eitaa logo
عاشورا پژوهی
385 دنبال‌کننده
263 عکس
113 ویدیو
7 فایل
مطالب تخصصی پیرامون امام حسین علیه السلام و واقعه کربلا . اللهم سَلّم و تَمّم ارتباط با ادمین : @hoseinhamzeh313
مشاهده در ایتا
دانلود
۴: دیدگاه استاد پیشوایی: برخی از محققان به استناد به گزارشی از طبری( تاریخ طبری ج۵ ص۳۸۸) و امان گرفتن عبدالله بن جعفر از عمرو بن سعید بن عاص والی مکه برای امام حسین(ع) اصل این اقدام را تامل بر انگیز دانسته اند و چنین اقدامی را گامی فراتر از مشاوره و خیر خواهی دانسته و به نوعی تعیین تکلیف برای امام و مخالفت با نظر ایشان می دانند، و در صدد این معنا هستند که عبدالله بن جعفر با حرکت امام حسین(ع) مخالف بوده است. بنابراین، دو احتمال را مطرح می نمایند که یا امان خواهی او از بنی امیه یک دروغ تاریخی است و یا در بصیرت و درایت سیاسی عبدالله بن جعفر تردید وجود دارد( تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (ع) ج۲ص۵۲۴). فارغ بررسی سندی نقل طبری می توان در این وجه ، سه صورت را احتمال داد: الف:گزارش امان خواستن عبدالله بن جعفر از عمرو بن سعید درست بوده اما نه با این گزارشی که طبری آورده است ،چرا که در این گزارش مضامینی جسارت آمیز و بی ادبانه نسبت به امام حسین (ع) وجود دارد که با شیوه رفتاری و منش اخلاقی و دلداگی عبدالله بن جعفر به اهل بیت (ع) همخوانی ندارد، بلکه تنها اصل این امان خواستن درست بوده و تفاصیل نقل شده دراین گزارش از دروغ های تاریخی و ساخته ی بنی امیه باشد، چرا که در این گزارش امام حسین (ع)را عامل تفرقه دانسته و هدایت او را از خدا طلب کرده است! ب: امان خواهی درست بوده و این گزارش را با تفصیلش درست بدانیم؛ که اشکال پیشین در اینجا مطرح می گردد. ج: اصل امان خواهی عبد الله بن جعفر را دروغ بدانیم؛ در واقع هم وجه اول و هم وجه سوم هر دو محتمل می باشند و نمی توان با قاطعیت درباره آنها نظر داد هرچند وجه اول به دلیل روحیه صلح طلبی عبدالله بن جعفر به ذهن نزدیکتر است. ۵: دیدگاه مختار: عبد الله بن جعفر در دوران زندگانی خود، روابط خوبی با بنی امیه داشت، مورخان نقل کرده اند که معاویه سالیانه یک میلیون درهم مقرری برای او تعیین کرده بود و یزید در دوره خلافت خود این مقرری را تا دو برابر افزایش داد( انساب الاشراف ج۲ص۳۰۰) درواقعه حره رابط میان معترضان شهر مدینه و یزید بن معاویه بود( همان ج۵ ص۹۵)دور از انتظار نیست که این روحیه مصلحت اندیشی و صلح طلبی عبدالله بن جعفر و اینکه نمی خواسته وجه ی خود را میان بنی امیه از دست بدهد، موجبات این امر را فراهم کرده باشد، تا به همراه امام حسین(ع) راهی نشود؛ این احتمال نیز قابل مناقشه است، چرا که اگر عبدالله بن جعفر چنین محذوراتاجتماعی برای خود قائل بوده و نمی خواسته وارد جریانات ضد حکومتی شود، به چه دلیلی همسر خود{زینب کبری (س)}و دو فرزندانش را همراه امام حسین(ع) اعزام کرده و به این کار مباهات نموده است؟ مضافا بر اینکه مصلحت اندیشی و تعامل با حکومت جائر برای حفظ بنی هاشم و یا یاری رساندن به افرادی که توان مقاومت در برابر حکومت را ندارند برای افرادی چون عبدالله بن جعفر که وجه ی اجتماعی و مذهبی امامان شیعه و همچنین معذوریت آنها را نداشتند، با حفظ عقائد و باورهای دینی ، امری ممدوح و معقول به نظر می رسد؛ بنابر این در مجموع آنچه که گذشت به خوبی روشن می گردد که دلیل عدم حضور عبدالله بن جعفر در میان کاروان حسینی روشن و مشخص نیست و صورتهای مطرح شده دراین موضوع همگی خالی از اشکال نمی باشند. @ashoora_61
