eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.2هزار دنبال‌کننده
289 عکس
180 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا یک مادر و این همه غم خدایا خانه ی او بوَد حرم خدایا نام مقدسش به عرشِ اِله نوشته با لوح و قلم خدایا هدیه به مسکین و یتیم و اسیر این همه ایثار و کرم خدایا اگر نبود فاطمه تو گفتی بود همه جهان عدم خدایا تمام روشنی کهکشان هاست ز بحر نور او چو نم خدایا نور سماوات و زمین که زهراست فیض خداست دم به دم خدایا شفاعت تمام اهل محشر به نام او خورده رقم خدایا دار و ندارم همه از عشق اوست شوم فدای مادرم خدایا شد از جفای مردمان نامرد کشته ی ضربه ی ستم خدایا میان خانه و میان کوچه پر شده از رنج و الم خدایا دست به دیوار بگیرد چرا ؟ جوانی و قامت خم ؟ خدایا شبانه ره می رود و زیر لب ناله کند به هر قدم خدایا چادر خاکی اش چو پرچمِ آه خون دلش چو موج یَم خدایا روی کبود و پهلوی شکسته یک مادر و این همه غم خدایا ✍ .
. و محشر حالم ، از فاطمیه ست شور احوالم ، از فاطمیه ست ⛤ مشکی شالم ، از فاطمیه ست زخمی بالم ، از فاطمیه ست رزق هر سالم ، از فاطمیه ست (۲) از فاطمیه ست ، بی قرارم از فاطمیه ست ، روزگارم از فاطمیه ست ، هر چه دارم یا فاطمه جان ، مادر من (۳) ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ هر چه من دارم ، از فاطمیه ست کل اَسرارم ، از فاطمیه ست ⛤ حسن اقبالم ، از فاطمیه ست کل اعمالم ، از فاطمیه ست رزق هر سالم ، از فاطمیه ست (۲) از فاطمیه ست ، سروری ام از فاطمیه ست ، خیبری ام از فاطمیه ست ، حیدری ام یا فاطمه جان ، مادر من (۳) ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ ✍ .
. ما گداییم ، گدای کرم مادرمان جانمان هست بدهکار دم مادرمان چادر حضرت زهرا همه سرمایه ماست سایه ی روی سر ما عَلَم مادرمان هر کجا حرف علی بن ابیطالب هست به خدا هست همانجا حرم مادرمان پیش ما فاطمیه ، حرف غم غیر نزن هر چه غم هست به قربان غم مادرمان کوری چشم فلانی و فلانی ابدا فاطمیه نگذاریم کم ِ مادرمان بهترین فرصت توبه به خدا فاطمیه است هست دنبال رهایی همه ، مادرمان آذر ۱۴۰۲ ✍ .
. السلام علیکِ يا فاطمة الزهراء یک آسمان فرشته برای تو بال زد با نور تو به خاطره رنگ خیال زد هستی بدون بودن تو کی پدید شد باید بدون نور تو حرف از زوال زد حق با محبتت همه را آفریده است بر عالمی به نور تو نقش جمال زد تا که خدا به آفرینش خود جلوه ای دهد با مِهر تو به ما همه مُهر کمال زد از خلق آدمی چو فرشته سؤال کرد تنها خدا به نور جمالت مثال زد مریم برای مثل تو بودن دعا نمود مانند ساره آمد و حرف از محال زد آمد علی کنار پیمبر به اوج شرم وقتی خدا برای تو حرف از وصال زد وقتی که مصطفی ز جهیزیه ی تو گفت حرف از گلیم و کوزه و ظرف سفال زد گل بوسه ی نبی به روی سینه ات نشست مسمار در به بوسه گه تو مدال زد در کوچه ای که دست ستم سویت آمده گویا به قرص ماه تو نقش هلال زد پشت فلک ز داغ عزایت شکسته شد رنگ سیه به پیرهن و رخت و شال زد از هوش رفته ای ز غم خاطرات خود با آن اذان که بعد پیمبر بلال زد آن کس که خشم و قهر و غمت را رقم زده تیری به قلب حضرت طه و آل زد وقتی علی کنار مزار تو اشک ریخت یک آسمان فرشته برای تو بال زد ✍ .
. يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَك مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش مدینه بود و غم و غصه های بسیارش مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش مدینه بود و پر از تیرگی کُفر و نفاق و غربتی که شده هر دلی گرفتارش مدینه بود ولی از تمام مردم آن کسی نکرد مراعات حال بیمارش مدینه بود و چهل تن هجوم آوردند به یک‌ نفر که نشد هیچکس طرفدارش مدینه بود و در خانه ای پر از هیزم دری‌ که سرخ شد از هرم شعله مسمارش نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟ مصیبتی که خدا هم شده عزادارش دم غروب -در آن کوچه- آه از سیلی که آب شد دل سنگی سخت دیوارش میان کوچه چگونه؟چه شد؟ نمیگویم تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش ✍ .
. به جان من ز خاک تیره سر بردار مادرجان بیا در خانه پا بر چشم من بگذار مادرجان مرا خشنود کن با آن تبسم‌های شیرینت غمی از دوش بابایم علی بردار مادرجان تو ذکر خواب می‌گفتی برایم در عوض من هم کنار تربتت بنشسته‌ام بیدار مادرجان از آن سوزم که بینم در کنار قبر پنهانت نباشد جز من و بابم علی زوار مادرجان پیمبر خواست قربانت شود اما پس از مرگش تو قربانی شدی بین در و دیوار مادرجان تو که در روز جان دادی چرا شب دفن گردیدی بگو آخر چه سرّی بود در این کار مادرجان به مزد آن که بودی یاور بابای مظلومم ز هر کس بر تو آمد محنت و آزار مادرجان برایت خانه داری می‌کنم برخیز و محسن را به دست خانه دار کوچکت بسپار مادرجان نمی‌دانم چرا هنگام دفنت باب مظلومم خجالت می‌کشید از احمد مختار مادرجان ترا می‌خواستم تا سیر بینم وقت جان دادن نمی‌دادی نشانم از چه رو رخسار مادرجان از این غم تا ابد خون می‌چکد از دیده زینب که گشته سینه‌ات مجروح از مسمار مادرجان منبع ودیعة الرسول ص 352 شاعر میثم .
. ولایت مداری شب آمد وفضای جهان در سکوت شد دیدم نماز نیمه شبت بی قنوت شد شمع وجود تو چقدر آب گشته است لبخند درلبان تو نایات گشته است با دیدنت زسینه ی خود آه می کشم تصویری از شکستگی ماه می کشم با پهلوی شکسته نفس سخت می کشی با این نفس زدن تو علی را که می کُشی کمتر میان غُربت حیدر عزا بگیر بهر دل علی تو بیا وشفا بگیر از دردهای جان ودلت با علی بگو برخیز روی پای خودت یا علی بگو دل را غمت به صحنه ی ماتم کشانده است درگوش من صدای غریب تو مانده است در موج حادثات برایم سپر شدی دادی شهید و زخمی دیوار و درشدی وقتی پیام می چکد از اشک جاری ات درحیرتم ز شور ولایت مداری ات بر هُرم روی پُر عرقت گریه می کنم از گریه های بی رمقت گریه می کنم درگوش من وداع تو زنگ خطر زده عجل وفاتی ات به دلم نیشتر زده دیدی غریب مانده ام ، ای مهربان مرو ای همسفر بدون علی زین جهان مرو بی تو اسیر پنجه ی صد آه می شوم خلوت نشین ماتم جانکاه می شوم بس کن «وفایی» وسخنت را تمام کن تنهانه گریه، پیروی از آن امام کن ✍ .
. ماه آسمانم می رود ای مرگ با من بد مکن کارام جانم می رود دلدار ، با دل  می رود یا دلستانم می رود از آتش هجران او هر روز و هر شب شعله ها در پوست و در گوشت و در استخوانم می رود من باغبان باغ و از طوفان و بوران بلا یاس به خون  بنشسته ی در آستانم می رود هرکس نداند از چه بابت از غم زهرای من چون سیل اشکم شد روان، روح و روانم می رود زهرا (س) نشان و حجت من بود بر مظلومی ام اما  کنون یار غریب بی نشانم می رود داغ جگرسوزش چنان افتاده بر جانم کز آن هر لحظه آه و دود و افغان بر زبانم می‌رود تاریک شد کاشانه ام ، شب گشت روزِ خانه ام آه ای فلک فریاد،  ماه آسمانم می‌رود گفتم که لب بر آستین گیرند طفلانم ولی در وقت غسل زخمها از کف عنانم می رود با کاروانی از ملائک می شود تشییع او من ماندم و زهرای من با کاروانم می رود " " ✍ 1402/09/25 .
. محتاج نگاه و با دلی غرق گناه بردیم به نام حضرت نور پناه وا شد گره کور هرآنجا گفتیم یا فاطمه اشفعی لنا عند الله .
. السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا از دست من رفت از جفا خدایا کاری برای مادرم نکردم من ماندم و سوگ و عزا خدایا کاری برای مادرم نکردم بیمار بود و در میان بستر آرام می آمد صدای مادر شب بود و سوز و ناله ها خدایا کاری برای مادرم نکردم از پشت در آمد صدای آهش در کوچه ای دشمن گرفت راهش نقش زمین شد از جفا خدایا کاری برای مادرم نکردم دیدم به رخسارش نشان سیلی دیدم رخ او را به رنگ نیلی شد در ره مولا فدا خدایا کاری برای مادرم نکردم بر مقتدای خویش چون سپر شد گر چه برابر با چهل نفر شد از پشت در می زد ندا خدایا کاری برای مادرم نکردم گاهی مغیره بود و تازیانه گاهی غلاف و جسم او نشانه ای وای از این رنج و بلا خدایا کاری برای مادرم نکردم او و چهل نفر به درب خانه آخر از آن هجوم وحشیانه افتاد زیر دست و پا خدایا کاری برای مادرم نکردم در ماتمش دارم همیشه حسرت او بود مظلوم و به اوج غربت هستم به داغش مبتلا خدایا کاری برای مادرم نکردم ✍ .
. تاویل آیه های زلال شریفه شد تنها زنی که صاحب ارج و صحیفه شد اندوه و درد «فاطمه(س)» اندوه مصطفی(ص) است... نفرین به هرکه باعث اشک «عفیفه» شد جایی که عهد عترت و قرآن شکسته شد سیلی زدن به «عصمت کبری» وظیفه شد نفرین به هرکه برد ز خاطر غدیر را حق را به بند برده به ناحق خلیفه شد ما داغـدار مادر پهلـو شکسته ایم .سنگ بنای داغ دل ما، سقیفه شد .
🏴 ۱۴۰۲ سلام الله علیها نشد عالم دگر روشن به صبح نور لبخندش چه شد که دیدن تابوت مرگش کرد خرسندش مُقدّر کرد در کوچه زمین افتادن خود را چه نسبت خاک را با نور، او داده است پیوندش به رتبت تربت چادر نمازش سرمه ی حورا عجب خاکی که شد، شهر نجف هم آرزومندش جواب هم کلام وحی آیا ضربه ی سیلی است زبانی که فقط مدح علی بوده خوشایندش کبودی قاب شد در زیر چشم مهربانویی که ستر الله بوده شرحی از اوصاف روبندش قلاف تیغ از طفلان گرفت آغوش مادر را اگر چه مجتبی کرد التماسش، داد سوگندش تمام زخم های کوچه را با جان خریدار است خراشی بر نمی دارند علی و چهار فرزندش بخوان از پشت در، گودال هم از حال خواهد رفت چه داغی که نبوده داغ عاشورا همانندش .