eitaa logo
کانال آسیابسر
1.2هزار دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
9.3هزار ویدیو
34 فایل
مجله ی اجتماعی، فرهنگی که در آن آداب و رسوم مردم با صفای روستای آسیابسر را معرفی می نماید. روستای شهیدپرور و توریستی آسیابسر در مازندران(بهشهر)قرار دارد. همه #آسیابسری ها اعضای یک #خانواده اند از خانواده ات باخبر باش 🔻ارتباط با ادمین @Mehdi_hoseyni63
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻مادرانه 🔸 پسرم سید علی اکبر حسینی اول پاییز به دنیا آمد. پیش خواهرا و برادر عزیز بود.❤️ با سن کمی که داشت شیرین بود. با اخلاق خوب و رفتارش توی دل همه خودشو جا کرده بود. نه تنها در دل خانواده؛ در دل اکثر آشناها و فامیل هم .... 🔸بچه زرنگی بود از کسی یا چیزی نمیترسید. در اکثر راهپیمایی ها و تجمعات شرکت میکرد. کارهایی میکرد،که به قد و قواره اش نمیخورد.☺️ 🔸با روی دیوار ها می نوشت . و هیچ اِبایی نداشت. 🔸به علت شغل پدر فعالیت هایش از قم شروع شد. در شهر غریب بود. ولی با همه دوست میشد خیلی خوش برخورد بود. 🔸هیچ وقت در جواب دادن کم نمی آورد. در اخلاق نیز؛ با احترام و ادب جواب شون رو میداد. 🔸به علت نبود امکانات کیف نداشت کتابهایش را با می بست. لباس وصله دار هم می پوشید. فرزند بود. هشت نه سالش بود. و می پخت، و می فروخت تا پول تو جیبی اش را تهیه کند. 🔸پسرم از مقید بود و ش را سروقت انجام دهد. به خواهرا و خانم های فامیل میگفت: . 🔸از سوی هلال احمر با عضویت به جبهه اعزام شد. 🔹نهم بهمن ماه سال ۶۵ ... پسرم ۱۶ سال داشت که در عملیات در اثر اصابت ترکش به سر و شکمش به رسید.🕊 🔹روحیه بالایی داشتم... تو تشییع جنازه پسرم شعر میخواندم ... " این گل پرپر از کجا آمده از سفر کرب و بلا امده ...." ولی الان روزی نیست که از داغش اشک نریزم این داغ بر سینه ام کهنه نمیشود. @asiabsar
‍ ‍ ‍🔻 برشی از زندگی 🔸  سید علی اکبر حسینی اول پاییز به دنیا آمد.با سن کمی که داشت شیرین بود.با اخلاق خوب و رفتارش توی دل همه خودشو جا کرده بود. 🔸بچه زرنگی بود از کسی یا چیزی نمیترسید. در اکثر راهپیمایی هاو تجمعات شرکت میکرد. کارهایی میکرد،که به قد و قواره اش نمیخورد.☺️ 🔸با روی دیوار ها می نوشت . و هیچ اِبایی نداشت. 🔸به علت شغل پدر فعالیت هایش از قم شروع شد.در شهر غریب بود.ولی با همه دوست میشد  خیلی خوش برخورد بود. 🔸به علت نبود امکانات کیف نداشت کتابهایش را با می بست. لباس وصله دار هم می پوشید.فرزند بود. هشت نه سالش بود. و می پخت، و می فروخت تا پول تو جیبی اش را تهیه کند. 🔸 از مقید بود و ش را سروقت انجام دهد.به خواهران و خانم های فامیل میگفت: . 🔸از سوی هلال احمر با عضویت به جبهه اعزام شد. 🔹نهم بهمن ماه سال ۶۵ ... پسرم ۱۶ سال داشت که در عملیات   در اثر اصابت ترکش به سر و شکمش به رسید.🕊 @asiabsar
▫️به مناسبت سالشب شهادت 🔹️شهید سیدعلی اکبر حسینی ‍ ‍ ‍🔻 برشی از زندگی 🔸  سید علی اکبر حسینی اول پاییز به دنیا آمد.با سن کمی که داشت شیرین زبان بود.با اخلاق خوب و رفتارش توی دل همه خودشو جا کرده بود. 🔸بچه زرنگی بود از کسی یا چیزی نمیترسید. در اکثر راهپیمایی ها و تجمعات شرکت میکرد. کارهایی میکرد، که به قد و قواره اش نمیخورد.☺️ 🔸با روی دیوار ها می نوشت. و هیچ اِبایی نداشت. 🔸به علت شغل پدر فعالیت هایش از قم شروع شد.در شهر غریب بود.ولی با همه دوست میشد  خیلی خوش برخورد بود. 🔸به علت نبود امکانات کیف نداشت کتابهایش را با می بست. لباس وصله دار هم می پوشید.فرزند بود. هشت نه سالش بود. و می پخت و می فروخت تا پول تو جیبی اش را تهیه کند. 🔸 از مقید بود و ش را سروقت انجام دهد.به خواهران و خانم های فامیل میگفت: . 🔸از سوی هلال احمر با عضویت به جبهه اعزام شد. 🔹نهم بهمن ماه سال ۶۵ ... ۱۶ سال داشت که در عملیات   در اثر اصابت ترکش به سر و شکمش به رسید.🕊 @asiabsar
‍ ‍ ‍🔻 برشی از زندگی 🔸  سید علی اکبر حسینی اول پاییز به دنیا آمد.با سن کمی که داشت شیرین بود.با اخلاق خوب و رفتارش توی دل همه خودشو جا کرده بود. 🔸بچه زرنگی بود از کسی یا چیزی نمیترسید. در اکثر راهپیمایی هاو تجمعات شرکت میکرد. کارهایی میکرد،که به قد و قواره اش نمیخورد.☺️ 🔸با روی دیوار ها می نوشت . و هیچ اِبایی نداشت. 🔸به علت شغل پدر فعالیت هایش از قم شروع شد.در شهر غریب بود.ولی با همه دوست میشد  خیلی خوش برخورد بود. 🔸به علت نبود امکانات کیف نداشت کتابهایش را با می بست. لباس وصله دار هم می پوشید.فرزند بود. هشت نه سالش بود. و می پخت، و می فروخت تا پول تو جیبی اش را تهیه کند. 🔸 از مقید بود و ش را سروقت انجام دهد.به خواهران و خانم های فامیل میگفت: . 🔸از سوی هلال احمر با عضویت به جبهه اعزام شد. 🔹نهم بهمن ماه سال ۶۵ ... پسرم ۱۶ سال داشت که در عملیات   در اثر اصابت ترکش به سر و شکمش به رسید.🕊 @asiabsar
▫️به مناسبت سالروز شهادت 🔹️شهید سیدعلی اکبر حسینی ‍ ‍ ‍🔻 برشی از زندگی 🔸  سید علی اکبر حسینی اول پاییز به دنیا آمد.با سن کمی که داشت شیرین زبان بود.با اخلاق خوب و رفتارش توی دل همه خودشو جا کرده بود. 🔸بچه زرنگی بود از کسی یا چیزی نمیترسید. در اکثر راهپیمایی ها و تجمعات شرکت میکرد. کارهایی میکرد، که به قد و قواره اش نمیخورد.☺️ 🔸با روی دیوار ها می نوشت. و هیچ اِبایی نداشت. 🔸به علت شغل پدر فعالیت هایش از قم شروع شد.در شهر غریب بود.ولی با همه دوست میشد  خیلی خوش برخورد بود. 🔸به علت نبود امکانات کیف نداشت کتابهایش را با می بست. لباس وصله دار هم می پوشید.فرزند بود. هشت نه سالش بود. و می پخت و می فروخت تا پول تو جیبی اش را تهیه کند. 🔸 از مقید بود و ش را سروقت انجام دهد.به خواهران و خانم های فامیل میگفت: . 🔸از سوی هلال احمر با عضویت به جبهه اعزام شد. 🔹نهم بهمن ماه سال ۶۵ ... ۱۶ سال داشت که در عملیات   بر اثر تیر مستقیم به دست و سینه اش به رسید.🕊 @asiabsar