688100675.mp3
1.68M
#جامانده_ام 😭
رفقام رفتن من جاموندم😢
همه راهین تنها موندم😞
کرب و بلا فقط همینه خواهشم🙏
کرب وبلا دوباره زائرت بشم❤️
رومو نزن تو زمین ارباب...
موسیقی💚
🔈خواننده: محمد نو بهاری
آقا لیاقت نداشتم😔
🏴 @asheghaneruhollah
JaMandeganArbaein.mp3
23.96M
این غم کم نیست
لیاقتشو ندارم آقا بیام حرمت...😔
من جا موندم شبیه کسی که هر چی دووید ولی نرسید...
من #جاموندم ولی نه مث #سه_ساله ای که غمت رو خرید😭
🎤حاج #میثم_مطیعی
#پیشنهاد_دانلود
آقا لیاقت نداشتم😔
🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
این غم کم نیست لیاقتشو ندارم آقا بیام حرمت...😔 من جا موندم شبیه کسی که هر چی دووید ولی نرسید... من
#الهی_هیشکی_از_رفیقاش_جانمونه
🕊خوشابہ حال کسانےڪہ ڪربلا رفتند...
❣️نہ مثل من...ڪہ دراین شهر زندانم
🕊منم بہ یاد رقیه...،اربعین،امسال
❣️بہ جاےکربلا در«خرابہ»مےمانم😭
🖤 #یارقیه
🖤 #زهرای_سه_ساله
🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت 🌴 #قسمت_سیصد_وسی_ام ساعتی میشد که همین چند قدم را با بیقراری بالا و پایین
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_سیصد_وسی_ویکم
زیر سقف یکی از کفشداریهای زنانه حرم حضرت عباس (علیهالسلام) پناه گرفته بودم تا کمتر خیس شوم، ولی آنجا هم جای نشستن نبود که دو ردیف پله و راهروی کفشداری هم مملو از زنان و کودکانی بود که شب را همینجا سحر کرده و حالا از خستگی به خوابی سبک فرو رفته بودند. به چهرههای پاک و معصومشان نگاه میکردم و دیگر میفهمیدم چرا اینهمه به خودشان زحمت میدهند تا برای امام حسین (علیهالسلام) عزاداری کنند که پسر فاطمه (علیهماالسلام) عزیزتر از این حرفهاست! 😒حالا من هم هوای پیراهن سیاه و رخت عزایش را کرده و دلم میخواست نه فقط در و دیوار خانهام که همه حریم دلم را به مصیبت شهادت سید الشهدا (علیهالسلام) پرچم عزا زده و تا نفس دارم به عشقش عزاداری کنم!😭
💖حالا ایمان آورده بودم👉 که این شب رؤیایی در این سرزمین بهشتی،👉 اجر کریمانهای بود که پروردگارم در عوض شفای مادرم، به پاس گریههای شب قدر امامزاده به من عنایت کرده و امام زمان (علیهالسلام) به دستان مبارکش امضاء نموده بود تا در چنین شبی بر پسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) وارد شده و میهمان کربلایش باشم💖
و حالا چه خستگی شیرینی بر تنم مانده بود که سرم را به دیوار حرم حضرت اباالفضل (علیهالسلام) نهادم و همچون کودکی که در دامان مادرش به آرامشی عمیق رسیده باشد، چشم در چشم گنبد حرم امام حسین (علیهالسلام) به خوابی خوش فرو رفتم.😴
از لحن لرزانی که اسمم را آهسته تکرار میکرد، چشمانم را گشودم و هنوز رو به حرم امام حسین (علیهالسلام) بودم که از میان مژگان نیمه بازم، خورشید عشقش درخشید و دلم را غرق محبتش کرد که باز کسی صدایم زد:
_«الهه...»
