✨ ﴾﷽﴿ ✨
✨رمان جذاب و مفهومی
⚔ #جنگ_بادشمنان_خدا
✨قسمت ۳۸
✨حق با علی است
کم کم، داشت خشم بر اون مبلغ وهابی غلبه می کرد ...
در اوج بحث کنترلش رو از دست داد و فریاد زد:
_خفه شو کافر نجس یعنی ام المومنین عایشه، دختر حضرت ابوبکر به اسلام #خیانت کرده و #حقانیت با علی است؟
تا این کلام از دهانش خارج شد، من هم فریاد زدم:
_دهان نجست رو ببند ... به #همسرپیامبر تهمت خیانت میزنی؟ ... تمام کلمات من از کتب علمای بزرگ #اهل_سنت بود ... کافر نجس هم تویی که به #همسرپیامبر تهمت میزنی ... .
با گفتن این جملات من،...
مبلغ وهابی به #لکنت افتاد و داد زد:
_من کی به ام المومنین تهمت خیانت زدم؟ ... .
جمله اش هنوز تمام نشده بود؛
دوباره فریاد زدم:
_همین الان جلوی این همه انسان گفتی همسر پیامبر یه خائنه ... .
بعد هم رو به جمع کردم و گفتم:
_مگر شما نشنیدید که گفت ام المومنین بعد از پیامبر بر علی، خلیفه زمان شورش کرده و مگر نه اینکه حسین بن علی رو به جرم شورش بر خلیفه کشتند ... پس یا شورش بر خلیفه #خیانت محسوب میشه که در این صورت، تو به ام المومنین تهمت خیانت زدی یا #حق با علی و خاندان علی است ...
📌پ.ن:
به علت طولانی بودن مناظره و این بحث، تنها بخش پایانیش رو نوشتم
⚔ادامه دارد....
✨✨⚔⚔⚔✨✨
✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
✨⚔✨✨⚔✨✨⚔
✨ ﴾﷽﴿ ✨
✨رمان جذاب و مفهومی
⚔ #جنگ_بادشمنان_خدا
✨قسمت ۳۹
✨سلام خدا بر صراط مستقیم
نفس و زبانش بند آمده بود ...
یا باید روی منبر ....
❌به #حقانیت امام علی و فرزندانش شهادت می داد
❌یا تایید می کرد که عایشه بر خلیفه #شورش و #خیانت کرده بود ...
قبل از اینکه به خودش بیاد،
دوباره با صدای بلند فریاد زدم:
_بگیرید و این کافر نجس رو از خانه خدا بیرون کنید ...
و به سمت منبر حمله کردم ...
یقه اش رو گرفتم و اون رو از بالای منبر به پایین کشیدم و محکم توی گوشش زدم ... .
جمع هم که هنوز گیج و مبهوت بودند با این حرکت من، .... ملتهب شدند
و به سمت اون #وهابی حمله کردند ...
و الله اکبر گویان از مسجد بیرونش کردند ... .
جماعت هنوز از التهاب و هیجانی که بهشون وارد کرده بودم؛
آرام نشده بودند ...
رفتم سمت منبر ...
چند لحظه چشم هام رو بستم ...
#دوباره بسم الله گفتم و #توسل کردم
و برای #اولین_بار از پله های منبر بالا رفتم ... .
🎙بسم الله الرحمن الرحیم ...
سلام و درود خدا بر جویندگان و پیروان حقیقت ...سلام و درود خدا بر مجاهدان و سربازان راه حق ...سلام و درود خدا بر پیامبری که تا آخرین لحظات عمر مبارکش، هرگز از فرمان الهی کوتاهی نکرد ...
سلام و درود خدا بر صراط مستقیم و تک تک پیروان و ادامه دهندگان ...
و اما بعد ... .
سالن تقریبا ساکت و آرام شده بود....
اما هنوز قلب من، میان شقیقه هایم می تپید ...
⚔ادامه دارد....
