eitaa logo
عاشورا پژوهی
399 دنبال‌کننده
262 عکس
113 ویدیو
7 فایل
مطالب تخصصی پیرامون امام حسین علیه السلام و واقعه کربلا . اللهم سَلّم و تَمّم ارتباط با ادمین : @hoseinhamzeh313
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل دوم در گزارش ۳۱: واکاوی احتمالات آیه الله صالحی نجف آبادی
آیت الله صالحی نجف آبادی در کتاب (شهید جاوید) درباره نامه امام حسین(ع) به محمد بن حنفیه احتمالاتی را مطرح کرده اند که به دلیل اهمیت آن، به آنها اشاره می شود: احتمال اول: مقصود این است که هرکس از بنی هاشم به امام ملحق شود، شهید می شود، مثل پسران عبدالله بن جعفر، ولی دیگر از شهادت یا عدم شهادت خود امام و سایر همراهان آن حضرت ساکت هست( شهید جاوید ص۴۲۵)که در نهایت همین احتمال را قبول کردند. اشکال: اخبار شهادت امام حسین(ع) از زمان رسول خدا (ص) و فرجام کار او در میان بنی هاشم، امری دور از انتظار نبوده است، همان گونه که در ملاقات با ام سلمه و عمر بن علی و افراد دیگر به آنها اشاره گردید، این که چرا محقق ارجمند در صدد طرح این مدعا است که از این نامه، خبری از شهادت امام فهمیده نمی شود، وجه آن به درستی معلوم نیست. مضافا بر این که این احتمال با احتمال دوم ایشان و زنده ماندن تعدادی از بنی هاشم به جز امام سجاد (ع) در واقعه عاشورا تناقض دارد. احتمال دوم: مقصود این است که هرکس از بنی هاشم به امام ملحق شود کشته می شود و همچنین خود آن حضرت و همه همراهان شهید می شوند و این وجه با واقع منطبق نمی باشد، زیرا چند نفر از اصحاب امام از بنی هاشم و غیر آنان زنده ماندند.( همان) اشکال: این احتمال از این نامه تا حدودی درست به نظر می رسد، یعنی امام حسین (ع) در صدد بیان این نکته هستند که ملحق شدن به کاروان حسینی و شرکت در این حرکت اصلاحی-اجتماعی بذاته نوعی فتح و پیروزی است، چه منجر به شهادت بشود و چه منجر به شهادت نگردد، اما اکثر کسانی که به حضرت ملحق می شوند شهادت نصیب آنها می گردد، بنابراین، نگاه اکثریتی و اغلبیتی است نه اینکه تک تک افرادی که در کاروان حسینی حضور دارن یا به آنها ملحق می شوند، شهادت نصیب آنها می گردد. احتمال سوم: مقصود این است که اکثریت بنی هاشم چه لاحق و چه ملحوق شهید می شوند و از شهادت یا عدم شهادت خود امام به شخصه ساکت است، چون احتمال دارد خود آن حضرت جز اقلیت باشد یا جز اکثریت( همان) اشکال: در این احتمال، دو منظر قابل توجه است: اول آنکه محقق ارجمند تمامی این احتمالات را بنابر فرض عدم علم امام به وقایع پیشرو تحلیل می کنند، مبنایی که با روایات متعدد و شواهد تاریخی همخوانی ندارد، مضافا بر این که درگیری نظامی با حاکمیت و فرجام شهادت از احتمالات به شدت قوی در این مسئله بود که امام نیز به خوبی از آن آگاه بوده است. ثانیا: چرا نویسنده، مقوله شهادت و یا عدم شهادت امام را می خواهد از این نامه برداشت نماید؟ مگر قرائن دیگر و وقایع پیش تر از این نامه، به این مقوله نپرداخته اند، اصرار نویسنده برای این برداشت معلوم نیست، چرا که امام در این نامه نگاری، شهادت خود را مفروض دانسته است، حال یا با علم امامتی که در اختیار داشتند و یا با روایاتی که از حضرت رسول (ص) از طرق مختلف برای آن حضرت نقل شده بود و یا حتی با در نظر گرفتن احتمال بسیار زیاد عقلانی، هر چه بود حضرت در این نامه نگاری در صدد بیان شهادت خود نیستند، چرا که به آن آگاه هستند، بلکه از فرجام افراد دیگر خبر می دهند. احتمال چهارم: مقصود این است که بنی هاشم، چه لاحق و چه ملحوق در معرض شهادت هستند زیرا، امکان برخورد نظامی هست، ولی از شهادت و یا عدم شهادت خود امام به شخصه و یک یک افراد از افراد بنی هاشم باشخاصهم ساکت است.