#حضرت_بقیة_الله_در_تشییع_جنازه_ایت_الله_العظمی_گلپایگانی
حضرت آیت الله امامی کاشانی در جلسه سوم مجلس ختمی که در مسجد اعظم قم، از طرف اساتید حوزه علمیه قم برگزار شده بود، در سخنرانی خود فرمودند: یکی از افرادی که مورد وثوق است و گاهی اخباری را در دسترسم قرار می دهد، گفت: به منظور شرکت در تشییع جنازه حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی از تهران به قم رفتم و به مسجد امام حسن مجتبی رسیدم. در آنجا به دو نفر از اصحاب حضرت حجت (ارواحنا فداه)برخورد کردم. آنها به من گفتند: امام زمان در مسجد امام حسن عسکری تشریف دارند، برو آقا را ملاقات کن.با عجله خودم را به مسجد امام حسن عسکری رساندم و وارد مسجد شدم. در آن هنگام اذان ظهر را گفته بودند. من متوجه شدم که حضرت با سی نفر از اصحاب، مشغول نماز هستند اقتدا کردم و بعد از نماز حضرت فرمودند: «ما از همین جا تشییع می کنیم)) و از مسجد خارج شدیم و دنبال جمعیت با آقا رفتیم تا به صحن رسیدیم.
منبع:عنایات حضرت مهدی به علما و طلاب ص۳۶۴
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#کرامتی_از_اقا_نورالدین_عراقی
آیت الله آقا نورالدین عراقی شخصیتی است که امام زمان را ملاقات کرده بود و حضرت به ایشان فرموده بودند:(تو اویس زمانی) اویس قرنی از اصحاب درجه اول آقا امیرالمومنین بود.
1️⃣برای مرحوم (آیة الله) آقا نورالدین عراقی خبر آوردند که حاج آقا صابر فوت شده، به زیارت کربلا رفته و در همان کربلا فوت شده است. ((حاج آقا صابر از معمرین و خودش هم پیش نماز و اهل منبر بود و خیلی آدم معتبری بود )) وقتی خبر فوت حاج آقا صابر را به آقا نورالدین رساندند، ایشان سرش را روی کرسی که بود گذاشت، قدری طول کشید و بعد سرش رابلند کرد و گفت: «نه،دروغ است)).
گفتند: از کجا میگویید؟
فرمود: «چون وقتی مؤمنی از دنیا می رود هاتفی در میان آسمان و زمین ندا میکند که فلان مؤمن فوت شد و من هر چه گوش دادم، نشنیدم،دروغ است)).
بعد هم همین طور شد، دروغ بود . (و بعدها وی در قم فوت شد).
منبع:شرح احوالات حضرت آیت الله العظمی اراکی ص۲۸۲
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#عبادت_ایت_الله_محمدباقر_شفتی
در کتاب قصص العلماء می گوید: عبادت این بزرگوار بنحوی بود که از نصف شب تا بصبح به گریه و زاری و تضرع اشتغال داشته و در صحن کتابخانه اش مانند دیوانگان می گردید و دعا و مناجات می خواند و برسرو سینه اش می زد تا صبح .
منبع:اسلام مجسم ج۱ص۵۴
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی:
همان طور که اگر از چراغ قرمز عبور کنی جریمه ات می کنند. دین هم چراغ قرمز و چراغ سبز دارد.چراغ قرمز دین، حرام خداست و چراغ سبز حلال خدا. اگر کسی چراغ قرمز دین را مراعات کند چراغ سبز را هم رامراعات کند به این آدم میگویند «با تقوا»
منبع:طریق دوست ص۴۴
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#نجات_از_اوهام_و_خیالات
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند.
جناب حجت الإسلام والمسلمين سید هاشم دستغیب شیرازی نقل میکرد: یکی از دوستانم خدمت آیت الله انصاری اظهار داشتند خیال مرا اذیت می کند ایشان التفاتی نمود و ضمنا فرمود: قرآن بخوان خود آن دوستم میگویدبا همان نگاه خیالات و اوهام رفتند و دیگر برنگشتند.
در کوی بی نشانها ص۹۸
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
یک روز آقا سید#عبدالله_فاطمی از شاگردان آیة الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی که خود صاحب کراماتی بوده اند برایم نقل می کردند : جوانی#کمونیست نزد من آمد و گفت پدرم در حال احتضار است مردم می گویند که از شما کارهایی بر می آید اگر پدر من برگشت من مسلمان میشوم.
من با آن جوان به سمت منزلش رفتیم، وقتی که پشت در رسیدیم دیدم ملائکه قبض روح داخل خانه آمده اند.
به درگاه الهی عرض کردم خدايا من دلم میخواهد این جوان مسلمان شود طوری عمر پدر او را طولانی کن.
دیدم که ملائکه قبض روح رفتند بعد داخل خانه شدم دیدم پدرش را رو به قبله کرده بودند دست او را گرفتم و یک سوره حمدخواندم.
یک دفعه بلند شد و شروع کرد به بوسیدن من و دور من چرخید.
گفت: ملائکه قبض روح آمده بودند، من دیدم این آقا پشت در دعا کرد وملائکه رفتند. آن جوان مسلمان شد و در حال حاضر کارمند یکی از بیمارستانهای اصفهان میباشد.
منبع:در کوی بی نشانها ص۱۱۸
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#حلم_فوق_العاده_ایت_الله_اصفهانی
مردم نامه های زیادی برای آیت الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی می نوشتند.
وقتی از ایشان میخواهند بواسطه تسهیل در کار کاتب و محرر داشته باشند و
خود مستقیماً جوابگوی نامه های فراوان نباشند.
ایشان می فرماید :
شما نمی دانید، نامه هایی به من نوشته میشود که سرتاپا فحش است،و من نمیخواهم کسی متوجه اینها بشود و#ابروی کسی برود.
منبع:حیات جاودانی ص۱۲۲
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#اخلاص_بالای_شیخ_عباس_قمی
حاج شیخ عباس قمی برای فرزندش نقل کرده است وقتی كتاب منازل الاخره را تألیف و چاپ کردم و به قم رسید، به دست شیخ#عبدالزاق_مسئله_گو که قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه مسئله می گفت افتاد. پدرم کربلایی محمد رضا از علاقمندان شیخ عبد الرزاق بود و هر روز در مجلس او حاضر می شد.شیخ عبد الرزاق روزها منازل الآخرة را برای مستمعین می خواند. روزی پدرم به خانه آمد و گفت شیخ عباس کاش مثل این مسئله گو می شدی و می توانستی منبر بروی و این کتاب را که امروز برای ما خواند بخوانی .
چند بار خواستم بگویم ان کتاب از#تألیفات من است،اما هر بار خودداری کردم و چیزی نگفتم.
فقط عرض کردم: دعا بفرمایید خداوند توفیقی مرحمت فرماید.
منبع:حاج شیخ عباس قمی مرد تقوی و فضیلت ص۴۸،۴۹
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#تجسم_عمل_ربا_خوار
آیة الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی شاگردانی داشت که نماز شب را در منزل خودشان میخواندند و نماز صبح را در خانه استاد و پشت سرایشان اقامه میکردند.
یک شب یکی از شاگردان که از سادات بود، وقتی که برای نماز شب از خواب برخاست صحنه وحشتناکی را در منزل خود مشاهده کرد ((شاید در عالم رؤیا بود و شاید هم در بیداری)) به طوری که از شدت زشتی آن و ترس و ناراحتی نماز شب را فراموش کرد و با عجله خود رابه منزل استاد رساند و دق الباب کرد.
آقا خودش به پشت در آمد. هنوز در را باز نکرده بود که فرمود: خودت را گم نکن چرا نماز شبت را نخواندی؟ خدا خواسته امتحانت کند. آن صحنه وحشتناکی که دیدی جان کندن یک آدم#رباخوار_تهرانی بود که خدا خواست تا عذاب او را به تو نشان دهد.
منبع:عبرتها در آینه داستان ها ص۷۶
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#گریه_حضرت_بقیة_الله
خطیب بزرگ شیعه مرحوم شیخ#عبدالزهراء_کعبی می گوید: یک روز بعد از ظهر، وارد صحن مطهر امام حسین شدم؛ شخصی در مقابل یکی از حجره های صحن شریف، کتابهای مذهبی می فروخت و من با وی سابقه آشنایی داشتم، چون مرا دید گفت: کتابی دارم که شاید برای شما نافع باشد و در آن اشعاری وجود دارد که زیبنده شما می باشد و قیمت آن این است که یک بار آن را برایم بخوانی.
مرحوم شیخ عبدالزهرا می گوید: آن اشعار، قصيدة#ابن_عرندس_حلی_✨(علامه امینی در کتاب الغدیر ج۷ص۱۴ این قصیده را ذکر نموده است و می فرماید: در میان اصحاب ما معروف است که در هر مجلسی این قصیده خوانده شود،موجب تشریف فرمایی سرور عالم امکان به آن مجلس می شود))✨۔ گمشده من بود و مدتها در جستجوی آن بودم. آن را گرفتم و هنگامی که به خواندن آن مشغول بودم، ناگهان سیدی از#بزرگان_عرب را دیدم که در برابرم ایستاده است وبه اشعارم گوش می دهد و گریه میکند.
چون به این بیت رسیدم:
ايقْتَلُ ظمآناحُسَينٌ بِكَرَبَلا
وَ فِي كُلِّ عضو مِنْ أَنَامِلِهِ بَحْرٌ
گریه آن بزرگوار#شدیدشد و رو به ضریح امام حسین کرد و این بیت را تکرار می نمود و همچون#زن_جوان_مرده می گریست همین که اشعار را به پایان رساندم، دیگر آن بزرگوار را ندیدم .برای دیدن ایشان از صحن خارج شدم تا شاید آن جناب را بیابم ولی ایشان را ندیدم. به هر کجا رو نمودم، اثری نیافتم. گویا از برابر چشمم غایب شده است. به یقین دانستم او حضرت حجت و امام منتظر بوده است.
منبع:عنایات حضرت مهدی به علما و طلاب ص۳۹۶،۳۹۷
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط قوای انگلیسی و روسی،که حملات و هجومها به ملت شیعه اوج گرفته بود،مرحوم آیت الله العظمی نائینی خیلی پریشان بودند و نگران از اینکه این وضع به کجا خواهد انجامید، نکند این کشور محب و دوستدارا امام زمان از بین برود و سقوط کند.
در همین زمانها، شبی به امام عصر متوسل می شوند و در حال توسل وگریه و ناراحتی به خواب می روند و خواب می بینند:دیواری است به شکل نقشه ایران و این دیوار شکست برداشته و خم شده و در حال افتادن است. در زیر این دیوار،یک عده زن و بچه نشسته اند و دیوار دارد روی سر اینها خراب می شود. مرحوم نائینی وقتی این صحنه را می بینند به قدری نگران می شوند که فریاد می زنند ومی گویند: خدایا! این وضع به کجا خواهد انجامید؟
در این حال می بینند که حضرت ولی عصر تشریف آوردند و انگشت مبارکشان را به طرف دیواری که خم شده و در حال افتادن بود، گرفتند و آن را بلندکردند و دو مرتبه در جای خودش قرار دادند.
سپس فرمودند: اینجا شیعه خانه ماست! #میشکند، خم می شود،#خطرهست،ولی ما نمی گذاریم سقوط کند ما نگهش
می داریم.
منبع عنایات حضرت مهدی به علما و طلاب
ص۳۱۵
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
یکی از شاگردان خاص میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می گوید: شبی در شاهرود خواب دیدم که حضرت#صاحب_الامر همراه با جماعتی در صحرایی تشریف داشتند و گویا به نماز جماعت ایستاده بودند. نزدیک رفتم تا جمال مبارکشان را زیارت کنم و دست شریفشان را ببوسم در این هنگام شیخ بزرگواری را در کنار آن حضرت دیدم که آثار بزرگواری و وقار از سیمایش هویدا بود. هنگامی که بیدار شدم درباره آن شیخ فکر کردم و در اندیشه این رفتم که او کیست که تا این اندازه به امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) مربوط و#نزدیک است؟!
برای یافتنش به#مشهدمشرف شدم وی را ندیدم. در تهران آمدم، به او برخوردنکردم. به قم مسافرت کردم و در مدرسه فیضیه او را در یکی از حجره ها مشغول تدریس دیدم پرسیدم: این آقا کیست؟ گفتند: آقای حاج میرزا جواد آقا ملکی است. خدمتش رسیدم از من تفقد کرد و فرمود:کی آمدی؟ گویا مرا شناخته و از قضیه آگاه است! از آن پس ملازمتش را اختیار کرده و او را چنان یافتم که دیده بودم و می خواستم.
منبع :عنایات حضرت مهدی به علما و طلاب ص۱۳۳،۱۳۴
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea