امشب بیست و هفتمین شب از چله مون هست😊
احسنت به اونایی که با تموم سختی ها و رنج ها عقب نکشیدن و این واقعیت رو که رنج واسه همه هست رو درک کردن✅
و سختی ها رو به جان میخرن
و روز به روز بهتر میشن👌
و باز احسنت به اونایی که اگرم شکست خوردن کلا عقب نکشیدن و چله رو قهرمانانه ادامه دادن
😊
آخرای چله قراره نسبت به قبل کلا پاک بشیم یا هم حداقل بخشی از اشتباهات قبل رو جبران کرده باشیم
و بعدم وارد ماه عشق
ماه محرم بشیم😍
✅ @asheghaneruhollah
Untitled 8.mp3
11.98M
✅پیشنهاد دانلود
🌺 شادمانه ولادت امام هادی_ع_
💐جشن امام هادی #علی_النقی
عاشق اسمتون خدا #علی_النقی
🎤کربلایی محمد #فصولی
سرود طوفانی فوق العاده زیبا
🌕 برا امام هادی کم نگذاریم
#نشر_دهید
✅ @asheghaneruhollah
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅پیشنهاد دانلود
🌺 شادمانه ولادت امام هادی_ع_
💐نوکر بی تو دل آشوبه
اسم تو چقدر خوبه
مثل جدت حیدر چقدرآقایی😍
علی هستی یعنی توهم مولایی
🎤کربلایی محمد #فصولی
🔷شور
🌕 برا امام هادی کم نگذاریم
#نشر_دهید
✅ @asheghaneruhollah
🌸اعمال روز غدیر / صفحه اول🌸
📣 با مطالعه متن بالا هم خودمان با آداب عید غدیر آشنا شویم و هم با ارسال آن به دیگران در ثواب بزرگداشت آن شریک باشیم.
👈هر نفر حداقل برای یک نفر👉
✅ @asheghaneruhollah
💢غدیرخم و ظهر عاشورا
اگر مردم و خواص در روز غدیر بر عهد خود می ماندند
مسیر تاریخ از #گودال_قتلگاه عبور نمیکرد
#اول_مظلوم_عالم
#امیر_المومنین
#مو_الموحدین
#علی_ع_
✋من غدیری ام 👇
✅ @asheghaneruhollah
‼️‼️‼️
✅پیشنهاد دانلود
تقدیم به همه ی دوستداران ولایت🌹
#کتاب_صوتی
ده شب #مناظره مرحوم سلطان الواعظین شیرازی، با دو نفر از علمای اهل سنت
👈دوستان حجم فایل های صوتی بسیار کمه و واقعا زیبا و دلنشینه
❌حیفه گوش ندهید
#غدیر
#حق_با_علی_است
شیعه باید از امامش دفاع کند
#نشر_دهید
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
‼️‼️‼️ ✅پیشنهاد دانلود تقدیم به همه ی دوستداران ولایت🌹 #کتاب_صوتی ده شب #مناظره مرحوم سلطان الوا
شبهای_پیشاور_شب_اول_و_دوم.mp3
3.25M
#شبهای_پیشاور
#کتاب_صوتی
#مناظره مرحوم سلطان الواعظین شیرازی، با دو نفر از علمای اهل سنت
#شب_اول_و_دوم
✅ گوش بده اگه ضرر کردی هرچی خواستی بگو
#یا_علی
#غدیر
شیعه باید از امامش دفاع کند
#نشر_دهید
✅ @asheghaneruhollah
🔴 مجلس تنها از یک پاسخ روحانی به پنج سوال قانع شد!
🔴 نمایندگان مجلس از چهار پاسخ رییسجمهور درباره #قاچاق، #بیکاری، #رکود و #افزایش_نرخ_ارز قانع نشدند و تنها یک پاسخ رییسجمهور به #تحریم_های_بانکی برای مجلس قانعکننده بود.
🔴بدین ترتیب این سوالات برای بررسی به قوه قضاییه ارسال میشوند.
