فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
mahdirasuli-@yaa_hossein.mp3
5.81M
ما از کدوم گروه هستیم😔⁉️‼️
#باید_رفت
باید دنبال #پرچمت تا ابد رفت
باید موند
باید پای این مکتبت تا ابد موند...
چه مکه رفته ها که حاجی هم نمیشن
چه #کربلا نرفته ها که کربلایی اند...
🎤حاج #مهدی_رسولی
👌زمینه احساسی
#کربلا
#شهدا
#حق
#باطل
🏴 @asheghaneruhollah
13980713-08.mp3
14.8M
نزدیک اربعین
دل جامانده ها گرفت🖤
بخرم #حسین ای آقای کرم حسین
امسالم منو #اربعین کربلا ببرم حسین
دلشوره گرفتم آقا،شبا را تا صبح بیدارم
#چایی_عراقی میخوام،هوس زیارت دارم
🎤حاج #حسین_سیب_سرخی
👌شور احساسی
#حب_الحسین_یجمعنا
🏴 @asheghaneruhollah
🔰 آمریکاییها با رفتار خصمانهای که با سپاه نشان دادند، عزت سپاه را بیشتر کردند
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در مراسم دانشآموختگی دانشجویان افسری دانشگاه امام حسین (ع):
🔹 امروز #سپاه بحمدالله هم در داخل، هم در خارج از کشور دارای #عزت است.
🔹 اتفاقاً دشمنان هم به این عزت کمک کردند. آمریکاییها با چهرهی خشن و عبوسشان و با رفتار خصمانهای که با سپاه نشان دادند، عزت سپاه را بیشتر کردند.
🔺 دشمنان خدا با بندگان خدا دشمنی میکنند و این دشمنی، چهرهی بندگان خدا را روشنتر میکند و آنان را عزیزتر میکند. ۹۸/۷/۲۱
🏷 #دیدار_دانشگاه_امام_حسین
#اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_سید_علی_خامنه_ای ❤️
🏴 @asheghaneruhollah
🔰 ابزار نظامی پیشرفته و بهروز را ابداع و تولید کنید
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در مراسم دانشآموختگی دانشجویان افسری دانشگاه امام حسین (ع):
🔹 یک درس دائمی جلوی چشم سپاه پاسداران، آیهی "وَ أَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم" است.
🔹 ابزار نظامی سپاه باید پیشرفته باشد. ما در زمینهی ابزار نظامی در دوران طاغوت، هم وابسته، هم عقبمانده و هم نابلد بودیم. #ابزار_نظامی باید بهروز باشد، مال خود شما باشد، خود شما آن را ابداع و تولید کنید.
🔺 ببینید امروز در همهی زمینههای نظامی و اطلاعاتی چه لازم دارید و به سراغ آن بروید. ۹۸/۷/۲۱
🏷 #دیدار_دانشگاه_امام_حسین
#اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_سید_علی_خامنه_ای ❤️
🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ترسیم چهره امام خمینی(ره) و شهید حججی در مراسم دانش آموختگی دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) در حضور رهبر انقلاب
🏷 #دیدار_دانشگاه_امام_حسین
#اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_سید_علی_خامنه_ای ❤️
🏴 @asheghaneruhollah
12.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 واکنش صبح امروز رهبرانقلاب به شعار #الحسین_یجمعنا در ایام راهپیمایی اربعین
🏷 #دیدار_دانشگاه_امام_حسین
#اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_سید_علی_خامنه_ای ❤️
🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🎥 واکنش صبح امروز رهبرانقلاب به شعار #الحسین_یجمعنا در ایام راهپیمایی اربعین 🏷 #دیدار_دانشگاه_امام_
🔰 راهپیمایی اربعین یک رسانهی بیهمتا است
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در مراسم دانشآموختگی دانشجویان افسری دانشگاه امام حسین (ع):
🔹 اهمیت اربعین از روز اول هم که به وجود آمد، به همین اندازهی امروز بود.
🔹 اربعین اول، رسانهی پُرقدرت عاشورا است. این چهل روز، چهل روز فرمانروایی منطق حق در میان دنیای ظلمانی بنیامیه و سفیانیها بود.
اهلبیت در یک حرکت چهلروزه طوفانی بپا کردند.
🔹 امروز هم این حرکت راهپیمایی در دنیای پیچیده و پُرتبلیغات، یک فریاد رسا و یک رسانهی بیهمتا است. چنین چیزی در دنیا وجود ندارد؛ [اینکه] همه حرکت میکنند به سمت آن مبدأ.
