در میان منابع روایی مشابه همین نقل از ام سلمه وارد شده است که صدور این گزارش را برای هر خواننده مسلم می کند که به برخی از این نقل ها اشاره می شود:
الف: شیخ صدوق به اسنادش از امام باقر (ع)نقل کرده است : رسول خدا(ص) در خانه ام سلمه بود که سفارش نمود کسی پیش او نیاید، پس ،حسین که کودک بود، آمد و ام سلمه نتوانست از آمدن او جلو گیری کند تا اینکه بر رسول خدا (ص) وارد شدو او به دنبالش رفت و در این حال ، حسین روی سینه رسول خدا (ص) بودو رسول خدا(ص) داشت گریه می کرد و در دست خود چیزی را زیرو رو می کرد، رسول خدا (ص) فرمود: ای ام سلمه ، جبرئیل به من خبر داد که این حسین کشته خواهد شد و این خاک سرزمینی است که روی آن کشته خواهد شد ، آن را پیش خود نگهدار ، هرگاه دیدی خون شد ، بدان که حبیب من کشته شده است، ام سلمه گفت: ای رسول خدا (ص) از خدا بخواه این مسئله را از او دفع کند، رسول خدا(ص) فرمود: در خواست کردم ولی خدا فرمود : او پیش من ، دارای درجه ای ایست که هیچ یک از مخلوقات من به آن نرسیده است، او شیعیانی دارد که شفاعت خواهند کرد و پذیرفته خواهد شد، به درستی که مهدی از فرزندان اوست و خوش به حال کسی که از یاران و شیعیان حسین باشد که آنها در روز قیامت رستگارند.( امالی شیخ صدوق مجلس ۲۹حدیث ۳)
ب: شیخ مفید به اسنادش از امام صادق (ع)نقل می کند که: روزی ام سلمه صبح گریه می کرد ، به او گفتند: چرا گریه می کنی؟ در جواب گفت: دیشب فرزندم حسین را کشتند ، چرا که دیشب رسول خدا (ص)را در خواب دیدم در حالی که از زمان وفات آن حضرت او را ندیده بودم ، رسول خدا (ص)خاک آلود و اندوهگین بود ، به رسول خدا(ص) گفتم : ای رسول خدا چرا شما را اندوهگین می بینم ؟ فرمود: دیشب مشغول حفر قبرهای حسین و یاران او بودم.( امالی مفید مجلس ۳۸حدیث ۶)
ج:ترمذی به اسنادش از سلمی نقل می کند که : بر ام سلمه داخل شدم و او را گریان دیدم، به اوگفتم: چرا گریه می کنی ؟ گفت: رسول خدا (ص) را در خواب دیدم که بر روی سر و محاسنش خاک آلود بود، به او گفتم: ای رسول خدا(ص) چرا این گونه ای؟فرمود: هم اکنون شاهد قتل حسینم بودم.( السنن حدیث ۳۷۸۰).
@ashoora_61
شغل و اموال امام حسین علیه السلام (قسمت اول):
یکی از مواردی که منابع تاریخی به آن اشاره کرده است .وجود اراضی و زمین های زراعی بوده که در زمان حیات امام حسین (ع) متعلق به آن حضرت بوده است و بعد از ایشان به فرزندانش منتقل گردید. اولین آنها زمین های زراعی متعدد از جمله در منطقه ینبع بوده که از امیرالمومنین (ع) به حسنین (ع) به ارث گذاشته شد( معجم البلدان ج ۵ص۴۵۰) سمهودی از جایی به نام قراقر در اطراف مدینه نام برده است که املاک فرزندان امام حسین (ع) بوده است ( همان ج۴ص۳۱۸) و نیز در عَمق وادی که آب در وادی فرع می ریخت و موسوم به عمقین است، در اختیار فرزندان امام حسین (ع) بوده است. ( همان ج ۴ص۱۵۶).
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل ....با صدای محمود کریمی
شاعر شعر پیغام کربلا به نجف برد جبرئیل کیست؟
نامدار صداقت، پژوهشگر اشعار آیینی در گفتوگو با عقیق، درباره شاعر این شعر می گوید:
اول: معرفی متن و منبع شعر
این شعر را می توانید در کتابی خطی که به شماره شناسایی 594331 در کتابخانه ملی نگهداری می شود مطالعه فرمایید . در این نسخه خطی اشعاری از 5 شاعر اهل بیت علیهم السلام به شرح ذیل اشعاری نقل شده است :
• دیوان آقا محمد شیخا ( مقبل اصفهانی )
• ترکیب بند محتشم کاشانی
• هفت بند ملا حسن کاشی
• شعری از سلیمی
• یک غزل از شاعری ناشناخته با تخلص "مضمون "
متن شعر
ای اشک پیش از این هنری داشتی چه شد؟
ای مردمک تو چشم تری داشتی چه شد ؟
ای ناله رسا اثری داشتی چه شد ؟
ای آه غم فزا اثری داشتی چه شد ؟
زنهار کن به روضه شیر خدا گذر
برگو که پاره جگری داشتی چه شد ؟
یعقوب وار دیده مردم سفید شد
یا مرتضی علی پسری داشتی په شد ؟
مضمون غلام توست شها چشم را مپوش
بر رویش از کرم نظری داشتی چه شد ؟
شاعر این شعر کیست؟
عموم تذکره نویسانی که به تخلص "مضمون" اشاره کرده اند متفق القول هستند که نام او" میر محمد هاشم عظیم آبادی" است. صاحب "الذریعه "درباره او نوشته است: " دیوان مضمون عظیم آبادی او شعره و اسمه المیرهاشم " در عین حال مشخص شد که این شاعر دو تخلص "مضمون " و " مشربی " دارد. در تذکره " صحف ابراهیم " از او به عنوان "مشربی عظیم آبادی " یاد شده اما در همین منبع می خوانیم " گاهی مضمون " تخلص می کرد. تذکره نویسان ، "میرهاشم "را از ساکنان "عظیم آباد هند "برشمرده اند . در تذکره "نگارستان سخن " آمده است : " مضمون میرهاشم ساکن عظیم آباد است و میر معز موسوی خان او را اوستاد و سراپا مضمون بوده و همه تن مو.ون " تذکره "روز روشن"، او را از شاگردان"میر معز موسوی"و نزدیکان "میر عبدالجلیل علامه بلگرامی"برشمرده است و با توجه به سال وفات مرحوم "علامه بلگرامی" می توان گفت "میر هاشم عظیم آبادی" یا همان" مضمون "متعلق به قرن 12 هجری است.
حدود 350 سال قبل شاعری دلسوخته برای امیر المومنین از مرثیه فرزند دلبند آن جناب سخن می گوید و با سوز و آه و اشک حیدر کرار را به مجلس عزای سیدالشهدا در شعر خود دعوت می کند. این شعر میان شیعیان هند و کشمیر دهان به دهان نقل می شود تا ادب شناسی خوش ذوق در کشمیر آن را میان اشعار مرثیه و منقبت سرایان برجسته ای نظیر محتشم و مقبل و ملا حسن کاشی و سلیمی کتابت کند . دست قضا کتاب را از دیار کشمیر به ایران مِی آورد و کتابخانه ملی مقصد نهایی این کتاب است. در این بین مصرعی از این شعر سینه به سینه نقل می شود تا سرانجام در شعر شاعری مخلص تضمین شود و از حنجره ذاکری با اخلاص بر قلب ها بنشیند و از چشم ها جاری گردد. و من هنوز در این اندیشه ام که رزق امسال سفره محرم را سیصد و پنجاه سال قبل تدارک دیده بودند.
@ashoora_61
امامت نزد امامیه دارای ویژگی های اختصاصی نبوت نیست و امام نمی تواند موسس دین یا طرف وحی الهی قرار بگیرد؛ اما همانند نبوت یک مذهب الهی به شمار می آید که وظایف تفسیر قرآن کریم ، بیان احکام موضوعات جدیدی که درعصر زمان رسول خدا(ص) وجود نداشت است،دفاع از حریم عقائد، پاسخ به شبهات و پرسشهای موافقان و مخالفان( مراه العقول ج۲۵ص۱۳۳) مراقبت دین از هرگونه تحریف دراصول و فروع بر عهده اوست( منشور جاوید ج۸ص۱۱۰) امامیه بر این عقیده هستند که زمین هیچ گاه از حجت خدا خالی نمی شود ودر غیر این صورت، زمین اهلش را می بلعد و نابود می گرداند( الکافی باب ۱۰۰حدیث ۱) و همچنین دو امام دریک زمان نمی توانند بر امت امامت کنند ، مگر اینکه یکی از آنها ساکت و مطیع دیگری باشدو در برخی روایات لزوم امام با عبارات شدید تری وارد شده است ، به گونه ای که اگر در روی زمین تنها دو نفر سکونت داشته باشند، حتما یکی از آن دو حجت و امام است( الامامه و التبصره باب ۲حدیث ۹) بی تردید نزد امامیه و شعیان ، امام خصوصیات و ویژگی های ممتازی داردکه با رجوع به منابع روایی می توان این شروط و ویژگی ها را در چندین مورد به طور خلاصه بیان کرد:
الف: قریشی بودن( بحار ج ۲۵ص۱۰) ب: افضل مردم در صفات و کمال( الکافی ج۱ص۲۰۱) پ: موید به روح القدس( بحار ج۲۵ص۱۱۶) ت: اثر مهر در میان کتف ( الارشاد ج۲ص۳۹۰) ث: ختنه بودن در هنگام ولادت( بحار ج۲۵ص۱۱۶) ح: سایه نداشتن و دیدن پشت سر، همان گونه که جلویش را ملاحظه می نماید( همان ) خ: هنگام تولد، شهادتین بگوید و محدث باشد( همان) ج: بول و غائط از او دیده نشود(همان) چ: دانستن تمامی زبان ها(همان)د: خوش بو بودن بدنش(همان)ذ: دعایش مستجاب باشد(همان) ر: بزرگترین فرزند پدرش باشد ز: دارای سکینه و وقار باشد ژ: هر آنچه از قرآن از او بپرسند ، جواب دهد س: بر بازوی راستش نوشته گردیده ((و تمت کلمه ربک صدقا و عدلا لامبدل لکلماته و هو السمیع العلیم)) ش: عدم احتلام در خواب ص: صدای نیکو ض: پاک زیستن و پاک دامنی( همان حدیث ۲۸- ۳۰)از جمله این موارد می باشد، هرچند ورود نقل هایی غالیانه در منابع روایی امامیه جای انکار و تردید نیست، وجود روایاتی چون((نزلونا عن الربویته قولوا فینا ماشئتم))( کشف الغمه ج۲ص۴۳۲)ما را از مرتبه ربوبیت و خدایی پایین بیاورید و هر چه می خواهید ، در باره ما بگویید، یا عبارت قولوا فینا ماشئتم و اجعلونا مخلوقین درباره ما هرچه می خواهید بگویید، اما مارا مخلوق بدانید، راه را برای گسترش غلو و فرازمینی بودن جایگاه زیست امام در نگاه امامیه فراهم نموده است، اما از سوی دیگر انتصاب علم غیب به امام ، قدرت فوق بشری و انتصاب خلق و رزق به ائمه( رجال کشی شماره ۱۰۲۶ص۳۹)از جمله اقدامات عالمان امامیه در سده سوم هجری برای زدودن این نوع تفکرات از اندیشه های کلامی امامیه به شمار می آید، با وجود اشکال ها و ایرادهای وارد شده به برخی از این شرط ها و ویژگی ها ، تنها دو شرط میان امامیه جزو مسلمات و حتمیات شرایط امام دانسته شده است که عبارتند از : عصمت و نص ، به گونه ای که شهرستانی آورده است که شیعه بر قول به وجوب تعیین وآمدن نص و ثابت بودن عصمت برای انبیاء و ائمه از کبائر و صغائر اجماع دارند( الملل و النحل ص۱۱۸)و در میان متون روایی نیز با روایاتی مواجه می شویم که بر این نکته تصریح دارند که امام بعدی باید از سوی امام قبلی خود تعیین و انتخاب گردد( قرب الاسناد ص۳۷۷)دیدگاه عصمت و نص لزوم این دو نزد شیخ مفید به خوبی خود را نمایان ساخته است ، آنجا که درتعریف امامیه می گوید: امامیه به کسانی گفته می شود که به وجوب امامت ،عصمت و وجوب نص معتقد باشند( دائره المعارف بزرگ اسلامی ج۱۰ص۱۴۰) در میان فرقه های امامیه ، زیدیه در موضوع امامت به اهل سنت شباهت بیشتری دارند و امامت را یک ضرورت اجتماعی و سیاسی برای امت می دانند تا یک ضرورت دینی و منظومه کلامی ، بنابر این دیدگاه نص نزد زیدیه کم رنگ تر بوده و مشروعیت امام از اجماع امت سرچشمه می گیرد، بر خلاف اسماعیلیه که امامت را منصب الهی می داند و در امر امامت معتقد به نص الهی هستند و آن را برترین ارکان دین به شمار می آورند که جمال هستی بدون وجود امام لحظه ای دوام نمی یابد ، نزد اسماعیلیه امام حجت خدا و ختم قرآن و تاویل آن است که با علمی الهامی از باطن شریعت و حقائق قرآن خبر می دهد ( همان)با بیان آنچه گذشت ، به خوبی روشن گردیده که امامیه با قرار دادن این شروط از سوی امامان خود، در صدد پی ریزی این تفکر در جامعه اسلامی بودند که امامت منصبی الهی است که تنها باید از جانب پروردگار تایید و تعیین شود و رسول خدا (ص)نیز در مصداق آن هیچ گونه دخالتی نداشته است و تنها پیام رسان و مبلغ اراده پروردگار بوده است.
