مشاور خانواده| خانم فرجامپور
قسمت دوم روزهای هجده سالگیم بود. سال و روزهایی که ققنوس شد و زندگیم را سوزاند. زندگی همه ما را. من.
ادامه
روزها میگذشت. دیگر از جنگ و درگیری سابق در خانه خبری نبود. حالا دیگر مادر یک هم تیمی قوی به نام دانیال داشت و پدر توانی برای مبارزه و کتک زدن،در خود نمیدید. پس آتش بسی، نسبی در خانه برقرار بود.
دیگر علیرغم میل دانیال خودم به تنهایی در میهمانی ها و دورهمی های دوستانمان شرکت میکردم. و این دیوانه ام میکردم. اما باید عادت میکردم به خدایی که دیگر خدا داشت.
حالا دیگر دانیال مانند مادر نماز میخواند. به طور احمقانه ایی با دخترانِ به قول خودش نامحرم ارتباط نداشت. در مورد حلال بودن غذاهایش دقت میکرد. و.. و.. و… که همه شان از نظر من ابلهانه بود. قرار گرفتن درچهارچوبی به نام اسلام آن هم در عصری که هزاران سال از ظهورش میگذشت، عقب افتاده ترین شکل ممکن بود.
دانیال مدام از کتابها و حرفهایی که از دوستش شنیده بود برام تعریف میکرد و من با بی تفاوتی به صورت مردانه و بورش نگاه میکرد. راستی چقدر برادر آن روزهایم زیبا بود. و لبخندهایش زیباتر. انگار پرده ایی از حریر، مهربانی هایش را دلرباتر کرده بود. گاهی خنده ام میگرفت، از آن همه هیجان کودکانه اش، وقتی از دوستش تعریف میکرد. همان پسره سبزه ایی که به رسم مسلمان زاده ها، ته ریشی تیره رنگ بر صورت مردانه و از نظر آن روزهایم زشت و پر فریبش، خودنمایی میکرد.
نمیدانم چرا؟ اما خدایی که دانیالِ آن روزها، توصیفش را میکرد، زیاد هم بد نبود.. شاید ، فقط کمی میشد در موردش فکر کرد. هر چه که میگذشت، حسِ مَلس تری نسبت به خدای دانیال پیدا میکردم.
خدایی که خدایم را رام کرده بود،حتما چیزی برایِ دوست داشتن، داشت. و من در اوج پس زدن با دست و پیش کشیدن با پا، کمی از خدای دانیال خوشم آمد. و دانیال این را خوب فهمیده بود..گاهی بطور مخفیانه نماز خواندهای دانیال را تماشا میکردم و فقط تماشا بود وبس.. اما هر چه که بود، کمی آرامم میکرد.حداقل از نوشیدنی های دیوانه کننده بهتر..
حالا دیگر کمی با دقت محو هیجانهای برادرم میشدم. و چقدر شبیه مادر بود چشمها و حرفهایش.. آرامش خانه به دور از بدمستی های شبانه و سیاست زده ی پدر برام ملموستر شده بود. و دیگر از مذهبی ها متنفر نبودم. دوستشان نداشتم، اما نفرتی هم در کار بود. آنها میتوانستند مانند دانیال باشند، مهربان ولی جسور و نترس.. و این کام تفکراتم را شیرین میکرد.
حالا با اشتیاق به خاطرات روزمره دانیال با دوست مسلمانش گوش میکردم. مذهبی ها شیطنت هم بلد بودند.. خندیدن و تفریح هم جزئی از زندگیشان بود. حتی سلفی های بامزه و پر شکلک هم میگرفتند..
کم کم داشت از خدای دانیال خوشم میآمد..
که ناگهان همه چیز خراب شد..
