eitaa logo
عصرانه (تقی شجاعی)
231 دنبال‌کننده
895 عکس
256 ویدیو
5 فایل
دخمه‌ای مجازی جهت داد زدن با صدای: #تقی_شجاعی 😎 ( فعال انفرادی🚶 نویسنده پلنگ‌زخمی، احتناک، وقتی‌بابا‌رئیس‌بود، شریان و...) ارتباط با ادمین: @Shojaei66 اینستاگرام: https://www.instagram.com/taghishojaei66?r=nametag
مشاهده در ایتا
دانلود
از بازخوردهای کتاب 🙏 [ @asraneh313 ]
برای اون‌ نوجوان‌هایی که سوال می‌پرسند کدوم کتاب‌تون رو برای ما پیشنهاد میکنی؛ کتاب یه رمان نوجوان با موضوع بلوغ دوره نوجوانی‌یه و نویسنده‌اش 😎 تلاش کرده شیوه مقابله‌ی نوجوان امروز و خانواده و مدرسه و جامعه رو با پدیده‌ی درِ گوشیِ بلوغ جنسی به چالش بکشه و حدود بالای شونصد درصد موفق بوده.😂 باور نمی‌کنید بعضی از بازخوردهایی که راجع به کتاب در فضای مجازی شده رو در پست‌های بعدی ببینید.😤 ضمن اینکه این اثر نسبتا فاخر🤓 در بیستمین دوره جایزه قلم زرین که تیر ماه ۱۴۰۱ برگزار شد تونست از بین حدود ۲۵۰ اثر نوجوان به مرحله نهایی بره و یکی از ۵ نامزد دریافت جایزه قلم زرین بشه. ♡♡♡ و کتاب دیگه، کتاب هست که اون هم رمان نوجوان اقتباس از زندگی شهید علی بیطرفانه که با بیان طنز، سبک زندگی یک مسئول در تراز انقلاب اسلامی و برخی شبهه‌های ریزِ مربوط به "پهلوی روحت شاد" رو در قالب داستان به چالش میکشه و نوجوان رو میخکوب میکنه🤣. ♤♤♤ [ @asraneh313 ]
برخی از بارخوردهای کتاب در فضای مجازی [ @asraneh313 ]
برای اونهایی که می‌پرسند؛👇👇👇 فروش اینترنتی کتاب با تخفیف ۳۰ درصد تا روز پنجشنبه ۴ اسفند در سایت کتابستان: https://ketabestan.net/product/%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF-%D8%B2%D8%AE%D9%85%DB%8C/ (اخبار موثق به دست رسیده از بچه‌های بالا که پلنگ زخمی داره تموم میشه و میره چاپ دوم. اونوقته که برای خریدش باید دو برابر الان پول بدید ☹️. بعدا نگید نگفتیا). [ @asraneh313 ]
اون دسته از دانش‌آموزان عزیزی که سفارش داده بودند تو پی‌وی بهم پیام بدن. ♤♤♤
عصرانه (تقی شجاعی)
بعد از این هر هفته یکی دو تا کتاب خوب معرفی می‌کنیم. شما هم بهترین کتاب‌هایی که خوندید رو معرفی کنی
❤️ (یکی از دانش‌آموزان) درباره کتاب :❤️ سلام استاد کتاب پلنگ زخمی خیلی جالب بود واقعا مصداق بعضی از نوجوونای این دوره زمونه ست، حتی بعضی از همکلاسی های خودم راهکار های درست و به جایی داده شده و بیان عواقب هم ان شاءالله که روی افراد زخمی تاثیر بیشتری میذاره اینکه وسط داستان، اردو و خاطره های خنده دار سر کلاس و ... بیان شده، مخاطب رو که اکثرا نوجوونا هستن و میلی به کتاب خوندن ندارن، خسته نمیکنه و اجازه میده که بقیه کتاب رو هم بخونه و با کتاب بیشتر انس بگیره شخصیت های داستان بسیار زیبا و هدفمند طراحی شده مثل رفیقش هادی که یه فرد مذهبی و درس خون و ... بوده که توی قسمتی از کتاب اشاره شده یه مدتی زخمی بوده و ترک کرده میتونه یکی از اثرگذارترین عامل برای برگشتن از این گناه باشه سخنهای حاج آقای مدرسه و دبیر پیام های آسمانی و شخصیت داخل اینستاگرام که پست های مربوط به ترک این گناه میذاشت، خیلی قشنگ بود و مثال هایی که درباره هر مورد مثل هدف از زندگی، اراده، وسوسه و ... میزدن خیلی جالب و قابل تأمل بود در کل کتاب خیلی قشنگی بود اما به نظرم برای ترویج این کتاب راهکار های متفاوتی نسبت به بقیه کتابها باید ارائه بشه تا هر نوجوونی این کتاب رو بخونه
از بازخوردهای کتاب 🙏
می‌گوید: "آقا! شما تو سن ما بودی دوست‌دختر هم داشتی؟" می‌گویم: "نه! توفیق نبود!" می‌گوید: "عجب! اصلا به قیافه‌تان نمی‌خورَد که نداشته‌اید! یعنی در نگاه اول نمی‌خورَد که داشته‌اید، در نگاه سوم و چهارم نمی‌خورَد که نداشته‌اید‌."😂 می‌خندم و می‌گویم: "خب من بچه‌مثبت بودم. سرم تو درس و مشق بود". می‌گوید: "ولی الان همه‌ی بچه‌های کلاس ما دوست‌دختر دارند. حتی خرخوان‌ها و بچه‌مومن‌هایش." می‌گویم: "نه داری اغراق می‌کنی. الان مثلا خود تو داری؟" می‌گوید: "نه! من داشتم ترک کردم!" می‌گویم: "قبول داری که خوب نیست؟ تمرکزت را به هم می‌زند؟" بغل‌دستی‌اش می‌گوید: "نه‌. اتفاقا دوست‌دختر باعث می‌شود آدم انگیزه داشته باشد برای آینده". می‌گویم: "ولی من شنیده‌ام و خوانده‌ام آن‌هایی که دوست‌دختر دارند در آینده یا تشکیل خانواده نمی‌دهند یا نمی‌توانند پای خانواده‌شان بمانند." می‌گوید: "قبول دارم. تنوع‌طلب می‌شوند. ما یک فامیل داشتیم که کلی پول برای این کارها خرج می‌کرد و بعدا هم که ازدواج کرد زندگی‌اش به هم خورد". می‌گویم: "پس نتیجه می‌گیریم دوست‌دختر نداشته باشیم!" توپ را شوت می‌کنند می‌آید و می‌خورَد تو سرش. رفیقش که می‌آید توپ را بردارد می‌گوید: "آقا! این آدم‌بشو نیست. یک دانه از آن پوزپلنگ‌های وحشی بهش بده شاید متحول شد". می‌خندم. منظورش پلنگ زخمی است. ♡♡♡ ✍ [ @asraneh313 ]
28.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا کمی درباره "شریان" و "پلنگ زخمی" حرف زدیم. [ @asraneh313 ]
سوال هادی اولین سوال جدی از بین سوالات بچه‌ها بود. لابه‌لای خنده‌های بچه‌ها پرسید: "حاج‌آقا! اصلا خدا این وسوسه و میل را برای چی به ما داده، وقتی ما جنبه نداریم؟ خب صبر می‌کرد وقتی شرایط ازدواج برایمان فراهم بود، می‌داد". حاج‌آقا گفت: "بلوغ مثل کلید برق نیست که یک دکمه‌ای را بزنی بالغ بشوی. شروع بلوغ مثل جوانه زدنِ یک نهال است. یک نهال قبل از اینکه به درخت تبدیل بشود و بتواند میوه بدهد باید مراحلی را پشت‌سر بگذارد. اول ساقه می‌زند، بعد کم‌کم بزرگ‌تر می‌شود، تنه‌اش قوی می‌شود، شاخه‌هایش زیاد می‌شوند. آن وقت درختی می‌شود که میوه می‌دهد. شما هم الان تازه به مرحله‌ی نهال شدن رسیدید." اصغر که کنار شایان نشسته بود با صدای آرام گفت: "ولی به قیافه‌ی شایان می‌خورَد که درخت باشد ها!" بچه‌ها باز خندیدند. حاج‌آقا به روی خودش نیاورد. ادامه داد: "حالا وقتی یک نوجوان، همان زمانی که دارد درخت می‌شود خوب تغذیه کند، در برابر باد و طوفان مقاومت کند و تسلیم نشود، تنومند می‌شود. شخصیتش قوی می‌شود. کسی که شخصیتش بزرگ شد دیگر دست به هر کاری نمی‌زند." من که از بابا یاد گرفته بودم به آخوندها بدبین باشم، بهش گفتم: "وسوسه که شخصیت سرش نمی‌شود، یکهو می‌آید سراغ آدم." مهرداد با کنایه گفت: "مال حاج‌آقا فرق دارد. اول اجازه می‌گیرد بعد اگر شرایط مهیا بود می‌رود سراغش". حاج‌آقا در حالی که داشت به مهرداد نگاه می‌کرد گفت: "وسوسه شبیه سگ است. اگر بهش بی‌محلی کنی کاری با تو ندارد. اما اگر بهش بد نگاه کنی یا سنگ پرتاب کنی، پارس می‌کند و می‌افتد دنبالت. آن وقت تا پاچه‌ات را نگیرد ول‌کن نیست." شایان گفت: "حاج‌آقا! نمی‌شود یک دوست‌دختر داشته باشیم که به کمکِ هم به این سگِ کثیف بی‌محلی کنیم؟! اَه مرسی!" دیگر حاج‌آقا هم نمی‌توانست جلوی خنده‌ی خودش را بگیرد که زنگ تعطیلی را زدند. ♡♡♡ [ @asraneh313 ]