#اربعین
#جاماندم_از_کربلا_زائران_التماس_دعا
نوکـرت مثل رقـیــــــــه جامانـده از قافله
درد این جامانده را جامانده میداند فقط
#اللهم_ارزقنا_کربلا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏠اینجا خانۀ من است
👣راه رفتن در «نیویورک» با «پیاده روی اربعین» چه فرقی دارد؟
🚨پاسخ بانوانی از آمریکا، کانادا و هلند
#اربعین
@Panahian_ir
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
به نام خدای مهربون❤️
پشیمانی😔😔😔
تویی یک روستای سرسبزوباصفا؛ اهالی روستا کنارهم باخوبی وخوشی زندگی میکردند.
اونهاهمیشه هوای همدیگرروداشتند وتوشادی ومشکلات کنارهم بودند.
بچه هاهم باهم دوست ورفیق بودند. صبح هامی رفتند مدرسه وبعدازظهرها بعدازاینکه تکالیفشون روانجام می دادند؛ پسرهاباهم فوتبال بازی می کردند.
ودخترهاهم هرروزمی رفتند خونه فاطمه خانم وازش قالی بافی یادمی گرفتند. وازهردری باهم صحبت می کردند وکلی بهشون خوش می گذشت.
یه روزکه بچه هاداشتند می رفتند مدرسه؛ دیدن یه کامیون جلوی دریکی ازخونه هاپارک کرده وکارگرهادارن اسباب واثاثیه خالی می کنند.
یه پسرهم دم درکوچه نشسته بود ویه دوچرخه هم کنارش بود وداشت اون روبادستمال تمیزمی کرد.🚲
فرداصبح آقامعلم بااون پسر اومدندسرکلاس وگفت:
_ بچه هااسم این پسر حمیدهست. وازامروزهمکلاسی ودوست شماست.
بچه ها ازاینکه یه دوست جدید پیداکرده بودن خیلی خوشحال شدن وبهش سلام کردند؛ ولی حمیدباسردی یه سلامی گفت ورفت سرجاش نشست.
بچه هاباتعجب سری تکون دادن وزنگ تفریح هم حمید یه گوشه نشسته بود وباهیچکس حرفی نمی زد.
عصری که پسرهاجمع شدن برن بازی مهدی گفت:
_ بچه هامن امروزبابابام باید برم شهرونمیتونم بیام بازی.
محمدگفت:
_ وای حالایه یارکم داریم. چکارکنیم؟
علی گفت:
_ اشکال نداره میریم دنبال حمیدکه بیاد بازی.
محمدوعلی رفتن دم درخونه حمیدایناوزنگ زدن.
حمید درروبازکرد وگفت:
_ بله.
محمدگفت:
_ میای باهم بریم یه دست گل کوچک بازی کنیم؟
حمید باقیافه اخموگفت:
_ نه نمیام ودرروبست.
محمدگفت اشکال نداره بایه یارکمتربازی می کنیم.
روزهای بعدهم حمید بادوچرخه اش توی ده می گشت وباهیچکدوم ازبچه هاهم دوست نبود.
یه روزکه حمید داشت بادوچرخه اش توروستامی چرخید یک دفعه لاستیک دوچرخه اش به یه سنگ گیرکرد وپاره شد و خوردزمین.
حمیدبادست وصورت خاکی ودوچرخه خراب رفت خونه.
باباش تاحمیدرودید گفت:
_ وااای این چه سرووضعیه که برای خودت درست کردی؟
دوچرخه ات چراشکسته؟
بابایه نگاهی به دوچرخه کرد وگفت: _دوچرخه روبرای تعمیربایدببرم شهر.
حمید باناراحتی گفت:
_ پس این چندروزکه دوچرخه ندارم چکارکنم؟ 😭😭😭
فرداعصر حمید دم درنشسته بودوحوصله اش هم خیلی سررفته بود ودید که بچه هابایه توپ دارن میرن بازی
صدای دادوفریاد وخوشحالی شون تمام ده روبرداشته بود وحمیدباحسرت
اونهارونگاه میکرد😒😒😒
دوسه روزدیگه هم گذشت حمیددیگه خیلی کسل شده بود نه دوچرخه داشت ونه دوستی که باهاش بازی کنه.
