🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_دویست_وسی_وهشتم
عصر جمعه 26 اردیبهشت ماه 🍃سال 93 از راه رسیده و دیگر آماده رفتن از این خانه شده بودیم که به لطف خدا بعد از یک هفته پرسه زدنهای مجید در خیابانهای بندر، توانسته بودیم خانه کوچکی با همین مقدار پول پیش پیدا کنیم.😊🙏 هر چند در همین دو ماه، باز هم هزینه اجاره خانه افزایش یافته و مجبور شده بودیم اندک پس انداز این یکی دو ماه را هم روی پول پیش گذاشته تا مبلغ در خواستی صاحبخانه تأمین شود. حالا همه سرمایه زندگیمان، باقی مانده حقوق ماه گذشته بود و تا چند روز دیگر که حقوق این ماه به حساب مجید ریخته میشد، باید با همین مقدار اندک زندگیمان را سپری میکردیم. 😒با اینهمه خوشحال بودم که هم خانه مناسبی نصیبمان شده بود، هم یک هفته مانده به مراسم، این خانه را تخلیه میکردیم تا حبیبه خانم و دخترش فرصت کافی برای چیدن جهیزیه داشته باشند.
عبدالله وقتی فهمید میخواهیم خانه را تخلیه کنیم، چقدر با من و مجید جر و بحث کرد و چند بار وضعیت خطرناک من و کودکم را به رخم کشید، بلکه منصرفمان کند، 💖ولی ما با خدا معامله کرده بودیم تا گرهای از کار بندهاش باز کنیم💖 و یقین داشتیم به پاداش این خیرخواهی، روزی #سرانگشت_تدبیرخدا گره بزرگتری از کار زندگیمان خواهد گشود.
چیزی به ساعت شش بعدازظهر 🕕نمانده بود که مجید مهیای رفتن به آژانس املاک شد تا به امید خدا، قرارداد اجاره خانه را بنویسد. صاحبخانه جدیدمان پیرزن👵 بد قلقی بود که پول پیش را در هنگام امضای قرارداد طلب کرده🙁 و بایستی مجید تمام مبلغ پول پیش را همین امروز در آژانس املاک تحویلش میداد تا کلید خانه را بدهد.
دیشب حاج صالح پول پیش این خانه را به همراه یک جعبه شیرینی به درِ خانه آورده و چقدر از مجید تشکر کرده بود که بیآنکه جریمهای بگیرد، قرارداد را فسخ کرده و خانه را بیدردسر تخلیه میکند، هرچند مجید هنوز نگران وضعیت من بود و تنها به این شرط به تخلیه خانه رضایت داده بود که دست به چیزی نزنم و من همچنان دلواپس اسباب زندگیام بودم که در این جابجایی صدمهای نخورند. 😅مجید گوشه اتاق روی دو زانو نشسته و دسته تراولها💴 را داخل کیف پولش جا میداد که با دل نگرانی سؤال کردم:
_«میخوای پول رو همینجوری ببری؟ ای کاش میریختی تو حسابت، برای صاحبخونه کارت به کارت میکردی.»😟😕
همانطور که سرش پایین بود، لبخندی زد و پاسخ داد:
_«به خانمه گفتم شماره حساب بده، پول رو بریزم به حسابت، عصبانی شد! گفت من حساب ندارم، اگه خونه رو میخوای پول رو با خودت بیار بنگاه!»😌
از لحن تعریف کردنش خندهام گرفت و به شوخی گفتم:😄
_«خدا به خیر کنه! حتماً از این پیرزن هاس که همش غُر میزنه!»
که به سمتم صورت چرخاند و او هم پاسخم را به شوخی داد:😉😃
_«بیخود کرده کسی سرِ زن من غُر بزنه! خیلی هم دلش بخواد زن من داره میره مستأجر خونهاش بشه!»
از پشتیبانی مردانهاش با صدای بلند خندیدم 😁😇و دلم به همین شیطنت شیرینش شاد شد. زیپ کیفش 💼را بست و از جا بلند شد که پرسیدم:
_«مجید! کِی بر میگردی؟»
نگاهی به ساعت مچیاش کرد و با گفتن _«ان شاءالله تا یکی دو ساعت دیگه خونهام.» کیف پول باریکش را زیر پیراهنش جاسازی کرد که باز پرسیدم:
_«شام چی دوست داری درست کنم؟»😋
دستی به موهایش کشید تا همچون همیشه بدون نگاه کردن به آیینه، موهایش را مرتب کند و با لبخندی لبریز محبت جواب داد:
_«همه غذاهای تو خوشمزه اس الهه جان! هر چی درست کنی من دوست
دارم!»😍😋
و از نگاه منتظرم فهمید تا جواب دقیقی نگیرم دست بردار نیستم که با خندهای که صورتش را پُر کرده بود، پیشنهاد داد:
_«خُب اگه لوبیا پلو درست کنی، بهتره!»