همانطور که سرم به دیوار حرم بود، صورتم را چرخاندم و مجیدم را دیدم که پایین پلههای کفشداری با پای برهنه، روی زمین خیس ایستاده و چشمان آشفته و بیقرارش به انتظار پاسخی از من، پلکی هم نمیزد.😧 همچنان باران میبارید🌧⛈ که صورت و لباسش غرق آب و گِل شده بود، موهای خیسش به سرش چسبیده و هنوز باقی مانده اثر گِل عزای امام حسین (علیهالسلام) روی فرق سرش خودنمایی میکرد. در تاریکی دیشب او را گم کرده و حالا در روشنی طلوع خورشید، برابرم ایستاده و میدیدم با اینکه الههاش را پیدا کرده، هنوز همه تن و بدنش میلرزد و نمیدانم چقدر نگاهش به دنبالم پَر پَر زده بود که چشمانش گود افتاده و بر اثر گریه و بیخوابی به خون نشسته بود. کمی خودم را جابجا کردم و نمیخواستم بانوانی که کنارم به خواب رفته بودند، بیدار شوند که زیر لب زمزمه کردم:
_«جانم...»😍
و مجید هم به خاطر حضور زنان و کودکانی که روی پلهها خوابیده بودند، نمیتوانست بالا بیاید که از همانجا سر به شکایتی عاشقانه نهاد:
_«تو کجا رفتی الهه؟ به خدا هزار بار مُردم و زنده شدم! به خدا تا صبح کل کربلا رو دنبالت گشتم! هزار بار این حرمها رو دور زدم و پیدات نکردم...»😥😢
و حالا از شوق دیدار دوبارهام، چشمان کشیدهاش در اشک دست و پا میزد که با نگاهش به سمت حرم امام حسین (علیهالسلام) پَر کشید تا آتش مانده بر جانش را با جانانش در میان بگذارد و من با نگاهم به خاک قدمهایش افتادم و جگرم آتش گرفت که با این پای برهنه تا صبح در خیابانها میدویده و حالا میدیدم انگشتان پای او هم مجروح شده که با لحنی معصومانه پاسخ دادم:
_«من همون ورودی شهر شماها رو گم کردم! خیلی دنبالتون گشتم، ولی پیداتون نکردم. تا اینجا هم با جمعیت اومدم...»😊
و دلم میخواست با محرم اسرار دلم بگویم دیشب بین من و معشوقم چه گذشته😇 که چشمانم از عشقش درخشید و با لحنی لبریز از لذت حضور سید الشهداء (علیهالسلام) مژده دادم:
_«مجید! دیشب خیلی با امام حسین (علیهالسلام) حرف زدم، تو همیشه میگفتی باهاش دردِ دل میکنی، ولی من باور نمیکردم... ولی دیشب باهاش کلی دردِ دل کردم...»☺️😢
و مجید مثل اینکه تلخی و پریشانی این شب سخت و طولانیِ دوری از من را به حلاوت حضور امام حسین (علیهالسلام) بخشیده باشد، صورتش به خندهای شیرین گشوده شد☺️😍 و دستش را از همان پایین پلهها به سمتم دراز کرد تا یاریام کند از جا بلند شوم. انگشتانش از بارش باران خیس بود و شاید هنوز از ترس از دست دادنم، میلرزید که به قدرت مردانهاش بلند شدم و شنیدم تا میخواست مرا بلند کند، زیر لب زمزمه میکرد: «یا علی!» که من هم زبان به 💖ذکر «یا علی!»💖 گشودم و عاشقانه قد کشیدم.
با احتیاط از میان ردیف زنان و کودکانی که روی پلهها استراحت میکردند، عبور کردم و همچنانکه دستم میان دست مجید بود، قدم به زمین خیس کربلا نهادم و دیگر نگران گذشتن از میان خیل نامحرمان نبودم که 🌸شوهر شیعهام🌸 برایم راه باز میکرد تا 🌺همسر اهل سنتش🌺 را به زیارت حرم امام حسین (علیهالسلام) ببرد.🚶♂️✨🚶♂️
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت
🌴 #قسمت_سیصد_وسی_ودوم
#قسمت_آخر
از ترنم ترانهای لطیف چشمانم را میگشایم و دختر نازنیم👶 را میبینم که کنارم روی تخت به ناز خوابیده😴 و به نرمی دست و پا میزند و لابد هوای آغوش مادرش را کرده که با صدای زیبایش، زمزمه میکند تا بیدار شوم.
💖با ذکر «یا علی!»💖 نیم خیز شده و همانجا روی تخت مینشینم، هر دو دستم را به سمتش گشوده و بدن سبک و کوچکش را در آغوش میکشم.