😫😩😫😩
موقع دروکردن گندم بود وبچه هاباخانواده هاشون؛هرروزبه مزرعه یکی میرفتن وباکمک هم گندم هارودرومیکردند.🌿🌿🌿🌿
یه روزبعدازظهر کارجمع آوری گندم تموم شده بود وبچه هاداشتن میرفتن خونه؛ که ناگهان ابرهای سیاه همه ی آسمون روپوشوند ومعلوم بود که یه بارون شدید میخوادبباره🌨🌨🌨🌨
علی دید حمید وپدرش تندتنددارن گندم هاروجمع میکنن. ولی هنوزخیلی ازگندم هاروی زمین بود.واگه بارون میومد همه اونهاخیس میشد.💦💦💦
علی گفت:
_ بچه هاموافقید تابارون نگرفته بریم به پدرحمیدکمک کنیم وگندم هاروجمع کنیم؟
بچه هاهرچندازدست حمید ورفتارهاش خیلی ناراحت بودن ولی چون مهربونی وبه هم کمک کردن روازبزرگترهاشون یادگرفته بودن قبول کردند ورفتند کمک. 😃😃😃😃
باهمکاری بچه هاقبل ازاینکه بارون بیاد همه ی گندم های مزرعه حمیدایناجمع شد.😌😌😌
شب وقتی حمید می خواست بخوابه به کارخوبی که بچه هاانجام داده بودن فکرکرد.وباخودش گفت:
_ اگه امروزبچه هاتودروکردن به اون وپدرش کمک نمی کردند تمام گندم هاخیس می شد وتمام زحمت های پدرش هدرمی رفت.
حمیدازرفتاربدی که بااونهاداشت خیلی ناراحت شد وعرق شرم روی پیشونیش نشست.😅😅😅😅
فرداصبح که رفت مدرسه جلوی تخته سیاه ایستاد وگفت:
_ بچه هابه خاطرکمکی که دیروزبه ما کردید ازهمه تون تشکرمیکنم🙏🙏🙏🙏
من روببخشید تواین مدت رفتارم باشماخوب نبودومن خیلی پشیمون هستم امیدوارم شماهم من روببخشیدو ازامروزبه بعد دوستان خوبی برای هم باشیم😍😍😍😍
محمدگفت:
_خداروشکرکه متوجه رفتاربدت شدی. ماهم تورومی بخشیم وباتودوست هستیم ❤️❤️❤️❤️
حمیدازاینکه بچه هااون روبخشیدندخیلی خوشحال شد وگفت:
_ مامانم به خاطر تشکرازشما ناهارآش درست کرده وهمه شمارودعوت کرده که ناهاربیاید خونه ی ما
بچه ها باگفتن هورراااااا موافقت خودشون روبرای خوردن یه آش خوشمزه اعلام کردن🙌🙌🙌🙌
(خانم نصر آبادی)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته 🌹
گویند مراکه،دوزخی باشد سخت
از رحمتِ حق که من شنیدم دور است
چون از کرمش بهشت وعده کرده
بر لطف و عنایتش دلی باید بست
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
شبتون بهشت
در پناه خدا
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#یا_اباصالح_المهدی
میدان عمل خالیست...
او در پی سرباز است...
چون ما همه سرباریم...
سردار نمی آید...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
من دست خالی آمده ام، توشه دست توست
اذنِ طواف مرقدِ شش گوشه، دست توست
#الحمدلله_امام_رضایی_ام
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
#جاماندهایم
کربلایت سهم ما بدها نشد این اربعین
پا برهنه میروم سمتی که بغضم بشکند
#اللهم_ارزقنا_زیارة_الاربعین
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
Motiee_Al-Arbaein_Mouedi192kbps_(www.rasekhoon.net).mp3
12.3M
با اشک و غم همرازم و ...
میسوزم و میسازم و ...