( همان ص۴۲۶) توضیح: این احتمال در ضمن احتمالات قبلی بررسی شد. احتمال پنجم: کلمه (استشهد) اخبار به معنای انشاء است و مقصود امام این است که از بنی هاشم استنصار کند و ضمنا می خواهد روح شهادت و آمادگی برای فداکاری را در آنان بدمد و معنای استشهد این است که هر کس به من ملحق شود باید آماده پیکار تا سرحد شهادت باشد.( همان ص۴۲۶) اشکال: آیا واقعا می توان از متن نامه و الفاظی که امام حسین(ع) در آن به کار برده است، چنین تاویلی را برداشت نمود؟ لحن نامه، بیانگر یک حقیقت واضح و روشن است و آن اینکه فرجام این حرکت چیزی جز شهادت در راه خدا نیست، نه اینکه امام به فرجام خود آگاه نبوده و تنها برای برانگیختن روحیه شجاعت این سخنان را مطرح کرده باشد، به نظر می رسد این دیدگاه از مبنای نویسنده محترم در جهت علم امام نشات می گیرد. @ashoora_61
تحلیل سوم گزارش ۳۱: چرا امام حسین (ع) به مخالفت ها اعتنایی نکرد؟
عوامل متعددی موجب گردید تا امام حسین(ع) به نصایح و مشاوره‌های افراد مختلفی چون عبدالله بن عباس ، محمد بن حنفیه گوش فرا ندهد، وحرکت به سوی کوفه را برگزیند، عللی که هر کدام از آن ها موجب گردید تا امام حسین(ع) با اینکه از نیرنگ کوفیان آگاه بود، به سوی این شهر حرکت کند و حجت را بر تمامی مسلمانان تمام نماید؛ که به این عوامل اشاره می کنیم: ۱: دستگیری یا قتل در مکه: بیعت نکردن شخصیتی چون امام حسین( ع)، مطلبی نبود که یزید بن معاویه به راحتی از کنار آن عبور کند و آن حضرت را به حال خود وا گذاشته و با او مدارا نماید، بیعت نکردن امام حسین(ع) با یزید، یعنی اجتماع مردم، حول محور او، چرا که یزید از سوابق خوبی نزد مسلمانان برخوردار نبود، بنابراین طبیعی بود که با مخالفت امام حسین(ع ) با یزید بن معاویه، اقبال عمومی به او بیشتر گردد؛ از زیاد حارثی نقل شده که گفت: یزید شرابی به من خوراند که تا آن زمان مثل او را نخورده بودم( سیراعلام النبلا ج۵شماره ۳۷۵) محمد بن احمد بن مسمع نیز نقل کرده است: یزید مست شد و شروع به رقصیدن نمود و با صورت به زمین خورد ، به گونه‌ای که از سر و دماغ او خون جاری شد( همان)حتی نقل شده است که یزید در زمان خلافت معاویه در مدینه مجلس شراب ترتیب می داد و در نزد ابن عباس و امام حسین( ع) به خوردن شراب می پرداخت که با برخورد و نهی شدید امام حسین (ع)مواجه گردید( تاریخ دمشق ج۶۵ص۴۰۶) و ذهبی درباره او می آورد: شعر را به خوبی می سرود، ناصبی بود، مسکرات را مصرف می‌کرد و افعال منکر انجام می‌داد(سیراعلام النبلا ج۵ص۸۲) همین عامل موجب گردید تا یزید با گسیل داشتن عمرو بن سعید به مکه دستور دستگیری و یا قتل امام را در دستور کار خود قرار دهد( الارشاد ج۲ص۹۶) امام حسین (ع) برای پاسداشت حرمت مکه وحرم الهی مجبور گردید تا از این شهر خارج گردد، تا خدای نکرده به واسطه او حرمت این خانه شکسته نشود؛ همان گونه که در نقل های متعددی به این نکته اشاره شده است؛ در پاسخ به سخنان عبدالله بن عباس مبنی بر عدم خروج او از مکه فرمودند: اگر در بیرون از مکه کشته شوم، بهتر از آن است که در داخل حرم خدا کشته شوم( معجم الکبیر ج۳ص۱۰۱) هیثمی از علمای اهل سنت، این روایت را صحیح دانسته است( مجمع الزوائد ج۹ص۱۹۲) در دو گزارش از ابن قولویه آمده است که امام حسین(ع) فرمودند: عبدالله بن زبیر به من می‌گوید، کبوتری از کبوتران حرم باشم، اما من در طف کشته شوم دوست داشتنی تر است تا در حرم کشته شوم( کامل الزیارات حدیث ۱۸۲) و در جای دیگر فرمودند: مکه برای ما حلال نیست و من بر روی تل از خاک کشته شوم محبوب‌تر است نزد من، از اینکه در مکه کشته شوم( همان حدیث ۱۸۳) ودر نقل شیخ مفید آمده است: هنگامی که امام حسین(ع)در راه با فرزدق شاعر مواجه می شود و او از حضرت می پرسد که در ایام حج چرا عجله برای خارج شدن از مکه نمودی؟ در جواب می فرمایند: اگر عجله نمیکردم، گرفتار می شدم( الارشاد ج۲ص۹۷) و در نقل طبری نیز آمده است که هنگام گفتگوی حسین بن علی (ع) با عبدالله بن زبیر ، حسین بن علی (ع) به او فرمود: پدرم به من خبر داده که سردسته ای، آنجا هست که حرمت کعبه را می‌شکند، نمی خواهم من، آن سردسته باشم( تاریخ طبری ج۵ص۳۸۴) بنابراین حفظ حرمت کعبه و وادی امن خداوند، برای امام حسین(ع) از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده که موجب گردید تا این عامل، زمینه ساز خروج را از مکه فراهم نماید؛ حرمتی که خداوند در آیات متعددی از قرآن کریم به آن اشاره نموده است( سوره بقره آیه ۱۲۶/ انفال آیه ۳۴)و روایات نیز به آن تاکید دارند که به برخی از آنها اشاره می شود: حریز از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود: آگاه باشید که خداوند از روزی که آسمانها و زمین را آفرید، مکه را با حرمت و احترام قرار داد، پس به حرمت و احترام خداوند تا روز رستاخیز دارای حرمت و احترام است( الکافی کتاب الحج باب ۱۲ حدیث ۳)در نقلی رسول خدا (ص) درباره عظمت شهر مکه فرمودند: من می دانم که تو، حرم امن خدایی و نزد خدای متعال محبوب ترین شهرهایی( اخبار مکه ج۲ص۲۶۱) میسر نقل میکند که حدودپنجاه نفر بودیم که در خیمه و در محضر امام باقر (ع) نشسته بودیم، پس از سکوت طولانی ما، امام فرمود: آیا میدانید منزلت کدام سرزمین، نزد خدا بیشتر است؟ هیچ کس سخنی نگفت ایشان خود، جواب خویش را داد و فرمود: آن مکه الحرام است که خداوند، آن را به عنوان حرم خویش پسندیده و خانه اش را در آن قرار داده است( ثواب الاعمال ص۲۴۴)از امیرالمومنین (ع) نقل شده است که با شمشیر ها به سوی حرم، بیرون نروید و هیچ یک از شما در حالیکه در برابرش شمشیر است، نمازنخواند، چرا که قبله، ایمن است( الخصال ص۶۱۶) امام صادق (ع) در نقلی در وصف کعبه فرمودند: خانه خدا در روی
زمین، حجت خدا بر بندگان اوست. ( تفسیر عیاشی ج۱ص۳۹)معاویه بن عمار از رسول خدا (ص) نقل می کند که در روز فتح مکه فرمودند: روزی که خدا آسمانها و زمین را آفرید ، مکه را مورد احترام قرار داد ، از آن رو تا روز قیامت همچنان محترم است و این برای هیچ فردی پیش از من حلال نشده است و پس از من حلال نخواهد شد( الکافی کتاب الحج باب ۱۲ حدیث ۴) رسول خدا (ص) فرمودند: مکه حرم خدا و رسولش است که نماز در آن معادل با صد هزار نماز است و صدقه دادن درهمی معادل با هزار درهم می باشد( وسائل الشیعه ج۱۳کتاب الحج باب ۱۶حدیث ۲۰) و همچنین آن حضرت درباره مکه فرمودند: نیکوتر از تو سرزمین، کدام سرزمین است که من تو را دوست دارم و اگر قومم من را از تو بیرون نمی کردند، درغیر از تو سکنی نمی گزیدم( همان حدیث ۲۱) ادامه دارد.... @ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نکته در باب مقتل حضرت قاسم (ع) : با مراجعه به منابع دسته اول تاریخی و کتاب های مقتل دیده نشده است که امام حسین (ع) بعد از به شهادت رسیدن یکی از یاران یا خانواده خود به دنبال قاتل برود و او را بکشد. مگر قاتل حضرت قاسم (ع) که بعد از به شهادت رسیدن قاسم (ع) ،بنابر گزارش طبری مانند باز شکاری