خدای مادر و دانیال، همه چیز را خراب کرد…
@asraredarun
اسرار درون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام 🌹
در خدمتتون هستم
با بحث مشاوره
در رابطه با 👇
✴️خانواده و مشکلات خانوادگی
✴️همسرداری
✴️سیاستهای زنانه
✴️تربیت فرزند
✴️ازدواج
✴️اصلاح تغذیه
✴️مسائل اعتقادی
(فرجامپور)
جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید
👇👇
@masoomi56
مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
کانال فرم های مشاوره
https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام صبح بخیر🌺
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_نبوی
✨امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
پيامبر (صلىاللهعليهوآله) بهره هر يك از هم نشينان خود را عطا مى فرمودند و چنان معاشرت مى نمودند كه كسى گمان نمى كرد شخص ديگرى نزد پيامبر از او گرامى تر باشد.✨
@asraredarun
┄✦۞✦✺💚✺✦۞✦┄
#سلام_امام_زمانم
دوباره جمعہ شد و دل شده پریشانت
دوباره حسرت دیدار برقِ چشمانت
بلند مرتبہ شاهِ زمان سلامٌ علیک
سلام بر تو و بر ماه روے تابانت…!!
فرج مولا صلواتـــــــ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@asraredarun
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅عقلانی منتظر ظهور باشیم -
#استاد_پناهیان
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
@AlborzTanhamasiri
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
هدایت شده از روضه خانگی
19.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 راهکارهای تسهیل و تداوم روضهٔ خانگی
🔻بیانات استاد پناهیان
#تصویری
💡 کانال روضههای کوتاهِ کاملِ خانگی
@RozeKhanegee
بسم الله الرحمن الرحیم 💐
#اخلاق_در_خانواده
#کلام_نهم
🔰در بحث تربیت و زندگی سه نوع رفتار داریم
✅ اختیار
❇️جبری که منجر به اختیار بشه
⛔️ جبر کامل
جبر کامل فقط برای افراد خیانتکار جاری میشه♨️
⛔️از دید شرع انسانها نباید جنایت را کامل عفو کنند بلکه باید اول حد شرعی جاری بشه البته دین در شلاق زدن هم عدالت رو رعایت کرده تا جنبه هدایتی آن آشکار بشه
📌مدیر غیر اسلامی همه کارمندان رو طوری تربیت میکنه که روزی ۸ ساعت باید کار کنند و کاری نداره که اونها گرفتاری دارند یا نه؟ 😏
🔖اما مدیر اسلامی اول باید اعتماد سازی کنه و محبت خود را در دل کارمندان خودش جای بده 💞
امیرالمومنین علیه السلام مردم را از درون تربیت میکند بجای اینکه از بیرون وادار به رعایت ادب شوند .👌💖
🍀امام حسن عسکری علیه السلام میفرمایند:
وای بحال مسئولی که مردم از روی ترس به او احترام بگذارند ♨️
چرا امام زمان عج باید بیان ؟ چون باید به این حدیث عمل بشه 👌
💢زمان معاویه نظم بیشتر بود چون معاویه با شمشیر مدیران را به نظم وادار میکرد⚔
💕ولی علی علیه السلام تا لحظه آخر آنها را تحمل میکرد و نصیحت میکرد .
امام زمان عج باید بیان تا انسانها بدانند که با شوق و علاقه و انگیزه های درونی کار کنند💖
⭕️نظم و انضباط در غرب هم به همین شیوه اجرای نظم معاویه هست
یعنی مردم در غرب با اجبار قانون و جریمه رعایت نظم رو میکنند ❌
دوستی میگفت وقتی پسرم مهاجرت کرد به کانادا بهش گفته بودند اگر پلیس راهنمایی بهت دستور توقف داد به هیچ عنوان از ماشین خارج نشو 🚔
چون به محض خروج از ماشین بهت شلیک میکنند 😳
🚶♂امروز جوانان ما دین گریز شدند نه دین ستیز 😕
♻️جوانی که هنوز گناه نکرده قرآن رو بخوبی میفهمه چون مطابق فطرت هست .
😔اما متأسفانه قانونی که در نظام آموزشی هست باعث ایجاد تقلب میشه .