✨✨⚔⚔⚔✨✨
✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
✨⚔✨✨⚔✨✨⚔
〰〰🌤🌍〰〰
🌏اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج🌎
🌼رمان بصیرتی، مفهومی و معرفتی
🌼 #مردی_در_آینه
🌼 قسمت ۱۰۷
🌼پیامبر درون
پشت سر اون، قدم هاي من باهاش همراه شد ... و #تمام_حواسم پيشش بود، مبادا بين جمعيت، بين ما #فاصله بيوفته...
در اون فضاي بزرگ، جاي نسبتا دنجي براي نشستن پيدا شد...بعد از اون درد بیانتها... هوا و نسيم يک شب خنک تابستاني... و اون، درست مقابل من...چطور حال من... کن فيکون شده بود ...
و حرف هاي بين ما شروع شد ...
🌤ـ چرا پيدا کردن آخرين امام اينقدر براي شما مهمه؟ ..
چند لحظه سکوت کردم..نميدونستم بايد از کجا شروع کنم...اين داستان بايد #ازخودم شروع ميشد...خودم، زندگيم و ماجراي پدرم رو خیلی خلاصه تعريف کردم...اما هيچکدوم از اينها موضوعيت نداشت..اومده بودم تا خودم رو بين گمشده ها پيدا کنم..
_بعد از اين مسائل سوالهاي زيادي توي ذهنم شکل گرفت... و هر چي جلوتر مي رفتم به جاي اينکه به جواب برسم بيشتر گم ميشدم.. هيچکس نبود به سوال هاي من جواب بده... البته جواب ميدادن اما نه جوابي که بتونه ذهن من رو باز کنه... و بعد از يه مدت، ديگه نميدونستم به کدوم جواب ميشه اعتماد کرد...چه چيزي پشت تمام اين ماجراهاست ...
🌤ـ چي شد که فکر کرديد مي تونيد به ايشون اعتماد کنيد؟ ...
چند لحظه سرم رو پايين انداختم...دادن اين جواب کمي سخت بود..
_چون به اين نتيجه رسيدم،همه چيز بر اساس و پايه #دروغ شکل گرفته ... من تا قبل فکر ميکردم هدف شون فقط تسلط روي شبکه هاي استخراج و پالايش نفت توي عراق بوده..اما اون چيزي رو که در اصل داشت مخفي ميشد اون ماجرا بود ... حتي سربازها ازش خبر نداشتن...يه گروه و عده خاص با تمهيدات خاص...چرا با دروغ، همه چیز رو مخفی میکنن؟ ...قطعا چيزي در مورد اين مرد هست که اونها از آشکار شدنش ميترسن ... حقيقتي که من نميفهمم و نميتونم پيداش کنم ... يا اون مرد به حدي خطرناک هست که براي #آرامش_جهاني بايد بي سر و صدا تمومش کرد ... يا دليل ديگه اي وجود داره که اونها ميخوان روش سرپوش بزارن ...از طرفي نميتونم تفاوت بين مسلمان ها رو درک کنم ... چطور ممکنه از يه منبع چند خط صادر بشه و قرار باشه همه به یه نقطه وارد برسه؟ ... چطور ممکنه در وجوه #اعقتادي عين هم باشن با این همه تفاوت ... اون هم درحاليکه همه شون ادعای #حقانیت دارن؟ ...
خيلي آروم به همه حرف هاي من گوش کرد... در عين حرف زدن مدام ساعت مچيم رو چک مي کردم ... مي ترسيدم چيزي رو به زبون بيارم که #ارزش_زمان رو نداشته باشه ... و #فرصت_شنيدن رو از خودم بگيرم ...
با سکوت من، لحظاتي فقط صداي محيط بين ما حاکم شد ...
لبخندي زد و حرفش رو از جايي شروع کرد که هيچ نسبتي با حرف هاي من نداشت ...
