.
#راس_الحسین_علیه_السلام
■ روایت #شام | قتیل العبرات
□ مسعود یوسف پور
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است
التیام جگر سوختهی اسلام است
گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه
نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است
لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند
گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است
آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین
گریهی زینب، در حال عبور از شام است
ای که باران به دعای تو می آمد...حالا
سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است
نیستی تا که ببینی دم دروازه شام
دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است
چوب میزد به دهانت پسر مرجانه
چوب در دستی و در دست دگر یک جام است
دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند
چه بگویم...همهء روضه همان الشام است
#اسارت #دروازه_ساعات
_______________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
■ روایت #شام | مثل حیدر
□ محمدعلی بقایی
بس که خورشید موپریشان است
آفتاب عراق سوزان است
رنگ عوض کرده پیکرت حتما
چونکه در قتلگاه عریان است...
رفت میدان برادری تنها
آمد اما از او سری تنها
باقی قصه بعد تو این است
راه شام است و خواهری تنها
برقرار است بعد بابایش
بی قراری دختری تنها
هیچ روزی شبیه شام نشد
دختر حیدر احترام نشد
هر چه رفتیم صبح تا سرشب
کوچه پس کوچه ها تمام نشد
بس که شد کوچه های شام شلوغ
دورمان بود از اتهام شلوغ
معجرم خاک و خون گرفت که بود
سرم از سنگ های بام شلوغ
آبروی قبیله را بردند
بانوان جلیله را بردند
سر عباس تا به نیزه نشست
دست بسته عقیله را بردند
صحبت از معجر و نقاب گذشت
بر سرم کامل آفتاب گذشت
به خدا نصف جان شدم از شرم
تا که آن مجلس شراب گذشت
خواهرت شعله های در دیده
از همان ابتدا خطر دیده
این غبار مبارزه است حسین
معجرم رنگ خاک اگر دیده
من به دلهای مرده جان دادم
به همه راه را نشان دادم
مثل حیدر که فتح خیبرکرد
کوفه و شام را تکان دادم
همه ی خلق در امان من است
عفت و عاطفه نشان من است
کوفه وشام بدر و احزاب است
ذوالفقار علی بیان من است
از یتیمان سپاه آوردم
باغم و سوز و آه آوردم
کاروانی پر از ستاره و ماه
سمت شام سیاه آوردم
#اسارت
_______________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
#غزل #سر_بر_نیزه
دلم تاب زلف پریشان ندارد
نگاهم به جز سیل باران ندارد
چه سازد دل من کنار سر تو
در این شهر شومی که سامان ندارد
سرشک زلال من و شعله ی آه
فروغیست ، مهتاب تابان ندارد
غریبی ما روز روشن دو چندان
نیازی به شام غریبان ندارد
به لعل لبت خیزران خورده بر گو
مگر حرمتی روح قرآن ندارد
طبیبا مریض فراقت به بند ست
به جز مرگ خود راه درمان ندارد
فَاَمَل الیَتِیَمَ فلا تَقَهر...ی گو
کسی رحم ِ بر این یتیمان ندارد
به گیسوی در دست باد و رهایت
دلم تاب زلف پریشان ندارد
محسن غلامحسینی✍
#اسارت
_______________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
■ روایت #شام | ازدحام
□ مسعود یوسف پور
از رنج و محنت، کشتند ما را
با هتک حرمت، کشتند ما را
در ازدحامی قوم حرامی
از روی فرصت کشتند مارا
در آتش و دود، دروازه ای بود
ساعت به ساعت، کشتند ما را
هرکس که آمد سنگی به ما زد
اینان به نوبت کشتند ما را
سر را نبردند قدری جلوتر
در چشم رعیت، کشتند ما را
دُر بود و میریخت از دیده هامان
بهر غنیمت کشتند ما را
شد رستخیزی...آه از کنیزی
ای کوه غیرت! کشتند ما را
■
مداح ناگاه؛ از خیزران گفت
در بین هیئت...کشتند ما را
_______________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
■ روایت #شام | رسم تسلیت
□ یوسف رحیمی
دروازه ی ورودی شهر است و ازدحام
بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام
این ازدحام و هلهله ها بی دلیل نیست
یک کاروان سپیده رسیده به شهر شام
يک آسمان ستارهی آتش گرفته و
یک کاروان شراره و غم های ناتمام
در این دیار، هلهله و پایکوبی است...
...انگار رسم تسلیت و عرض احترام
چشمان خیره و حرم آل فاطمه
سرهای روی نیزه و سنگ از فراز بام
خاکستر است تحفهی پس کوچه های شهر
بر زخم های سلسله، شد آتش التیام
بر ساحت مقدس لب های پرپری
با سنگ کینه، سنگدلی می دهد سلام
پیشانی شکسته و خونی که جاری است
بر روی نی خضاب شده چهرهی امام
با کینه ی علی همهی شهر آمدند
بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام
_______________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
■ روایت #شام | #دیر_راهب ۲
□ استاد غفورزاده (شفق)
گذار قافله یک شب کنار دیر افتاد
شبی که عاقبت آن اتفاق خیر افتاد
رسید قافله از گرد ره شتاب زده
به عیش و نوش نشسته همه شراب زده
حرامیان همه شرب مدام می کردند
به نام فتح و ظفر می به جام می کردند
اگر چه شب شب سنگین و تلخ و تاری بود
سر مقدس خورشید در کناری بود
سری که جلوی والشمس بود در رویش
سری که معنی والیل بود گیسویش
سری که با نفس قدسیان مصاحب بود
کنار سایه ی دیوار دیر راهب بود
سری که از همه کائنات دل می برد
شعاع نوری از آن سر به چشم راهب خورد
سکوت بود وسیاهی و نیمه شب بود
صدای روشن تسبیح و ذکر یارب بود
صدای بال زدن از فرشته میآمد
به خط نور ز بالا نوشته می آمد
شگفت منظره ای دید دیده چون وا کرد
برون ز دیر شد و زیر لب خدایا کرد
میان راه نگهبان بر او چو راه گرفت
از او نشانی فرمانده سپاه گرفت
رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست
اگر تو را ز محبت نشان و بویی هست
دلم به عشق جمالی جمیل پابند است
دلم به جلوه خورشید آرزومند است
یک امشبی سر خورشید را به من بدهید
به من اجازه از خود رها شدن بدهید
دلم هوایی دیدار این سر پاک است
سری که شاهد او آسمان و افلاک است
بگو که این سر دور از بدن ز پیکر کیست؟
سر بریده یحیی که نیست پس سر کیست؟
جواب داد که این سر سری است شهرآشوب
به خون نشسته تر از آفتاب وقت غروب
سر کسی است که شوریده بر امیر ای مرد!
خیال دولت پرورده در ضمیر ای مرد!
تو بر زیارت این سر اگر نظر داری
بیار آنچه پس انداز سیم و زر داری
جواب داد که این زر در آستین من است
بده امانت ما را که عشق دین من است
به چشم همچو توئی گرچه سیم و زر عشق است
هزار سکه زر نذر یک نظر عشق است
بگو که صاحب این سر چه نام داشته است
چه قدر نزد شما احترام داشته است
جواب داد که این سر که آفتاب جلی است
گلاب گلشن زهرا و یادگار علی است
سر بریده فرزند حیدر است این سر
سر حسین عزیز پیمبر است این سر
بهار عترت یاسین که سوخت از پاییز
عصاره همه گلهای پرپر است این سر
شمیم این گل اگر دل ربوده از دستت
گلاب عصمت زهرای اطهر است این سر
_______________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
.
سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند
نبی و فاطمه و بوتراب را گریاند
صدای مویه ی زلفش که دست باد افتاد
چقدر حضرت ختمی مآب را گریاند
لباس تیره به تن کرد آسمان بعدش
ز بام بارش سنگین، سحاب را گریاند
کسی مقابل نی آب را زمین می ریخت
اشاره بر لب او کرد و آب را گریاند
سوال "أین أبی" بین کاروان پیچید
رسید بر سر نیزه، جواب را گریاند
کمان حرمله بر قامتی کمان خندید
کمان حرمله خیلی رباب را گریاند
به آستین نزارش گرفت رو، زینب
وقار پوشیه ی او حجاب را گریاند
شراب تا به سر گیسوی حسین رسید
دو چشم عنبر و مشک و گلاب را گریاند
قلم شکست و ... در آخر فقط نوشت، کنیز
ورق ورق صفحات کتاب را گریاند
#بعد_از_شهادت #امام_حسین
#محسن_حنیفی ✍
___________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
#زبانحال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
پس از تو جانِ برادر چه رَنجها که کشیدم
چه شَهرها که نَگشتم چه کُوچه ها نَدیدم
به سَخت جانی خود این قَدر نبود گُمانم
که بی تو زِنده بدشتِ بَلا به شام رسیدم
بُرون نمود در آن دَم چو شِمر پیرهَنت را
به تن زِ پَنجهء غم جامه هر زمان بِبُریدم
چو ماهِ چارده دیدم سَرت را بسر نِی
هِلال وار زِ بارِ مُصیبتِ تو خَمیدم
زدم به چوبهء مَحمِل سر آنزمان که سرِ نِی
بنُوکِ نیزهء خُولی سرِ چو ماهِ تو دیدم
زِ تازیانه و کعبِ سِنان و نیزهء دشمن
دگر زِ زندگی خویش قطع گشت اُمیدم
میانِ کوچه و بازارِ شام پای بِرهنه
سر از خَجالتِ نامحرمان بِجیب کِشیدم
شدم چو وارِد بزمِ یَزید بازوی بَسته
هِزار مَرتبه مَرگِ خود از خدا طَلبیدم
هَنور بر کَفِ پایم نشانِ آبله پیداست
به راهِ شام زِ بَس از جَفا پیاده دُویدم
ولی به اینهمه غم شاد از آنم اِی شهِ خوبان
که نَقدِ جان بِجهان دادم و غمِ تو خریدم
از این حکایتِ جان سوز #جودیا صفِ مَحشر
به نزدهِ شاهِ شَهیدان شَریک هَمچو شَهیدم
#شادروان_جودی_خراسانی ✍
#اسارت #اربعین
_______
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
شاعر: محزون گیلانی
چون جمله را یزید، به بزم شراب خواست
ساغر گرفت و از دل زینب، کباب خواست
پیمانه کرد خالی و از کاسههای چشم
زآن تشنگانِ بیکس و مظلوم، آب خواست
از فعل زشت خویش، از آن دستههای گل
هم دود آه کرد طلب، هم گلاب خواست
در حیرتم چگونه، از آن داغدیدگان
اندر سؤال خویش، مکرّر، جواب خواست
لیلا کجا و مجلس نامحرمان کجا؟
مِضمار و چنگ و نای، حضور رباب خواست
فریاد از دمی! که نکرد از خدا حیا
چوب جفا ز روی غضب با شتاب خواست
لعلی که بوسه دادیاش از مهر، مصطفی
آزرده کرد و شاهد خود، شیخ و شاب خواست
دُرد شراب و طشت زر و رأس شاه دین
از بس که ناله از دل عُلیا جناب خواست
کلثوم چاک کرد، گریبان صبر را
پس دفع ظلم، از پدرش بوتراب خواست
کای «شحْنهُ النَّجف»! نظری سوی بیکسان
بنْگر یزید، خانهی ایمان، خراب خواست
آزادگان، مقیّد و مغلول، عابدین
اطفال را، به گردن و بازو، طناب خواست
«محزون»، به ماست، چشم امیدش به روز حشر
ما را شفیع، بهر خود، اندر عذاب خواست
#اسارت
_______________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
بُنَیَّ قتلوک عطشانا
ای در تنور افتاده تنها یابُنَیَّ
دورت بگردد مادرت زهرا بُنَیَّ
من که وصیت کرده بودم با تو باشد
هر جا که رفتی زینب کبری، بُنَیَّ
باور نمی کردم تو را اینجا ببینم
کنج تنور خانه ی اینها بُنَیَّ
هر قدر هم خاکستری باشد دوباره
من می شناسم گیسوانت را بُنَیَّ
با گوشه ی این چادر خاکی بشویم