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا 👈این داستان کاملا واقعی است قسمت 0⃣9⃣ در اتاقم را مح
🌷بسم الله الهادی🌷
🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا
👈این داستان کاملا واقعی است
قسمت 1⃣9⃣
هیچ وقت.. اگر هم می خواستم، خدایِ این آدمها بخیل بود..
حوصله ایی برای پاسخگویی نبود، پس گوشی را قطع کردم.. چندین بار گوشیم زنگ خورد. عثمان بود. جواب ندادم..
ناگهان صدایی عجیب در حیاط پیچید.. صوت داشت.. آهنگ داشت.. چیزی شبیه به کلماتِ سجاده نشینِ مادر.. انگار خدای این مسلمانان سوهان به دست گرفته بود برای شکنجه ام.. درد به معده و سرم هجوم آورد.. حالم خوب نبود و انگار قصد برتر شدن داشت.. کاش گوش هایم نمی شنید.. منبعِ این صداها از کدام طرف بود؟؟
بی حس و حال، جمع شده در معده، رویِیکی از پله ها نشستم. یکی از کارگران که مردی میانسال بود در حالیکه آستینش را بالا میزد به سمت حوض رفت. شیرِ آبِکنارش را باز کرد.. آّب با فشار و رنگی زرد از آن خارج شد.. مرد چه میکرد؟؟ یعنی وضو بود؟؟ اما مادر و یا عثمان که به این شکل انجامش نمی دادند.. روبه رویم ایستاد :
" خانووم نمیدونید قبله کدوم طرفه؟ "
مزحکترین سوال ممکن را پرسید آن هم از من.. مسیرِ خانه یِ خدایش را از من میخواست؟
پسر جوانی که همراهش بود صدایش زد :
" مشتی.. این فارسی بلد نیست.. حالا مجبوری الان نماز بخوونی؟؟ برو خونه بخوون.."
مرد سری تکان داد :
" نمازو باید اول وقت خووند.."
پسر جوان سر از تاسف تکان داد.. یعنی مسلمان نبود؟
دختری جوان از خانه خارج شد :
" مشتی قبله اینوره.. سجاده تو یکی از اتاقا پهن بود.. اون خانوومه هم رفت روش وایستاد واسه نماز.. "
پیرمرد تشکری پر محبت کرد :
" ممنون دخترم.. ببین میتونی یه مهر واسم پیدا کنی... "
دختر ایستاد :
" نه ظاهرا از اهل سنت هستن.. اون خانوومه نه مثه ما وضو گرفت.. نه مثه ما نماز خووند.. مهرم نداشت.."
پیرمرد با چشمانی مهربان به سمت باغچه رفت. چیزی را در آن جستجو کرد. سپس با سنگی کوچک در گوشه ایی از باغ ایستاد. سنگ را روی چمن ها قرار داد و روبه رویش ایستاد.. نماز خواند.. تقریبا شبیه به مادر با اندکی تفاوت.. سجده رفت.. اما به روی سنگ.. خدای این مردمان در این سنگ خلاصه میشد؟؟ چقدر حقیر..
صدای گوشی بلند شد..
اینبار یان بود:
" دختر ایرونی هم انقدر کم حوصله ؟؟ اون دیوونه که گذاشت رفت "
برای کنترل درد معده نفسهایی عمیق کشیدم. صدایش نگران شد :
" سارا حالت خوبه؟ "
نه.. خوب نبود.. سکوت کردم
"سارا.. ما با هم دوستیم.. پس بگو چی شده.. مشکل کجاست.. حال مادر چطوره؟؟ "
چشمم به نماز خواندنِ پیرمردِ کارگر بود
" از اینجا بدم میاد.."
باز هم صدایش نرم شد و حرفهایش پر آرامش
⏪ ادامه دارد...
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست
🌟🌟🌟🌟
منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
#پیشنهاد_میکنم_این_رمان_از_دستش_ندهید