تقلب مثل کرمی هست که از درون میوه رشد میکنه 👌
وقتی ملاک نمره میشه تقلب هم رایج میشه📄
دین اختیار و جبر منتهی به اختیار را سفارش میکنه ✳️
اما ما جبر کامل رو در زندگی رایج میکنیم ♨️
شیوه امر ونهی مدیران و مراجع تربیتی
باید به شیوه تغافل باشه نه شیوه آینه وار👉
بعنوان مثال: 👇
قرآن میفرماید: کسی که به شما ظلم کرد مثل خودش با او رفتار کنید ⭕️
این آیه برخورد آینه وار هست
ولی در مورد یهودیان و صهیونیست ها نازل شده نه همه مردم🔺
🔆ولی برای خانواده و مدیران داستان هابیل و قابیل آمده که هابیل به برادرش گفت : اگر یقین بدانم که تو مرا میکشی
ولی من هیچگاه دست خودم را به خون تو آلوده نمیکنم ✅
♻️نکته روانشناسی این آیه این هست که
(اخلاق در خانواده بر حقوق مقدم هست)☘🍀
➿غیر مستقیم به افراد بفهمانید این کار بد هست ❎
مستقیم گفتن میشه حق نه اخلاق 💫
از تنبیه هایی استفاده کنید که هزار تا تشویق در ونش باشه 🎁
و این مسئله با تغافل امکان پذیر هست
🤭تغافل یعنی بدانی ولی به روی خودت نیاری و فرزند هم بداند که شما فهمیدید 👌
سعی کنید اول دلها رو تسخیر کنید بعد جواب عقلی بدهید ❤️
شیوع تغافل یعنی رفتاری کن که دل طرف رو بدست بیاری 💓
اگر به این پرسش که ( چرا خدا مرا آفرید ؟) خواستید جواب بدید
اول دل فرزند را بدست بیارید بعد پاسخ عقلی بدید 💡
( هل الدین اِلا الحُب)💖
شیوه تغافل #ادب را رایج میکنه👌
تذکر غیر مستقیم خیلی موثر هست
اگر مستقیم تذکر بدید اگر گوش نکرد هیچ برگ برنده ای ندارید جز زور
از حقوق خانواده این هست که اخلاق را رایج کنید ✔️
💢(حیوانات با چوب ادب میشوند انسانها با ادب تربیت میشوند ) علی علیه السلام
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌺💞
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 غروب جمعه دلت گرفته؟
💥از این فرصت فوقالعاده استفاده کن!
#تصویری
@Panahian_ir
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
ادامه روزها میگذشت. دیگر از جنگ و درگیری سابق در خانه خبری نبود. حالا دیگر مادر یک هم تیمی قوی به ن
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_سـوم
✍مدتی بود که از مسلمان شدنِ دانیال و عادتِ من به خدایش میگذشت. پدر باز هم در مستی، با نعره رجوی را صدا میزدم و سر تعظیم به مریمِ بی هویتش فرود می آورد. اما برایم مهم نبود. حالا دیگر احساس تنهایی و پاشیده بودن، کوچ میکرد از تنِ برهنه ی افکارم و چه خوش خیال بود سارایِ بیچاره
زندگی روالی نسبی داشت. و من برای داشتنِ بیشتر دانیال، کمتر دوستان و خوشگذرانی هایم را دنبال میکردم. صورتِ نقاشی شده در ته ریشِ برادر برایم از هر چیزی دلنشین تر بود دیگر صدای خنده مانند بوی غذا در خانه ی ما هم میپیچید.و این برای شروع خوب بود
مدتی به همین منوال گذشت. که ناگهان موشی به جانِ دیوارِ آرامشِ زندگیمان افتاد و باز خدایی که نفرتِ مرده را در وجودم زنده کرد
چند ماهی بود که دانیال عجیب شده بود. کم حرف میزد. نمیخندید. جدی و سخت شده بود. در مقابل دیوانگی های پدر هیچ عکس العملی نشان نمیداد. زود میرفت، دیر می آمد. دیگر توجهی به مادر نداشت. حتی من هم برایش غریبه بودم.
نگرانی داشت کلافه ام میکردم. آخر چه اتفاقی افتاده بود. چه چیزی دانیال، برادری که خدا میخواندمش را هرروز سنگتر از روز قبل میکرد. چند باری برای حرف زدن به سراغش رفتم اما با بی اعتنایی و سردی از اتاقش بیرونم کرد.چند بار مادر به سراغش رفت، اما رفتاری به مراتب بدتر از خود نشان داد. سرگردان و مبهوت مانده بودیم. من و مادرحالا هر دو یک هدف مشترک داشتیم، و آن هم دانیال بود. دیگر نمیخواستیم تنها ته مانده ی امید به زندگی را از دست بدهیم. اما انگار باید به نداشتن عادت میکردیم دانیال روز به روز بدتر میشد. بد اخلاق،کم حرف، بی منطق اجازه نمیداد، دستش را بگیرم یا بغلش کنم، مانند دیوانه ها فریاد میکشد که تو نامحرمی و من مانده بودم حیران، از مرزهایی بی معنی که اسلام برای دوست داشتنی ترین تکه ی زندگیم ایجاد کرده بود.
بیچاره مادر که هاج و واج میماند با دهانی باز، وقتی هم تیمی اش از احکامی جدید میگفت و باز ذهنم غِر غِر میکرد که این خدا چقدر بد بود
دانیال با هر بار بیرون رفتن خشن و سردتر میشد و این تغییر در چهره ی همیشه زیبایش به راحتی هویدا بود.
حالا دیگر این مرد با آن ریشهای بلند و سبیلهای تراشیده، و چشمهای از خشم قرمز مانده اش نه شبیه دانیالم بود و نه دیگر مقامی برای خدایی داشت. تازه فهمیده بودم که همه ی خداهای دنیا بد هستند و چقدر تنها بودم من…
و چقدر متنفر بودم از پسری مسلمان که برادرم را به غارت برد..
💞🌸💞🌸💞
✍همه چیز به هم ریخته بود. انگار هیچگاه، دنیا قصد خوش رقصی برای من را نداشت. منی که حاضر بودم تمام سکه های عمرم را خرج کنم تا لحظه ایی سازِ دنیا، بابِ دلم کوک شود. حالادیگر دانیال را هم نداشتم. من بودم و تنهایی
بیچاره خانه مان، که از وقتی ما را به خود دیده بود، چیزی از سرمای شوروی برایش کم نگذاشته بودیم.
روزهایم خاکستری بود، اما حالا رنگش به سیاهی میزد. رفتار های دانیال علامتی بزرگ از سوال را برایم ایجاد میکردند. چه شده بود؟این دین و خدایش چه چیزی از زندگیمان میخواستند؟؟ مگر انسان کم بود که خدا، اهالی این کلبه ی وحشت زده را رها نمیکرد؟ مادر یک مسلمان ترسو پدر یک مسلمان سازمان زده و حالا تنها برادرم، مسلمانی مذهبی که از هّل حلیم، دیگ را به آغوش میکشید.
کمتر با دانیال برخورد میکردم. اما تمام رفتارهایش را زیر نظر داشتم. چهره ی عجیبی که برای خود ساخته بود. و برخوردهای عجیبترش، کنجکاویم را بیشتر میکرد. و در بین چیزی که مانند خوره، جانِ ذهنیاتم را میخورد، اختلاف عقاید و کنشهایش با مادر مسلمانم بودم. هر دو مسلمان اما اختلاف؟
پس مسلمانها دو دسته اند ترسوهایش مانند مادر، مهربان و قابل ترحمند جسورهایش میشوند دانیال. دانیالی که نمیدانستم کیست؟ بد یا خوب؟ راستی پدرم از کدام گروه بود؟نه اون فقط یک مجاهد خلقیِ مست بود..همین و بس دیگر طاقتم تمام شد. باید سر درمیاوردم، از طوفانی که آرامش اندکم را دزدید.. باید آن پسر مسلمان را پیدا میکردم و دروازه های زندگیمان را به رویش میبستم. دلم فقط برادرم را میخواستم. دانیال زیبای خودم بدون ریش با موهای طلایی و کوتاهش
پس همه چیز شروع شد. هر جا که میرفت، بدون اینکه بفهمد، تعقیبش میکرد. در کوچه و خیابان.. اما چیز زیادی دستگیرم نمیشد. هر بار با تعدادی جوان در مکانهای مختلف ملاقات میکرد. جوانهایی با شمایلی مسلمان نما، که هیچ کدامشان ،آن دوست مسلمان نبودند. راستی آنها هم خواهر داشتند؟؟ و چقدر سارای بیچاره در این دنیا بود.
از این همه تعقیب چیزی سر درنمی آوردم.. فقط ملاقات های فوری.. چند دقیقه صحبت.. و بعد از مدتی خیابان گردی، ورود به خانه های مهاجر نشین، که من جرات نزدیک شدن به آنها را نداشتم...
⏪ #ادامہ_دارد...
@asraredarun
اسرار درون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام 🌹
در خدمتتون هستم
با بحث مشاوره
در رابطه با 👇
✴️خانواده و مشکلات خانوادگی
✴️همسرداری
✴️سیاستهای زنانه
✴️تربیت فرزند
✴️ازدواج
✴️اصلاح تغذیه
✴️مسائل اعتقادی
(فرجامپور)
جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید
👇👇
@masoomi56
مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
کانال فرم های مشاوره
https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی ...
هر بامدادت؛
رودخانه حیات جاری می شود ...
زلال و پاک ...
چون خورشید
مهربان و گرم وخالصمان ساز ...
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
@asraredarun
┄┅─✵💝✵─┅┄
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_نبوی
✨امام علی (علیه السلام) فرمودند:
او خاتم پيامبران است. بخشنده ترين مردم بود، سعه صدرش از همه بيشتر (پرحوصله ترين مردم) و راستگوترين و پايبندترين آنان به عهد و پيمان. از همه نرمخوتر بود و رفتارش بزرگوارانه تر. هر كس بدون سابقه قبلى او را مى ديد، هيبتش او را مى گرفت و هر كس با او معاشرت مى نمود و او را مى شناخت دوستدارش مى شد و هر كس مى خواست او را وصف كند، مى گفت: نظير او را در گذشته و حال نديده ام.✨
@asraredarun
┄✦۞✦✺💚✺✦۞✦┄
به صد جان
میخرم گردی که
خیزد از سر راهت
#سلام_امام_زمانم
سلام بهانه ی خورشید برای طلوع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@asraredarun
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | مجموعهی توحیدیِ #اوست...
💫 وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا، إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ! حجرات/۱۳
و اوست آنکه نژادها را، مایهی شناخت گردانید! اما باتقواترها را دوستتر میدارد!
✍ ظاهرمان که باهم فرق میکند؛
میفهمیم آنیکی اهل کجاست، و اینیکی از چه طایفهای است؟ ...
ظاهرِ روحها هم باهم فرق میکنند! فقط اینجا، به چشمانمان نمیآید!
فردا؛ در جهانی با مقیاسی بینهایت عظیمتر؛
بعضی روحها سفیدترند، و زیباتر
و بعضی پر از لکههای ریز و درشت ...
و ما بیآنکه آموخته باشیم؛ خواهیم دانست، کدامیک را خدا، دوستتر میدارد...
تفاوتها، ابزار شناساییاند!
مراقب تفاوتهایِ درونمان باشیم...
💥 حسرت فردا، درد بیدرمان است.
Instagram.com/ostad.shojae1
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
خانواده آسمانی ۳۰.mp3
9.72M
#خانواده_آسمانی ۳٠
💥 طلاق، جدایی، ناراحتی، سرخوردگی، تنهایی، احساس بی پناهی، بیکَسی...
حاصل دل بستن به معشوقهای محدود، ضعیف و کوچک است.
و در مقابل؛
✓ آرامش، شادی، سرشار بودن از عشق، امیدوار بودن و...
محصول دلدادگی به معشوقیست بزرگ، زیبا و نامحدود.
- آیا انسان میتواند در کنار داشتن عشقهای زمینی نیز، شاد و آرام باشد؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
@Ostad_Shojae
هدایت شده از طبیبِ جان
❇️درمانهای موثر برای درمان انواع سرماخوردگی، آنفولانزا (کرونا و...)
1. عصاره پیاز
2.عصاره بلدرچین
3.بخور سرکه سیب
4.دمنوش نعناع و یا پونه
5.جوشانده نعناع زنجبیل آویشن
6.چکاندن روغن بنفشه پایه کنجد در گوش و بینی
7.چکاندن روغن سیاهدانه در بینی
8.مالش گردن و قفسه سینه با روغن سیاهدانه
9. آب عسل برای رفع تشنگی بیمار
10.غرغره آب نمک دریا
11.پاشویه برای پایین آوردن تب
#درمان #کرونا
#انتشار_عمومی
❋مجموعه تخصصی جواهرالحیاة
◣@Javaher_Alhayat ◢
࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