@ashoora_61
شغل و اموال امام حسین علیه السلام ( قسمت دوم):
امام حسین (ع) زمین های متعدد داشت؛ از جمله نخلستانی که غلام ایشان صافی در آن کار می کرد و امام برای سرکشی گاه به آنجا می رفت( مستدرک الوسائل ج۷ص۱۹۲) بغیبغات یکی از زمین های امام در حجاز، سالانه هشت هزار دینار درآمد داشت که آن را به عنوان هدیه عروسی به خواهرزاده اش ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر داد( مناقب ابن شهرآشوب ج۴ص۳۹) و به گزارش ابن سعد،عایدی این مزرعه را به عبدالله بن جعفر بخشید تا قرض های خود را بپردازد. معاویه قصد داشت این زمین را یک میلیون درهم از عبدالله بخرد که امام با آن موافقت نکردند( الطبقات الکبری ج۵ص۴۱۳) گفته شده است امام سجاد( ع) برای ادای قرض پدر، چشمه ذی خشب را که متعلق به امام حسین ( ع) بود،بیش از هفتاد هزار دینار به ولید فروختند( بحار الانوار ج ۴۶ص۵۲) منازعه سخت ولید بن عتبه، در دوران حکمرانی در مدینه با امام حسین ( ع) بر سر ملکی از امام در ذوالمروه نشان می دهد که این ملک از نظر بهره اقتصادی قابل ملاحظه بوده است .( السیره النبویه ج۱ص۱۳۵)
@ashoora_61
در نقل های گذشته بیان شد که امام حسین (ع) وصایای امامت را به ام سلمه تحویل دادند تا ایشان این وصایا را به امام سجاد (ع)تسلیم نماید ، اما در دو نقل دیگری که شیخ کلینی آنها را در کتاب شریف کافی ضبط نموده است ، این وصایا به فاطمه دختر امام حسین (ع) تحویل داده شده تا آنها را بعدا به امام سجاد (ع)تحویل دهد( الکافی کتاب الحجه باب الارشاد و النص علی علی بن الحسین حدیث ۱ و۲) اما وصایا به کدام یک از این دو شخصیت به رسم امانت داده شده است ؟ برای واکاوی این واقعه می توان از دو جهت آن را مورد بررسی قرار داد ، از جهت سندی و از جهت دلالی ؛ از جهت سند این نقل ها، هر دو نقل فاطمه دختر امام حسین(ع) ضعیف می باشند( مراه العقول ج۳ص۳۲۰) و نقل ابوبکر حضرمی نیز از امام صادق(ع) نیز حسن است( همان ص۳۲۱) و در حقیقت از جهت سندی هیچ کدام از نقل ها یک نقل سالم و بی عیب نیست ، هر چند نقل ام سلمه بیشتر در منابع شیعه و سنی منعکس شده است و علما و محدثان به آن پرداخته اند ، و از جهت دلالت نیز این احتمال وجود دارد که برخی از این وصایا در مدینه به ام سلمه تحویل داده شده است و برخی دیگر درکربلا و پیش از شهادت امام حسین(ع) به فاطمه تسلیم شده است ، اما حقیقت این وصایا چه چیزی بوده است؟ در هاله ای از ابهام قرار دارد .