دست روی چشمم گذاشتم☺️🙈 و با شیرین زبانی زنانهام درخواستش را اجابت کردم:
_«به روی چشم! تا برگردی یه لوبیا پلوی خوشمزه درست میکنم!»😍🙈
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍️ نویسنده:خانم #فاطمه_ولی_نژاد
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
✅ @asheghaneruhollah
هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
سرودامامهادی_تا_هستم_من_اسیر_تو.mp3
14.8M
🌺 شادمانه ولادت امام هادی_ع_
💐تا هستم من اسیر تو
ندارم میل آزادی
نوشته روی قلب من
مدد #یا_حضرت_هادی ❤️
🎤کربلایی #امیر_برومند
🔷شور
🌕 برا امام هادی کم نگذاریم
#نشر_دهید
✅ @asheghaneruhollah
هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
Untitled 8.mp3
11.98M
✅پیشنهاد دانلود
🌺 شادمانه ولادت امام هادی_ع_
💐جشن امام هادی #علی_النقی
عاشق اسمتون خدا #علی_النقی
🎤کربلایی محمد #فصولی
سرود طوفانی فوق العاده زیبا
🌕 برا امام هادی کم نگذاریم
#نشر_دهید
✅ @asheghaneruhollah
هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅پیشنهاد دانلود
🌺 شادمانه ولادت امام هادی_ع_
💐نوکر بی تو دل آشوبه
اسم تو چقدر خوبه
مثل جدت حیدر چقدرآقایی😍
علی هستی یعنی توهم مولایی
🎤کربلایی محمد #فصولی
🔷شور
🌕 برا امام هادی کم نگذاریم
#نشر_دهید
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید 🔸شهید شب بیست و چهارم : #شهید_حسن_تهرانی_مقدم 👊 این
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید
🔸شهید شب بیست و پنجم : #شهید_جاوید_الاثر_احمد_متوسلیان
👊 هرشهری که توسط اسرائیلی ها محاصره شده آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط می کشیم 👊😡
#نحن_ابناء_الخمینی
🌸گناه نڪنید ...
🌸اگر گناه ڪردید سریع توبه کنید.
#چله_ترک_گناه
#نماز_اول_وقت
#ترک_یک_رذیله_اخلاقی
#چهل_شب_زیارت_عاشورا
#چهل_صبح_دعای_عهد
🔻14 روز مانده به #محرم
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید 🔸شهید شب بیست و پنجم : #شهید_جاوید_الاثر_احمد_متوسلی
ماجرای ربوده شدن حاج احمد متوسلیان چیست؟
14 خرداد 1361 خودرو سیاسی سفارت جمهوری اسلامی ایران که در حمایت پلیس دیپلماتیک لبنان از شهر بندری طرابلس به بیروت باز میگشت، برخلاف قوانین بینالمللی و مصونیت دیپلماتها در منطقه "برباره" توسط نیروهای رژیم صهیونیستی موسوم به "نیروهای لبنانی" متوقف شد و سه دیپلمات ایرانی و خبرنگار همراه آنها ربوده شدند.
از آن زمان تاکنون از سرنوشت سیدمحسن موسوی (کاردار سفارت ایران)، حاج احمد متوسلیان (وابسته نظامی سفارت ایران در بیروت)، تقی رستگارمقدم (کارمند سفارت) و کاظم اخوان (خبرنگار و عکاس ایرنا) خبری در دست نیست.
دقایقی بعد از ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهانش، رادیو اسرائیل اعلام میکند: ژنرال احمد متوسلیان، طراح عملیات فتح المبین و بیت المقدس، در پست بازرسی «برباره» بهاسارت گرفته شد.
این اتفاق در حالی رخ داد که این چهار نفر از مصونیت دیپلماتیک برخوردار بودند. در آن زمان، پیرو جنگهای داخلی در لبنان، اسرائیل به این کشور حمله کرده بود و حزب فالانژ، همکاری نزدیکی با این رژیم داشت. هرچند ابتدا گفته میشد که سیدمحسن موسوی، کاردار جمهوری اسلامی ایران در بیروت و همراهانش کشته شدهاند، اما شواهد و مدارک موجود، حاکی از آن است که آنها در اسارت نیروهای اسرائیلی هستند.