🔺 بدرستی گفتید که #الحسین_یجمعنا. این حرکت باید روزبهروز گسترش و عمق بیشتری پیدا بکند. ۹۸/۷/۲۱
🏷 #دیدار_دانشگاه_امام_حسین
#اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_سید_علی_خامنه_ای ❤️
🏴 @asheghaneruhollah
🔰 حدیثی که رهبر انقلاب دربارهی حرکت حسینی خواندند
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه امامحسین (ع):
🔹 ما از اول انقلاب، حرکتهای بزرگی را شروع کردیم؛ کمبودها و مشکلات زیاد است اما حرکتی که تا امروز صورت گرفته بهتآور است.
برای ادامه، جهت این حرکت چیست؟ جهت حرکت را امام حسین مشخص کرده است:
أیُّهَا النّاس إنَّ رَسولَ الله قالَ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ. (تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۴)
🔹 امام حسین(علیهالسّلام) فرمود: ای مردم! پيامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) فرمود: هر كس فرمانروايی ستمكار را ببيند كه حرامهای خداوند را حلال میشمارد، پيمان خدا را میشكند و با سنّت پيامبر خدا مخالفت میكند و در ميان مردمان به گناه و تجاوز، اقدام مینمايد و با كردار و گفتار بر او نياشوبد ، حقّ خداست كه او را در همان جايی وارد كند كه آن فرمان روا را وارد میكند.
🏷 #دیدار_دانشگاه_امام_حسین
#اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_سید_علی_خامنه_ای ❤️
🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت 🌴 #قسمت_سیصد_وبیست_وهشتم خورشید دوباره سر به غروب گذاشته🌆 و کسی تاب توقف و
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_سیصد_وبیست_ونهم
از در موکب⛺️ که بیرون آمدم، دیدم مجید غافل از اینکه تماشایش میکنم، کفشهایش را برداشته و با دقت داخلش را بررسی میکند تا ببیند دستمال کاغذی و باندها جا به جا نشده باشند. از اینهمه مهربانیاش،😍 دلم برایش پَر زد و شاید آنچنان بیپروا پرید که صدایش به گوش جان مجید رسید و به سمتم برگشت. چشمش که به چشمم افتاد، 😍😍لبخندی زد و با گفتن «بفرمایید!» کفشها را مقابل پایم جفت کرد👞👞 و به سراغ آسید احمد رفت تا بیش از این شرمنده مهربانیاش نشوم. مامان خدیجه و زینبسادات هم آمدند و باز همه به همراه هم به راه افتادیم.🚶♂️🚶♂️🚶♂️🚶♂️🚶♂️
حالا در تاریکی شب، 🌃جاده اربعین صفای دیگری پیدا کرده و نه تنها عطر کربلا که #روشنایی_حضور سید الشهدا (علیهالسلام) را هم با تمام وجودم احساس میکردم. از دور دروازهای فلزی با سقفی شیروانی مانند پیدا بود که مامان خدیجه میگفت 🌴از اینجا ورودی شهر کربلا آغاز میشود. 🌴هنوز فاصله زیادی تا دروازه مانده و جمعیت به حدی گسترده بود که از همینجا صفهای به هم فشردهای تشکیل شده و باز جمعیت زن و مرد از هم جدا شده بودند. دیگر مجید و آسید احمد را نمیدیدم و با مامان خدیجه و زینبسادات هم فاصله زیادی پیدا کرده بودم که مدام خودم را بین جمعیت میکشیدم تا حداقل مامان خدیجه را گم نکنم.😥 روبرویمان سالنهای جداگانهای برای بازرسی خانمها و آقایان تعبیه شده و به منظور جلوگیری از عملیاتهای تروریستی، ساک و کولهها را تفتیش میکردند.🖲 وارد سالن بانوان شده و در میان ازدحام زنانی که همه چادر مشکی💎 به سر داشتند، دیگر نمیتوانستم مامان خدیجه و زینبسادات را پیدا کنم. چند باری هم صدایشان زدم، ولی در دل همهمه تعداد زیادی زن و کودک، جوابی نشنیدم. خانمی که مسئول بازرسی بود، وقتی دید کیف و ساکی ندارم، اجازه عبور داد و به سراغ نفر بعدی رفت. اختیار قدمهایم با خودم نبود و با فشار جمعیت از سالن خارج شدم و تا چند متر بعد از دروازه همچنان میان جمعیت انبوهی از زنان گرفتار شده و هر چه چشم میچرخاندم، مامان خدیجه و زینبسادات را نمیدیدم.😧
بلاخره به هر زحمتی بود، خودم را از میان جمعیت به کناری کشیدم و دیگر از پیدا کردن مامان خدیجه و زینبسادات ناامید شده بودم که سراسیمه سرک میکشیدم تا مجید و آسید احمد را ببینم، ولی در تاریکی شب🌃 و زیر نور ضعیف چراغهای حاشیه خیابان، چیزی پیدا نبود که مثل بچهای که گم شده باشد، بغض کردم. 😢با لبهایی که از ترسی کودکانه به لرزه افتاده باشد، فقط آیتالکرسی میخواندم تا زودتر مجید یا یکی از اعضای خانواده آسید احمد را ببینم و با چشمان هراسانم بین جمعیت میگشتم و هیچ کدام را نمیدیدم. حالا پهنای جمعیت بیشتر شده و به کنارهها هم رسیده بودند که دیگر نمیتوانستم سرِ جایم بایستم و سوار بر موج جمعیت، به هر سو کشیده میشدم. قدمهایم از فشار جمعیت بیاختیار رو به جلو میرفت و سرم مدام میچرخید تا مجیدم را ببینم. میدانستم الان سخت نگرانم شده و خانواده آسید احمد هم معطل پیدا کردنم، اذیت میشوند😥 و این بیشتر ناراحتم میکرد. هر لحظه بیشتر از دروازه فاصله میگرفتم و در میان جمعیتی که هیچ کدامشان را نمیشناختم، بیشتر وحشت میکردم. حتی نمیدانستم باید کجا بروم،😨 میترسیدم دنبال جمعیت حرکت کنم و مجید همینجا به انتظارم بماند و بدتر همدیگر را گم کنیم که از اینهمه بلاتکلیفی در این شب تاریک و این آشفتگی جمعیت، به گریه افتادم.😭حالا پس از روزها که چشمه اشکم خشک شده و پلکهایم دل به باریدن نمیدادند، گریهام گرفته و از خود بیخود شده بودم که با صدای بلند همسرم را صدا میزدم و از پشت پرده اشکم با پریشانی به دنبالش میگشتم. گاهی چند قدمی با ناامیدی و تردید به جلو میرفتم و باز میترسیدم مجید هنوز همانجا منتظرم مانده باشد که سراسیمه بر میگشتم. من جایی را در این شهر بلد نبودم😨 و کسی را در میان جمعیت نمیشناختم که فقط مظلومانه گریه میکردم و با تمام وجود از خدا میخواستم تا کمکم کند.😰🙏
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍️ نویسنده:خانم #فاطمه_ولی_نژاد
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
✅ @asheghaneruhollah
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_سیصد_وسی_ام
ساعتی میشد که همین چند قدم را با بیقراری بالا و پایین میرفتم که دیگر خسته و درمانده همانجا روی زمین نشستم، 😣ولی جای نشستن هم نبود که جمعیت مثل سیل سرازیر میشد و چند بار نزدیک بود خانمها رویم بیفتند که باز از جا بلند شدم. دیگر درد ساق پا و سوزش تاولهایم را فراموش کرده و با تن و بدنی که از ترس به لرزه افتاده بود، خودم را میان جمع بانوانی که به قصد زیارت پیش میرفتند، رها کردم تا مرا هم با خودشان ببرند و باز خیالم پیش دلشوره و اضطراب همسر مهربانم بود که نگاهم از میان جمعیت دل نمیکَند و فقط چشم میدواندم تا مجیدم را ببینم.👀😥 چشمانش را نمیدیدم ولی از همین راه دور، تپش تند نفسهایش را احساس میکردم و میتوانستم تصور کنم که به همین یک ساعت بیخبری از الههاش، چه حالی شده که بیش از ترس و وحشت خودم، برای پریشانی عزیز دلم گریه میکردم.😭 دیگر چشمانم جایی را نمیدید و هر جا سیل جمعیت مرا با خودش میبُرد، میرفتم و فقط مراقب بودم که از میان جمع زنها خارج نشوم و به مردها نخورم. حالا چشمه اشکم به جوش آمده و لحظهای آرام نمیگرفت که پیوسته گریه میکردم. دیگر همه جا را از پشت پرده چند لایه اشکهای گرم و بیقرارم، تیره و تار میدیدم که در انتهای مسیر و در دل سیاهی شب، ماهی آسمانی پیش چشمانم درخشید و آنچان دلی از من بُرد که بیاختیار زمزمه کردم:
_«حرم امام حسین (علیهالسلام) اینه؟»😭😳