@ashoora_61
محقق ارجمند مرحوم آقای صالحی نجف آبادی در کتاب شهید جاوید در ذیل حدیث ام سلمه ، دو ایراد بر آن مطرح کرده اند که بعد از بیان این دو اشکال به بررسی آنها می پردازیم:
اشکال اول: اگر مراد از روایت این باشد که امام از همان مکه به قصد کربلا حرکت کرده است ، این احتمال با گفتار و کردار امام مخالفت دارد ، چرا که اگر امام از مکه قصد داشتند به قربانگاه خود در کربلا برود، چرا مسلم بن عقیل(ع) را به کوفه فرستاد ؟ چرا به اتکای نامه مسلم حرکت کرد ؟ مسلم که آمادگی کوفه را گزارش داده بود نه کربلا را ، چرا به عبدالله بن زبیر فرمود: من قصد رفتن به کوفه را دارم؟ چرا ابن عباس به امام گفت: به کوفه نرو ؟ هر گفتگو و اقدامی که امام کرده برای کوفه بوده نه کربلا و نیز اگر امام قصد داشت به کربلا برود، چرا بعد از دگرگونی اوضاع کوفه آن حضرت در حضور حر بن یزید و اصحابش فرمود : من برمی گردم، و چرا بعد از آنکه از جلب موافقت حر و اصحابش مایوس شد، کاروان خود را به طرف حجاز به حرکت در آورد تا به مدینه برگردد؟ ( شهید جاوید ص۴۱۲-۴۱۳ باتلخیص)
جواب:
در کنکاش های تاریخی، یک سوال مهم پیش روی ماست و آن اینکه در تحلیل یک واقعه ، نقش امام معصوم چگونه قابل واکاوی است؟ به این بیان که آیا امام معصوم را باید به عنوان یک انسان که با رویدادهای تلخ و ناکامی ها و حتی فتح ها و شادی ها مواجه شده است در بستر تاریخی تحلیل نمود ؟یا اینکه امام را به عنوان یک انسان متعالی که به منبع لایزال الهی اتصال دارد، باید در تحلیل های خود لحاظ نماییم؟ به نظر می رسد نقش امام معصوم فارغ از این دو جهت نیست ، امام هرگونه حرکتی را که بخواهد در بستر اجتماعی رقم بزند با لحاظ تمام جوانب عقلی - اجتماعی آن، مورد واکاوی قرار می دهد و تصمیمی را میگیرد که اگر همین واقعه را به گروه از عقلا عرضه کنند، همین تصمیم را اتخاذ می نمایند ، فرستادن فرستاده به کوفه و رصد میزان ارادت مردم کوفه و حرکت به سوی کوفه یا اقبال عمومی مردم و حتی در خواست بازگشت به مکه یا مدینه بعد از ملاقات با سپاه حر ، همگی تصمیمی است که هر انسان عاقلی در مواجه با این رویدادها آن را اتخاذ می کند، آیا اگر امام حسین(ع) به اقبال عمومی مردم کوفه توجه نمی کرد و نامه های آنها را بی جواب می گذاشت و در مکه ترور می شد ، این سوال وجه عقلی پیدا نمی کرد که چرا با اقبال عمومی مردم کوفه در مکه باقی مانده است و خون خود را در حرم ، مکان امن الهی ریخته است؟و یا اگر در مواجه با سپاه حر،امام پیشنهاد بازگشت را مطرح نمی نمود ، این اشکال به حرکت امام حسین(ع) وارد نبود که چرا برای حفظ جان خود ، پیشنهاد بازگشت را مطرح نکرده است؟ بنابراین هر تصمیم امام در موقعیت و شرایط خود درست و منطقی بوده است، هرچند که این تصمیم ها منافاتی با این امر ندارد که امام حسین(ع) با اتصال به منبع علم الهی و همچنین علمی که از رسول خدا(ص) توسط امیرالمومنین (ع) به آنها رسیده بود از فرجام خود آگاه بوده باشد؛ وی می دانست در کربلا به شهادت خواهد رسید ، بنابر این پرسش های محقق ارجمند ناظر بر وجوه عقلانی حرکت امام حسین(ع)بوده که از سوی امام این وجود رعایت شده است ؛ مگر اینکه جناب صالحی نجف آبادی درمسئله علم امام دارای دیدگاه خاصی باشند که دراین صورت پاسخ به این اشکال ، مبنایی خواهد بود، مضافا بر اینکه در مباحث آینده پیرامون علم امام سخن به میان خواهد آمد.
@ashoora_61
امام حسین (ع) هنگامی که می خواست از مکه به کوفه برود، این مذاکرات را با ام سلمه فرموده است، پس طبق این نقل ، مذاکرات فرضی بین امام و ام سلمه در مکه بوده نه در مدینه ، چون وقتی که آن حضرت از مدینه به مکه هجرت فرمود هیچ تصمیمی درباره مسافرت عراق نگرفته بود ، بلکه بعد از گزارش مساعد مسلم بن عقیل تصمیم گرفت از مکه به عراق برود و قبل از گزارش مسلم تصمیم داشت که اگر اوضاع کوفه مساعد نیست به عراق سفر نکند و از این رو وقتی که مسلم را فرستاد به وی دستور داد که اگر اوضاع کوفه مساعد نیست زود مراجعت کند( شهید جاوید ص۴۱۳-۴۱۴( با تلخیص)
جواب:
هیچ دلیلی مبنی بر حضور ام سلمه در مکه مکرمه وجود ندارد و به احتمال بسیار قوی این ملاقات در همان مدینه واقع شده است، بنابراین، پاسخ به این پرسش، متوقف بر دقت درونی به متن این روایت است، ام سلمه از زمان رسول خدا (ص) می دانست که امام حسین (ع) منجر به شهادت او خواهد شد و با مراجعه به تاریخ زندگانی امام حسین (ع) به خوبی روشن می گردد که آن حضرت در طول زندگانی خود آنگونه که در دوران خلافت یزید تحت فشار بوده،از سوی حاکمیت تحت فشار نبوده و او نیز با حاکمیت مخالفت جدی نکرده است، آن حضرت در زمان معاویه به دلیل صلح فی مابین امام حسن(ع) و معاویه ، سکوت اختیار کرد اما در زمان یزید بن معاویه ، از همان آغاز، یزید را لایق خلافت ندانسته و با او بیعت نکرده بود، ام سلمه از طریق رسول خدا (ص) می دانست که حرکت امام حسین(ع) از مدینه آغاز شده اما به عراق ختم خواهد شد، بنابر این طبیعی بود که ام سلمه در گفتگوهای خود با امام حسین(ع) از مقصد نهایی آن حضرت سخن به میان بیاورد و امام نیز این سخن را تائید نماید، همانگونه که نویسنده محترم خود درباره حدیث ام سلمه آورده است: قدر مشترک بین این روایات (نقل های مختلف با مضامین گوناگون از روایت ام سلمه) این است که درباره محل شهادت امام حسین(ع) پیش از وقت چیزی ، خاک یا غیر خاک به رسول خدا نشان داده شده و آن حضرت آن را یک دفعه یا مکرر نقل فرمودند واین مطلب از نظر مدارک تاریخی و حدیثی قابل تردید نیست( شهید جاوید ص۴۰۸)
@ashoora_61
شغل و اموال امام حسین علیه السلام ( قسمت سوم) :
یکی از راه های تامین معاش سیدالشهدا (ع) پذیرش هدایا و نذورات بود. بنابرگزارش های موجود حسنین (ع) با وجود دشمنی که با معاویه داشتند ،هدایای او را می پذیرفتند( قرب الاسناد ص۴۴) و امام حسین ( ع) این مبالغ را برای امور خانواده اش مصرف می کرد( الخرائج و الجرائح ج۱ص۲۳۸)
همچنین امام (ع) همچون امام حسن ( ع) از لباس های فاخر و گران بها استفاده می کرد.گفته شده امام پنج قطعه لباس قبل از شهادت به محمدبن بشر حضرمی داد تا فدیه آزادی فرزندش کند.این نقل دلالت بر با ارزش بودن این لباس ها دارد.( بحارالانوار ج۴۴ص۳۹۴)
@ashoora_61
عاقبت جنایتکاران کربلا .... قسمت سیزدهم :
زید بن رقاد
زید بن رقاد از تیراندازان لشکر عمر بن سعد بود که در به شهادت رساندن عباس بن علی (ع) و عبدالله بن مسلم بن عقیل(ع) نقش بسزا داشت.ابومخنف از زید بن رقاد نقل می کند که او گفت: من،جوانی از آنان را با تیر زدم، در حالی که او دستش را به پیشانی اش گذاشته بود که مانع اصابت تیر شود.پس کف دستش را به پیشانی اش چسباندم و نتوانست دستش را از پیشانی اش جدا کند؛ گفته شده مراد او عبدالله بن مسلم بن عقیل بود. بعدها در قیام مختار،سپاه ابن کامل،او را تیرباران و سنگباران کردند و جسدش را در حالی که آخرین نفس هایش را می کشید ،سوزاندند.
مقاتل الطالبین ص۹۰
تاریخ طبری ج۵ص۴۵۳
انساب الاشراف ج۳ص۴۰۹
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارش های ۲۶ تا ۲۸: گفتگوهای امام حسین علیه السلام با سه شخصیت مهم
گفتگو با بُحَیر بن شداد:
در منزل ثعلبیه، بحیر بن شداد که از اهالی ثعلبیه بود به همراه برادرش نزد امام حسین(ع) رفتند، در حالی که حضرت پیراهنی زرد رنگ بر تن داشت که درسینه او جیبی داشت، برادر بحیر به امام حسین (ع) گفت: من برای تو می ترسم،اما امام حسین(ع) با تازیانه ای که در دست داشت برخورجین پشت سر خود زد و فرمود: این ، نامه های سرشناسان شهر است.
الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۷حدیث ۴۴۰
گفتگو با بَعثَر فَقعَسی:
در میان راه، بَعثَر که از شعرای عرب در زمان خود بود با امام حسین (ع) دیدار کرد، امام حسین (ع)درباره مردم کوفه از او پرسید اما در جواب گفت: به راستی که مردم عراق پیمان شکن و فریبکارند.
انساب الاشراف ج۱۱ص۲۰۴
نامه عبدالله بن جعده بن هبیره:
عبدالله نامه ای به امام حسین(ع) نوشت که توسط فرزندش عون در نزل ذات عرق به دست امام حسین (ع)رسید، او در این نامه از امام حسین(ع) خواسته بود تا از مسیری که آمده بازگردد اما امام حسین(ع) پاسخ نامه او را نداد.
انساب الاشراف ج۳ص۳۷۷
@ashoora_61
هنگامی که به مردم مدینه خبر رسید که امام حسین (ع) قصد خروج از مکه را دارد ، عبدالله بن جعفر درنامه ای برای او نوشت:
به نام خداوند بخشنده مهربان به حسین بن علی از عبدالله بن جعفر ، اما بعد، تو را به خدا سوگند می دهم که از مکه بیرون نروی ، زیرا من از این کار که تصمیم گرفته ای ، بیمناکم که مبادا از بین بردن خود و خاندانت را درپی داشته باشد، چون اگر تو کشته شوی ، بیم دارم که نور زمین ، خاموش شود، چرا که تو روح هدایت و امیر مومنان هستی ،پس در رفتن به عراق شتاب مکن تا من از یزید و همه بنی امیه برای تو ، دارایی، فرزندان و دودمانت امان بگیرم، والسلام؛ و امام حسین(ع) در جواب او نوشت : اما بعد ، نامه ات به من رسید و آن را خواندم و آنچه یاد آور شده بودی ، دریافتم، تو را خبر می دهم که جدم رسول خدا(ص)را در خواب دیدم که مرا فرمان داد که در پی آن باشم چه به سودم باشد و چه به زیانم ، ای پسر عمو ،به خدا سوگند، اگر در سوراخ جانوری از جانوران زمین نیز باشم ، مرا بیرون می آورند و می کشند، عمو زاده ، به خدا سوگند ، آنان بر من ستم روا خواهند داشت چنان که یهود در روز شنبه ستم کردند، والسلام.
الطبقات الکبری ج۱ص۴۴۷/ الفتوح ج۵ص۶۷/ مقتل خوارزمی ج۱ص۲۱۷/ تاریخ الاسلام ذهبی ج۵ص۹
@ashoora_61
تاریخ به کارگیری((اما بعد))در نامه نگاری ها:
عبدالحی کتانی از شمس سفارینی در شرح منظومه الاداب نقل می کند که به کاربردن ((امابعد))در خطبه ها ومکاتبات مستحب است ، چرا که رسول خدا(ص)این کار را می کرد و در روایتِ سی وپنج یا چهل صحابی در نقل خطبه ها ، این کلمات بکار رفته است ، بنابر این امیران سریه ها و نیز فرمانروایانی که مسلمان شده بودند در خطاب به رسول خدا (ص)، اول نام او را می بردند ، سپس نام خود را با ستایش و ثنای حضرت و پس از((اما بعد)) بیان مقصود می نمودند و با سلام نامه را ختم می کردند( التراتیب الاداریه ص۷۶) بنابر این، استعمال این واژه در نامه نگاری ها بیشتر به دلیل سنت و سیرت رسول خدا (ص)بوده است.
@ashoora_61
ای خفته در مزار سر از خاک کن برون
احوال چاکران تو بعد از تو در هم است
@ashoora_61
۲۲ ذی الحجه سالروز به شهادت رسیدن میثم تمار در سال ۶۰ هجری است یعنی ۱۸ روز پیش از واقعه جانسوز عاشورا .
وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا
@ashoora_61
حبیب بن مظاهر و میثم تمار :
شيخ كشّى از فضيل بن زبير روايت كرده است كه: ميثم تمّار كه از خواصّ اصحاب أميرالمؤمنين عليه السّلام بود، بر روى اسبى سوار بود. در اين حال حبيب بن مظاهر اسدى هم از طرف مقابل بدين سو مىآمد. و در محلّى كه جمعى از بنى اسد در مجلس خود نشسته بودند به هم رسيدند. و با يكدگر بهطورى نزديك با هم به گفتگو پرداختند كه گردنهاى اسبانشان به هم رسيد؛ در اين حال حبيب گفت:
فَكَأنّى بِشَيْخٍ أصْلَعَ ضَخْمِ الْبَطْنِ يبيعُ الْبِطّيخَ عِنْدَ دارِالرِّزْقِ، قَدْ صُلِبَ فى حُبِّ أهْلِ بَيْتِ نَبيِّهِ، وَ يبْقَرُ بَطْنُهُ عَلَى الْخَشَبَةِ.
«گويا من دارم مىبينم پيرمردى را كه شكمش بر آمده و جلوى سرش مو ندارد، و در كنار دار الرّزق شغلش خربزهفروشى است؛ كه وى را به جرم محبّت اهل بيت پيغمبرش بر دار كوبيدهاند و بر روى چوبه دار، شكمش شكافته شده است.ميثم در پاسخش گفت:
وَ إنّى لأعْرِفُ رَجُلاً أحْمَرَ لَهُ ضَفيرَتانِ، يخْرُجُ لِنُصرَةِ ابْنِ بِنْتِ نَبيِّهِ فَيُقْتَلُ وَ يجالُ بِرَأسِهِ فى الْكوفَةِ.
«و من مىشناسم مردى سرخ چهره را كه گيسوانش از دوسو بافته شده است؛ او براى يارى پسر دختر پيغمبرش خروج مىكند و كشته مىشود، و سرش را در محلاّت و كوى و برزن كوفه براى تماشاى مردم مىگردانند.»
اين بگفتند و از يكدگر جدا شدند. اهل مجلس با هم گفتند: ما دروغگوتر از اين دو مرد كسى را نديدهايم!
هنوز اهل مجلس از جاى خود برنخاسته بودند كه رُشيد هجرىّ به سراغ آن دو آمد و از اهل مجلس پرسيد: آن دو نفر كجا هستند؟! گفتند: از هم جدا شدند. و ما از آن دو شنيديم كه چنين و چنان مىگفتند.
رشيد گفت:
رَحِمَ اللَهُ مَيْثَمًا؛ أنْسَى: وَ يزادُ فى عَطآءِ الَّذى يجىءُ بِالرَّأسِ مِأةُ دِرْهَمٍ! ثُمَّ أدْبَرَ.
«خدا ميثم را رحمت كند؛ فراموش كرد بگويد: به آنكس كه سر را در كوفه مىآورد، يكصد درهم به عطاى او از بيت المال كه پيوسته به او مىدهند، زياد مىنمايند! اين بگفت و پشت كرد و بازگشت.»
آن جماعت مجلس گفتند:
هَذا وَ اللَهِ أكْذَبُهُمْ!
«سوگند به خدا اين دروغگوترين آنهاست!»
سپس گفتند كه:
وَ اللَهِ ما ذَهَبَتِ الأيّامُ وَ اللَيالى حَتَّى رَأيْنا مَيْثَمًا مَصْلوبًا عَلَى بابِ دارِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ، وَ جىءَ بِرَأسِ حَبيبِ بْنِ مَظاهِرٍ وَ قَدْ قُتِلَ مَعَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ؛ وَ رَأيْنا كُلَّ ما قَالوا!
«سوگند به خدا روزها و شبها سپرى نشدند مگر اينكه ديديم ما كه: ميثم را در خانه عمرو بن حريث به دار زدهاند، و سر حبيب بن مظاهر را كه در كربلا با حسين عليه السّلام شهيد شده بود به كوفه آوردند؛ و هر چه را كه آن سه نفر گفتند، ما خود با ديدگانمان ديديم!»
رجال کشی ص۶۹
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
مَن أرادَ اللّه بِهِ الخَیرَ قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَینِ علیه السلام و حُبَّ زیارَتِهِ.
کسى که خدا خیرخواه او باشد، محبّت حسین (علیه السّلام) و شوق زیارتش را در دل او مى اندازد.
بحار الأنوار، ج ۹۸ص. ۷۶
@ashoora_61
هدایت شده از عاشورا پژوهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابن قولویه ( ۳۶۸ق) به اسنادش از امام صادق علیه السلام نقل می کند :
گروهی از بندگان هستند که در روز قیامت در زیر عرش درباره حسین گفتگو میکنند. به آنها گفته می شود که وارد بهشت شوید و از نعمت های آن استفاده کنید. اما آنها وارد نمی شوند ؛حورالعین برای آنها پیغام می فرستند که ما مشتاق شماییم اما آنها سر بلند نمیکنند تا اینکه ملائکه می آیند و آنها را بشارت می دهند که در نزدیکی حسین منزل دارند از شوق شنیدن این خبر وارد بهشت می شوند.
کامل الزیارات باب ۲۶ حدیث ۲۱۹ص۱۶۸