پاسخ رژیم صهیونیستی به سازمان ملل و حزبالله چه بود؟
سال 2008 رژیم صهیونیستی گزارش مفصلی را از طریق سازمان ملل در این زمینه ارائه داد. فرض بر این بوده که تجمیع اطلاعاتی که در این خصوص دست اسرائیل بوده، در قالب آن گزارش آمده بود. در این گزارش خطهای خبری زیادی آمده که پر از اسم و آدرس است اما ماحصل داستانش همان است که میگوید این دیپلماتها همان روز اول که ربوده شدهاند، شهید شدهاند و ماجرای شهادتشان هم ربطی به اسرائیل نداشته است، در واقع رژیم صهیونیستی سعی کرده در این گزارش خود را تبرئه کند.
همان سال آخرین تبادل بین حزبالله و رژیم صهیونیستی انجام شد و سمیر قنطار هم در همین تبادل آزاد شد، حزبالله خیلی پافشاری کرد که در این تبادل آن 4 دیپلمات ایرانی هم گنجانده شوند. حزبالله پافشاری و پیگیری کرد. سید حسن نصرالله در سخنرانی بعد از این تبادل نیز این موضوع را مطرح کرد. اما اسرائیل پرونده آراد را مطرح کرد.
رون آراد کمکخلبان مفقودشده نیروی هوایی ارتش اسرائیل است که در سال 1986 در لبنان سقوط کرد. این خلبان زنده به دست مصطفی دیرانی میافتد و 6 ماه در زندان بوده بعد از 6 ماه در لبنان ناپدید میشود. اسرائیلیها بهدروغ اعلام میکنند که او دست ایران است. شهریور سال 1375 رادیو رژیم صهیونیستی بهنقل از روزنامه اسرائیلی "یدیعوت آحارونوت" اعلام کرد: "هرگونه اطلاعات در مورد دیپلماتهای ایرانی ربودهشده در لبنان، میتواند اطلاعات متقابلی در مورد رون آراد بههمراه داشته باشد".
در جریان این اختلافات در مورد پرونده آراد و چهار دیپلمات ربودهشده قرار میشود حزبالله و رژیم صهیونیستی گزارش اطلاعاتی خود را در مورد این پروندهها اعلام کنند. گزارشی که حزبالله درباره آراد داد، یک هفته زودتر از گزارشی بود که اسرائیل در مورد 4 دیپلمات داده است. در آن زمان روزنامه الشرق الاوسط مقالهای زد که این گزارشی که حزبالله راجع به آراد داده است، در هیئت دولت اسرائیل بررسی شده و به این نتیجه رسیدند که نکته جدیدی در این گزارش نیست و چون این گزارش چیز جدیدی ندارد، اینها هم تصویب کردند در گزارششان نکته جدیدی ارائه ندهند.
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید 🔸شهید شب بیست و پنجم : #شهید_جاوید_الاثر_احمد_متوسلی
بعد از یک هفته ماندن در زندان که مملو از خاطرات و گرمای خاصی بود، زندانبان آمد و گفت که ما را از زندان میبرند و باید خودمان را آماده کنیم. 5 نگهبان به ما نزدیک شدند. 3 نفر از آنها کیسههایی را روی سر ما کشیدند. این رویه معمول آنجا بود. آنها دست ما را بستند. ما را یک به یک سوار جیپ کردند. از لابهلای پارچههایی که روی سرمان کشیده بودند میتوانستیم کمی نور را احساس کنیم. آنها ما را در جایی نزدیک به "کارنتینا" بردند که در مجاورت زندانمان قرار داشت. آنها مجبورمان کردند صف بکشیم و کنار صخرههای نزدیک دریا بایستیم.
ناگهان صدای تیر گلولههایی را شنیدیم که شلیک شد. حس کردم جنازه افرادی کنارم روی زمین افتاد اما گلولهای به من نخورده بود. شنیدیم که در اطرافم عدهای فریاد و ناله میکردند. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه شنیدم یکی از تیراندازها به من گفت "این را بهعهده من بگذار". لحظهای فکر کردم آن خودش میخواهد مرا اعدام کند. اما شانههای من را گرفت و من را بهسمت جیپ برد، این در حالی بود که تیراندازی همچنان ادامه داشت. بعد از چند دقیقه موتور جیپها روشن شد و من را به زندان زیرزمینی برگرداندند. آن موقع اواخر ژانویه 1983 بود».
