دینداری در آخر الزمان برنامه سمت خدا - استاد عالی.mp3
3.43M
♨️دینداری در آخر الزمان
🎤حجت الاسلام #عالی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
💠 #ایران: دومین کشور تولید کننده هواپیمای استراتژیک خورشیدی در جهان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
1_460111420.mp3
4.98M
موضوع: اگر به امام زمان(عج) توسل واقعی بجوییم، قطعا از حضرت جواب میگیریم.
[ حجت الاسلام عالی ]
📚بسیار شنیدنی ودلنشین
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
⚠️ #تلنگرانه
👀 تا حالا تویه جستجوهات تویه اینترنت
🌐 یا تویه سرچات توی گوگل
😳 چقدر دنبال امام زمانت گشتی؟؟
😓یا چقدر راجع به شناختش تلاش کردی؟؟
یادمون باشه...
♥️ #پیامبر_اکرم(ص) فرمودند:
📍مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة؛
📌 هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.
📚 مناقب ابن شهرآشوب، ج۱، ص۲۴۶
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
💠 #ایران: چهارمین کشور دارنده قویترین ارتش سایبری در جهان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
#آشپزی
💢 استیک مرغ با سبزیجات
سینه مرغ بدون استخوان: 2 عدد
روغن زیتون: 4 قاشق غذا خوری
پودر سیر: 1 قاشق غذا خوری
پودر آویشن: 2 قاشق غذا خوری
پاپریکا: 1/2قاشق غذا خوری
لیمو ترش: 1 عدد
نمک، فلفل سیاه به مقدار لازم
سینه های مرغ را شسته خشک می کنیم.
از پهنا به صورت استیکی برش می دهیم، در کاسه بزرگی قرار می دهیم سپس با روغن زیتون، پودر سیر، پاپریکا، اویشن، آب لیمو ترش تازه ، نمک و فلفل مخلوط می کنیم تا کاملا به این مواد آغشته شود به مدت دو الی سه ساعت می گذاریم تا مزه دار شود.
بعد در تابه گریل روی حرارت ملایم سینه های مرغ را گریل می کنیم تا کاملا پخته و برشته شود بعد با لیمو و سبزیجات پخته یا بخار پز سروکنیم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
ایران کشور امام زمان علیه السلام هست
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
╔━━❖گگگ
تاثیر دعای هفتم صحیفهی سجادیه برکرونا.m4a
2.09M
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
✅ اثبات تاثیر دعای هفتم صحیفه سجادیه بر روی ویروس کرونا در آزمایشگاه پاستور و مجموعه سپند
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
#صلوات_ابوالحسن_ضرّاب_اصفهاني
سيّد ابن طاووس آن را در اعمال عصر روز جمعه آورده اند. اين صلوات از مولاى ما حضرت مهدى (عج) روايت شده و حتى اگر تعقيب روز جمعه را به جهت، عذرى نتوانستى بخوانى، هرگز اين صلوات را ترك نكن به جهت امرى كه خدا جل جلاله ما را به آن آگاه نموده است.
اين صلوات از حضرت صاحب الزّمان (عج) روايت شده كه در مكّه بدست ابو الحسن ضرّاب اصفهانى رسيده است...
*بِسْمِ اللهِ الرَّحْمن الرَّحيم*
*اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ وَ خاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ الْمُنْتَجَبِ فِى الْمیثاقِ الْمُصْطَفى فِى الظَّلالِ الْمُطَهَّرِ مِنْ کُلِّ افَة الْبَرىءِ مِنْ کُلِّ عَیْب الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجاةِ الْمُرْتَجى لِلشَّفاعَةِ الْمُفَوَّضِ اِلَیْهِ دینُ اللّهِ ، اَللّهُمَّ شَرِّفْ بُنْیانَهُ وَ عَظِّمْ بُرْهانَهُ وَ اَفْلِجْ حُجَّتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ وَ اَضِىءْ نُورَهُ وَ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ اَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضیلَةَ وَالْمَنْزِلَةَ وَ الْوَسیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفیعَةَ وَابْعَثْهُ مَقامًا مَحْمُودًا یَغْبِطُهُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَ الاَْخِرُونَ وَ صَلِّ عَلى اَمیرِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرْسَلین وَ قآئِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلینَ وَ سَیِّدِ الْوَصیّینَ وَحُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ ، وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِىّ اِمامِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرسَلینَ وَحُجَّةِ رَبِّ العالَمینَ ، وَ صَلِّ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىّ اِمامِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرْسَلینَ وَحُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ ، وَ صَلِّ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ اِمامِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرسَلینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ ، وَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىّ اِمامِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرْسَلینَ وَحُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ ، وَ صَلِّ عَلى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد اِمامِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرسَلینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ ، وَ صَلِّ عَلى مُوسَى بْنِ جَعْفَر اِمامِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرسَلینَ وَحُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ ، وَ صَلِّ عَلى عَلىِّ بْنِ مُوسى اِمامِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرسَلینَ و حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ ، وَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىّ اِمامِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرسَلینَ وَحُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ ، وَ صَلِّ عَلى عَلىِّ بْنِ مُحَمَّد اِمامِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرسَلینَ وَحُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ ، وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِىّ اِمامِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرسَلینَ وَحُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ ، وَ صَلِّ عَلَى الْخَلَف الْهادِى الْمَهْدِىّ اِمامِ الْمُؤمِنینَ وَ وارِثِ الْمُرسَلینَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ*
*اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ اَهْلِ بَیْتِهِ الاَْئِمَةِ الْهادینَ الْعُلمآءِ الصّادِقینَ الاَْبْرارِ الْمُتَّقینَ دَعآئِمِ دینِکَ وَ اَرْکانِ تَوحیدِکَ وَتَراجِمَةِ وَحْیِکَ وَ حُجَجِکَ عَلى خَلْقِکَ وَ خُلَفآئِکَ فى اَرْضِکَ الَّذینَ اخْتَرْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ اصْطَفَیْتَهُمْ عَلى عِبادِکَ وَ ارْتَضَیْتَهُمْ لِدینِکَ وَ خَصَصْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِکْ وَجَلَّلْتَهُمْ بِکَرامَتِکَ وَ غَشَّیْتَهُمْ بِرَحْمَتِکَ وَ رَبَّیْتَهُمْ بِنِعْمَتِکَ وَ غَذَّیْتَهُمْ بِحِکْمَتِکَ وَ اَلْبَسْتَهُمْ نُورَکَ وَ رَفَعْتَهُمْ فى مَلَکُوتِکَ وَ حَفَفْتَهُمْ بِمَلائِکَتِکَ وَ شَرَّفْتَهُمْ بِنَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ عَلَیْهِمْ صَلوةً زاکِیَةً نامِیَةً کَثیرَةً دآئِمَةً طَیِّبَةً لا یُحیطُ بِها اِلاّ اَنْتَ وَ لا یَسَعُها اِلاّ عِلْمُکَ وَ لا یُحْصیها اَحَدٌ غَیْرُکَ اَللّهُمَّ وَ صَلِّ عَلى وَلِیِّکَ الْمُحْیى سُنَّتَکَ الْقآئِمِ بِاَمْرِکَ الدّاعى اِلَیْکَ الدَّلیلِ عَلَیْکَ حُجَّتِکَ عَلى خَلْقِکَ وَ خَلیفَتِکَ فى اَرْضِکَ وَ شاهِدِکَ عَلى عِبادِکَ اَللّهُمَّ اَعِزَّ نَصْرَهُ وَ مُدَّ فى عُمْرِهِ وَ زَیِّنِ الاَْرْضَ بِطُولِ بَقآئِهِ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
#مسابقه
نقاشی دهه فجر
ارسالی یکی از شرکت کنندگان مسابقه
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
✒️📃
🎓 ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
✨سلوک مهدوی
8⃣قسمت هشتم
🍃🌸 ..... شیخ حسنعلی نخودکی برای دیدن امام زمان(عج)
به بازار رفت و حواسش به اطراف بود که امام را ببیند. فهمید امام کنار یکی از دکه های خربزه فروشی آنجاست رفت جلو و امام زمان (ع) به او گفت چه می خواهی ؟ ،شیخ نخودکی به ایشان گفتند که سرمایه حلال برای تجارت می خواهم امام یک مقدار پول خرد به او داد شیخ نخودکی کمی ناراحت شد گفت من برای سرمایه گذاری پول می خواهم.
🌎امام او را مرخص کرد و به او پول نداد. بعد از این بود که شیخ نخودکی تازه فهمید این امتحان امام زمان (ع) بوده است. ناراحت شد که ای کاش همان پول ها را می گرفتم. گفت عیبی ندارد، دوباره یک سال دیگر ریاضت کشید تا به محضر امام زمان (ع) برسد.
🌟بعداز آن ماجرا فردایش به مغازه ی خربزه فروشی رفت و گفت این کسی که اینجا می آید چه کسی است ؟ آن خربزه فروش گفت یک انسان خیری است که هر از چند گاهی می آید و به من سرمی زند و بعضی مواقع از لحاظ مالی کمک می کند.
👌🏼🌷شیخ بعد از یک سال ریاضت کشیدن دوباره پیش خربزه فروش رفت و امام را دوباره دید و حرف هایش را تکرار کرد امام باز هم همان مقدار پول خرد را به او داد ولی این بار شیخ نخودکی گرفت. می گفت با آن پول ها چند پایه مهر خریدم و در داخل کیسه ای ریختم و هر زمان که به پولی نیاز داشتم می رفتم و در بازار می نشستم و برای مشتری ها مهر درست می کردم و با همان مقدار پولی که می گرفتم کارها و زندگیم را سر وسامان می دادم.
⚠️نکته ای که اینجا بسیا ر مهم است اینکه شیخ نخودکی با آن همه مقامات عالیه و با آن همه فضیلت و عظمت یک آرزو داشت می گفت ای کاش تمام این ریاضت ها و اعمال و مستحباتی که انجام دادم به نیت قرب و نزدیکی به امام زمان (ع) بود . عالم به این بزرگی می گوید پشیمان و حسرت می خورم که چرا تمام اعمالم را برای نزدیکی به امام زمان (ع) انجام ندادم .
🔹ادامه دارد....
🗣استاد عبادی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
پرواز كبوتر ها 1.mp3
16.32M
#قصه_صوتی
#قصه_های_انقلاب
🎧قصه صوتی: پرواز کبوترها🕊
👌قصه قشنگ امشب، تقدیم به شما
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
#درسهایی_از_قرآن
#یادمان_باشد ❗️
⚜ آرامش با قرآن ⚜
🦋خداوند تو را به پیروزی، امید، آرامش، مهربانی، عشق و نور میخواند
هر روز از تو میپرسد
آیا دعوت من را اجابت میکنی ؟؟
این ما هستیم که انتخاب میکنیم
در ناامیدی، استرس و خشم، کینه و حسادت زندگی کنیم یا در هر اتفاق زندگی، دعوت خداوند را اجابت کنیم و به حیات حقیقی انسانی برسیم
همان حیاتی که انسان را از موجودات دیگر خلقت متمایز میکند.
وتا خودِخداوند اوج میدهد.
🦋يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ
🌺🌿ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻳﻘﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ [ ﺣﻴﺎﺕ ﻣﻌﻨﻮﻱ ﻭ ] ﺯﻧﺪﮔﻲ [ ﻭﺍﻗﻌﻲ ] ﻣﻰ ﺑﺨﺸﺪ ، ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﻨﻴﺪ.... .(٢٤)
سوره انفال 🌿
#قرآن
#عکس_نوشته
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
#آیا_میدانید ⁉️
⚜ یک آیـه یـک نکتـــــه ⚜
✨هیچ کس را غیر از خدا نبین
💫در نماز حالات مختلفی است، حالت قيام ایستادن ، حالت رکوع خم شدن و حالت سجود که به خاک افتادن است
💫 در حالت قيام اگر دقت کنيد هر کسی ايستاده باشد میتواند افراد مقابل خودش را به خوبی ببيند
💫 اما حالت رکوع حالتی است که فقط خودش را میتواند ببيند
💫 در حالت سجده، نه خودش، نه ديگران را میتواند ببيند
🌟 اين که در روايات داريم که حالت سجده نزديک ترين حالت به خداست به همين دليل است اگر در حالتی قرار گرفتی که نه خودت را ديدی نه ديگران را، تو در مقام سجدهای.
🍁قرآن هم میفرمايد «وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ » (حجر/ ۹۸)
ادامه دارد...
#قرآن
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
💠 #ایران: نخستین تولید کننده داروی گیاهی ایدز در جهان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند «برف و بهمن»
قسمت دوم
مرور خاطرات آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب از دستگیری و زندانی شدن در زندان کمیتهی مشترک ساواک در بازدید ایشان از این زندان ستمشاهی....
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روزنگار ۱۸ بهمن ۱۳۵۷
🔸 راهپیمایی ها و تظاهرات علیه بختیار در اکثر شهرهای کشور ادامه دارد.
🔸 اجتماع چند صد نفره طرفداران بختیار در ورزشگاه امجدیه و قطع میکروفن و بهم خوردن این اجتماع.
🔸 دیدارهای مردمی با امام خمینی در مدرسه علوی .... دیدار با مردم کردستان ؛«ما (شیعه و سنی) با هم یکی هستیم»
🔸 امام خمینی؛
«ما پنجاه سال است که هیچ چیز آزاد نداشتهایم، از وقتی که رضاخان آمد.....»
🔸 ژنرال هایزر که ایران را ترک کرده بود پس از ورود به واشنگتن به ملاقات کارتر رفت و نتایج جاسوسیهایش را دراختیار او گذاشت.
🔸 وزارت امور خارجه آمریکا؛
ما همچنان دولت بختیار را به رسمیت میشناسیم...
🔸 دیدار مهندس بازرگان و بختیار.
🔸 صدها تن از افسران و چند تن از امرای ارتش که سالهای گذشته به علت مخالفت با شاه از ارتش اخراج شده بودند همبستگی خود را با امام امت و مردم انقلابی اعلام کردند و گروهی ازافسران مقیم بندرعباس نیز با فرستادن تلگرامهایی وفاداری خود را به حضرت امام خمینی(ره) ابراز کردند.
🔸 فرمان امام خمینی نسبت به افشای نام افرادی که به کشور و ملت خیانت کردهاند.
🔸 با تلاش مردم و متخصصين، فرستندهای سيار در مدرسهی علوی راهاندازی میشود.
اينجا تهران، كانال انقلاب....
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷
📖 #رمان_جان_شیعه_جان_اهل_سنت
🖋 #قسمت_هشتم
بخاطر حضور مستأجری که راه پله اتاقش از همانجا شروع می شد، از اتاق بیرون نرفتم و همانجا در پاشنه در ایستادم. پدر دمپایی لاانگشتیاش را مقابل صورتم گرفت و پرخاش کرد: «بهت نگفتم این بندش پاره شده؟!!! پس چرا ندوختی؟!!!» بیاختیار با نگاهم پلهها را پاییدم. شاید خجالت میکشیدم که آقای عادلی صدای پدر را بشنود، سپس سرم را پایین انداختم و با صدایی گرفته پاسخ دادم: «دیشب داشتم میدوختمش، ولی سوزن شکست. دیگه سوزن بزرگ نداشتیم. گفتم امروز عبدالله رو میفرستم از خرازی بخره...» که پدر با عصبانیت به میان حرفم آمد: «نمیخواد قصه سر هم کنی! فقط کارِت شده خوردن و خوابیدن تو این خونه!»
دمپایی را کف راهرو کوبید، دست به دیوار گرفت و با بیتعادلی دمپاییهایش را به پا کرد و وارد حیاط شد. از تلخ زبانیاش دلم شکست و بغضی غریبانه گلویم را گرفت. خودش اجازه نداده بود درسم را ادامه داده و به دانشگاه بروم و حالا خانه نشینیام را به رخم میکشید که حلقه گرم اشکی روی مژههایم نشست. باز به راه پله نگاه کردم. از تصور اینکه آقای عادلی صدای پدر را شنیده باشد، احساس حقارت عجیبی میکردم. صدای کوبیده شدن در حیاط آخرین صدایی بود که شنیده شد و بلافاصله خانه در سکوتی سنگین فرو رفت. پدر همیشه تند و تلخ بود، ولی کمتر میشد که تا این حد بد رفتاری کند. به اتاق که بازگشتم، دیدم عبدالله مقابل مادر روی زمین زانو زده و دلداریاش میدهد. با سر انگشتم، اشک را از حلقه چشمانم پاک کردم تا مادر نبیند و در عوض با لیوان آب به سمتش رفتم، ولی نه لیوان آب را از من می گرفت، نه به دلداریهای عبدالله دل میداد.
رنگ سبزه صورتش به زردی میزد و لبانش به سفیدی. دستانش را دور بازوانش حلقه زده و به گلهای سرخ فرش خیره مانده بود که دستانش را گرفتم و آهسته صدایش کردم: «مامان! تو رو خدا غصه نخور!» و نمیدانم جملهام تا چه اندازه لبریز احساس بود که بلاخره چشمانش را تکان داد و نگاهم کرد. عبدالله از فرصت پیش آمده استفاده کرد و دنبال حرف من را گرفت: «بابا رو که میشناسی! تو دلش چیزی نیس. ولی وقتی یه گرهای تو کارش میافته، بدجوری عصبانی میشه... مامان! رنگت پریده! ضعف کردی، بیا یه چیزی بخور.» ولی مادر بدون اینکه از پدر گلهای کند، سر شکمش را با مشت فشار داد و گفت: «نه مادر جون! چیزیم نیس، فقط سر دلم درد گرفته.» و من بلافاصله با مهربانی دخترانهام پاسخ دادم: «حتماً دلت خالی مونده. عبدالله نون داغ گرفته. پاشو صبحونه بخوریم.» که نفس عمیقی کشید و با صدای ضعیفش ناله زد: «الآن حالم خوب نیس. شماها برید بخورید، من بعداً میخورم.»
عبدالله به من اشاره کرد که چیزی نمیخورد. خودم هم نه اشتهایی به خوردن صبحانه داشتم و نه با این حال مادر چیزی از گلویم پایین میرفت که بلند شدم و نانها را در سفره پیچیدم. هر کدام ساکت و غمگین در خود فرو رفته بودیم که پدر تا جایی که میتوانست، جام زهرش را در پیمانه جانمان خالی کرده بود. خانه ما بیشتر اوقات شرایط نسبتاً خوبی داشت، اما روزهایی هم میرسید که مثل هوای بهاری در هم پیچیده و برای همه تیره و تار میشد. مادر از حال غمزدهاش خارج نمیشد و این سکوت تلخ او، من و عبدالله را هم غصهدارتر میکرد. میدانستم دلش به قدری از دست پدر شکسته که لب فرو بسته و هیچ نمیگوید تا سرانجام صدای سر انگشتی که به در اتاق نشیمن میخورد، پایههای سکوت اتاق را لرزاند.
#ادامه_دارد....
#نویسنده_فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌷@asheghanvlaiat🌷🍃