می خوانمت شب تا سحر
دلتنگم ای کرب و بلا ...😔💔
🎤حاج #میثم_مطیعی
(فارسی و عربی)
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
↫☸ #خواص_زرشک
✍برای درمان جوشهای آكنه هر 6 ساعت دو قاشق از شربت زرشك استفاده شود
✍كسانی كه نارسائی كبد، كلیه و سوء هاضمه دارند میتوانند از شربت زرشك استفاده كنند
✍برای درمان پر شدن كیسه صفرا، آب آلبالو و آب زرشك را مخلوط كرده به مدت هفت روز، روزی 3 بار هر بار سه قاشق غذاخوری مخلوط كنید.
🌸 مرکز #طب_جامع اسلامی و سنتی🌸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
↫☸پوست و زیبایی در طب اسلامی
✅دستورات شادابی پوست، صورت و زیبایی که در روایات معصومین علیهم السلام سفارش شده است:
1⃣نماز شب خواندن(نورانیت چهره)
2⃣کمترخوردن غذا و ترک وعده ی نهار
3⃣گرفتن موهای بینی(زیبایی)
4⃣خوردن میوه به (زیبایی)
5⃣خضاب به حنا(زیبایی)
6⃣خوردن برگ کاسنی(زیبایی)
7⃣خوردن گلاب و مالیدن بصورت(زیبایی)
8⃣روی هر لقمه غذا نمک طبیعی پاشیدن
9⃣روغن مالی در شب بویژه زیتون(زیبایی)
🔟حجامت کردن (زیبایی)
1⃣1⃣بنفشه پایه زیتون درابرو(زیبایی)
2⃣1⃣بادنجان خوردن(زیبایی)
3⃣1⃣کدو خوردن(زیبایی)
4⃣1⃣نمالیدن آستین به صورت(طراوت صورت)
5⃣1⃣مویز خوردن(زیبایی)
6⃣1⃣دست کشیدن بصورت بعدوضو
8⃣1⃣تخم مرغ زیاد نخوردن(رفع کک و مک)
9⃣1⃣شستن سرباخطمی درجمعه(تمیزی پوست)
0⃣2⃣خوردن گردو و زنیان(زیبایی)
1⃣2⃣خوب جویدن غذا(رفع کک ومک)
2⃣2⃣خوردن سنجد با پوست(زیبایی)
4⃣2⃣نشستن سر با گل(زیبایی)
5⃣2⃣خوردن آب حمام قبل از ورود
6⃣2⃣خشک نکردن صورت با حوله(کک و مک)
7⃣2⃣پرخوری نکردن(زیبایی)
8⃣2⃣خوردن پیاز(زیبایی)
9⃣2⃣خوردن گوشت گوسفند کبابی(رنک پریدگی)
0⃣3⃣خوردن سبزی تره(رنگ پریدگی)
1⃣3⃣شستن گوشت قبل از پختن
2⃣3⃣دم کرده کاسنی و شکر نیشکر(زیبایی)
4⃣3⃣خلال کردن دندان(زیبایی)
5⃣3⃣مسح کردن صورت با آب وضو(رفع کک و مک)
6⃣3⃣خوردن گلابی(زیبایی)
7⃣3⃣خوردن خربزه با پنیر(زیبایی فرزند)
8⃣3⃣سحر خیزی(زیبایی)
9⃣3⃣خوردن خربزه (زیبایی)
0⃣4⃣خوردن سویق با روغن(زیبایی)
1⃣4⃣روغن بان روی ناف گذاشتن(رفع ترک دست و پا)
2⃣4⃣مصرف داروی زنجفیلات(زیبایی)
3⃣4⃣مصرف داروی سیدالادویه(زیبایی)
4⃣4⃣مصرف داروی اینا بسطام(زیبایی)
5⃣4⃣خوردن انار(زیبایی فرزند)
6⃣4⃣مصرف دم کرده پوست خیار و ساقه و ریشه کاسنی با کمی شکر نیشکر(زیبایی)
7⃣4⃣روبه آفتاب ننشستن
8⃣4⃣تعدیل اخلاط سودا، بلغم، صفرا و دم
9⃣4⃣مصرف کلیه صاف کننده های خون
0⃣5⃣و....