روایت عیسی ایوبی احتمالات شهادت این دیپلماتها را بار دیگر در رسانهها مطرح ساخت و افراد مختلف در اظهارنظرهای متفاوت تلاش کردند بهخاطر بیاورند که احتمال شهادت این دیپلماتها نیز جزو احتمالات قوی سرنوشت این پرونده است.
البته سید رائد موسوی فرزند جاویدالاثر سید محسن موسوی در مورد اظهارات ایوبی نیز گفته بود: «من با عیسی ایوبی که مطالبی در رابطه با همسلول بودن با چهار دیپلمات ربودهشده ایرانی عنوان کرده است، یکی دو سال پیش ملاقات کردهام و با هم مفصل صحبت کردیم. متأسفانه صحبتهای ایشان با هیچ کدام از اسناد و مدارک و روایات دیگر تطابق ندارد».
** باید احتمال زندهبودن دیپلماتها را را بالا بدانیم
سید رائد موسوی فرزند جاویدالاثر سید محسن موسوی که بهعنوان دبیرکل انجمن حمایت از دیپلماتهای ربودهشده ایرانی در جریان جزئیات پرونده حقوقی و پیگیریهای سیاسی و بینالمللی این چهار دیپلمات بوده است، در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم میگوید:
«تا وقتی سندی مبنی بر شهادت این عزیزان بهدست نیاوردهایم باید احتمال زنده بودن آنان را بالا بدانیم". او میگوید: در هر دادگاه دنیا بروید با این شرایط قاضی هیچ وقت حکم شهادت نمیدهد. اجازه نمیدهد ارث و میراثی تقسیم شود. اگر همسری داشته باشد اجازه نمیدهد ازدواج کند، چون شرعاً، عرفاً و قانوناً اینها حکم زنده را دارند.
سند برای زنده بودن به این معنا که فیلم و عکس از زندان اینها داشته باشیم، نداریم ولی از دو حالت خارج نیست:
1 ــ همان روز اول بهشهادت رسیدند: در این زمینه سناریویی نقل میشود که میخواستند بعد از اسارت آنها را منتقل کنند، یکی از اینها میگوید که حاج احمد میخواسته یکی از نگهبانها را خلع سلاح کند و ایشان را شهید میکنند و درگیری میشود و همه زخمی میشوند؛ این حادثه با سه چهار روایت مختلف مطرح میشود.
2 ــ همچنان در اسارت هستند: سید رائد موسوی میگوید: «حداقل سه مورد داریم زندانیانی که از فلسطین اشغالی آزاد شدند بهطرق مختلف نقل کردند که "ما در نقل و انتقال افرادی را دیدیم و آنها یکجوری به ما منتقل کردند که «ما ایرانی هستیم و شما بروید به سفارت ایران بگویید که ما را اینجا دیدهاید". مورد آخر هم همین زندانی یونانی بود که منبع نقلکننده آن هم نشریه خارجی رأی الیوم بوده است».
به هر صورت، آخرین اخبار و گزارشهای رسمی در ایران حکایت از آن دارد که دیپلماتهای ایرانی زنده هستند و در زندانهای رژیم صهیونیستی به سر میبرند.
✅ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🔵 #چله_نوکری | تا مُحرم هر شَب مهمانِ یک #شهید 🔸شهید شب بیست و پنجم : #شهید_جاوید_الاثر_احمد_متوسلی
شواهد زنده بودن و اسارت در اسرائیل
با وجود اقدامات متعدد جمهوری اسلامی برای آزادسازی دیپلماتها طی سه دهه اخیر، هنوز اطلاع دقیقی از سرنوشت این افراد وجود ندارد. در این سالها خانوادههای دیپلماتهای ربودهشده انجمنی را تأسیس کردند بهنام انجمن حمایت از دیپلماتهای ربودهشده ایرانی تا بتوانند پرونده پیگیری سرنوشت آنها را از طریق پیگیری حقوقی ادامه دهند. دبیرکل این انجمن سید رائد موسوی تنها فرزند جاویدالاثر سید محسن موسوی بود.
دولت لبنان سالهاست که یک کمیته حقیقتیاب برای بررسی این موضوع و رسیدن به اطلاعات، تشکیل داده که تاکنون هیچ نتیجه روشنی از بررسیهای این کمیته منتشر نشده است.
