منبر نمی گنجد برای گفتن وصف تو باید رفت منبرها سری داری تو در بین زنان عالم و آدم بُوَد شایسته گر افتد به زیر پای تو سرها تو اُمُّ المؤمنینی نی زنی دیگر درین عالم بدین خاطر گذارد عرش زیر پات شهپرها برای نسل تو آورده قرآن آیه ی تطهیر ز تو جاری ست ای بانو همه نسل مطهرها دلم از آفتاب مهر تو گرم است ای بانو که قبرت سایبانی داشت از بال کبوترها شرار شعله ات افتاد بر جان نبی اما ز اندوه تو شد خاموش شمع چشم اخترها ردای خویش را بر پیکرت انداخت پیغمبر ز چشمان ترش از داغ تو می ریخت گوهرها همه همدرد با احمد ، تو گویی زین غم عظما ردای ماتم افکندند بر پیکر پیمبرها سیه پوش غمش تنها نگشته مردم چشمم قلم هم می چکد «یاسر» سرشکش روی دفترها ** محمود تاری «یاسر»✍ .
. دل و دلدار عسل می ریزد از نامت زبان در کام شیرین است درونِ شیشه ی عطرم گلابِ آل یاسین است هر آن کس مِهرِتو دارد نباشد بر کسی محتاج ندارد هر که مِهرِت را بیابان گَردِ مسکین است نمی یابم دلی عاشق بجز عشقِ تو را مولا به تو دلبستگی یعنی تمامِ عاشقی این است نمی چیند کسی اینجا گلی از باغِ چشمانم فقط دستِ فراقِ تو درین گلزار گلچین است من از بارِ فِراقِ تو فتادم از نفس امّا کسی از من نمی پرسد چقدر این بار سنگین است کسی انگار می گوید مرا در خیمه ی هجران بمان اینجا ، بمان آری وصالِ یار تضمین است بیا خوش باش با وصلش که در آئین دینداری نبیند رویِ دلدارش ، دلِ هر کس که بدبین است فرج یعنی تو می آیی ، بتاب ای آفتابِ من طلوعِ چشم های تو طلوعِ صبحِ آئین است بیا تا در امان مانَد تمامِ گوهرِ هستی نبودت ای همه ایمان هزاران رخنه در دین است منم در اشتیاق اکنون ببینم چهره ی گل را به شور و شوقِ تو "یاسر" زبان در حالِ تحسین است oo حلج محمود تاری "یاسر"✍ ............ . چشم انتظار دورم از کوی تو ای مولای من فرسنگ ها یک نگاه انداز گاهی سوی این دلتنگ ها با همه گفتم که می آیی ، بیا بنگر هنوز می زند دستِ ملامت بر دلِ من سنگ ها تا صدای وصلِ تو آید به گوشِ کاروان از نفس افتاده اند آقا ، صدای زنگ ها گرچه می گویند زیبایی ست در رنگِ بهار نیست پیشِ چشمِ تو جایی برای رنگ ها در بیابانِ طلب ، در جاده های انتظار چون چمن دارد لطافت زیرِ پا گلسنگ ها هر که با ابداعِ فرهنگِ خودش آید ولی رنگ می بازند در پیشِ تو این فرهنگ ها می رسد آهنگِ جانسوزی به گوش از اهلِ هجر آتش اندازد به دل این آتشین آهنگ ها مدعی نام تو بر لب دارد و در دل نفاق خسته ام از این همه ترفند ها ، نیرنگ ها "یاسر" از این که ز پا افتاده ای غمگین مباش هر درخت آرد عصایی از برای لَنگ ها oo "یاسر"✍ .
. دلم اگر چه کویر است و زیر و بم دارد ببین که گوشه ی چشمم ز خوف نم دارد نگاه مختصری هم برای من کافی است بیا که زندگی ام یک نگاه کم دارد بدون خویش بیایم نگاه خواهی کرد چه دارد آنکه در خانه ات منم دارد خوشا به حال هر آن بنده خدا جویی که در مقام فنا خانه در عدم دارد به بارگاه تو دل ره نمی‌برد هرگز میان خانه اگر صورت صنم دارد بساط عفو تو گسترده است در عالم اگر به دست علی دفتر و قلم دارد برات عفو بگیرم ز تو به نام علی گدای خانه شیر خدا جنم دارد قیامت است علم دست مرتضی و خوش است هر آنکه بر سر خود سایه از علم دارد به هشتمین شب ماه مبارک آمده ایم برای ما شب هشتم همیشه غم دارد شهید آن شه لب تشنه ام به کرببلا که قامت از غم آن تکه تکه خم دارد روی خوشی به این پدر دهر نشان نمی‌دهد برای سیر دیدنت اجل زمان نمیدهد طراوتی که قامتت به خیمه گاه میدهد به دشت و لاله و چمن سرو روان نمی‌دهد منتظرند عرشیان نشسته اند فرشیان موذن جوان من چرا اذان نمی‌دهد ای گل برگ برگ من فرا رسیده مرگ من فرصت جمع کردنت باد خزان نمی‌دهد کنار تو نشسته ام شکسته ام شکسته ام امان به قامت پدر داغ جوان نمی‌دهد مانده به سینه ام نفس نمیپرم از این قفس به جز جواب دادنت به من توان نمی‌دهد هر چه تلاش میکنم ببینمت نمیشود تازه جوان من چرا رخی نشان نمی‌دهد بچینمت بچینمت تا به عزا نشینمت آمده ام ببینمت گریه امان نمی‌دهد چه آمده است بر سرت بهت زده است در برت پدر کنار پیکرت پلک تکان نمی‌دهد به زور راه می‌رود به قتلگاه می‌رود کنار پیکرت پدر اگر که جان نمی‌دهد . علم به دست کربلا ساقی خیمه ها بیا فرصت راه رفتن این قدّ کمان نمی‌دهد ✍ چهارشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۲ .