eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
276 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. باید بسوزانی مرا اما مسوزان ما را به حق حضرت زهرا مسوزان با پای خود اینجا رسیده عبد مجرم پس آبرو داری کن و حالا مسوزان پرداخت خواهم کرد تاوان گنه را امروز جبران میکنم فردا مسوزان فردای محشر آفتابش سخت داغ است این ضعف مطلق را در آن صحرا مسوزان سوز جگر می‌خواستیم از روز اول دل را بسوزان پیکر ما را مسوزان ما را در این دنیا و آن دنیا بگریان اما در این دنیا و آن دنیا مسوزان این گریه ها دور همش خوب است مارا با هم بسوزان دائما ، تنها مسوزان اصلا به گرمای نجف خاکسترم کن اما قیامت محضر مولا مسوزان در روضه بر سر کوفتم ، مشایه رفتم این بنده را غفار سر تا پا مسوزان من گریه کردم بر حسینت پس دلم را جایی به غیر از روضه آقا مسوزان صورتش آفتاب را می‌ساخت شب و روز رباب را می‌ساخت پس خدا از سفیدی رویش نقره ماهتاب را می‌ساخت شب آرامش حرم می‌شد تا به گهواره تاب را می‌ساخت گیسوی درهمش به یک اعجاز ناز شبهای خواب را می‌ساخت عرق چهره عطش سوزش عطر سیب و گلاب را میساخت چشم خیسش شکوه باران را لب خشکش سراب را می‌ساخت امر می‌کرد اگر به کون و مکان از همان خاک آب را می‌ساخت وَ مِنَ الماءِ کُلُ شَئِ حَی روضه های کتاب را می‌ساخت در شکوه غریو استنصار داشت محکم جواب را می‌ساخت قتل او بدترین گناه بشر خدمت او ثواب را می‌ساخت پدر احمد ، پسر علی ، طف خُم قصه بوتراب را می ساخت تار قنداقه اش چو حبل الله بحر مردم طناب را می‌ساخت حلق او در مسیر وصل حسین بهترین فتح باب را می‌ساخت داشت دستور ابن سعد لعین بدترین انتخاب را می‌ساخت سر برگشته ، حنجر پاره معنی انقلاب را می‌ساخت سفره شام را یزید انداخت حرمله تا کباب را می‌ساخت تیر در گردشی جنون آمیز غصه بی حساب را می‌ساخت دست و پا میزد و نفس میبرد شرم چشمان باب را می ساخت ✍ سه شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲ .
. یا اباصالح المهدی! کسی که هست در دعا، غلام باوفای تو رَهی به رُوش باز می‌کند به تو دعای تو کسی که خالصانه می‌کند دعای بر فرج روان تر از بقیّه می شود دلش سرای تو کسی که با دعای بر ظهور، خو گرفته است مطيع تر بُوَد دلش به امر و نهی های تو کسی که با زیاد کردنِ دعا جلیس شد به عالَمی نمی دهد شمیمی از هوای تو برای با تو بودنش به هر دری زند کسی... که نیست صادقانه پیرُوی کسی به جای تو کسی که عاشقانه منتظر به راه مانده است به نور فطرتش شود مُرید و مبتلای تو تو عِلم هستی و عَلَم، تویی محبّت و کَرَم گدات گام می نهد یقین به جای پای تو عمل، نشان‌دهنده ی صداقت است در دعا اثر نمی کند دعای بی عمل، برای تو بیار دینِ تازه را که منحرف شدیم ما... از آن چه بود مکتبِ حقیقیِ نیای تو کسی که هست منتظر برای دینِ تازه ات تعصّبی نداشته به فهم ِ ماسوای تو خوشا به حال آنکسی که با دعای بر فرج ز جانبش درآمده ز غربت، اِبتلای تو دعای بر ظهور هست جزئی از ظهور، پس... کنار توست هر که دارد از دلش، نوای تو ✍ دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲ .
. سجده کردم بر خدایی که زمینگیرم نکرد با همه فقری که دارم خوار و تحقیرم نکرد حرص دنیا را زدم که حال و روزم این شده مال و اموالی که دارم آخرش سیرم نکرد گریه کردم صبح که شب تا سحر گریه کنم هیچ غسلی مثل اشکم پاک و تطهیرم نکرد من اگر که نیمه شب در زنم، شرمنده ام... از کریمی که نظر بر جرم و تقصیرم نکرد بسته بود عصیان دو پایم را که من دیر آمدم رحمت او شاملم شد باز زنجیرم نکرد مثل من با آبروی هرکسی بازی نکرد باطنم را دید اما زود تفسیرم نکرد از مجازاتم گذشت و سیئاتم را خرید از دروغم رد شد و هر بار تعزیرم نکرد یا امین الله فی ارضه، امان از حُبّ نفس! عشق حیدر را ببین، پابند تزویرم نکرد با همه بی آبرویی سربلندم با حسین او ته گودال خود بُرد و سرازیرم نکرد سر در آورده سحرگاه از کلیسا و تنور سالها داغی بجز این روضه ها پیرم نکرد دید که راهب گلاب گریه را آورده گفت... خوب شد این نامسلمان باز تکفیرم نکرد گفت راهب؛ پیش زهرا، خواهر من را زدند چارهء این زخم من را زخم شمشیرم نکرد صورت من بین آتش سوخته، دستش نزن تار دیده دخترم، دقت به تغییرم نکرد ✍ .