🌸 مرکز #طب_جامع اسلامی و سنتی
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
↫☸ #آب_جوش
✅ یکی از بهترین و موثر ترین درمان #سرطان و #لک های پوستی خوردن آب جوش است!!!!
برای درمان سرطان باید آب جوش خورد و دوید تا بدن عرق کند
✅ وقتی آب جوش میخوریم و میدویم، آبی که باید از طریق کلیه دفع شود در بدن #گردش میکند و از عروق دفع میشود بنابراین سبب #شویندگی تمام اعضا میشود
👈 تقریبا۷۵درصد هر سلولی آب است، وقتی آب سلول، #غلیظ و سودایی شد، در اندامی از بدن بیماری ایجاد میشود و به دلیل این سودای موجود در داخل سلول، چهره ما #تیره تر میشود و چروک برمیدارد وقتی این سودا فشرده شد موجب بروز سرطان میشود!!!
👆حال اگر بخواهیم این سرطان را درمان کنیم، با #شویش_سودا از طریق آب جوش این کار را میکنیم
عرق کردن بعد خوردن آبجوش مثل این است که وقتی زائده ای به لیوان چسبیده باشد،بتدریج آب رویش میپاشیم این زائده کوچکتر و لاغرتر میشود تا در نهایت #پاک میشود
👈 شویش با آبجوش و عرق کردن چون #سراسری است ،هر چه سودای داخل سلول هاست را پاک میکند،بدن #قویتر میشود و قدرت عمومی بدن افزایش می یابد
قاعده مصرف ابجوش این است که هر روز ۴الی۶لیوان بخورند و بدوند .البته بلغمی مزاجها آب جوش را همراه #عسل بخورند
و هر شب ۱۳-۱۴عدد #بادام_درختی ،دانه دانه بصورت آدامس بجوند تا مغزشان سرد نشود
✅ بیمار سرطانی باید پیوسته آبجوش بخورد تا خوب شود
البته چون بیماران سرطانی ضعف شدید دارند توصیه میشود یک هفته آبجوش بخورند و یک هفته رژیم معمولی خود را داشته باشند
اگر بخواهیم به اینها غذای دیگری بدهیم یک غذای ساده #سوپ_گندم با #روغن_زیتون میدهیم
📚دراسه فی طب الرسول،استاد تبریزیان
🌸 مرکز #طب_جامع اسلامی و سنتی🌸
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
هدایت شده از من گدای حیدرم
💢حاج اسماعیل دولابی:👇👇
🔸در هر شبانه روز لااقل یک #سجده_ی_طولانی داشته باشید.
👈به #تربت_امام_حسین(ع) زیاد سجده کردن #اخلاق را عوض می کند.
🆔پرسش و پاسخ طبی
http://eitaa.com/joinchat/579534864C98ec26c28c
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
رازِ پلِ خرگوشی 🌹
در یک جنگل زیبا و سرسبز خرگوشِ بازیگوشی زندگی می کرد.
که سفید و زیبا و تُپُل بود.
اسمش خرگوشی بود.
خرگوشی هرروز به این طرف وآن طرفِ جنگل می رفت و غذاهای خوشمزه پیدامی کردو می خورد.
از سبزی های معطر و خوشبو تا میوه های آب دار و خوشمزه .
اما خرگوشی عاشقِ هویج بود.
هیچ غذایی از هویج برایش خوشمزه تر نبود.
مرتب به امید پیدا کردنِ هویج به این طرف وآن طرف می رفت.
تا اینکه یک روز؛ از دور برگهای هویجی را دید .
با خوشحالی به سمتش دوید.
"بله خودش بود."
برگهای هویج نشان می داد که چند هویج درشت و خوشمزه زیرِ زمین منتظرِ خورده شدن هستند.
با خوشحالی زبانش را دورِ دهانش چر خاند و آب دهانش را قورت داد و
دستهایش را به هم مالید و گفت:
_بالاخره بعد از مدت ها یه هویج خوشمزه پیدا کردم. امروز باید دلی از عزا در بیارم.ولی بهتره اول برم دستهام را بشویم و بعد بیام.
کمی آن طرف تر یک رودخانه بود و یک پل روی رودخانه.
