.
#امام_حسین
صلی الله علیک یا اباعبدالله
پای کار حسین می مانیم
بی قرار حسین می مانیم
گر همه یار دیگران باشند
ما که یار حسین می مانیم
تا نماند دوباره او تنها
در کنار حسین می مانیم
آسمان هر طرف بگردد ، ما
بر مدار حسین می مانیم
لیسَ فِی الدّارِ غیرُهُ دَیّار
در دیار حسین می مانیم
دیگران در خزان خود باشند
در بهار حسین می مانیم
ما همیشه به مکتب عشق و
افتخار حسین می مانیم
تا قیامت پی قیام و رهِ
اقتدار حسین می مانیم
ما به پای ولایت حیدر
با شعار حسین می مانیم
تا ابد گر خدا دهد رخصت
بر مزار حسین می مانیم
در حرم خادم و نگهبان و
پرده دار حسین می مانیم
جان سپردن به جز بر او ننگ است
جان نثار حسین می مانیم
روز محشر به سایه ی امن و
سایه سار حسین می مانیم
تا به آخر به همره مهدی ؛
تکسوار حسین می مانیم
#محمدعلی_شهاب ✍
.
..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#غزل_مصیبت
#رحلت_پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
از زهر بدتر آتشِ زخمِ زبان است
حرف از غریبی در میانِ یاوران است
قرآن شهادت داده وَحی است این سخنها
آقایِ ما سرآمدِ پیغمبران است
هَذیان نمیگوید زبانت لال ظالم
او رهبرِ اهلِ زمین و آسمان است
تا لحظهیِ آخر به فکرِ اُمَّتَش بود
مزدِ نبی نَه این هجومِ وحشیانهَست
فکرِ خلیفه میکند مکرِ سقیفه
مولایِ ما دریا وُ غمها بیکران است
چیزی نمانده دستِ حیدر را ببندند
فَهواٰیِ روضه یک جوانِ قدکمان است
میخِ در وُ ضربِ لگد روزیِ محسن
سهمِ حسن هم زهر هم زخمِ زبان است
فرمود ختمالانبیا من از حسینم
پس رویِ لبهایِ پیمبر خیزران است
جسمِ پیمبر مانده بیسر در بیابان
ناموسِ احمد کنجِ ویران ندبهخوان است
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_وآله_وسلم
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#رحلت_پیامبر_اکرم
#زبانحال_حضرت_زهرا
وقتی که دردهایت آرامشم بهم زد
رفتی و بی تو داغت تقدیر را رقم زد
رفتی خوشی پس از تو نامِ مرا قلم زد
در شامِ شک و شبهه تاباندهای یقین را
نوری و نور کردی تاریکیِ زمین را
اَبری و آب دادی این خشک سرزمین را
از اول قیامت تا آخرین دقایق
ماندی و ساختی با نامردمی منافق
ماندی که تا بسازی این چند مرد عاشق
کارِ علیست کارَت کارِ تو کارِ حیدر
هشتادوچار غزوه شد کارزارِ حیدر
دینِ تو زد جوانه با ذوالفقارِ حیدر
با التهاب ماندی با اضطراب رفتی
با درد پاشدی و با درد خواب رفتی
دیدم میانِ بستر بابا چه آب رفتی
ماییم و هیچکس نیست لبخندِ شهر پیداست
دیدم که در نگاهت با درد صبر پیداست
اما به پیکر تو آثار زهر پیداست
گفتم دعا بفرما حکمِ قضا بگردان
گفتم بمان و غم را از مرتضی بگردان
"هجران بلای ما شد یارب بلا بگردان"
تب داشتی و میبرد این تب توانِ تن را
دیدم به روی سینه داری دو جانِ من را
خواباندهای حسین و چسباندهای حسن را
دیدم که نانجیبی حرف خلافتت گفت
آنروز قاتلِ تو هذیان به صحبتت گفت
هرچه لیاقتش بود وقت وصیتت گفت
گفتی به انتظارت هستند این جماعت
دارند خنجرِ کین در آستین جماعت
تا پشتِ در بیایند تا آخرین جماعت
با پنجههای لرزان دستت نوازشم کرد
تا با علی بمانم چشمت سفارشم کرد
تا پایِ او بسوزم با اشک خواهشم کرد
گفتی به پشت او باش من پیش روش رفتم
دشمن به پشت در بود من روبروش رفتم
آنقدر زخم خوردم تا که زِ هوش رفتم
آتش به خانه میزد آتش زبانه میزد
آن یک به بازویم زد این یک به شانه میزد
او با قلاف شمشیر این تازیانه میزد
#دکتر_حسن_لطفی
.
.
#شهادت_پیامبر_صلیالله_علیه_وآله
آسمان بود و زمین تشنهی بارانش بود
قدرِ هجده نفَسش فاطمه مهمانش بود
به همه ، دستِ خداوند شرافت دادش
شصت و سه سال به این خاک امانت دادش
او شرافت به رسالت به نبوتها داد
او شرف را به تمامیِ عبادتها داد
هرکجا بود بلا سینهی او طالب بود
خیمهاش گوشهای از شعب ابی طالب بود
جز خدا غیر علی دید که همسایه نداشت
مرتضی سایهی او بود اگر سایه نداشت
آسمان فتنه زمین فتنه ولی میخوابید
چه غمی داشت بجایش که علی میخوابید
شصت و سه سال فقط برکت از او میبارید
هرکجا بود فقط رحمت از او میبارید
جای هر زخم که میخورد تبسم میکرد
رحمتش را همه جا قسمتِ مردم میکرد
چهرهاش وقتِ تبسم ملکوتِ محض است
تا که او هست علی نیز سکوت محض است
گرچه دنیا متوسل به عبایش میشد
دل او شاد فقط با نوههایش میشد
کارش این بود در آغوش حسن را گیرد
عادتش بود به یک دوش حسن را گیرد
تا به مسجد برود نور در آغوشش بود
عشق میکرد حسینش که قلمدوشش بود
پشت او با حَسنین اُنس گُلافشانی داشت
موقع بازیشان سجدهی طولانی داشت
سر او بر روی دامان علی بود فقط
مرکب بازی طفلان علی بود فقط
سالها برکت باران مدینه او بود
مرکب بازی طفلان مدینه او بود
گرچه در خانه فقط عطرِ سلامش میریخت
دست ملعونه شب زهر به کامش میریخت
ناکسی شب زده دشنامِ لَیَهجُر میگفت
او نفَس داشت که از آتش و چادر میگفت
روضهها را همه میدید ولی لب میبست
دور از فاطمه میگفت علی لب میبست
آنقدر فتنه و غم دید که از پا اُفتاد
بسترش را علی انداخت و زهرا اُفتاد
تب و لرزی به بدن داشت خدا میداند
با علی حرف کفن داشت خدا میداند
غش که میکرد علی بر جگر خود میزد
او نفَس میزد و زهرا به سرِ خود میزد
لحظهی رفتن او بود ولی غمگین بود
پیروهن هم به روی سینه او سنگین بود
عاقبت بر جگرِ فاطمه آتش اُفتاد
حسن اُفتاد بر آن سینه حسینش اُفتاد
پیروهن هم به روی سینه او سنگین بود
محتضر بود ولی بودنشان تسکین بود
خواست برداردشان گفت که زهرا جان نه
صبرکن صبر من و دوریِ این طفلان نه
آه امروز بر این سینه حسین است ولی...
وای از آنروز که تشنه است ولی باران نه
وای از آن روز که بر سینهی او میآید
نانجیبی که حیا دارد از آن عطشان نه
زینبت هست ولی نالهی او کاری نیست
که رهایش بکن ای شمر ولی عریان نه
میبُرَد تیغ ولی زیر گلو را هرگز
میبُرَد تیغ ولی کُند شود آسان نه
*لطفا از شهید ابوالفضل قربانی هم یاد شود*
#دکتر_حسن_لطفی✍
#رحلت_پیامبر_اکرم
#رسول_الله
.
.
صلی الله علیک یا #رسول_الله
ای که با تو دو جهان جلوه ی داور شده است
آسمان ها و زمین بر تو مسخر شده است
اولین نور وجودی و وجودِ هستی
خلقت هر دو جهان با تو مقدّر شده است
عقل کل هستی و هم معنی عشق مطلق
عقل و عشق آمده و نذر تو دلبر شده است
اولین واسطه ی فیض خدا بر خلقی
دومین واسطه هم ساقی کوثر شده است
دین فقط دین تو و راه فقط شارع تو
از تو تبلیغ کند هر که پیمبر شده است
انبیا جمله به ابلاغ تو مأمور شدند
چون وجود تو برای همه محور شده است
هر زمان دیده ات از اشک غریبی تر شد
آسمان از غم چشم تو مکدّر شده است
خاک و خاشاک چرا بر سر و رویت ریزند
از چه خاکستری آن چهره ی انور شده است
رأس فرزند تو هم غرق به خاکستر شد
سنگ ها سهم همین رأس مطهّر شده است
تا که شد وقت سفر قلب زمان درد گرفت
آسمان غرق عزا بهر تو سرور شده است
قدسیان نوحه گر داغ عظیمت هستند
گریه کن بهر غمت زهره ی اطهر شده است
ساعت آخر و هنگام جدایی و فراق
وقت نجوای پدر با دل دختر شده است
دخترم بعد فراقم تو شوی غرق بلا
بنگری هم نفست شعله ای از در شده است
سرخی چهره ی مسمار چنین می گوید
یعنی آغاز غم و غربت حیدر شده است
شب ۲۸ صفر ۱۴۴۵
چهارشنبه ۲۲ شهریور
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#امام_رضا
#سه_جا_فقط
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
یا شمس الشموس علیه السلام
سویت نیامدم که بیایی سه جا فقط
خواهم شوم همیشه مرید شما فقط
قلبم به عشق هرکس وناکس نمی تپد
بر خانواده ی تو شده مبتلا فقط
آهو نمی شوم که به لطفت رها شوم
وقتی شوم اسیر تو گردم رها فقط
تکیه زده به کرسی شاهانه روی عرش
آن کس که بوده در حرم تو گدا فقط
الحق شده ست پنجره فولاد صحن تو
بر درد لاعلاج مریضان دوا فقط
باید شوی طبیب تمام خلایق و
عالم بگیرد از حرم تو شفا فقط
از گوشه ی ضریح تو شش گوشه خواستیم
در دست توست تذکره ی کربلا فقط
آقا کنار مقتل جدت چه می کند؟!
آن کس که داشت همره خود یک عصا فقط
آقا اگر نشد بدن جدّ تو کفن
چیزی نبود چاره شده بوریا فقط
از بهر کشتن تو نیازی به سم نبود
کافی ست درد مجلس شام بلا فقط
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#امام_حسن
اربعینی گذشت و مشکی را
از تنت کنده ای پر از اندوه
حاجتی مانده آخرین فردِ
کربلایی انجمن بشوی
باز ایام #آخر_صفر است
روی تقویم یک شماره ی سرخ
می روی تا دوباره با اندوه
متوسل به پیرهن بشوی
کوچه ها غرق پرچم مشکی
خیمه و روضه هر کجا برپاست
از تمام تعلقات زمین
باید اول جدا و من بشوی
صبح و شب داده ای سلام حسین (ع)
گشته ای مرغ جلد بام حسین (ع)
کاش می شد که زائر حرمِ
شاه و ارباب پاره تن بشوی
در خودت غرقی و به چشمت اشک
یک نفر می رسد بفرما چای
دست در دست هم زمین و زمان
وارد روضه ی حسن(ع) بشوی
ای فدای غریبی ات آقا
شاهد کوچه و غم و سیلی
که رغم خورده قصه ی تقدیر
تیر بارانِ در کفن بشوی
او که یک عمر خورده خون جگر
ریخت در طشت، پاره های جگر
او که مسموم زهر زن شده است
خواست امشب که سینه زن بشوی
یک دلت کربلا و عشق حسین (ع)
یک دلت اشکبار داغ حسن (ع)
مانده ای از غم درون دلت
با که اینبار هم سخن بشوی
همچنان گیج و مات و مبهوتی
می زند روی شانه ات دستی
عازم کربلا شدم باید
همسفر در طریق من بشوی...
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_حسن_ابن_علی_علیه_السلام
.
.
#امام_حسن
دنیاسـت بـه زیـر دین الطاف کریم
در مانـده جهـان ز ذکر اوصاف کریم
با آن همه بذل ، حاتـم طائی داشت
از چشمه ی معرفت فقط کاف کریم
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یاامامحسنمجتبیعلیهالسلام
#یا_کریم_اهل_البیت
.
.
#امام_رضا
مگـذار کـه آلوده ی دنیـا بشویم
کوریـم مدد نمـا کـه بینا بشویم
در گوشه ی صحن انقلابت ای کاش
ما گـم شده هـا دوباره پیدا بشویم
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
.
.
#امام_حسن_مجتبی
السلام علیک یا ابامحمد یا حسن بن علی ایها المجتبی یابن رسول الله
واژه ی عقل مجسم رخ زیبای تو بود
عقل هم آمده و مست تمنای تو بود
به گمانم که خدا در همه طول خلقت
بیشتر از همه مشغول تماشای تو بود
خوبرویان جهان یکسره مبهوت شدند
بس که چشم همه مات رخ زیبای تو بود
نه فقط آمده یوسف به خریداری تو
هر چه لیلا شده مجنون پی سودای تو بود
هر چه عشق است به پای قَدمت ریخته شد
دل عشاق جهان مست تولای تو بود
گر چه از آمدنت قلب همه شاد شده
بیشتر از همه خوشحالی بابای تو بود
کودکی بودی و در خانه سخنران شده ای
هدیه ی مادر تو بوسه به لب های تو بود
دیدنت هر چه غم از هر دل محزون می بُرد
هر که از کوی تو رد می شده شیدای تو بود
حسن رخساره و جود و کرم و شیدایی
همچو مجنون شده آواره ی صحرای تو بود
کل هستی به در خانه ات آمد به طلب
نه فقط حاتم طایی پی اِعطای تو بود
تو فقط وارث میراث علی در رزمی
پهنه ی جنگ جمل صحنه ی غوغای تو بود
ذوالفقار است فقط بهر تو شایسته به جنگ
هر کسی عازم رزمت شده رسوای تو بود
می زدی یک تنه چون بر صف انبوه سپاه
لشکری خسته از این رزم فُرادای تو بود
تا که استاد اباالفضل شدی در پیکار
کربلا هیبت او جلوه ی سیمای تو بود
آن چه با صلح خودت پایه گذارش بودی
کربلا ، گوشه ای از محشر کبرای تو بود
گر چه شد زهر ستم سهم دل خونینت
قاتلت خاطره های غم و نجوای تو بود
با خود از کودکی ات زمزمه ها می کردی
میخ جا مانده به در سرّ سویدای تو بود
بی شک از داغ غم مادر خود جان دادی
چادر خاکی او شرح معمای تو بود
هر کجا زخم زبان بود نصیبت ای وای
صبر هم خون جگر از قلب شکیبای تو بود
جمعی از لشکر تو دشمن خونین بودند
شاهدم خنجر مسموم که بر پای تو بود
زیر پیراهن خود از چه زره پوشیدی
این هم از غربت و مظلومی بالای تو بود
عاقبت جرعه ی زهر آمد و آسوده شدی
لحظه ی راحتی و وقت مداوای تو بود
تشتی از خون جگر شاهد اندوهت شد
مهربان خواهرت آن دم به تسلای تو بود
کودکی ، پیرهن سبز بپوشیدی و باز
سبز از زهر ستم پیکر رعنای تو بود
ذکر لا یوم کیومک به لبت بود نشان
که غریبی برادر غم عظمای تو بود
جرعه ی زهر جفا آخر غم هایت شد
غصه هایی که به دل همدم تنهای تو بود
تن و تابوت به هم دوخته شد از کینه
بس که تیر از همه سو هدیه ی اعدای تو بود
پدر و مادر و جدت همگی منتظرت
در جنان مادر مظلومه پذیرای تو بود
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#غربت_حسنی
الا ای آنکه می سوزی ز داغم
بگیر از شهر بی مهری سراغم
اگر خواهی ببینی غربتم را
بیا بنگر به قبر بی چراغم
#علیرضا_توانا✍
.
.
#امام_زمان
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟!
دوباره یار سفر کرده از سفر برسد
چقدر دغدغه داری که روسفید شوی؟!
به حد وسع برای فرج مفید شوی
چقدر بهر دفاعش قلم به دست شدی؟!
چه روزها که فقط منفعت پرست شدی
چقدر از غمش افتاده ای به کم خوابی؟!
زمان پیری ات آمد هنوز هم خوابی
چقدر محضر او دیده ی تر آوردی؟!
ادای منتظران را فقط دراوردی
بیا به کار بیاییم انحطاط بس است
عمل کنیم، که بازی با لغات بس است
بیا که مونس شبهای خلوتش باشیم
به جای ننگ شدن باز زینتش باشیم
بیا که تا نفسی هست دم ز او بزنیم
به جای مردم دنیا به یار رو بزنیم
بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم
کنار او همه راهی کربلا باشیم
خدا کند که بسوزیم و آه.. گریه کنیم
بخواند او همه تا قتلگاه گریه کنیم
بخواند از بدنی که به بوریا مانده
که داغ او به دل اهل روستا مانده
#شعر_مناجات_امام_زمان
#دهه_آخر_صفر
#سید_پوریا_هاشمی ✍
.