. واژه ها در محضر مادر شد این گونه وزین مریم و اسیه در ملک خدیجه خوشه چین عاشقانه شعر میگویم برای مادرم آن که زیر پای او افتاده جنات برین جز صفای عشق و نور حق از این دنیا نخواست تا ابد مدیون  زحمت های  این زن مانده دین اولین و آخرین کفو رسول الله بود معدن رحمت برای رحمت للعالمین آنکه میگوید نبی اِنّی رُزِقتُ حُبَّها از غبار مقدمش برداشت رزقش را زمین هم نشین و هم نفس با اشرف پیغمبران دامنش هم میشود این گونه زهرا آفرین نسل نور آمد پدید از دامن طاهاییش هیچکس جز او نخواهد بود ام المومنین ✍ .
. به نام خدا آمدم غرقِ خطا رَبَّنا یا رَبَّنا سَیّدی اِغْفِرْ لَنا رَبَّنا یا رَبَّنا من که یا ربّ آمدم در دل شب آمدم آمدم با صد رَجا رَبَّنا یا رَبَّنا این تویی معبود من شاهد و مشهود من مهربان من خدا رَبَّنا یا رَبَّنا من که بشکسته پرم از همه مُجرم ترم حال می خوانم تو را رَبَّنا یا رَبّنا ای تو سَتّارُالْعُیُوب ای تو غَفّارُالذُّنُوب ای همه لطف و عطا رَبَّنا یا ربَّنا یا مُحِبُّ الصّابِرین یا مُحِبُّ الْمُحْسِنین ای همه جود و سخا رَبَّنا یا رَبَّنا یا حَبیبَ الْاَتْقیا ، یا اِلهَ الْاَغْنیا یا اَنیسَ الْاَصْفیا رَبَّنا یا رَبَّنا من غریب و بی کَسَم خسته و دلواپَسَم دیگر افتادم ز پا رَبَّنا یا رَبّنا سویت آوردم پناه بگذر از این روسیاه این من و این اِلْتِجا رَبَّنا یا رَبَّنا بنده ی بُحرانی ات کرده نافرمانی ات دارد او شور و نوا رَبَّنا یا رَبَّنا بنده را مولا تویی خالق والا تویی گویمت حمد و ثنا ربَّنا یا رَبَّنا با همه گمراهی ام ، در عمل کوتاهی ام رفته دل در کربلا رَبَّنا یا رَبَّنا این من و این چشمِ تر شعله دارم در جگر بر شهید نینوا رَبَّنا یا رَبَّنا می رود جانم ز تن بر شهید بی کفن بر شهید سر جدا رَبَّنا یا رَبَّنا یا مَتین و یا مُبین ، یا اَمین و یا مُعین «یاسر» آمد چون گدا رَبَّنا یا رَبّنا ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. علیه_السلام وقتی دلم هوای خرابات می کند آهسته با حسین مناجات می کند عکس حرم ، مقابل چشمم میاید و زیبایی ِ ضریح، مرا مات می کند از بس کریم بوده و حلال مشکلات هر کس غلام اوست مباهات می کند گفتند: نوکری که برایش نفس زده با مادرش به حشر ملاقات می کند اشکم که حلقه می زند آرام می چکد یاد از صدای عمه ی سادات می کند .... وقتی که دید از همه خورده لگد، حسین در جای جای کرب و بلا ناله زد، حسین ✍ .
.. علیه_السلام هست در چشمِ عاشقان تا اشك روضه آغـاز می شود بـا اشك دست انـداخت و به نام عـلی آمـد از پشتِ پـلك بـالا اشك نـام اربـاب آمده كـه گذاشت بعدِ یـك سـال پـا به دنیا اشك نـام اربـاب آمـد و نـشنـاخت بـاز در چشمِ مـن سـرا پـا اشك پـس بـه نـامِ حسین مـی ارزد دو سـه تـا قطره اش به دریا اشك بـه امـیـدِ شـفـاعتـت هـم نـه! از شـمـا ذكـرِ روضـه، از مـا اشك جــمـع گـردیـده آتــشِ دوزخ تـا شد از جـمـع چشـم، منـها اشك تا كـه از گـونـه خـورد روی زمیـن گـشـت در روضـه اربـاً اربـاً اشـك پـس بـه نـام لبـانِ خـشـك عـمـو بـنـویـسـد مـشـك، بـابـا، اشـك كــاروانــی رسـیـده اسـت از راه كـه گـرفتـه است چـشمِ مـا را اشك اشــك ریــزِ تـوام خـدا را شـكـر مـن مـریـضِ تـوام خــدا را شـكـر   ✍ .
. علیه_السلام به نام شغل شريف تمام نوکرها کسی امام من است و امام نوکرها   که وقت بذل عطا، پشت درب خانه او قيامتی شود از ازدحام نوکرها   شنیده ام که به روز حساب اين آقا ز مرحمت بشود هم کلام نوکرها   خدا کند برسد محضر مبارک او ز راه دور هميشه سلام نوکرها   قسم به سجده طولانی حبيب و زهير زبانّ زد است وقار و مرام نوکرها   بدون مجلس روضه شبی نميخوابم بدون اشک، عزايش حرام نوکرها   بهشت و هرچه در آن است مال مه رويان فقط مجالس روضه به نام نوکرها   عطا به نوکر اين خانواده، با زهراست که هست حاتم طائي غلام نوکرها   تمام مي کنم اين شعر را به نام خدا به نام اشک مدام تمام نوکرها... ✍ .
.. علیه_السلام خوشا به حالِ دل بی شکیب بعضی ها هزار غبطه به حال عجیب بعضی ها نمی رود ز سرِ این پرنده ی قفسی خیال بال و پر دل‌فریب بعضی ها قنوت وِتر … سحر … در جوار «شش گوشه» طبیب حاذق درد غریب بعضی ها! نصیب همچو منی؛ مهر تربت و حسرت! برات کرب و بلا، هی نصیب بعضی ها … دلم شکسته خدایا! مرا اجابت کن به حق حرمت امن یجیب بعضی ها به همنشینی پاکانِ کربلا رفته گرفته شال عزا، بوی سیب بعضی ها … ✍ .
. علیه_السلام بر تشنه محال است که آبی نفرستند از کوثرشان جام شرابی نفرستند بین دو حرم هروله کردیم ... محال است از چشمه ی زمزم مِی نابی نفرستند باور نتوان کرد ... سلامی بفرستیم آنگاه از این خانه جوابی نفرستند دیوار حرم شسته به اشک است ... بگویید تا قمصریان عطر و گلابی نفرستند بی گریه تباکی کن و بی اشک تظاهر حاشا که بر این گریه ثوابی نفرستند عمری ست اگرچه وسط نیل نشستیم از برکت این خانه عذابی نفرستند لب تشنه نبودیم در این شهر ... وگرنه بر تشنه محال است که آبی نفرستند در کرب و بلا قاعده ی شعر به هم ریخت بر تشنه محال است که آبی بفرستند ✍ .
. ((مدح حضرت علی علیه السلام)) به جز کوی تو ما را جان پناهی نیست یاحیدر به جز نام تو ما را تکیه گاهی نیست یا حیدر شدم سرگشته ی کویت، بیا راهی نشانم ده قسم بر تو، که جز راه تو راهی نیست یا حیدر منم عبد سیه رو و گرفتار و اسیر نفس ببخشایم که جز من دل سیاهی نیست یاحیدر منم آن سائل کویت ، غلام حلقه بر گوشت برای این گدا غیر از تو شاهی نیست یا حیدر تو ای مظلوم دوران،از غم تنهایی ات عمری نصیب دل به جز اندوه و آهی نیست یاحیدر فدای دیده ی اختر فشانت ای مه تابان چرا سهم گدا از تو نگاهی نیست یا حیدر؟ اگر چه عاصی ام آقا، اگر چه من گنهکارم ولی میخواهمت، اینکه گناهی نیست یا حیدر بدون حب تو هرگز مقام قرب حاصل نیست بدون تو جلال و شأن و جاهی نیست یا حیدر ✍ .
. دل و یاد خدا ...الحمدلله  سر و شور و دعا ...الحمدلله پس از عمری رفاقت با بدی ها  من و یاد خدا ...الحمدلله به پایم بند و زنجیر گنه بود  شدم ناگه رها الحمدلله من و پرونده ای یکسر تباهی  نشد چون بر ملا الحمدلله نباشد قابل این مهمانی من و ماه خدا الحمدلله ز درد معصیت بیمار بودم دل و دارالشّفاء الحمدلله کسی در ظلمتِ این سینه گاهی مرا میزد صدا الحمدلله ازآن دل مردگی بی هویت رسیدم تا کجا الحمدلله دلم دنبال خود اینجا کشانده نگاهی آشنا الحمدلله کجا دیدی که سلطانی نشیند کنار یک گدا الحمدلله سحر ها بعد از این یاد تو هستم امیر هل اتی الحمدلله یقین دارم شبی آیی سراغم گل خیرالنّساء الحمدلله اگر نوشم ز صهبای شهادت شوم بهرت فدا ...الحمدلله به دست خویش خاکم گر نمایی به صحن کربلا ...الحمدلله