به دنبال قاتل او رفت و او را به درک فرستاد. از جهت تحلیل این حرکت امام حسین (ع) از ۲ امر نشات می گیرد: ۱. شدت علاقه سیدالشهدا (ع) به برادر زاده خود و محبتی که میان این دو وجود داشته است. ۲. احساس مسئولیت و امانتداری که سیدالشهدا (ع) نسبت به اولاد برادر خود داشته است. @ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی معروف (یمه ذکرینی) در رثای حضرت قاسم (ع) که برای اولین بار توسط مداح معروف عراقی حمزه الصغیر در نجف خوانده شد و بعدها توسط مداحان دیگر بازخوانی شد . @ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
58.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارشی از آیین های حسینی :سقاخانه های بروجرد کاری از : محمد رضا سلیمانی @ashoora_61
روز هفتم درکربلا چه گذشت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحلیل سوم گزارش ۳۱: چرا امام حسین علیه السلام به مخالفت ها اعتنایی نکرد؟ قسمت دوم
۲:نامه های کوفیان: با مرگ معاویه بن ابی سفیان و بیعت نکردن امام حسین(ع) با یزید، مردم کوفه نامه هایی متعددی را به امام گسیل داشتند، نامه ها در اغلب موارد متعلق به دو یا چهار نفر بود، تعداد نامه ها در منابع مختلف درج شده است برخی صد و پنجاه نامه( الارشاد ج۲ص۳۸) طبری پنجاه و سه نامه(تاریخ طبری ج۵ص۳۵۲) بلاذری پنجاه نامه( انساب الاشراف ج۳ص۳۷۰) دینوری صد نامه ( اخبارالطوال ص۲۲۹) که در دو خورجین جای می شدند نقل کرده اند، در این میان تنها سید بن طاووس رقم دوازده هزار نامه را نقل کرده، که گاهی در یک روز ششصد نامه از کوفه به مکه ارسال می شده است( الملهوف ص۱۵)همچنین تعداد افرادی که با مسلم بن عقیل(ع) بیعت کرده اند را منابع معتبر بین دوازده هزار نفر ( تاریخ طبری ج۵ص۳۴۷)تا هیجده هزار نفر( مروج الذهب ج۳ص۶۴) ذکر کرده اند ، البته گزارشهای دیگری چون بیست هزار نفر( شرح نهج البلاغه ج۱۱ص۴۳) بیست و پنج هزار نفر( مناقب آل ابی طالب ج۴ص۹۹) وحتی سی هزار نفر( الامامه و السیاسه ج۲ص۸) و چهل هزار نفر( البدایه و النهایه ج۸ص۱۷۴) نیز در برخی موارد ذکر شده است، با این اوصاف آیا شایسته بود که امام حسین(ع)به این شوق و ذوق مردم توجه ننماید و حجت را بر آنها تمام نکند؟ به راستی اگر امام حسین(ع) به این نامه ها و بیعت ها پاسخ مثبت نمی داد و به سوی آنها حرکت نمی کرد و در مکه می ماند، اکنون ما درباره این عملکرد چه قضاوتی می کردیم؟ آیا عدم پاسخ گویی به کوفیان را، حرکتی غیر منطقی و غیر عاقلانه تحلیل نمی کردیم؛ این رویداد را باید فارغ از نتیجه ای که به وقوع پیوست تحلیل نمود و آن را واکاوی کرد که در آن برهه چه تصمیمی درست و صحیح بوده است، از دیگر سو، امام حسین(ع) تمامی جوانب کار را به صورت دقیق و کاملا عاقلانه پی ریزی کرد، اعزام مسلم بن عقیل (ع)، مطمئن شدن مسلم از ارادت کوفیان، نامه او به امام(ع) مبنی بر مساعد بودن شرایط کوفه، همگی نشان دهنده سنجیده عمل کردن حرکت امام (ع) دارد ؛ در واقع اگر برخی سخنان ابن عباس ، محمد بن حنفیه و دیگران را عاقلانه بدانند، حقیقتا درباره این تعداد نامه و بیعت انجام شده چه قضاوتی می کنند؟ اما درباره سوابق مردم کوفه که بارها در این گفتگوها به آن یاد آوری شده است، باید گفت که امام به عنوان امام و پیشوا برای شیعیان و به عنوان فرزند رسول خدا (ص) و یک فرد اثر گذار در اجتماع آن روز مسلمین برای غیر شیعیان ،در حاکمیت و خلافت ظاهری ، مورد اقبال عمومی مردم قرار گرفته بود، درست است که کوفیان در برهه هایی نسبت به امامان پیشین بی وفایی کرده اند. اما این خاطره تلخ تاریخی بدین معنا نیست که این بی وفایی از جانب شیعیان کوفه واقع گردید بلکه کوفه شهر هزار مذهب و اندیشه بوده است ، با این وصف، اقبال عمومی آن هم از شیعیان و غیر شیعیان ، امری نبود که امام حسین(ع) از کنار آن بگذرد و به این رویکرد اعتنایی ننماید. @ashoora_61
گزارش ۳۲: چرا امام حسین علیه السلام به ایران نیامد؟
اوضاع مذهبی در ایران زمان امامت امام حسین (ع) آشفته بود، حضور اندیشه فتوحات و کشورگشایی های خلیفه پیشین در ایران که تنها در مدت خلافت امیرالمومنین(ع) و امام حسن (ع) متوقف گردید، موجب نشده بود تا مردم ایران به راحتی دین اسلام را بپذیرند، نرشخی در تاریخ بخارا آورده است ، در اوائل قرن دوم نه تنها بیشتر مردم بخارا اهل ذمه بودند، اهل کرمان نیز در عهد اموی همچنان به آیین گذشته خود وفادار بودند( تاریخ بخارا ص۸۲)گزارش ابن حوقل به روشنی از گرایش های دینی مردم ایران بعد از فتوحات خبر می دهد؛ زرتشتی گری تا قرن ها پس از ورود اسلام ، در برخی مناطق ایران به ویژه نواحی مرکزی و جنوب دارای نفوذ بوده و آتشکده ها نیز فعال بوده اند( صوره الارض ص۴۳)روند اسلامی شدن ایران تا اواخر قرن اول هجری به نفع تشیع نبود بلکه اندیشه غالب با تفکر خلافت و عامه بوده است، مناطقی از ایران در این دوره زمانی یعنی غور( روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ص۲۵۸)و خوارزم( تاریخ رویان ص۲۵)در زمان خلافت معاویه ، از لعن کردن امیرالمومنین(ع) امتناع کردند اما این به معنای نفوذ اندیشه شیعه در این مناطق نمی باشد، بلکه بنابر نقل یعقوبی، تشیع در خراسان بعد از زید بن علی رواج پیدا کرد( تاریخ یعقوبی ج۲ص۳۲۶)البته این رواج داشتن ، باز هم کمکی به گفتمان اهل بیت(ع) نمی نمود، چرا که بنی العباس اوضاع سیاسی و فضای ذهنی مردم آنجا را به خوبی در دست گرفته بودند، ابن طقطقی می نویسد: خراسان بهترین مکان برای بنی عباس بود( الفخری ص۱۰۴) و همچنین محمد بن علی بن عبدالله بن عباس که آغازگر تلاش برای بسط عباسیان در مناطق اسلامی بود، به دعات خود که راهی خراسان بودند می گفت: برشما باد به خراسان ، چرا که آنجا افراد زیادی هستند که صاحبان سینه های صاف و سالمند، در قلوب آنان، گرایش خاصی جای نگرفته و فساد بدان سرایت نکرده است( اخبار الدوله العباسیه ص۱۹۹) در واقع شهر قم را باید نخستین شهر شیعی در ایران دانست که پیشینه تشیع آن به ربع آخر قرن اول هجری و توسط سکونت اعراب اشعری باز می گردد( تاریخ تشیع در ایران ص۱۷۳)قمی ها هنگامی شیعه شدند که از واقعه عاشورا چندین سال گذشته بود؛ با این اوضاع آشفته دینی که باور عامه در آن اغلبیت داشت و ادیانی چون زردتشتی، مسیحی، یهودی و حتی خوارج نیز در برخی نقاط ایران حضور جدی داشتند، آیا می توانست گزینه مناسبی برای کاروان حسینی باشد؟ مضافا بر اینکه حرکت کاروان حسینی از مکه به سوی ایران ، قطعا با شدت عمل دستگاه خلافت مواجه می گردید و یزید بن معاویه به هیچ صورت چنین اجازه ای به حضرت نمی داد تا بتواند به مناطقی سفر نماید که از تیرس او خارج گردد ، مناطقی چون غور و خوارزم شاید مطلوب تر به نظر می رسید، اما فاصله بسیار زیادی تا مکه داشت به طوری که حتی اگر امام حسین(ع) قصد حرکت به سوی آنها را نیز داشت، طبیعتا نمی توانست به آنجا برسد و در بین راه و حتی در برخی مناطق ایران از پیشروی او ممانعت می کردند، بنابر این ایران نمی توانست گزینه مناسبی برای امام شهیدان باشد . @ashoora_61
گزارش ۳۳: چرا امام حسین علیه السلام به مصر نرفت؟