و بانویی ایرانی کنارم بود که سؤال مات و مبهوتم را شنید و با لحنی ملیح پاسخ داد:
_«نه عزیزم! این حرم حضرت اباالفضل (علیهالسلام)!»😊
پس ساقی لب تشنگان کربلا و حامل لواء امام حسین (علیهالسلام) که این چند روز در هر موکب و هیئتی نامش را شنیده و شیدایی شیعیان را به پایش دیده بودم، صاحب این گنبد و بارگاه درخشان بود که اینهمه از من دلبری میکرد و هنوز چشم از مهتاب حرمش بر نداشته بودم که همان بانو میان گریهای عاشقانه زمزمه کرد:
_«قربون وفاداریات بشم عباس!»😭
و با همان حال خوشش رو به من کرد:
_«شب و روز عاشورا، حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) مراقب خیمههای زن و بچههای امام حسین (علیهالسلام) بوده! تو خیمهگاه هم، خیمه آقا جلوتر از همه خیمهها بوده تا کسی جرأت نکنه به بقیه خیمهها نزدیک شه! هنوزم از هر طرفی وارد کربلا بشی، اول حرم حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) رو میبینی...»😭
و دیگر نشنیدم چه میگوید که بر اثر فشار جمعیت، میان مان فاصله افتاد و حالا فقط نوای نوحه و زمزمه روضه به گوشم میرسید. عربها به یک زبان و ایرانیها به کلامی دیگر به عشق برادر امام حسین (علیهالسلام) میخواندند. مردها با هم یک دم گرفته و زنها به شوری دیگر عزاداری میکردند و میدیدم مست از قدح عشق حضرت اباالفضل (علیهالسلام) عاشقانه به سر و سینه میزنند و خیابان منتهی به حرمش را میبویند و میبوسند و میروند. گاهی ایرانیها دم میگرفتند:
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...»😵
و گاهی عراقیها سر میدادند:
«یا عباس جیب المای لسکینه...»😭🗣
و میشنیدم صدای اینهمه عاشق قد میکشد:
«لبیک یا عباس...»💚🗣
که هنوز پس از 1400 سال از شهادت حضرتش، ندای یاری خواهیاش را صادقانه لبیک میگفتند که من هم کاسه صبرم سر ریز شد و نمیتوانستم با هیچ نوحهای هم نوا شوم و به نغمه قلب خودم گریه میکردم که نه روضهای به خاطرم میآمد و نه شعری از بَر بودم و تنها به ندای نگاهی که از سمت حرم صدایم میکرد، پاسخ داده و عاشقانه گریه میکردم.
دیگر مجید و آسید احمد و بقیه را از یاد برده و جدا افتادنم را فراموش کرده بودم که من در میان این جمعیت دیگر غریبه نبودم و در محضر فرزند رشید امام علی (علیهالسلام)، آنچنان پَر و بالی گشوده بودم که حالا بینیاز از حرکت جمعیت با قدمهایی که از داغ تاول آتش گرفته بود، به سمتش میرفتم و اگر غلط نکنم او مرا به سوی خودش میکشید!🕊😭 چه منظرهای بود گنبد طلاییاش در میان دو گلدسته رعنا که پیش چشمم شبیه دو دست بُریده حضرتش در راه خدا و دفاع از پسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میآمد! ولی این خشت و آهن و طلا کجا و دستان ماه بنیهاشم (علیهالسلام) کجا که شنیده بودم خداوند در عوض دو دست بُریده، به او دو بال عنایت فرموده تا در بهشت پرواز نماید! هر چه به حرم نزدیکتر میشدیم، فشار جمعیت بیشتر میشد و تنها طنین «لبیک یا عباس!»😵😲🗣 بود که رعشه به تن زمین و آسمان میزد و دل مرا هم از جا میکَند. حالا به نزدیکی حرمش رسیده و دیگر نمیتوانستیم قدمی پیش برویم که دور حرم، جمعیت انبوه مردان تجمع کرده و راه بند آمده بود.👥👥👥🗣😵👥👥😵
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍️ نویسنده:خانم #فاطمه_ولی_نژاد
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
✅ @asheghaneruhollah
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دستگیری روح الله زم توسط سربازان #گمنام #امام_زمان_عج_
🔴 جزئيات عمليات ويژه اطلاعات سپاه در دستگيری روحالله زم
#من_یک_سپاهی_ام
🏴 @asheghaneruhollah