خون لبت را با نوای یابُنَیَّ
آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند
ای کشته ی افتاده در صحرابُنَیَّ
شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم
با این حنا شد صورتت زیبا عزیزم
آبت ندادند و به حرفت خنده کردند
گفتی که باشد مادرت زهرابُنَیَّ
گفتی زن خولی برایت گریه کرده
حتی به او هم می کنم اعطا بُنَیَّ
جواد حیدری✍
___________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
🕋 مرثیه #حضرت_زینب سلامالله
زينب آمد شام را يکباره ويران کرد ورفت
اهل عالم را ز کار خويش حيران کرد و رفت
از زمين کربلا تا کوفه و شام بلا
هر کجا بنهاد پا، فتح نمايان کرد و رفت
با لسان مرتضي از ماجراي نينوا
خطبه اي جانسوز اندرکوفه عنوان کرد و رفت
باکلام جانفزا اثبات دين حق نمود
عالمي را دوستدار اهل ايمان کرد و رفت
فاش مي گويم که آن بانوي عظماي دلير
ازبيان خويش دشمن را هراسان کرد و رفت
در ديار شام برپاکرد از نو انقلاب ***
سنگر اهل ستم را سست بنيان کرد و رفت
خطبه اي غرّا بيان فرمود در کاخ يزيد
کاخ استبداد را از ريشه ويران کرد و رفت
زين خطب اتمام حجت کرد بر کافردلان
غاصبين رامستحق نار و نيران کرد و رفت
از کلام حق پسندش شد حقيقت آشکار
اهل حق راشامل الطاف يزدان کرد و رفت
شام غرق عيش وعشرت بود دروقت ورود
وقت رفتن شام را شام غريبان کرد و رفت
دخت شه رابعد مردن درخرابه جاي داد
گنج رادرگوشه ويرانه پنهان کرد و رفت
ز آتش دل برمزار دختر سلطان دين
در وداع آخرين، شمعي فروزان کرد و رفت
زنده یاد استاد قاسم سرویها✍
#راس_الحسین_علیه_السلام
_______
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#حضرت_زینب
#وداع
زبانحال امام با خواهر
محمدجواد غفورزاده (شفق)✍
من که وقف عاشقی کردم سرم را زینبم
پاسداری کن پس از من سنگرم را زینبم
با سر انگشت محبت پاک کن چشم مرا
تا به حسرت بنگرم دور و برم را زینبم
ذکر "تسلیماً لامرک" بر لبم دانی که چیست؟
در نظر دارم رضای داورم را زینبم
لاله ها میسوزد از هرم عطش در آفتاب
کاش می شد وا کنم بال و پرم را زینبم
تشنگی از پا درآورد این شقایق زار را
کیست تا پیدا کند آب آورم را زینبم؟
بشکند دستی که پامال خزان ظلم کرد
نازنین گلهای زهراپرورم را زینبم
هیچ کس در بستر خون ماه را چون من ندید
دیدم آری من جمال اکبرم را زینبم
چشم در چشم خدا بودم که پیکان می درید
گوش تا گوش علی اصغرم را زینبم
دور پای اسب من پیچیده دست کوچکی
باز کن از ساق او نیلوفرم را زینبم
سینه ام آتش گرفت از شعله های آه او
زیر چتر خیمه بنشان دخترم را زینبم
بوسه بر زیر گلویم کم بزن از روی شوق
پاک کن از گریه چشمان ترم را زینبم
تا ندیدی زیر سم اسبها، اینک ببوس
چهرهء از برگ گل نازکترم را زینبم
رو مهیای اسیری باش با صبر جمیل
تا ندیدی بر فراز نی سرم را زینبم
داغ دل را تازه کن آن کهنه پیراهن کجاست؟
تا بپوشم یادگار مادرم را زینبم
ساقی کوثر چه خواهد گفت؟ اگر در قتلگاه
تشنهء خنجر ببیند حنجرم را زینبم
دوست دارم همچو قربانی بگیری روی دست
رو به سوی آسمانها پیکرم را زینبم
.
✅ حضرت زینب(علیها السلام) با ديدن پيكر به خون آغشته برادر، رو به آسمان كرد و گفت: «أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هذا الْقُرْبانَ؛ خدايا اين قربانى را قبول فرما!» اين جمله چون پتكى بر سر دشمن فرود آمد
۲. مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۷
-----------------------------
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.