گزارش ۳۰ : گفتگو عبدالله بن عباس با امام حسین علیه السلام
امام حسین (ع) برای مشورت کردن نزد عبدالله بن عباس رفت و اورا از تصمیمی که گرفته بود، آگاه نمود، عبدالله بن عباس به او گفت: آهنگ عراق کرده ای، در حالی که آنان افرادی فریب کار هستند، اگر می اندیشی که با یزید وارد پیکار می شوی و نمی توانی در مکه بمانی، به یمن برو که دور افتاده است و تورا در آنجا یار و برادرانی می باشد، در آنجا بمان و سفیرانت را به سوی کوفه گسیل دار و از آنها بخواه که فرماندارشان را بیرون کنند، اگر آنها این کار را انجام دادند و دیگر کسی نبود که با تو دشمنی نماید، به سوی آنها برو و اگر چنین نکردند، در جایگاه خود مانده ای که یمن، دژ ها و غارهایی ایمن دارد؛ امام حسین(ع) فرمود: ای پسر عمو،من می دانم که تو خیرخواه و نگران من هستی، ولی مسلم بن عقیل به من نوشته که مردم کوفه، بر بیعت و یاری من هماهنگ شده اند و من تصمیم دارم به سوی آنها حرکت کنم، عبدالله بن عباس بعد از شنیدن این سخنان گفت: آنان کسانی هستند که آنهارا آزموده ای، آنان همان یاران پدر و برادرت هستند که فردا با امیرشان تو را خواهند کشت، تو اگر بیرون بروی و ابن زیاد از حرکت تو آگاه شود مردم کوفه را بر ضد تو بسیج خواهد نمود و کسانی که به تو نامه نوشته اند، از دشمنت سخت تر خواهند بود، اگر هم سخن مرا نمی پذیری و از رفتن خودداری نمی کنی، زنان و فرزندانت را با خویش مبر، که به خدا سوگند، بین دارم که همچون عثمان در برابر زنان و فرزندانت کشته شوی و اگر بر من عیب نبود دستانم را در موهایت چنگ می انداختم و نمی گذاشتم بروی، اما امام حسین(ع) فرمود: به خدا سوگند، اگر در آنجا کشته شوم، برایم دوست داشتنی است تا اینکه خونم در مکه ریخته شود؛ عبدالله بن عباس با شنیدن این پاسخ از امام حسین (ع) قانع شد و سکوت اختیار کرد. مروج الذهب ج۳ص۶۴ المصنف ج۸حدیث ۲۵۶ کنزالعمال ج۱۳حدیث ۳۷۷۱۶ المعجم الکبیر ج۳حدیث ۲۸۵۹ مقتل خوارزمی ج۱ص۲۱۹ @ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم های ساده را دوست دارم ...بوی ناب آدمیت می دهند🌹🌹🌹🌹 @ashoora_61
1.41M
پادکست فرهنگ عاشورایی..... قسمت هجدهم : عبدالزهرا کعبی @ashoora_61
16.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما صدای عبدالزهرا کعبی را می شنوید🌹 مقتل قمربنی هاشم علیه السلام @ashoora_61
تحلیل اول گزارش ۳۰ : عبدالله بن عباس کیست؟
ابوالعباس، عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، مادرش ام فضل، لبابه الکبری دختر حارث بن حزن بن بجیر هلالیه ، خاله خالد بن ولید( اسدالغابه ج۳شماره ۳۰۳۵) و خواهر میمونه همسر رسول خدا(ص) ( سیر اعلام النبلا ج۴ص۴۴۱) که هنگام محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب، سه سال پیش از هجرت دیده به جهان گشوده است( انساب الاشراف ج۴ص۳۹)از ابن عباس نقل شده : هنگامی که رسول خدا (ص) و اهل بیتش در شعب گرفتار بودند، پدرم عباس نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد : ای محمد! ام فضل باردار است و نزدیک فارغ شدنش است، رسول خدا فرمودند: امیدوارم خداوند چشمان شما را