🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🕊رمان جذاب و تلنگری #هادی_دلها
🕊قسمت ۷۶
قرار شد همه باهم بمونیم و اثاثم رو جمع کنیم و ببریم بذاریم زیر زمین خونه پدرم بعد من برم خونه پدرشوهرم
محسنم روزگاری که میگفتن رسم است زن با لباس عروس بیاد خونه بخت با کفن از خونه شوهرش بره
چرا بخت، قسمت من برعکس همه هم جنس هام شد
چرا تورفتی نگفتی زینب بدون من چی کنه تو این روزگار
رقیه اومد سرم رو به آغوش گرفت و گفت: من بمیرم برات بسه زن داداش پاشو بریم. تو خونه خالی نشستی گریه میکنی به فکر بچه تو شکمت باش
داشتم از خونه بختم میرفتم با اسم همسر شهید
خدا میدونست بقیه عمرم چطوری میگذره
در رو بستم با گریه
تموم شد عاشقانه های من، به سال نکشیده تموم شد
سرم رو گذاشته بودم به شیشه ماشین و گریه میکردم که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود
_ بابا لطفا جواب بدید گوشیم رو
بابا علی: چرا بابا خودت جواب نمیدی
_ شما جواب بدید من راحت ترم
بابا بعد از قطع مکالمه گفت از فرهنگی یگان صابرین بود گفتن فردا میخوایم وسایل محسن رو بیاریم تحویل بدیم و گفتن دوشنبه هم برای گشایش کمد محسن تشریف بیارید یگان فقط تاکید کردن خانمی به نام
خانم رضایی هم همراهمون باشن
🕊ادامه دارد....
🕊 نویسنده؛ بانو مینودری
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🕊رمان جذاب و تلنگری #هادی_دلها
🕊قسمت ۷۷
امروز فشار روحی خسته ام کرده بود..
فکرشم نمیکردم یه روزی اینجوری از خونه ی خودم برم.
اتاق دوران مجردی رقیه خانم رو از صبح خالی کرده بودن تا وسایل من جایگزین بشه
و من باید دوران جدید زندگیم رو از اینجا شروع کنم.
تو پذیرایی نشسته بودیم
رو به حسن آقا گفتم : داداش میشه منو ببری مزار #محسنم؟
حسن آقا: بله بفرمایید بریم
زن داداش با اون خانم رضایی تماس گرفتید؟
-نه الان تماس میگیرم
شماره بهار رو گرفتم
-الو سلام
بهار : سلام خواهری خوبی؟
-نه بهار دلم میخواد برم پیش محسنم نمیخوام دنیای بدون اون رو
بهار : گریه نکن عزیز خواهر کجایی؟
-آه داریم میریم پیش محسن با برادر شوهرم
بهار : باشه میام اونجا
وقتی رسیدیم حسن آقا رفت عقب ایستاد.
نشستم کنار محسن
"خوبی همسری؟
بدون من پیش سید الشهدا بهت خوش میگذره؟
نگفتی زنم بارداره بدون من چیکار کنه؟
نگفتی زینبم همش هجده سالشه ؟؟؟
از خونمون رفتم بدون تو
محسن بهم نمیگن چطوری شهید شدی
محسن من از دنیای بدون تو میترسم
بهار : زینب
رفتم تو بغل بهار
-بهار دیدی زندگیم شروع نشده تموم شد
بهار من باید چیکار کنم
فردا میخوان وسایل محسن رو بیارن بیا ببین
هر چند شماها همتون میدونید محسنم رو چطور کشتن
حسن : زنداداش بریم حالتون بد میشه.
خانم رضایی میشه کمکش کنید تا ماشین و بعدش با ما تا منزل بیایید؟
اون شب به ما چه گذشت بماند..
ساعت سه بعد از ظهر مادرم اینا اومدن.
بهار ، مقدم ، احمدی و خیلی های دیگه
بالاخره ساعت شش غروب شد
چند تا پاسدار وسایل محسن رو آوردن
با اشاره حسن بهار و رقیه اومدن کنارم نشستن
تو ساک محسن سلام بر ابراهیم بود ولی وقتی کاور لباس رزم رو باز کردم. خودم و طفلم از درون جیغ میزدیم
محسن رو تیر باران کرده بودن سرش رو نیمه بریده بودن از پیش تا جلو برای همین همه ازم پنهان میکردن
وقتی مهمونا رفتن رفتم تو اتاقم فقط جیغ زدم..
وقتی چشمام رو باز کردم تو بیمارستان بودم.
دکتر : دخترم ماه هشتم بارداری هستی دوره حساسی هست بیشتر مواظب پسرت باش
منو ببرید پیش محسن
گروهکی اونشب قصد ورود و تجاوز به خاک ایران داشته ، یک گروهک تروریستی وهابی بوده برای مراسم چهارده خرداد و شب های قدر بود
گروهکی که تشنه به خون شیعه بود.
روزها میگذرد و یک هفته بعد #چهلم_محسنم هست..
حاضر شده بودم برم مزار محسن که صدای خاله محسن مانع بیرون رفتنم شد
**خواهر جان زینب الان جوانه بالاخره میره
حسن هم که جوانه خب همین الان صیغه کنید تا عده زینب تمام بشه
مادر : خواهر این چه حرفیه زینب قصد ازدواج نداره فعلا
نگو این حرفا رو
از اتاقم خارج شدم بدون سلام رد شدم
🕊ادامه دارد....
🕊 نویسنده؛ بانو مینودری
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🕊رمان جذاب و تلنگری #هادی_دلها
🕊قسمت ۷۸ (قسمت آخر)
تمام طول راه تا مزار رو گریه کردم وقتی رسیدم مزار
پاشووووو محسن
پاشو که همه عالم و ادم دارن حرف ازدواج منو حسن رو میزنن
مردم چه میفهمن چقدر سخته تو اوج جوانی بیوه شدن
فقط کافیه با یه آقا تو کوچه خیابون صحبت کنی اون وقت چه فکرایی در موردت میکنن
ازدواج کنی میگن منتظر بود شوهرش بمیره شوهر کنه
ازدواج نکنه میگن کیو زیر سر داره که شوهر نمیکنه
مادر شهید، پدر شهید ، خواهر شهید ، برادر شهید،
فرزند شهید بودن سخته خیلی هم سخته
ولی #همسر شهید بودن سخت تره چرا که سایه مردی سرت نیست
مردم چه خبر دارن از همسران شهدایی که برای بودن در کنار فرزندشون مجبور به ازدواج با برادر شوهرشون شدن؟
همسران شهدایی که از طرف خانواده شهید خیلی اذیت شدن ولی بخاطر فرزندشون تحمل کردن
داشتم با محسن حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد اسم داداش حسن روی گوشی نمایان شد
-الو
سلام زنداداش کجایی؟
-پیش مَردَم
جایی که کسی جرات نمیکنه بهم پیشنهاد ازدواج با برادرشوهرمو رو بده
داداش حسن:میام اونجا من چند دقیقه دیگه
حسن سر به زیر شروع کرد به حرف زدن : من شرمندتم زنداداش باید خیلی زودتر این موضوع رو خودم پیگیری میکردم
دستام شروع کرد به لرزیدن
**حقیقتش من یکی از هم دانشگاهی های خانمم رو زیر نظر دارم برای ازدواج
همین امشب این موضوع رو مطرح میکنم تا شما هم خلاص بشی از این موضوع
تا رسیدن ، هم من هم حسن آقا ساکت بودیم
شب بعد از شام حسن رو به همه گفت : لطفا چند دقیقه همه بشینید
تو این مدت خیلی از گوشه کنار به گوشم رسوندن که زنداداشت جوانه عقدش کن
ولی زینب خانم همیشه همون زنداداش کوچولوی من میمونه
ازتون میخوام برای پایان این حرفای صد من یه غاز فردا زنگ بزنید خونه خانم زارع و هماهنگ کنید برای خواستگاری
میخوام روز چهلم محسن همه بفهمن من نامزد کردم
تا دیگه اسم ناموس برادر شهیدم نقل دهان ها نباشه
همون فردا شب حسن و سمانه بهم محرم شدن
روزهای پایانی بارداری بیشتر محتاج بودن محسن بودم.
فقط مجلس چهلم یه نفر بلند گفت : معلوم نیست چیه که حتی برادر شوهرشم حاضر نشد باهاش ازدواج کنه
آااااااااااخ همین حرف باعث شد که حالم بد بشه ماااااااامان
نفهمیدم چی شد
وقتی چشمام رو باز کردم مامانم گفت : پسرت صحیح و سالم دنیا اومد
تموم شد . پسرم دنیا اومد و حالا سایه یه مرد محرم بالای سرم هست
محسن پسرمون اومد
سخت بود بدون تو ولی قول میدم حسینمون رو یه سرباز بزرگ کنم برای آزاد سازی قدس
🕊🕊*پایان*🕊🕊
شادےروح شهدا #صلوات🌸
🕊 نویسنده؛ بانو مینودری
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🔰 متن دعای هفتم صحیفه سجادیه که رهبر انقلاب خواندن آن را توصیه کردند
🔺️ رهبر انقلاب امروز در مراسم روز درختکاری ضمن توصیه همگان به عمل به توصیهها و دستورالعملهای مسئولان و متخصصان برای پیشگیری از شیوع ویروس کرونا، مردم را به توسل و توجه به پروردگار فراخواندند و گفتند: «توصیه میکنم دعای هفتم صحیفه سجادیه را که در مفاتیح هم هست با توجه به معنای آن بخوانند.» ۹۸/۱۲/۱۳
💻 @Khamenei_ir
✍لیست #اول با لینک قسمت اول
۱)🍃 #من_با_تو (به دلیل چاپ شدن حذف شد)
۲)🍃 #ازمن_تافاطمه
عاشقانه شهدایی(۴١قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/148
۳)🍃 #نسل_سوخته
واقعی، مفهومی، شهدایی(١٧٠قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/270
۴)🍃 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
عاشقانه شهدایی(۴٠قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/771
۵)🍃 #رهایی_ازشب
عاشقانه مفهومی، آموزنده(١٧٧قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/966
۶)🍃 #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
عاشقانه، شهدایی (٧٧قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/1505
۷)🍃 #یک_فنجان_چای_باخدا
امنیتی، عاشقانه شهدایی(١٢٩قسمت) (بدلیل چاپ شدن حذف شد)
۸)🍃 #ازجهنم_تابهشت
عاشقانه شهدایی(٨٠قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/2379
۹)🍃 #دختران_آفتاب (بدلیل چاپ شدن حذف شد)
۱۰)🍃 #درحوالی_عطریاس
عاشقانه ،شهدایی (٨٠ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/3558
۱۱)🍃 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
بلند، عاشقانه، مفهومی(٣٣٢ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/5605
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/7044
۱۲)🍃 #فرارازجهنم
عاشقانه، مفهومی(۶۶قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/7233
۱۳)🍃 #جانم_میرود
عاشقانه، شهدایی(١٩٢قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/7766
۱۴)🍃 #خنده_های_پدربزرگ
مفهومی، اعتقادی (٢۶ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/9318
۱۵)🍃 #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی
واقعی،عاشقانه ،شهدایی(۵۵ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/9581
۱۶)🍃 #آفـتاب_در_حجـاب
واقعی، مفهومی، بصیرتی
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/9969
۱۷)🍃 #مثل_هیچکس
عاشقانه شهدایی (۴۹قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/10545
۱۸)🍃 #جنگ_بادشمنان_خدا
نام دیگه رمان ترمز بریده، مفهومی (۴٢ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/11035
۱۹)🍃 #دسـت_و_پا_چلفتـی
عاشقانه (۵٠ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/11406
۲۰)🍃 #علمدارعشق
عاشقانه شهدایی (٨٣ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/12088
۲۱)🍃 #مردی_در_آینه
بصیرتی و مفهومی ( ١٢٧ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/12623
۲۲)🍃 #عشق_آسمانی_من
واقعی ،عاشقانه، شهدایی (١٩ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/13467
۲۳)🍃 #هرچی_توبخوای
جدید، عاشقانه،شهدایی (١۴٣ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/13617
۲۴)🍃 #تاپروانگی
عاشقانه،خانوادگی و شهدایی (٧٠ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/14603
۲۵)🍃 #مدافع_امنیت
واقعی ،عاشقانه شهدایی (١۴قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/15049
۲۶)🍃 #عاشـقانه_ای_برای_تو
عاشقانه ،مفهومی(۲۲قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/15164
۲۷)🍃#اینک_شوکران
واقعی، عاشقانه شهدایی (۶١ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/15307
_______________________
⛔️۲۸)🍃 #حرمت_عشق
(جدید با پارتهای ویرایش شده) عاشقانه مفهومی(۸۲قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/15769
⛔️رمان #اختصاصی کانال و کپی آن در هر شرایطی #حرام و #حقالناس است
__________________________
۲۹)🍃 #ازسـوریه_تامنا
عاشقانه شهدایی(۵٠قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/16409
۳۰)🍃 #هادی_دلها
عاشقانه شهدایی (٧٨ قسمت)
https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/16897
↘️↘️↘️↘️↘️↘️↘️
با ما همـــراه باشیـــــن
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
❤️ @asheghane_mazhabii
↖️↖️↖️↖️↖️↖️
رمان خیلی جذاب و زیبایی هم درنظر دارم
ان شاالله بزودی میذارم😁
عاشقانه😍
شهدایی👣
عارفانه ✨
هیجانی و اکشن😱
خلاصه همه چی تموم😁😁
❤️رمان شماره سےویڪم🙃❤️
💜اسم رمان؛ #دمشق_شهرعشق
💚نام نویسنده؛ بانو فاطمه ولی نژاد
💙چند قسمت؛ ١۴۴ قسمت
با ما همـــراه باشیـــــن 😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5