حالا یک ماهی میشود که خدا #به_برکت_زیارت_اربعین #سال_گذشته، به من و مجید حوریهای😍 دیگر عطا کرده
و ما نام این فرشته بهشتی را به حرمت حوریه خیمه گاه حسین (علیهالسلام)، #رقیه نهاده و وجودش را #نذر نازدانه سید الشهدا (علیهالسلام) کردهایم. ☺️😍رقیه را همچنان در آغوشم نوازش میکنم و روی ماهش را میبوسم و میبویم که مجید وارد اتاق میشود و با صورتی که همچون گل به رویم میخندد، سلام میکند.
💚باز ایام اربعینی دیگر💚 از راه رسیده که شوهر شیعهام لباس سیاه به تن کرده و امسال ❤️نه تنها مجید که ❤️منِ اهل سنت هم از شب اول محرم به عشق امام حسین (علیهالسلام) لباس عزا پوشیده و پا به پای آسید احمد و مامان خدیجه، خانهام را پرچم عزا زدهام که حالا پس از هزاران سال و از پسِ صدها کیلومتر فاصله، او را ندیده و عاشقش شدهام! 😍که حالا میدانم عشق حسین (علیهالسلام) و عطش عاشورا با قلب سُنی همان میکند که با جان شیعه کرده و ایمان دارم این شور به پا خاسته در جان عشاق، جز به شعار عاشقی عیان نشده و ارمغانی جز تقرب به خدا و تبعیت از دین خدا ندارد!
هر چند به هوای رقیه نمیتوانیم در مراسم اربعینِ امسال، رهسپار کربلا شویم و از قافله عشاق جا ماندهایم، 😢اما قرار است امروز به بهانه بدرقه آسید احمد و خانوادهاش تا خروجی بندر برویم و رایحه حرم امام حسین (علیهالسلام) را از همین مسیری که به کربلا میرود، استشمام کنیم.😇😇 مجید رقیه 👶را از آغوشم میگیرد تا آماده بدرقه عشاق اربعین شوم و با چه شیرین زبانی پدرانهای با دخترش بازی میکند و چه عاشقانه به فدایش میرود که رقیه هم برکت کربلاست...😍💞
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
❌پایان❌
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت 🌴 #قسمت_سیصد_وسی_ودوم #قسمت_آخر از ترنم ترانهای لطیف چشمانم را میگشایم و
این هم از قسمت پایانی رمان #جان_شیعه_اهل_سنت
اان شاء الله فرداشب مصاحبه با نویسنده کتاب خانم #فاطمه_ولی_نژاد در کانال قرار داده میشه.....
منتظر نظراتتون و انتقاداتتون در مورد رمان و شخصیت های آن هستیم...
ان شاء الله بزودی رمان جدیدمون رو میگذاریم.اگر کسی از دوستان هم پیشنهادی درمورد رمان جدید حتما بهمون بگین😊🌹
#یاعلی
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
این هم از قسمت پایانی رمان #جان_شیعه_اهل_سنت اان شاء الله فرداشب مصاحبه با نویسنده کتاب خانم #فاطمه
#ارسالی_اعضا عزیز🌹
سلام عرض ادب
میخواستم تشکر کنم بابت رمان زیبای جان شیعه اهل سنت واقعا زیبا بود اجرتون با آقا امام حسین(علیه السلام)
خادم #حسینیه_مجازی_عاشقان_روح_الله نوشت: سلام ممنون بابت دلگرمیتون.
#جان_شیعه_اهل_سنت
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
این هم از قسمت پایانی رمان #جان_شیعه_اهل_سنت اان شاء الله فرداشب مصاحبه با نویسنده کتاب خانم #فاطمه
#ارسالی_اعضا عزیز🌹
سلام ...قسمت های آخر مرا به یاد پیاده روی های سال های گذشته ام انداخت😭😭اما امسال آقا نطلبید.خیلی گریه کردم.خیلی زیبا بود.خداخیرتون بدهد.بی صبرانه منتظر رمان بعدی شما هستم
خادم #حسینیه_مجازی_عاشقان_روح_الله نوشت: سلام خیلی ممنون از نظر شما ان شاء الله قسمت بشه همه اونهایی که تاحالا پیاده روی اربعین نرفته اند بتوانند بروند.رمان جدیدمون بعد از ماه صفر شروع می شود.
#جان_شیعه_اهل_سنت
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
این هم از قسمت پایانی رمان #جان_شیعه_اهل_سنت اان شاء الله فرداشب مصاحبه با نویسنده کتاب خانم #فاطمه
#ارسالی_اعضا عزیز🌹
سلام خسته نباشی تشکر از رمان بسیار زیباتون اما من منتظر بودم تا الهه شیعه بشه پایان داستان ضد حال خوردم....
خادم #حسینیه_مجازی_عاشقان_روح_الله نوشت: سلام ممنون از همراهی شما و نظر زیباتون....ان شاء الله فرداشب مصاحبه شون ک بگذارم جواب سوالتون رو از زبان نویسنده خواهید گرفت...
#جان_شیعه_اهل_سنت
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
این هم از قسمت پایانی رمان #جان_شیعه_اهل_سنت اان شاء الله فرداشب مصاحبه با نویسنده کتاب خانم #فاطمه
#ارسالی_اعضا عزیز🌹
سلام خیلی قشنگ بود این رمان فقط اینکه چرا آخرش الهه شیعه نشد با این همه عشق به امام حسین😢😢؟؟
خادم #حسینیه_مجازی_عاشقان_روح_الله نوشت: سلام نظر لطف شماست....ان شاء الله فرداشب مصاحبه شون ک بگذارم جواب سوالتون رو از زبان نویسنده خواهید گرفت...
#جان_شیعه_اهل_سنت
به نظر شما واقعا چرااااا الهه با این همه محبت به اهل بیت شیعه نشد»؟؟؟؟؟🤔🤔🤔🤔
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌴 #جـــان_شیعه_اهل_سنت 🌴 #قسمت_سیصد_وسی_ودوم #قسمت_آخر از ترنم ترانهای لطیف چشمانم را میگشایم و
#ارسالی_اعضا عزیز🌹
سلام
چقد این رمان جزییات رو میگه همین باعث میشه خیلی خیلی خسته کننده و اعصاب خورد کن باشه.
خادم #حسینیه_مجازی_عاشقان_روح_الله نوشت: سلام بله طولانی بودن زیادی رمان هم باعث خستگی هستش...ممنون از انتقاد زیبا و به جای شما🌹
#جان_شیعه_اهل_سنت
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
به نظر شما واقعا چرااااا الهه با این همه محبت به اهل بیت شیعه نشد»؟؟؟؟؟🤔🤔🤔🤔
#ارسالی_اعضا عزیز🌹
من هیچ دلیلی نمیبینم چون همه جوره فراهم شده بود که شیعه بشه این همه لطف که مجید بهش داشت این همه مهربونی سید احمد و خدیجه خانم باید شیعه میشد به نظر من تعصب یا غرور داشته
#جان_شیعه_اهل_سنت
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
به نظر شما واقعا چرااااا الهه با این همه محبت به اهل بیت شیعه نشد»؟؟؟؟؟🤔🤔🤔🤔
#ارسالی_اعضا عزیز🌹
سلام
درباره رمان جان شیعه اهل سنت،بعضی از دوستان گفتند چرا الهه شیعه نشد.اگه خودمون رو جای دوستان اهل سنت بزاریم و آخر داستان الهه شیعه بشه،آخرش قشنگ نمیشه.بنظر من الان آخرش هم از نظر شیعه و هم سنی قشنگه.ممنون بخاطر رمان خوبتون
#جان_شیعه_اهل_سنت
#ارسالی_اعضا عزیز🌹
عـــــ شقے ـــــــا؛
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است.. دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است...
حس غریبی به کانالتون دارم ممنونم از رمانهاتون خیلی زیاد ممنونم.
#جان_شیعه_اهل_سنت
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
این هم از قسمت پایانی رمان #جان_شیعه_اهل_سنت اان شاء الله فرداشب مصاحبه با نویسنده کتاب خانم #فاطمه
#ارسالی_اعضا عزیز🌹
ڌݪــــــــݓــݧــگ حرمـ ؛
رمان جان شیعه اهل سنت رو تازه خوندم خیلی جالب بود برام هیچوقت فکر نمیکردم ما بتونیم با اهل سنت کنار بیایم😅 حالا بیشتر درک میکنم☺️🙈
#جان_شیعه_اهل_سنت
💙شرحی از رمان پنجم😍✌️💚
💠منتشر شده توسط؛
انتشارات بسیج دانشگاه امام صادق علیه السلام
💠شرح کتاب:
رمان عاشقانه «جان شیعه، اهل سنت» به نیت ✳️وحدت شیعه و سنی
✳️ و به عزم مبارزه با تفکر تکفیر
✳️ و البته مطابق با حوادث روز خاورمیانه نوشته شده
از ویژگی های این رمان:
🔺داستان زیبای کتاب
🔻شخصیت پردازی بدون جانبداری
🔺اهداف ارزشمند
🔻مقدمه ای متفاوت..
💝که از زبان دختری اهل سنت و از پای نخل ها و ساحل بندرعباس حکایت می شود؛
الهه که با ورود جوانی شیعه به زندگی اش، طعم تازه ای از عشق و عقیده را می چشد
💝و در کشاکش پاک ترین لحظات عاشقانه و ناب ترین دقایق عارفانه،
به تبلور باور تازه ای می رسد ...
با ما همـــراه باشیـــــن 😊👇
#جان_شیعه_اهل_سنت
🏴 @asheghaneruhollah
🌤بسم رب المهدی🌤
#مصاحبه با #نویسنده ی رمان (کتاب )
👈جان شیعه واهل سنت
➰➰➰➰➰➰➰➰
سلام علیکم😊✋
✅اولا تبریک میگم بهتون بابت چاپ شدن رمانتون بعنوان #کتاب ان شاءالله همیشه بدرخشید.
لطفا خودتونو معرفی بفرمایید؟!
🌹فاطمه ولی نژاد. متولد فروردین 68. تهران
✅انگیزتون از انتخاب این اسم چی بوده؟!
🌹اسم رمان برگرفته از 👈سخن آیت الله سیستانی است که فرمودن اهل سنت جان شیعیان هستن.👉 بنا بر این فرموده و به خاطر اینکه شخصیت سنی معشوقه شخصیت شیعه هست اسم داستان به این صورت انتخاب شد
✅انگیزتون از نوشتن این رمان چی بود؟
🌹ایده اولیه تاکید بر موضوع
👈وحدت شیعه و سنی و
👈مبارزه با وهابیت بود که در بستر زمانی فعلی و در قالب یک داستان عاشقانه روایت شد تا هم جذابیت لازم رو برای مخاطب داشته باشه و هم به روز و موثر باشه
✅با وجود نفوذ عشق به امام حسین علیه السلام چرا الهه شیعه نشد؟
🌹الهه با 👈حفظ مذهب اهل سنت دلداده اهل بیت علیهم السلام شد تا راهگشایی باشه برای برادران اهل سنت که ضمن حفظ حرمت عقایدشون، بیش از پیش عاشق اهل بیت علیهم السلام بشن....
این رمان با 👈محوریت وحدت👉 نوشته شده و قصد اثبات حقانیت تشیع و شیعه کردن اهل سنت رو نداره.... این کتاب برای👈 مخاطبین سنی هم نوشته شده
👈و یکی از اهداف اون ایجاد عشق اهل بیت علیهم السلام در دل اهل سنت
👈 و متمایل کردن نامحسوس این عزیزان به مکتب اهل بیت هست
در صورت شیعه شدن الهه، مخاطب سنی به شدت دچار تعصب و جبهه بندی میشه و دیگه اون عشق رو هم پیدا نمیکنه👌
👇👇ادامه مصاحبه 👇👇
ادامه👇
✅یه سوال دیگه اینه که چرا مجید منفعلانه برخورد می کرد؟
🌹مجید در موارد زیادی به پرسش های الهه، پاسخ معقول و منطقی میده؛
👈مثل حکمت استفاده از مهر در نماز،
👈فلسفه عزادرای برای اهل بیت علیهم السلام ، 👈علت حضور امام زمان علیه السلام،
👈علت عدم پاسخ دادن توسلات و ...
اما اینکه در باقی موارد، پاسخها احساسی هستن تقلید کورکورانه نیست، بلکه :
بنیان این داستان بر 👈حفظ حرمت عقاید هر دو طرف 🌸شیعه و سنی🌺 بنا شده، یعنی تا پایان داستان نباید کوچکترین خدشه ای به اعتقادات اهل سنت وارد بشه...
چراکه هدف داستان، 👈وحدت شیعه و سنی با وجود همه اختلافاته. با این حساب، اگه مجید بخواد جواب فقهی و تاریخی و معقول و منطقی بده، اون جواب قطعا اثبات حقانیت تشیع و باطل بودن خلفای اهل سنت هستش و از همینجا، هدف داستان که وحدت بوده، متلاشی میشه👌 و علاوه بر اون، مخاطب سنی رو هم زده می کنه...
در حالیکه یکی از محور های اصلی این داستان، مشتعل کردن بیش از پیش عشق اهل بیت علیهم السلام در دل اهل سنت هست👉 که با همین سکوت و صبر در انتهای داستان رخ میده که این عشق، می تونه زمینه ساز هدایت بشه ...
ولی اگه داستان جنبه مباحثه بگیره و به دنبال اون حقانیت تشیع اثبات بشه، مخاطب سنی احساس می کنه ما قصد هدایت👉 اون رو داریم .... در نتیجه دچار تعصب میشه و دیگه حتی اون عشق رو هم پیدا نمی کنه☝️
شخصیت مجید، از روی عمد از عامی ترین طبقه شیعه انتخاب شده:
👈یعنی کسی که اطلاعات چندانی از تاریخ و ... نداره، اهل مباحثه و شعار دادن نیس، ولی در عمل، مثل یک شیعه عاشق اهل بیت علیهم السلام عمل می کنه.... 👈همون شخصیتی که اکثریت شیعیان دارن و این انتخاب دلیل روشنی داره:
💜الهه اهل مباحثه و تبلیغ علنی و شعار هست و با همین رفتار، مدام فضای وحدت رو به هم می زنه و باعث مشکلات و مصیبت های زیادی میشه....
💜اما مجید، متعهد به حفظ وحدت هستش، اهل شعار و تبلیغ علنی و مناظره نیست و در عوض با همین سکوت صبورانه و با رفتار عاشقانه اش به پای مذهب تشیع، کاری می کنه که الهه دلداده اهل بیت علیهم السلام میشه.....
برای همینه که در اکثر موارد، بنا بر حفظ گفتمان وحدت، مجید با استفاده از احساسات، از مباحثه منطقی طفره میره، چون نتیجه بحث معقول و منطقی، قطعا به نفع شیعه و منافی هدف وحدته...👉
بلکه مجید اعلام می کنه ما همدیگه رو دوست داریم و نباید بریم دنبال اختلافات... همون استراتژی که شیعه و سنی باید در جهان اسلام پیاده کنن و بدون پافشاری بر روی اختلافات، دوستانه با هم زندگی کنن
در حقیقت این کتاب،
⛔️داستان اثبات حقانیت تشیع یا بطلان تسنن نیست،⛔️
⬅️ بلکه داستان حفظ وحدت شیعه و سنی در سایه عشق به اهل بیت علیهم السلام و محبت شیعه و سنی به همدیگه اس
به نظر بنده شیرینی قصه به همین بود که👌الهه با همه ادعاهایی که داشت و مجید با همه بی اطلاعی هاش، نهایتا این الهه بود که مغلوب عشق مجید به اهل بیت علیهم السلام شد✌️
✅یه سوالم اینه که معمولا میپرسن داستان واقعیه؟!؟!
🌹به جز ✨حوادث مربوط به عراق و سوریه✨ که طبق تاریخه و حقیقت داره،
👈همه شخصیت های داستان و ماجراهای مربوط، ساخته و پرداخته #ذهن و #احساس خودمه
✅باتشکر ازشما 😊
🌹از نظر لطف و محبتتون بی نهایت ممنونم(ولی نژاد)
#جان_شیعه_اهل_سنت
هدایت شده از 🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
شب زیارتی مخصوص ❤️امام حسین ❤️ همراه با #حسینیه_مجازی_عاشقان_روح_الله باشید ...
#کانال_خودتون_رو_به_دوستانتون_معرفی_کنید