روشن گرداند ، من را نزد رسول خدا آوردند در حالی که در پارچه ای پیچیده و رسول خدا با آب دهانش کام از من برداشت( معجم الکبیر ج۵ص۱۹۹)بیشتر علمای شیعه، شخصیت عبدالله بن عباس را به عنوان یکی از یاران با وفای امیرالمومنین (ع) دانسته اند و پرشمار بودن روایات ابن عباس به ویژه در تفسیر قرآن را ناشی از استفاده او از امیرالمومنین (ع) می دانند، علامه حلی در این باره می آورد : عبدالله بن عباس از یاران رسول خدا(ص) و دوست دار و شاگرد امیر المومنین (ع) بوده است ، بزرگی و اخلاص او نسبت به امیر المومنین (ع) مشهورتر از آن است که پنهان باشد( خلاصه الاقوال شماره ۵۸۶) عبدالله بن عباس پس از شهادت امیرالمومنین (ع) به حجاز نقل مکان نموده و سی سال آخر عمرش را در آنجا گذراند، برخی مورخان بر این عقیده هستند که در طی این سالها مکتب حدیثی خودش را بنا گذاشت و مدرسه ای ایجاد نمود که شاگردان در آن از علوم گوناگون بهره می بردند( مقاله عبدالله بن عباس ، جواد علی ، الرساله شماره ۷۵۷ص۲۳) گاهی خانه ابن عباس در حجاز چنان از جمعیت پر می شد که دیگر جای رفت و آمد در آن نبود به همین سبب ابن عباس، هر ساعت را به یک علم اختصاص می داد، ساعتی را برای کسانی که به دنبال تفسیر و شأن نزول و قرآن بوده اند، ساعاتی را برای کسانی که برای یادگیری حلال و حرام می آمدند، ساعتی را برای بیان دیدگاه ها و فتواهای صحابه اختصاص داده بود و ساعتی دیگر از مغازی و سیره رسول خدا(ص) درس می گفت و در همه این ساعت ها، خانه او چنان شلوغ می شد که جای رفت و آمد نبود( حلیه الاولیا ج۱ص۳۲۰) عبدالله بن عباس حدود سن 70 سالگی در سال 68 قمری در طائف بدرود حیات گفت و بعد از اقامه نماز توسط محمد بن حنفیه به خاک سپرده شد( نیل الاوطار ج۴ص۹۹) احمد بن حنبل به اسنادش از ابوصالح نقل می کند هنگامی که مرگ عبدالله بن عباس نزدیک شد، می گفت: بار خدایا به ولایت علی بن ابی طالب بتو تقرب می جویم( فضائل الصحابه حدیث ۲۵۳). @ashoora_61
تحلیل دوم در گزارش ۳۰ : چرا عبدالله بن عباس در کربلا حضور نداشت؟ به تصریح منابع عبدالله بن عباس از دوران معاویه بینایی خود را از دست داد و به همین دلیل در کاروان حسینی حضور نداشته است( الطبقات الکبری ج۱ص۱۳۶/ مروج الذهب ج۲ص۴۳۵) به طوری که در مجلسی که معاویه نیز حضور داشت به طعن به ابن عباس گفت: شما بنی هاشم گرفتار نابینایی می شوید، ابن عباس نیز در پاسخ او گفت: شما بنی امیه هم گرفتار بی بصیرتی هستید( المعارف ابن قتیبه ص۳۲۵). @ashoora_61
4_5778379821000169476.mp3
5.02M
🎧 لیلا بگفتا ای شها... 🎙مداح: مرحوم جهانبخش کردی زاده (بخشو) @ashoora_61
گزارش ۳۱: گفتگوی امام حسین علیه السلام با محمد بن حنفیه
هنگام خروج امام حسین(ع) از شهر مدینه ، محمد بن حنفیه نزد حضرت آمدو به ایشان عرض کرد: برادر تو محبوب ترین و عزیزترین افراد نزد من هستی و از همه شایسته تری که من آنچه پند و اندرز می دانم ، برای تو بیان کنم ، ازبیعت با یزید بن معاویه و از شهرها تا آنجا که می توانی چشم پوشی کن و در شهرهای بزرگ اقامت نکن، بلکه به روستاها و کوهها برو و سفیرانی به سوی مردم روانه کن و آنها را به بیعت با خود دعوت نما اگر مردم از تو پیروی کردندو به بیعت تو در آمدند، خدا را حمد و سپاس گو،و اگر با شخص دیگری غیر از تو بیعت کردند ، هیچ نقصانی در دین و عقل تو پدید نمی آیدو فضل و کمال تو محفوظ می ماند، من نگرانم که به یکی از این شهرها وارد شوی و مردم دچار چند دستگی شوند؛ عده ای با تو باشند و گروهی بر ضد تو و با یکدیگر نبرد کنند و تو هدف نخستین نیزه باشی و در آن صورت، بهترین همه این امت از نظر فردی و پدر و مادر ، خونش از همه پایمال تر و خانواده اش از همه خوار تر شود، امام حسین(ع) فرمود: ای برادر، من عازم سفرم ، محمد بن حنفیه گفت: پس به مکه برو، اگر آنجا برای تو امن بود، راه نجات برای تو است واگر جای مطمئنی برای تو نبود به کوه و صحرا برو، از شهری به شهر دیگر مسافرت کن تا ببینی عاقبت این امر به کجا می انجامد و درست ترین تصمیم گیری تو زمانی است که به استقبال حوادث و رخداد ها بروی، امام حسین (ع) بعد از این سخنان به محمد بن حنفیه فرمود: ای برادر، تو پند و اندرز خود را بیان کردی و مهربانی و شفقت خود را ابراز نمودی، امیدوارم که نظر تو صائب و همراه با موفقیت باشد( الارشاد ج۲ص۳۴/ تاریخ طبری ج۵ص۲۰/ الکامل فی التاریخ ج۵ص۲۰) اما تو ای برادر ، مانعی نیست که در مدینه بمانی و در غیاب من ، آمد و رفت بنی امیه را زیر نظر بگیری و مرا از کارها و امور آنها مطلع کنی( الفتوح ج۵ص۲۱/ مقتل خوارزمی ج۱ص۱۸۷) بعد از آن امام حسین(ع)کاغذ و قلم خواست و وصیت نامه خود را این گونه نوشت و آن را به محمد بن حنفیه تسلیم نمود: بسم الله الرحمن الرحیم این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد معروف به ابن حنفیه، حسین بن علی گواهی می دهد به توحید و یگانگی خداوندو گواهی می دهد که برای خدا شریکی نیست و شهادت می دهد که محمد بنده و فرستاده اوست و آیین حق را از جانب خدا آورده است و شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد رسید و خداوند همه انسان ها را در چنان روزی زنده خواهد کرد و من برای خوش گذرانی و از روی خود خواهی و برای فساد و ستمگری خروج نکردم ،بلکه هدف من، اصلاح فساد هایی است که در امت جدم به وجود آمده است، می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کرده ، به سنت جدم و راه و روش پدرم علی بن ابیطالب عمل نمایم، پس هرکس این حقیقت را از من بپذیرد راه خدا را پذیرفته است و هر کس آن را رد نماید، من با صبر و استقامت راه خود را در پیش خواهم گرفت تا خدا میان من و میان این مردم به حق داوری کند و او بهترین داوران است ، ای برادر، این وصیت من است به تو و توفیق از جانب خدا است و بر او توکل می کنم و به سوی او باز می گردم و درود بر تو و بر کسانی که راه هدایت را پیش گرفتند و هیچ توان و قدرتی نیست مگر از ناحیه خداوند برتر و بزرگ( الفتوح ج۵ص۲۱/ مقتل خوارزمی ج۱ص۱۸۸) بعدها امام حسین (ع) از مکه نامه ای به محمد بن حنفیه که در مدینه بود نوشت که در آن نامه آمده بود : بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن علی به محمد بن علی و گروهی از بنی هاشم ، اما بعد کسی که به من ملحق گردد به شهادت می رسدو کسی که از این کار سرباز زند،فتح و ظفر را درک نخواهد کرد، والسلام. هنگامی که کاروان حسینی از مکه خارج شد و به سمت عراق در حرکت بود ، خبر به محمد بن حنفیه در مدینه رسید، در حالی که ابن حنفیه در تشتی وضو می گرفت، با شنیدن این خبر به قدری گریست که اشک هایش بر تشت می ریخت( تاریخ طبری ج۵ص۳۹۴/ انساب الاشراف ج۳ص۳۷۷). @ashoora_61