🌴بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.سلاماللهعلیها.
🐎سَــلامٌ عَلی قَــلبِ الزِینَبِ الصَّبــور
🌴 رمان واقعی ، مفهومی و بصیرتی
🐎 #آفتاب_درحجاب
🌴قسمت ۱۶
کافیست تا تلاقى نگاه تو را با حسین پرهیز دهد....
یال خیمه افتاده است و هیچ گوشه اى از میدان پیدا نیست....
اما این اختفا نه براى توست که پرده هاى ظلمت و نور را دریده اى...
و نگاهت به راههاى #آسمان آشناتر است تا زمین.
مى بینى که #سه_سوار و #هیجده_پیاده ، به شمشیر عون ، راهى دیار عدم مى شوند و خدا نیامرزد #عبداالله_بن_قطبه_نبهانى را
که با ضربه اى نامردانه ، عون را از اسب به زیر مى کشد.
هنوز بدن عون به زمین نرسیده ، فریاد #محمد است که در آسمان مى پیچد:
شکایت به درگاه خدا باید برد از #قساوت این قوم کوردل امام ناشناس ، قومى که معالم قرآن و محکمات تنزیل و تبیان را به #تحریف و تبدیل ایستادند و کفر و طغیان خویش را #آشکار کردند.
تعجیل محمد شاید از این روست که از باز پس گرفتن رخصت مى هراسد یا شاید به ورودگاه عون که پیش چشم اوست ، رغبت مى ورزد...
ده پیاده او را دوره مى کنند و او با شمشیرش میان جسم و جان هر ده نفر فاصله مى اندازد.
#یازدهمى_عامربن_نهشل_تمیمى است که شمشیر #کینه_اش را از خون محمد سیراب مى کند.
عذاب جاودانه خدا نثار #عامر باد.
اى واى ! این کسى که #پیکر عون و محمد را به زیر دو بغل زده و با کمر خمیده و چهره درهم شکسته و چشمهاى گریان ، آن دو را به سوى خیمه مى کشاند
#حسین است. جان عالم به فدایت ، حسین جان رها کن این دو قربانى کوچک را خسته مى شوى.
از خستگى و خمیدگى توست که پاهایشان به زمین کشیده مى شود.
رهایشان کن حسین جان !
اینها براى #خاك آفریده شده اند.
آنقدر به من فکر نکن . من که این دو ستاره کوچک را در مقابل خورشید وجود تو اصلا نمى بینم . واى واى واى ! حسین
جان ! رها کن اندیشه مرا.
زینب ! کاش از خیمه بیرون مى زدى و خودت را به حسین نشان مى دادى...
تا او ببیند که خم به ابرو ندارى و نم اشکى هم حتى مژگان تو را تر نکرده است...
تا او ببیند که از پذیرفته شدن این دو هدیه چقدر خوشحالى و فقط شرم از
احساس قصور بر دلت چنگ مى زند. تا او ببیند که زخم على اکبر، بر دلت عمیق تر است تا این دو خراش کوچک.
او تا ...اما نه ، چه نیازى به این نمایش معلوم ؟
بمان !
در همین خیمه بمان !
دل تو چون آینه در دستهاى حسین است.
این دل تو و دستهاى حسین ! این قلب تو و نگاه حسین!
🏴پرتو هفتم🏴
قصه غریبى است این ماجراى عطش...
🌴ادامه دارد....
🐎اثری از؛ سیدمهدی شجاعی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🐎🐎🐎🌴🌴🐎🌴🌴🌴
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
🏴🌴🌴🐎🌴🐎🐎🌴🌴🏴 🏴رمان شماره شانزدهم 😢🏴 💜اسم رمان؛ #آفتاب_درحجاب 💚نام نویسنده؛ سیدمهدی شجاعی 💙چند
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌴توضیح درمورد این کتاب؛ 🌴
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
این کتاب ✨آفتاب در حجاب✨؛
#روایتی است از زندگی حضرت #زینب.س
از کودکی تا عاشورا
تا اسارت و تا وفات.
اثری که ماندگاری اش از حال پیداست.
رمانی که به 👈پشتوانه #تحقیقات #دقیق و #عالمانه #تاریخی و #روایی،
به همه زوایای #پنهان و #آشکار...
👈زندگی و
👈 رفتار و
👈 درونیات حضرت زینب
پرداخته است.
سید مهدی شجاعی...
#زبان_روایتش را توی #مخاطب انتخاب کرده،
#راوی #دانای_کلی است #نامحدود که در تمام روایت 👈حضرت زینب. س👉را مخاطب قرار داده،...
و روایتش را پیش میبرد.
فرمی که در #ادبیات_داستانی_ایران نمونهاش #کمتر دیده شده.
داستان از #کابوس حضرت زینب در #کودکی آغاز میشود...
و در اخر کلام؛
#نویسنده در این کتاب با استفاده از #منابع_معتبرتاریخی
و با #قلمی_زیبا
#حضرت_زینب.س را از #همه_جوانب به خواننده #معرفی می کند.
#هدف روضه نیست که ما در مراسمها میشنویم گاه معتبر و گاه غیرمعتبر
👈شناخت ابعاد وجودی حضرت زینب.س
👈چگونگی صبر بر مصیبت
👈چگونگی ارام کردن خیام درنبود محارم
👈چگونگی روشنگری و داشتن بصیرت و تنها نگذاشتن امام
👈همه اینها #هدف کتاب بوده...👉
#تقدیم_به_ساحت_مقدس_عقیله_بنی_هاشم_صدیقه_صغری_حضرت_زینب_س
✅ https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5