🌤ـ انسان در #خلقت از سه بخش تشکيل شده ... ✓يکي #عقلاني که مثل يه سيستم کامپيوتري هست ... با نرم افزارها و کدنويسي هاي مبدا کارش رو شروع مي کنه ... اطلاعات رو براساس کدنويسيهاش #پردازش مي کنه ... در عين اينکه کدنويسي تمام اين سيستم ها #متفاوته، اساس شون در بدو تولد ثابته ... اين بخش از وجود انسان، بخش #مشترک انسان و ملائک هست ... ملائک دستور رو دريافت ميکنن ... دستور رو پردازش ميکنن و طبق اون عمل ميکنن ... مثل يه سيستم که قدرتي در دخل و تصرف نداره و شما بهش مساله ميدي اون طبق کدهاش، به شما پاسخ ميده ... ✓بخش دوم وجود انسان، بخش #اشتراک بين انسان و حيوانه ... حس بقا و حفظ وجود ... غذا خوردن، خوابيدن، ايجاد حيطه و قلمرو ... استقلالطلبي ...قلمرو انسان ها بعد از اينکه براي خودشون تعريف پيدا ميکنه.. گسترش پيدا ميکنه ... ميشه قلمرو خانواده.. قلمرو شهر... قلمرو کشور ... و گاهي اين قلمرو طلبي فراتر از حيطه طبيعي اون حرکت ميکنه.. چون انسان ها نسبت به حيوانات #پيچيده_تر عمل ميکنن.. قلمروهاشون هم اسم هاي متفاوتي داره.. به قلمرو دروني شون ميگن حيطه شخصي... به قدم بعد ميگن اتاق من، خانواده من، شهر من، کشور من... و ✓بخش سوم، #قدرت، #روح و #ظرفيتي هست که مختص #انسانه و خدا، اون رو به خودش منسوب میکنه ...
هر چه بيشتر ادامه مي داد.. بيشتر گيج ميشدم...اين حرف ها چه ارتباطي با سوال هاي من داشت؟...
🌤ـ انسان ها براساس #اشتراک حيواني زندگي ميکنن.. پيش از اينکه در کودک قدرت عقل شکل بگيره و کامل بشه.. براساس کدهاي #پايه عمل ميکنه.. حفظ بقا.. گريه ميکنه و با اون صدا، اعلام کد ميکنه.. گرسنه است... مريضه يا نياز به رسيدگي داره.. تا زماني که ساير کدنويسي ها فعال بشه.. و در اين فاصله اين سيستم داخلي،دائم درحال دانلود اطلاعات هست.. بعضي از اين اطلاعات دادههاي ساده است...بعضيهاشون مثل يه نرم افزار ميمونه..نرم افزارها و داده هايي که از محيط اطراف وارد ميشه و به زودي سيستم #محاسباتي فرد رو ايجاد ميکنه..
🌍ادامه دارد....
🌼نویسنده شهید مدافع طاها ایمانی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
〰〰🌤🌍〰〰
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃
🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃
🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃
🕋فصل دوم
🕋رمان جذاب #از_کرونا_تا_بهشت
🕋قسمت ۴۹ و ۵۰
بچه ها رابردم خونه,از شوق وذوقی که داشتم نمیدانستم چکارکنم.بچهها خسته بودند,فرستادمشان تا یه ساعتی بخوابند و خستگی در کنند وبرای بعدازظهر سرحال باشند وباهم بریم حرم.
دراین فاصله چون خواب به چشمای خودم نمیامد ,رفتم سراغ وب سایتم وصفحه های مجازی....اوه خدای من چه غوغاییست , دنبال کننده های صفحه ها وخیلی بیشتر دیگر ,همه وهمه حرف از صدای اسمانی امروز صبح میزدند,از هرجای دنیا پیام داشتم وجالبه که این ندای اسمانی را هرکسی با زبان خاص خودش شنیده بود,بی شک اینهم نشانه ای از #حقانیت امام زمان عج وشیعیانش بود.
خیلیا خارج از دین ومرام ومسلکشان ,اعلام امادگی برای یاری امام مهدی عج کرده بودند واز من سوال میپرسیدند که کجا باید به خدمت ایشان برسیم...
ومن جواب میدادم, ان شاالله خود حضرتش زمان ومکان را مشخص میکنند اما انچه که واضح است ایشان برای اولین بار درمکه ظاهر میشوند واز انجا خروج میکنند .
نمیدانم چه حکمتیست که وقتی انسان منتظر دیدن کسی است، ساعتهایش انقدر کند میگذرد که انگار اصلا عقربه ها درحرکت نیستند...اما گذشت...
نمازظهر را خواندیم وبه سمت صحن حرکت کردیم...
وارد صحن که شدیم ,چشمانم درجستجوی چهرهای اشنا بود...دست حسین وحسن را در دست زهرا دادم تاکید کردم که به هیچ وجه از کنارم تکان نخورد ودست عباس و زینب هم در دستان خودم بود....خدای من درست میدیدم,طارق وفاطمه دقیقا روبرویمان کمی دورتر بودند ودربین جمعیت دنبال ما میگشتند,یک لحظه دست عباس وزینب از دستم رها شد تا بتوانم با تکان دادن دست وعلامت دادن ,طارق وفاطمه را متوجه خودمان کنم، عباس وزینب که همیشه کشته مردهی آب وعاشق اب بازی بودند به طرف حوض و فوارهی وسط صحن حرکت کردند,
در حینی که با صدای بلند فریاد میزدم ودنبالشان میدویدم,بچه ها داخل جمعیت گم شدند وبند کیف دستی من کشیده شد وسوزشی درشکمم احساس کردم....دنیا پیش چشمانم تیره وتار شد...
چشمانم را باز کردم....همه جا سفید سفید بود نور لامپ بالای سرم چشام رامیزد, خواستم حرکت کنم ,سوزشی تو پهلویم پیچید, یک دفعه دستای مردی مانع بلند شدنم شد...خدای من طارق بود...
لبخندی زد وگفت:
_خدا راشکر بهوش امدی...بزار بگم بچهها بیان,ببیننت, خودشان راکشتند بس که گریه کردند.
مبهوت بودم,باخودم گفتم من اینجا چکار میکنم؟؟چرا طارق لبش خندان بود ولحن کلامش ورنگ چشمانش گریان بود وکمکم اخرین لحظات هوشیاریم را به خاطر اوردم...
حرم....عباس وزینب...کیف دستی و سوزش...دست به پهلویم کشیدم...سرتاسر باندپیچی شده بود.
فاطمه با بچه ها داخل شد...
به سمتم امد سرم را توبغلش گرفت ,شروع به گریه کردن کرد...,فکر میکردم گریه اش مال دوری وفراق این چندساله است,اما احساس کردم کمی بیشتر از رنج دوریست وانگار یه چیزی کم است...از بالای سر فاطمه, نگاهم دنبال بچه ها بود,زهرا که یه پسربچه روبغلش بود احتمالا مهدی پسر طارق بود,خدای من زهرا چرا اینقدر گرفته است؟؟
این از حسن واونم حسین و....
💫ادامه دارد ....
🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 🌟وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِ
و با زدن این حرف، از درب مسجد خارج گردید و به سوی شترش رهسپار شد...
فضه با شنیدن این حرف نابخردانه ودشمنی مغرضانهٔ این مرد، دانست که او از عذاب خدا درامان نخواهد بود، پس با شتاب دوباره به دنبال او راه افتاد تا ببیند عاقبتش چه میشود..
آن مرد هنوز به نزدیک شترش نرسیده بود که آن اتفاق افتاد...
و فضه زیر لب تکرار کرد:
_فَوَاللهِ مابَلَغَ ناقَتَهُ حتی رَماهُ الله مِنَالسَماءِ بِحَجَرٍ فَوَقَعَ عَلی هامَتِهِ فَخَرَجَ مِن دُبُرِهِ وَ ماتَ؛ سوگند به خدا، هنوز به شترش نرسیده بود که خداوند سنگی از آسمان بر سر آن ملعون فرو فرستاد و از نشیمن گاه او خارج شد و به درک اسفل واصل گردید.
صدای مهیبی که از برخورد سنگ بر سر این مرد ملعون به هوا بلند شد، همگان را از داخل مسجد به بیرون کشید و همه شاهد بودند که #حقانیت #ولایت #امیرالمؤمنین به تمام شکلها ثابت شد و ارادهٔ خدا بر آن شده بود تا حجت را بر همگان تمام کند و به مسلمین بفهماند که علیٌ مع الحق و الحقُ مع العلی...
و سپس خداوند بار دیگر جبرئیل را از عرش به فرش فرستاد و این آیه را بر رسولش ، نازل فرمود:
_سَألَ سائلُ بِعَذابٍ واقعٍ لِلکافِرینَ لیسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللهِ ذیِ المَعارِجِ؛ تقاضاکننده ای تقاضای عذابی کرد، پس واقع شد. این عذاب مخصوص کافران است و هیچکس نمی تواند آن را دفع نماید و این از سوی خداوند ذی المعارج (خداوندی که فرشتگانش بر آسمان ها صعود می کند) می باشد. (معارج آیه ۱تا۳)....
🌟ادامه دارد....
🖤نویسنده؛ طاهره سادات حسینی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🖤🌟🖤🌟🖤🌟
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۴۹ و ۱۵۰
_تو بیبینی یکی رو تنبیه میکنن حس طغیان بهت دست میده یا فروکش؟
_بستگی داره #حقانیت القا شده باشه یا نه در مجموع یه بخشی از آدما اینجوری ان و یه بخشی هم اونجوری
ولی در هر حال آدما عزیزتر از جونشون که ندارن
پس بازدارنده ترین هم قطعا همینه نه چیز دیگه ای
حالا واضحه که هیچ قانونی نمیتونه صددرصد برای همه آدما بازدارنده باشه ولی اکثریت باید لحاظ بشه دیگه همون بحث روانشناسی که گفتی
کسی که از مرگ نترسه از پونزده سال حبس میخواد بترسه؟
پس چرا عملا جرم و جنایت در ممالک با قوانین اینجوری سازمان یافته تره؟
عقل میگه مرگ یعنی پایان همه چیز پس بالاترین تهدید همینه اگر قرار باشه آدم از چیزی بترسه اون همینه مگر اینکه سالم نباشه
قانون برای اقلیت ها نوشته نمیشه برای #اکثریت نوشته میشه
آماری و موثق هم مقایسه کنیم جرم و جنایت در کشور های اسلامی نسبت به کشور های غربی بسیار بسیار کمتره
میبینی که عینا این احکام #بازدارندگی دارن
اما در مورد #رافت_عمومی هم هیچ وقت نمیتونید ادعا کنید جایی در دنیا هست که مردمش بیشتر از کشور های اسلامی هم رو دوست دارن و بهم کمک میکنن
پس تحلیلت اشتباهه
این احکام هم بازدارنده ست و هم اگر درست اجرا بشه صدمه ای به رافت اجتماعی نمیخوره
ایراد تحلیل شما اینه که
متوجه نیستی این یک سیستمه که همه چیزش کنار هم مثل ساعت کار میکنه و خوبم کار میکنه تو فقط یه چرخ دنده رو گرفتی زیر ذره بین و میخوای تحلیلش کنی
ضمنا مثلا اسلام اعمال شاقه در زندان رو نمیپذیره ولی شماها میپذیرید
این ظالمانه ست
طرف رو یه بار بکشی بهتره تا اینکه روزی صد بار بمیره!
قطعا خیلی بیشتر هم باعث اشاعه خشونته
کلی آدم الان تو همین زندان های آمریکا بخاطر شرایط بدشون روزی هزار بار آرزوی مرگ میکنن
چند وقت پیش فیلم یه زنی اومد بیرون که توی زندان تنها زایمان کرد نه دکتری اومد بالا سرش نه هیچی آخرش نگهبان زندان اومد کمکش!