خرگوشی جلو رفت. ولی با تعجب دید که این پل با تمام پل هایی که دیده فرق دارد.
خیلی باریک بود و تکان تکان می خورد.
کمی نگاهش کرد ولی چیزی نفهمید.
برگشت که هویج را بخورد.
اما همین که دستش را دراز کرد برای چیدنِ هویج، صدایی شنید.
_صبر کن ... صبر کن.
با تعجب اطراف را نگاه کرد.
کبوتری به او نزدیک می شد.
کبوتر نفس نفس زنان کنار خرگوش نشست وگفت:
_خواهش می کنم این هویج ها را از زمین بیرون نیار.
خرگوش گفت:
_چی می گی؟من مدتهاست دنبال هویج می گردم حالا اینها را بیرون نیارم؟
کبوتر گفت:
_من می دونم که چقدر هویج دوست داری. به خاطر همین می گم این هویجها را بیرون نیار.
خرگوشی که پاک گیج شده بود؛ گفت:
_یعنی چی؟
کبوتر آرام تر گفت:
_اگر این هویجهارا درنیاری من بهت مزرعه هویج را نشان می دم که تا عمر داری راحت از هویج هاش بخوری.
چون صاحب مزرعه؛ مزرعه اش خیلی بزرگه؛ هیچ وقت هویج های آن قسمت را برداشت نمی کنه. وتو به راحتی می تونی از آن هویج ها بخوری.
خرگوشی شگفت زده گفت:
_راست می گی؟زود باش نشانم بده .
کبوتر گفت:
_دنبال من بیا و قول بده که نترسی.
خرگوشی قول داد وبه دنبال کبوتر راه افتاد.
کبوتر به سمت پل رفت. و از خرگوش خواست که از روی پل عبور کند.
خرگوشی خیلی ترسیده بود. چون پل هم باریک بود وهم تکان های زیادی می خورد. می خواست برگردد که کبوتر گفت:
_من بهت قول می دم که تورا به مزرعه هویج ببرم فقط نترس وبیا.
خرگوشی چشمهایش را بست و آرام آرام
روی پل رفت.
پل مرتب تکان می خورد و خرگوش از ترس جیغ می کشید ولی کبوتر مرتب به او وعده می داد که هویج های زیادی در انتظار توست.
خلاصه با هر بدبختی بود؛ خرگوشی خودش را به آن طرف پل رساند.
کبوتر گفت:
_آفرین خرگوش زرنگ.حالا دنبالم بیا.
خرگوشی پشت سرش را نگاه کرد. آن طرف پل هنوز هویج در زمین بود.
دنبال کبوتر راه افتاد.
کمی آن طرف تر مزرعه هویج را دید.با ذوق وشوق خودش را به آن رساند و هرچقدر دلش می خواست خورد.
وقتی سیر شد.
به کبوتر گفت:
_خیلی از تو ممنونم. تا به حال اینقدر هویج یک جا ندیده بودم.
خیلی خوشمزه بود.
ولی یک سوال: چرا نگذاشتی آن هویجها را بخورم. چه اشکالی داشت آنها را می خوردم و بعد می آمدم اینها را هم می خوردم؟
کبوتر گفت:
_آخه اگر آن هویجها را می خوردی دیگه نمی تونستی اینها را بخوری.
خرگوش با تعجب پرسید:
_چه طور مگه؟
کبوتر گفت:
_اگر آن هویجها را از زمین در می آوردی.
در تور صیاد گرفتار می شدی.
و هیچ وقت نمی توانستی به این مزرعه برسی .
چون ریشه های آنها به تور صیاد وصل بود.
خرگوش باتعجب به حرف های کبوتر گوش دادو از او تشکر کرد.
ودر دلش خدارا شکر کرد.
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
دلنوشته🌹
تورا من باتمامِ جان ستایم
تو جانی و منم جانان ستایم
همه هستیم اگر بر باد رفته
توهستیِ منی، من آن ستایم
(فرجام پور)
اللهم عجل لولیک الفرج🌸
شبتون بهشت🌹
در پناه خدا
التماس دعا 🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون