عبدالله بن جعفر بن ابیطالب که با کنیه ابو جعفر و ابو حفص نیز شناخته می شود( التحفه اللطیفه ج۲ص۲۵) اولین نوزادی بود که در سرزمین حبشه از اسماء بنت عمیس به دنیا آمد، او به همراه حسنین(ع)، عبدالله بن عباس جزء افرادی بوده اند که قبل از بلوغ با رسول خدا (ص) بیعت کردند( المجدی ص۵۰۸/ الاصابه ج۳ص۱۷۰)در روز شهادت جعفر بن ابیطالب در جنگ موته، رسول خدا به خانه او رفت و دست های خود را به دور فرزندان جعفر حلقه کرد و گریست و سپس فرمود: عبدالله در خلقت و خصلت شبیه من است،آن گاه در حق آنان دعا کرد و فرمود: پروردگارا برای جعفر ذریه ای نیکو قرار ده و به معامله ی عبدالله برکت عطا کن، پس از آن خطاب به آنان فرمود: من در دنیا و آخرت ولی شما هستم( الطبقات الکبری ج۳ص۳۷) روزی رسول خدا ، عبدالله را دید که با گل چیزی درست می کرد، به او فرمود: چه میکنی؟ عبدالله گفت: چیزی درست می کنم و می فروشم و با پول آن خرما می خرم و می خورم ، رسول خدا(ص) در حق او دعا کرد و فرمود: خداوند به معامله ی عبدالله برکت عطا کند، عبدالله می گوید: از آن به بعد من چیزی نخریدم مگر در آن سود بردم( الاصابه ج۴ص۲۸۰)عبدالله بن جعفر در میان منابع به فردی کریم و سخاوتمند و حلیم مشهور بوده است،نقل شده است، نصیب که غلامی سیاه بود در مدح عبدلله شعری سرود،عبدالله به عنوان پاداش به او شتر و اسب و لباس به همراه درهم و دینار داد ، به عبدالله بن جعفر گفتند: به این سیاه این مقدار عطا می کنی؟ عبدالله در جواب آنها گفت: اگر او سیاه است اما شعرش سفید است( استیعاب ج۱ص۲۵۶) و همچنین نقل شده است که مردی شکر وارد مدینه کرد و کسی از او نمی خرید، خبر به عبدالله بن جعفر رسید، به خادمش گفت: همه را بخر و بگذار هرکس از مردم که می خواهد از آنها ببرد( التراتیب الاداریه ص۲۴۳) عبدالله بن جعفر با زینب کبری (س) ازدواج نمود و کاتب امیرالمومنین علی (ع) نیز به شمار می آمد( تجارب الامم ج۱ص۵۴) همچنین امیرالمومنین (ع) در اواخر عمر ، برخی شب ها را در خانه او افطار می نمود( الخرائج و الجرائح ج۱ص۲۰۱) عبدالله بن جعفر را می توان جزء شیعیان و مریدان اهل بیت (ع) بشمار آورد که از هیچ موقعیتی برای بسط فضائل اهل بیت کوتاهی نکرده است،در روایتی وارد شده است که عبدالله بن جعفر در جواب معاویه بن ابوسفیان که به او گفته بود ، تو پسر ذوالجناحین و سرور بنی هاشم هستی ، گفت: هرگز ، سرور بنی هاشم حسن و حسین هستند و در این باره هیچ کس با آن دو ستیز ندارد( شرح نهج البلاغه ج۳ص۳۱۶) همچنین هنگامی که دو فرزندش عون و محمد در کربلا به همراه حسین بن علی (ع) به شهادت رسیدند ، مردم برای تسلیت به خانه اش می آمدند ، یکی از نزدیکان او به نام ابوالسلاس گفت: مصیبتی که دیده ایم ، از جانب حسین (ع) به ما رسیده است، عبدالله بن جعفر با شنیدن این حرف او را با کفش زد و به او گفت: ای پسر زن بد بو ، آیا به حسین (ع) چنین چیزی می گویی؟ به خدا سوگند، اگر در کنارش حاضر می بودم ، دوست می داشتم که از او جدا نشوم تا همراهش کشته شوم ، به خدا سوگند آنچه دلم را به مصیبت دو فرزندم سبک می گرداند این است که در راه از خودگذشتگی برای برادر و پسر عمویم حسین و پایداری در کنار او کشته شده اند، سپس به افراد حاضر در مجلس رو کرد وگفت:خدا را بر شهادت حسین می ستایم که اگر نتوانستم با دستانم حسین را یاری رسانم ، دو پسرم او را یاری دادند( تاریخ طبریج۵ص۴۶۶/ الارشاد ج۲ص۱۲۴) عبدالله بن جعفر در سن نود سالگی در مدینه دیده از جهان فرو بست، منابع در سال وفات او اختلاف دارندکه سالهای 80،84،85،90از جمله آنها است( سیر اعلام النبلا ج۴ص۵۲۵).
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت جنایتکاران کربلا .... قسمت چهاردهم : سنان بن انس:
طبری از پیرمردی از نخع نقل می کند که حجاج گفت: هر که گفتاری دارد، برخیزد . عده ای برخاستند و چیزهایی گفتند. سنان بن انس نیز برخاست و گفت: من ،قاتل حسینم.
حجاج گفت: چه گرفتاری خوبی!
او به منزلش بازگشت و زبانش بند آمد و دیوانه شد. می خورد و جایش را خیس می کرد.
تاریخ طبری ج۱۱( المنتخب من ذیل المذیل ) ص۵۲۱ / تاریخ دمشق ج۱۴ص۲۳۱
طبری از ابوعبدالاعلی زبیدی نقل می کند که : مختار، سنان بن انس را که مدعی کشتن حسین (ع) بود،خواست و دید که او به بصره گریخته است. پس خانه اش را خراب کرد.
تاریخ طبری ج۶ص۶۵/ البدایه و النهایه ج۸ص۲۷۲
@ashoora_61
.
راز حجرهٔ عجیب آیتالله شیخ عبدالرّحیم قمی در کربلا
.
مرحوم شیخ عبدالرّحیم قمی را میشناختم. او بسیار خوب بود. در مدرسهٔ حسنخان کربلا حجره داشت؛ آن حجره هم حجرهٔ عجیبی بود. معروف بود که آنجا محلّ افتادن حضرت سیّدالشّهداء - علیه السّلام - از اسب بر روی زمین بوده است!
کسی از طلّاب حاضر نمیشد در آن حجره زندگی کند. علّتش هم این بود که نیمهٔ هرشب، صدای ضجّه، گریه و نوحه در آنجا به گوش میرسید؛ بدون آنکه کسی در آنجا دیده شود!
ولی مرحوم شیخ عبدالرّحيم قمی در آن حجره استقرار یافت. هرشب وقتی صدای نوحه و گریه بر امام حسین - علیه السّلام - را در آن حجره میشنید، او هم برمیخاست و همنوای با ایشان میشد، و خودش هم نوحه و روضه و چند بيت شعر در عزای حضرت اباعبدالله الحسین - علیه السّلام - میخواند. وقتی چنین میکرد، دیگر صداها خاموش میشد.
شیخ عبدالرّحیم قمی اجازه نمیداد کسی در آن حجره شوخی و خنده کند، و اگر کسی رعایت نمیکرد، او را با عصای خود از حجره بیرون میراند!».
.
نقل توسط مرحوم حاج محمّد علامه/تهران، ۱۳۵۴ش
@ashoora_61
پیرامون علت عدم حضور عبدالله بن جعفر در واقعه کربلا میان محققان اختلاف دیدگاه ارائه شده است که به آنها اشاره می شود:
۱: دیدگاه شیخ جعفر نقدی :
محق ارجمند شیخ جعفر نقدی در کتاب زینب الکبری (س) بر این نظر رفته است که علت عدم خروج عبدالله بن جعفر به همراه املم حسین (ع) به دلیل نابینایی او بوده است( زینب الکبری ص۸۷) این احتمال را هیچ یک از منابع که دقت در ضبط و ثبت احوالات شخصی افراد داشته اند،تایید نمی کنند و در هیچ نقلی وارد نشده است که عبدالله بن جعفر نابینا بوده و این امر او را از همراهی امام حسین(ع) بازداشته است و این احتمال تنها یک حدس تاریخی است.