کسی به اینا گیر نمیده نه حقوق بشر نه حقوق زنان نه هیچ نهاد دیگه ای
اعدام میشه حکم ظالمانه که به بهانه ش جمهوری اسلامی تحریم شه ولی عربستانی که هنوز گردن میزنه چون آمریکاییه کسی باهاش کار نداره
احساس کردم دمنوش دم اومده به همین خاطر بلند شدم و فنجونهایی که روی میز گذاشته بودم رو پر کردم
همین که نشستم
کتایون سرش رو از روی دفترش بلند کرد:
_آیه 183 حکم روزه است اینکار چه فایده ای داره؟
گرسنه بمون از صبح تا غروب هزارجور بیماری بگیر که مثلا اعمال عبادی انجام دادی؟
نمیشد یه عبادت سالمتر و کم زحمت تر انجام داد؟
_روزه یه فلسفه است دریایی از حکمته
_ولی به بدن ضرر میرسونه!
_به هیچ وجه به هیچ بدن سالمی صدمه نمیزنه
برای بدن بیمار هم که اگر محرز بشه روزه برای اون بیماری ضرر داره نه تنها واجب نیس حرام هم هست
گرسنگی به طور کلی اصلا برای بدن ضرر نداره
اگر مراقبت تغذیه ای بین افطار و سحر درست باشه هیچ مشکلی به وجود نمی آد
برعکس مفید هم هست کلی خاصیت فیزیولوژیک هم داره
یه پژوهشگر ژاپنی تازگی ها برای یه پروژه تحقیقاتی نوبل پزشکی رو گرفته
موضوع مقاله بررسی تاثیر فستینگ بر انهدام سلول های سرطانیه
توی مقاله ش استدلال میکنه
که چون سلول های سرطانی به نسبت سلول های سالم چندین برابر بیشتر قند (گلوکز) مصرف میکنن، پرخوری شرایط رشد این سلول ها رو فراهم میکنه
و برعکس روزه داری مثل کاری که شیمی درمانی میکنه که به همه سلولا سم میده ولی به سرطانیا بیشتر،
به همه سلول ها گرسنگی میده
ولی به سلول های معیوب و سرطانی بیشتر چون اون بیشتر غذا میخوره بیشترم گرسنگی میکشه و تضعیف میشه
ضمنا در شرایطی که سطح گلوکز بدن میاد پایین سیستم ایمنی بدن یه عیب یابی میکنه
خودش به سلولهایی که مصرفشون زیاده حمله میکنه که ذخیره غذایی رو برای سلولهای حیاتی تر حفظ کنه و به اصطلاح هومئوستازی میکنه
اما خب به غلظت شیمی درمانی نیست و صدمه به بدن نمیزنه و یه روش خیلی خوبه که دائم بدنت رو به تنظیمات کارخانه برگردونی
یه چیز جالب دیگه اینکه وقتی بدن طولانی مدت گرسنه ست اولین غذایی که به بدن برسه صرف رشد و ترمیم میشه
یعنی در کل روزه داری به زیبایی و جوانسازی هم کمک میکنه
چون رشد توی انسان های بالغ بیشتر مربوط به سلول های پوستیه
اما هدف مسلمون ها از روزه گرفتن اینه آیا؟
نه این هدف نیست این اثره
این جایزه ایه که خدا توی همه اعمال عبادیش برا بنده هاش گذاشته
همه اعمال عبادی کلی خاصیت فیزیولوژیک دارن
اما هدف اطاعته ما میخوایم حرف خدا رو گوش کنیم هر چی که بگه
چون در اثر بررسی و مطالعه و شناخت و کمک گرفتن از عقل به نقطه ی اطمینان رسیدیم
که خدا عادله و همیشه صلاح ما رو میخواد و یه برنامه و هدفی از طراحی این چارچوب ها داره
فلذا در جاهایی که علممون هم....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
🌟 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🌱🌟🌟🌱🌟🌟🌱