البته سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان و بسیاری از شخصیتهای لبنانی، سمیر جعجع و فالانژها را مسئول ربایش دیپلماتهای ایرانی دانسته و خواستار روشنشدن این موضوع شدهاند.
سید حسن نصرالله درباره 4 دیپلمات ایرانی گفته است: نشانه هایی وجود دارد که دیپلمات های ایرانی در زندان های رژیم صهیونیستی بسر میبرند. اسرائیل در گزارش خود ادعا میکند که چهار دیپلمات ایرانی توسط فالانژها ربوده شده و به دست این نیروها کشته شدند و اجساد آنان دفن شده است. اسرائیل دشمن ما است و ما نمی توانیم به گزارش های آن اعتماد کنیم. همانطور که اسرائیلیها در گذشته هم حضور بعضی اسیران در زندان های خود را تکذیب میکردند، اما مشخص شد که این اسیران در زندان های این رژیم بوده اند.
سردار حسین دهقان وزیر سابق دفاع نیز سال 1395 به خبرگزاری دفاع مقدس گفته بود: "ادعای ما این است که این ها زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند و مدارکی دال بر این موضوع وجود دارد. آنها مسئولیت سلامت و امنیت چهار دیپلمات را باید بر عهده بگیرند و هم از لحاظ حقوقی و هم از لحاظ سیاسی دنبال میکنیم تا بتوانیم اینان را آزاد کنیم. دولت این مسئله را پیگیری خواهد کرد."
پیش از این نیز مقامات متعددی از ایران از جمله شهید غضنفر رکن آبادی سفیر پیشین ایران در بیروت در مراسم سی و یکمین سالگرد ربایش این چهار دیپلمات که 13 تیرماه 1392 در محل سندیکای روزنامه نگاران لبنان برگزار شده بود نیز اعلام کرده بود که، "چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی زنده و در زندان های رژیم صهیونیستی هستند".
مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز گفته بود: «اگرچه ابتدا گفته میشد که سید محسن موسوی کاردار جمهوری اسلامی ایران در بیروت و همراهانش کشته شدهاند؛ اما شواهد و مدارک موجود، حاکی از آن است که آنها در اسارت اسرائیل است.»
همچنین یک زندانی یونانی آزاد شده از زندانهای اسرائیل نیز با مراجعه به سفارت ایران در یونان ادعا کرده که هر چهار ایرانی را در زندانهای اسرائیل دیده است.
البته در مقابل برخی افراد نیز بر شهید شدن این 4 دیپلمات ایرانی تاکید دارند.
رونن برگمن در کتاب «برخیز و بیدرنگ او را بکش» (بهمن 1396) به نقل از رابرت حاتم (مسئول کشتار فالانژیستها) میگوید: فالانژها با اجازه اسرائیلیها چهار دیپلمات ایرانی را به قتل رساندند.
سمیر جعجع در بهمن ماه سال 87 برای اولین بار گفته بود که دیپلماتهای ایرانی در "ایست البرباره" ربوده شدند ولی این افراد بعدا در مکانی که وی مدعی شده از آن اطلاعی ندارد، کشته شدهاند.
وی که فرماندهی نیروهای فالانژ را به هنگام ربودن چهار دیپلمات ایرانی در بیست و شش سال پیش برعهده داشت، هم اکنون در قالب حزب «نیروهای لبنانی» رهبری این افراد را به عهده دارد.
ادعای عیسی ایوبی در مورد شهادت دیپلماتها
تیرماه سال 96 عیسی ایوبی یکی از روزنامهنگاران روزنامه الدیار از حزب سوری ــ قومی لبنانی و معاون شبکه جهانی وولتر ادعا کرد که با دیپلماتهای ایرانی در زندان بوده است.
او با طرح جزئیاتی از روزهای بازداشتش در زندانهای رژیم صهیونیستی از سردار احمد متوسلیان و همراهانش گفته بود: «از اولین باری که وارد سلول شدم قادر به حرف زدن و یا حرکت نبودم. همه آنها یا اکثر آنها از این تعجب کرده بودند که فرد دیگری را کنار آنها قرار بدهند. آنها شروع به حرف زدن با هم کردند. من نمیتوانستم بفهمم که آنها به هم چهچیزی میگویند. بعد حاج احمد را شناختم که از من درباره خودم و هویتم پرسید و اینکه چرا از آنجا سر درآوردم. من آن موقع نمیدانستم آنها چهکسی هستند و ملّیت آنها چیست. آنها گفتند که "ما دیپلماتهای ایرانی هستیم و فالانژها ما را در ایست و بازرسی ربودند".