۲: گروهی از محققان:
برخی از محققان می نویسند: عبدالله بن جعفر که در آن زمان حدود هفتاد سال سن داشته است، از آمادگی لازم برای شرکت در این حرکت را نداشته است و سالخوردگی و پیری مانع از حضور او در واقعه عاشورا شده است( تحقیقی در نهضت عاشورا ص۳۴) این نیز تنها یک حدس است، چرا که امکان دارد یک فرد در همین سن و یا حتی بیش از آن به راحتی و با قدرت به مبارزه بپردازد و وارد میدان نبرد شود و این امکان نیز وجود دارد که فرد دیگری در این سن ناتوان و رنجور باشد، بنابر این در باره عبدالله بن جعفر نمی توان هیچ کدام از احتمالات را تقویت نمود و منابع تاریخی نسبت به این امور مطلبی را عنوان نکرده اند، مضافا بر اینکه افرادی چون حبیب بن مظاهر،مسلم بن عوسجه و انس بن حارث نیز که در همین سن و یا بیشتر آن بودند در کاروان حسینی حضور داشتند.
۳: محقق ارجمند عبدالرضا عرب:
برخی دیگر با طرح این احتمال که با خروج امام و دیگر بزرگان بنی هاشم از مدینه ممکن بود دشمنان توطئه ای برای نابودی بنی هاشم نمایند،بر این دیدگاه هستنئد که عبد الله بن جعفر با داشتن ماموریت از طرف امام در مدینه ماند تا از خطر احتمالی پیشگیری نمایند( مقاله عبدالله بن جعفر و قیام کربلا ،فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش شماره ۲۱ص۱۵۶) فارغ از اینکه این ماموریت را هیچ یک از منابع تایید نمی نماید و تنها به عنوان یک احتمال بوده که نمی توان برای آن مستندی ارائه داد،بسیاری از بزرگان و فرزندان امیرالمومنین علی (ع) در مدینه حضور داشتند افرادی چون عبدالله بن عباس، محمد بن حنفیه، عمر بن علی که از موقعیت اجتماعی مطلوبی نزد بنی هاشم و جامعه مدینه برخوردار بودند، هر چند اگر بتوان قرینه ای بروجود توطئه هنگام خروج امام حسین(ع) از حجاز و خطر جانی و مالی برای بنی هاشم در مدینه، در میان منابع یافت شود، این احتمال از دیگر احتمالات از قوت بیشتری برخوردار است ولی دلیل نقلی و گزارش تاریخی آن را تایید نمی نماید.
ادامه دارد......
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی رو که دوست داری تو قلبت زندگی می کنه.
تو را دوست دارم ( ای حسین) چرا که ضربان قلبم از آن توست.
@ashoora_61
۴: دیدگاه استاد پیشوایی:
برخی از محققان به استناد به گزارشی از طبری( تاریخ طبری ج۵ ص۳۸۸) و امان گرفتن عبدالله بن جعفر از عمرو بن سعید بن عاص والی مکه برای امام حسین(ع) اصل این اقدام را تامل بر انگیز دانسته اند و چنین اقدامی را گامی فراتر از مشاوره و خیر خواهی دانسته و به نوعی تعیین تکلیف برای امام و مخالفت با نظر ایشان می دانند، و در صدد این معنا هستند که عبدالله بن جعفر با حرکت امام حسین(ع) مخالف بوده است. بنابراین، دو احتمال را مطرح می نمایند که یا امان خواهی او از بنی امیه یک دروغ تاریخی است و یا در بصیرت و درایت سیاسی عبدالله بن جعفر تردید وجود دارد( تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (ع) ج۲ص۵۲۴).
فارغ بررسی سندی نقل طبری می توان در این وجه ، سه صورت را احتمال داد:
الف:گزارش امان خواستن عبدالله بن جعفر از عمرو بن سعید درست بوده اما نه با این گزارشی که طبری آورده است ،چرا که در این گزارش مضامینی جسارت آمیز و بی ادبانه نسبت به امام حسین (ع) وجود دارد که با شیوه رفتاری و منش اخلاقی و دلداگی عبدالله بن جعفر به اهل بیت (ع) همخوانی ندارد، بلکه تنها اصل این امان خواستن درست بوده و تفاصیل نقل شده دراین گزارش از دروغ های تاریخی و ساخته ی بنی امیه باشد، چرا که در این گزارش امام حسین (ع)را عامل تفرقه دانسته و هدایت او را از خدا طلب کرده است!
ب: امان خواهی درست بوده و این گزارش را با تفصیلش درست بدانیم؛ که اشکال پیشین در اینجا مطرح می گردد.
ج: اصل امان خواهی عبد الله بن جعفر را دروغ بدانیم؛ در واقع هم وجه اول و هم وجه سوم هر دو محتمل می باشند و نمی توان با قاطعیت درباره آنها نظر داد هرچند وجه اول به دلیل روحیه صلح طلبی عبدالله بن جعفر به ذهن نزدیکتر است.
۵: دیدگاه مختار:
عبد الله بن جعفر در دوران زندگانی خود، روابط خوبی با بنی امیه داشت، مورخان نقل کرده اند که معاویه سالیانه یک میلیون درهم مقرری برای او تعیین کرده بود و یزید در دوره خلافت خود این مقرری را تا دو برابر افزایش داد( انساب الاشراف ج۲ص۳۰۰) درواقعه حره رابط میان معترضان شهر مدینه و یزید بن معاویه بود( همان ج۵ ص۹۵)دور از انتظار نیست که این روحیه مصلحت اندیشی و صلح طلبی عبدالله بن جعفر و اینکه نمی خواسته وجه ی خود را میان بنی امیه از دست بدهد، موجبات این امر را فراهم کرده باشد، تا به همراه امام حسین(ع) راهی نشود؛ این احتمال نیز قابل مناقشه است، چرا که اگر عبدالله بن جعفر چنین محذوراتاجتماعی برای خود قائل بوده و نمی خواسته وارد جریانات ضد حکومتی شود، به چه دلیلی همسر خود{زینب کبری (س)}و دو فرزندانش را همراه امام حسین(ع) اعزام کرده و به این کار مباهات نموده است؟ مضافا بر اینکه مصلحت اندیشی و تعامل با حکومت جائر برای حفظ بنی هاشم و یا یاری رساندن به افرادی که توان مقاومت در برابر حکومت را ندارند برای افرادی چون عبدالله بن جعفر که وجه ی اجتماعی و مذهبی امامان شیعه و همچنین معذوریت آنها را نداشتند، با حفظ عقائد و باورهای دینی ، امری ممدوح و معقول به نظر می رسد؛ بنابر این در مجموع آنچه که گذشت به خوبی روشن می گردد که دلیل عدم حضور عبدالله بن جعفر در میان کاروان حسینی روشن و مشخص نیست و صورتهای مطرح شده دراین موضوع همگی خالی از اشکال نمی باشند.
@ashoora_61
امام حسین (ع) برای مشورت کردن نزد عبدالله بن عباس رفت و اورا از تصمیمی که گرفته بود، آگاه نمود، عبدالله بن عباس به او گفت: آهنگ عراق کرده ای، در حالی که آنان افرادی فریب کار هستند، اگر می اندیشی که با یزید وارد پیکار می شوی و نمی توانی در مکه بمانی، به یمن برو که دور افتاده است و تورا در آنجا یار و برادرانی می باشد، در آنجا بمان و سفیرانت را به سوی کوفه گسیل دار و از آنها بخواه که فرماندارشان را بیرون کنند، اگر آنها این کار را انجام دادند و دیگر کسی نبود که با تو دشمنی نماید، به سوی آنها برو و اگر چنین نکردند، در جایگاه خود مانده ای که یمن، دژ ها و غارهایی ایمن دارد؛ امام حسین(ع) فرمود: ای پسر عمو،من می دانم که تو خیرخواه و نگران من هستی، ولی مسلم بن عقیل به من نوشته که مردم کوفه، بر بیعت و یاری من هماهنگ شده اند و من تصمیم دارم به سوی آنها حرکت کنم، عبدالله بن عباس بعد از شنیدن این سخنان گفت: آنان کسانی هستند که آنهارا آزموده ای، آنان همان یاران پدر و برادرت هستند که فردا با امیرشان تو را خواهند کشت، تو اگر بیرون بروی و ابن زیاد از حرکت تو آگاه شود مردم کوفه را بر ضد تو بسیج خواهد نمود و کسانی که به تو نامه نوشته اند، از دشمنت سخت تر خواهند بود، اگر هم سخن مرا نمی پذیری و از رفتن خودداری نمی کنی، زنان و فرزندانت را با خویش مبر، که به خدا سوگند، بین دارم که همچون عثمان در برابر زنان و فرزندانت کشته شوی و اگر بر من عیب نبود دستانم را در موهایت چنگ می انداختم و نمی گذاشتم بروی، اما امام حسین(ع) فرمود: به خدا سوگند، اگر در آنجا کشته شوم، برایم دوست داشتنی است تا اینکه خونم در مکه ریخته شود؛ عبدالله بن عباس با شنیدن این پاسخ از امام حسین (ع) قانع شد و سکوت اختیار کرد.
مروج الذهب ج۳ص۶۴
المصنف ج۸حدیث ۲۵۶
کنزالعمال ج۱۳حدیث ۳۷۷۱۶
المعجم الکبیر ج۳حدیث ۲۸۵۹
مقتل خوارزمی ج۱ص۲۱۹
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم های ساده را دوست دارم ...بوی ناب آدمیت می دهند🌹🌹🌹🌹
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما صدای عبدالزهرا کعبی را می شنوید🌹
مقتل قمربنی هاشم علیه السلام
@ashoora_61
ابوالعباس، عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، مادرش ام فضل، لبابه الکبری دختر حارث بن حزن بن بجیر هلالیه ، خاله خالد بن ولید( اسدالغابه ج۳شماره ۳۰۳۵) و خواهر میمونه همسر رسول خدا(ص) ( سیر اعلام النبلا ج۴ص۴۴۱) که هنگام محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب، سه سال پیش از هجرت دیده به جهان گشوده است( انساب الاشراف ج۴ص۳۹)از ابن عباس نقل شده : هنگامی که رسول خدا (ص) و اهل بیتش در شعب گرفتار بودند، پدرم عباس نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد : ای محمد! ام فضل باردار است و نزدیک فارغ شدنش است، رسول خدا فرمودند: امیدوارم خداوند چشمان شما را روشن گرداند ، من را نزد رسول خدا آوردند در حالی که در پارچه ای پیچیده و رسول خدا با آب دهانش کام از من برداشت( معجم الکبیر ج۵ص۱۹۹)بیشتر علمای شیعه، شخصیت عبدالله بن عباس را به عنوان یکی از یاران با وفای امیرالمومنین (ع) دانسته اند و پرشمار بودن روایات ابن عباس به ویژه در تفسیر قرآن را ناشی از استفاده او از امیرالمومنین (ع) می دانند، علامه حلی در این باره می آورد : عبدالله بن عباس از یاران رسول خدا(ص) و دوست دار و شاگرد امیر المومنین (ع) بوده است ، بزرگی و اخلاص او نسبت به امیر المومنین (ع) مشهورتر از آن است که پنهان باشد( خلاصه الاقوال شماره ۵۸۶) عبدالله بن عباس پس از شهادت امیرالمومنین (ع) به حجاز نقل مکان نموده و سی سال آخر عمرش را در آنجا گذراند، برخی مورخان بر این عقیده هستند که در طی این سالها مکتب حدیثی خودش را بنا گذاشت و مدرسه ای ایجاد نمود که شاگردان در آن از علوم گوناگون بهره می بردند( مقاله عبدالله بن عباس ، جواد علی ، الرساله شماره ۷۵۷ص۲۳) گاهی خانه ابن عباس در حجاز چنان از جمعیت پر می شد که دیگر جای رفت و آمد در آن نبود به همین سبب ابن عباس، هر ساعت را به یک علم اختصاص می داد، ساعتی را برای کسانی که به دنبال تفسیر و شأن نزول و قرآن بوده اند، ساعاتی را برای کسانی که برای یادگیری حلال و حرام می آمدند، ساعتی را برای بیان دیدگاه ها و فتواهای صحابه اختصاص داده بود و ساعتی دیگر از مغازی و سیره رسول خدا(ص) درس می گفت و در همه این ساعت ها، خانه او چنان شلوغ می شد که جای رفت و آمد نبود( حلیه الاولیا ج۱ص۳۲۰) عبدالله بن عباس حدود سن 70 سالگی در سال 68 قمری در طائف بدرود حیات گفت و بعد از اقامه نماز توسط محمد بن حنفیه به خاک سپرده شد( نیل الاوطار ج۴ص۹۹) احمد بن حنبل به اسنادش از ابوصالح نقل می کند هنگامی که مرگ عبدالله بن عباس نزدیک شد، می گفت: بار خدایا به ولایت علی بن ابی طالب بتو تقرب می جویم( فضائل الصحابه حدیث ۲۵۳).
@ashoora_61
تحلیل دوم در گزارش ۳۰ :
چرا عبدالله بن عباس در کربلا حضور نداشت؟
به تصریح منابع عبدالله بن عباس از دوران معاویه بینایی خود را از دست داد و به همین دلیل در کاروان حسینی حضور نداشته است( الطبقات الکبری ج۱ص۱۳۶/ مروج الذهب ج۲ص۴۳۵) به طوری که در مجلسی که معاویه نیز حضور داشت به طعن به ابن عباس گفت: شما بنی هاشم گرفتار نابینایی می شوید، ابن عباس نیز در پاسخ او گفت: شما بنی امیه هم گرفتار بی بصیرتی هستید( المعارف ابن قتیبه ص۳۲۵).
@ashoora_61
4_5778379821000169476.mp3
5.02M
🎧 لیلا بگفتا ای شها...
🎙مداح: مرحوم جهانبخش کردی زاده (بخشو)
@ashoora_61
هنگام خروج امام حسین(ع) از شهر مدینه ، محمد بن حنفیه نزد حضرت آمدو به ایشان عرض کرد: برادر تو محبوب ترین و عزیزترین افراد نزد من هستی و از همه شایسته تری که من آنچه پند و اندرز می دانم ، برای تو بیان کنم ، ازبیعت با یزید بن معاویه و از شهرها تا آنجا که می توانی چشم پوشی کن و در شهرهای بزرگ اقامت نکن، بلکه به روستاها و کوهها برو و سفیرانی به سوی مردم روانه کن و آنها را به بیعت با خود دعوت نما اگر مردم از تو پیروی کردندو به بیعت تو در آمدند، خدا را حمد و سپاس گو،و اگر با شخص دیگری غیر از تو بیعت کردند ، هیچ نقصانی در دین و عقل تو پدید نمی آیدو فضل و کمال تو محفوظ می ماند، من نگرانم که به یکی از این شهرها وارد شوی و مردم دچار چند دستگی شوند؛ عده ای با تو باشند و گروهی بر ضد تو و با یکدیگر نبرد کنند و تو هدف نخستین نیزه باشی و در آن صورت، بهترین همه این امت از نظر فردی و پدر و مادر ، خونش از همه پایمال تر و خانواده اش از همه خوار تر شود، امام حسین(ع) فرمود: ای برادر، من عازم سفرم ، محمد بن حنفیه گفت: پس به مکه برو، اگر آنجا برای تو امن بود، راه نجات برای تو است واگر جای مطمئنی برای تو نبود به کوه و صحرا برو، از شهری به شهر دیگر مسافرت کن تا ببینی عاقبت این امر به کجا می انجامد و درست ترین تصمیم گیری تو زمانی است که به استقبال حوادث و رخداد ها بروی، امام حسین (ع) بعد از این سخنان به محمد بن حنفیه فرمود: ای برادر، تو پند و اندرز خود را بیان کردی و مهربانی و شفقت خود را ابراز نمودی، امیدوارم که نظر تو صائب و همراه با موفقیت باشد( الارشاد ج۲ص۳۴/ تاریخ طبری ج۵ص۲۰/ الکامل فی التاریخ ج۵ص۲۰) اما تو ای برادر ، مانعی نیست که در مدینه بمانی و در غیاب من ، آمد و رفت بنی امیه را زیر نظر بگیری و مرا از کارها و امور آنها مطلع کنی( الفتوح ج۵ص۲۱/ مقتل خوارزمی ج۱ص۱۸۷) بعد از آن امام حسین(ع)کاغذ و قلم خواست و وصیت نامه خود را این گونه نوشت و آن را به محمد بن حنفیه تسلیم نمود:
بسم الله الرحمن الرحیم
این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد معروف به ابن حنفیه، حسین بن علی گواهی می دهد به توحید و یگانگی خداوندو گواهی می دهد که برای خدا شریکی نیست و شهادت می دهد که محمد بنده و فرستاده اوست و آیین حق را از جانب خدا آورده است و شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد رسید و خداوند همه انسان ها را در چنان روزی زنده خواهد کرد و من برای خوش گذرانی و از روی خود خواهی و برای فساد و ستمگری خروج نکردم ،بلکه هدف من، اصلاح فساد هایی است که در امت جدم به وجود آمده است، می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کرده ، به سنت جدم و راه و روش پدرم علی بن ابیطالب عمل نمایم، پس هرکس این حقیقت را از من بپذیرد راه خدا را پذیرفته است و هر کس آن را رد نماید، من با صبر و استقامت راه خود را در پیش خواهم گرفت تا خدا میان من و میان این مردم به حق داوری کند و او بهترین داوران است ، ای برادر، این وصیت من است به تو و توفیق از جانب خدا است و بر او توکل می کنم و به سوی او باز می گردم و درود بر تو و بر کسانی که راه هدایت را پیش گرفتند و هیچ توان و قدرتی نیست مگر از ناحیه خداوند برتر و بزرگ( الفتوح ج۵ص۲۱/ مقتل خوارزمی ج۱ص۱۸۸) بعدها امام حسین (ع) از مکه نامه ای به محمد بن حنفیه که در مدینه بود نوشت که در آن نامه آمده بود :
بسم الله الرحمن الرحیم
از حسین بن علی به محمد بن علی و گروهی از بنی هاشم ، اما بعد کسی که به من ملحق گردد به شهادت می رسدو کسی که از این کار سرباز زند،فتح و ظفر را درک نخواهد کرد، والسلام. هنگامی که کاروان حسینی از مکه خارج شد و به سمت عراق در حرکت بود ، خبر به محمد بن حنفیه در مدینه رسید، در حالی که ابن حنفیه در تشتی وضو می گرفت، با شنیدن این خبر به قدری گریست که اشک هایش بر تشت می ریخت( تاریخ طبری ج۵ص۳۹۴/ انساب الاشراف ج۳ص۳۷۷).
@ashoora_61
ابوعبدالله یا ابوالقاسم محمد بن علی بن ابیطالب قرشی هاشمی، مادرش خوله دختر جعفر الحنفیه از اسیران یمامه در زمان ابوبکر بود، محمد در همان سالی که ابوبکر وفات کردبه دنیا آمد،هرچند برخی تولد او را در اوائل خلافت عمربن خطاب دانسته اند ، ابراهیم بن جنید گفته است: کسی را همانند به ابن حنفیه ندیده ام که به کلام علی استناد کند و هیچ سندی صحیح تر از سند ابن حنفیه نیست، در جنگ جمل و صفین در کنار امیرالمومنین (ع) بود و در نبرد صفین علمدار سپاه بشمار می آمد، در دوران عبدالله بن زبیر ، او را دعوت کردند که با ابن زبیر بیعت کند اما ابن حنیفه اباء کرد، با این کار عبدالله بن زبیربنی هاشم را در شعب محاصره نمود تا اینکه مختار با فرستادن ابو عبدالله جدلی آنها را از محاصره آزاد کرد و بالاخره در سال هشتاد ، هشتادو یک و یا هشتاد و سه وفات نمود( الطبقات الکبری ج۳شماره ۶۷۷/ عمده الطالب ص۴۳۲/ سیراعلام النبلا ج۵شماره ۴۰۳) شیخ صدوق به اسنادش از امام صادق (ع)روایت کرده است که : محمد بن حنفیه وفات ننمود، مگر اینکه اقرار به امامت علی بن حسین (ع)کرد( کمال الدین و تمام النعمه ج۱ص۷۱).
@ashoora_61
Shiayan Mahe Muharam (320).mp3
6.67M
جهانبخش کردی زاده ( بخشو) .....
@ashoora_61
💠کانال تخصصی عاشورا پژوهی💠
🔍 واکاوی وقایع صدر اسلام
🔍بررسی و هدف شناسی وقایع عاشورا
🔖بستر شناسی و نو تحلیل های پژوهشی از منابع دست اول تاریخی
🔖بازخوانی آموزه های نهضت عاشورا
🔖نقد و نو تحلیل هایی از نظریه های پیشین تاریخ نگاران در سیر مقاتل
🔖پژوهش پیرامون نقش نهضت عاشورا در تداوم و اثر بخشی حیات معاصرین
🔖نظریه پردازی در اختلافات تاریخی مقاتل
🔖 جستار در اندیشه ها در باب عزاداری و شعائر در بازه های تاریخی
اگر علاقه مند به مباحث تخصصی تاریخ پژوهی عاشورا هستید به جمع ما بپیوندید👇
🆔 @ashoora_61
May 11