#تنها_میان_داعش
#قسمت_چهارم
💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند. باور نمیکردم حیدر اینهمه بیرحم شده باشد که بخواهد در جمع #آبرویم را ببرد.
اگر لحظهای سرش را میچرخاند، میدید چطور با نگاه مظلومم التماسش میکنم تا حرفی نزند و او بیخبر از دل بیتابم، حرفش را زد:«عدنان با #بعثیهای تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.»
💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثیها؟! به ذهنم هم نمیرسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد.
بیاختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمیزدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم.
💠 نمیفهمیدم چرا این حرفها را میزند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم.
وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگیها به کسی بچسبد، یعنی میخواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من میشناختم اهل #تهمت نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بیغیرت نیستم که با قاتل برادرم معامله کنم!»
💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثیها #شهید شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود.
عباس مدام از حیدر سوال میکرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسشهای عباس را با بیتمرکزی میداد.
💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره #شهادت پدرم بیتابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوالپیچش میکرد و احساس میکردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم.
به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دستهایی که هنوز میلرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم میخواست هرچهزودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمیدانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم.
💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم.
احساس میکردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید.
💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونههای من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را بهخوبی حس میکردم.
زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بینهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه میدرخشید و همچنان سر به زیر میخندید.
💠 انگار همه تلخیهای این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت میخندید.
چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم.
💠 زنعمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند.
حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لبهایش که با چشمانش میخندید. واقعاً نمیفهمیدم چهخبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه میخوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمیکنه. میگه الان وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک میگیرم و این روزهای خوب ماه #رجب و تولد #امیرالمؤمنین علیهالسلام رو از دست نمیدم!»
💠 دیگر صحبتهای عمو و شیرینزبانیهای زنعمو را در هالهای از هیجان میشنیدم. خواستگاری عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتیتر از همیشه همچنان سرش پایین است...
#ادامه_دارد
👈👈لطفا نظر شریفتون رو در مورد ادامه دادن داستان مرقوم بفرمایید. متشکرم
@asheghanvlaiat
افسانه ای از مصر (پگاه رضوی)@childrin1کانال دُردونه.mp3
زمان:
حجم:
3.28M
#قصه_صوتی
"افسانه ای از مصر"
♡قسمت اول♡
(با صدای پگاه رضوی)
👆👆👆
🎲
❤️🎲
🎲❤️🎲
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
امروز شنبه ومهمان رسول الله🌸
میزبانمان کریم وبهترین پناهگاه😍
#السلام_علیک_یارسول_الله 💚
#السلام_علیک_یاامام_الرحمه💚
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
الهی در پناه رسول خدا در این هفته
بهترین لحظه ها وثانیه ها را تجربه کنید
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
#شنبه_های_محمدی
#اللهم_صل_علی_محمدوال_محمدوعجل_فرجهم
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
⚠️ #تلنگــر
📱ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺍﺯ ﮐﻢ ﻭﺯﻥ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺣﻤﻞ میشود ..
🔴 ﻭﻟﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺍز ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ میشود
✅ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ...
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲 دعا و توسل معجزه مي كند
💎🌼💎
👌و كمترين أثر دعا اين است كه ايجاد آرامش مى كند.
🌸یامن إسمه دواءوذكره شفاء🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
◾️☘ویژگیهای انسان☘◾️
#انسان_درقرآن
✍خدای متعال در یکی از صفات و ویژگیهای انسانی در قرآن کریم میفرماید :
«إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»
[عادیات /۶] همانا آدمى نسبت به پروردگار خویش بسیار ناسپاس است.
☘◾️واژه «کَنود» از ریشه «کَند» یعنى کفور و بسیار ناسپاس. «اَرضِ کَنود» زمینى است که چیزى نمیرویاند. این لفظ فقط یکبار در قرآن آمده است.
🔸[راغب اصفهانی]
☘◾️مفسران برای این واژه معانی مختلف، و به تعبیری مصادیق مختلفی را ذکر کردهاند؛ مانند ناشکیب، غافل، بخیل، حقنشناس، سرکش، کمخیر، کسى که در گرفتاریها به یارى کسان خود برنمیخیزد.
🔸[پرتویی از قرآن]
کسى که تنها غذا میخورد، از عطا و بخشش به دیگران خوددارى میکند، و بنده زیردستش را میزند.
🔸[جامع البیان]
این صفت نمی تواند ویژگی تمام انسانها باشد ۰۰۰۰
☘◾️آیه مورد بحث از طبع نهفته در بشر خبر میدهد؛ یعنی آدمى، بنابر طبع و جنس خویش، نسبت به پروردگار خود #ناسپاس است. بدین معنا که انسان پیرو #هواى_نفس و #دلداده_لذایذ دنیا است، و در نتیجه از #شکر_پروردگارش در مقابل نعمتهایى که به او ارزانى داشته سر باز میزند.
☘◾️در این آیه تعریضى است به آن مردمى که مسلمانان بر سرشان تاختند، و گویا منظور از #کفرانگری آنان، کفران #نعمت_اسلام است که از بزرگترین نعمتهایى است که خدا به تمامی انسانها و بر مردم آن زمان ارزانی داشته،
💥💥و چه #کفرانى بالاتر از اینکه چنین #نعمتى را که #مایه_پاکى زندگى دنیا و سعادت حیات ابدیشان است، نپذیرند.
📚تفسیرالمیزان علامه طباطبایی
#شماره1
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
افسانه ای از مصر۲(پگاه رضوی)@childrin1کانال دُردونه(1).mp3
زمان:
حجم:
3.15M
#قصه_صوتی
"افسانه ای از مصر"
♡قسمت دوم♡
(با صدای پگاه رضوی)
👆👆👆
🎲
❤️🎲
🎲❤️🎲
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
📣فارغ از هیایوی برخی از داخلی ها برای انتخابات آمریکا، چه کسانی گُل کاشتند؟
#خبر
🆔 @didebann
@asheghanvlaiat
♦جو بایدن رابشناسید
⏪از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ معاون اول رئیس جمهور آمریکا بود و در دوره معاونت او آمریکا؛
۳۵ بار یمن را،
۴۹۶ بار لیبی را،
۳ بار پاکستان را،
۱۴ بار سومالی را،
۱۲٫۰۹۵ بار عراق را،
۱٫۳۳۷ بار افغانستان را بمباران کرد،
اوباما و جوبایدن طراح وشروع کننده جنگ در سوریه بودند؛
وقتی شهید سلیمانی شهید شد بایدن گفت حقش بود او ترو ریست بود
مراقب باشید ظریف و اصلاحات و اعتدالیون او را فرشته جا نزنند!
#خبر
@asheghanvlaiat