eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.5هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
131 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅─✵💝✵─┅┄ آغاز سخن یاد خدا باید کرد خود را به امید او رها باید کرد ای با تو شروع کارها زیباتر آغاز سخن تو را صدا باید کرد الهی به امید تو💚 سلام صبحتون بخیر🌹 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمودند: در دنيا چنان برنامه ريزی کن - از نظر اقتصاد و صرفه جوئی و... - مثل آن که می‌خواهی هميشه دوام داشته باشی، و نسبت به آخرت به نوعی حرکت و کار کن مثل اين که فردا خواهی مُرد.✨ @asraredarun ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
❤️ سرمایه ی عاشقان هستی ناز است با هیچ کسی مگو، که این یک راز است از رونــق درس نـــدبه اش فهمیدم که مکتب عشق، جمعه ها هم باز است @asraredarun ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم💐 🌵اگر خاطرتون باشه در قسمت قبلی با اشاره به آیه قرآن کریم که می‌فرماید ( واضربوهن) گفتیم که بعضی ها قسمت اول آیه رو ندیده میگیرند و فقط به همین جمله اکتفا و استناد کرده و همسران رو کتک می‌زنند و اما ادامه بحث 👌 🍀 یک حکایت براتون تعریف کنم از کسی که ادبیات واصول خوانده بود و باسواد بود اما درس عشق و احساس رو کمتر بلد بود .🍃 با همسرش اختلاف پیدا کرد و کار به حکمیت و ریش سفیدی رسید 〰 ⚖در آن مجلس زن گفته بود شوهرم مرا کتک می‌زند و مرد به همین آیه استناد کرده بود 🍁ولیکن قانع نشده و طلاق اتفاق افتاد . 🔸یکی از حکمین که مرد دنیا دیده و عاقلی بود ولی سواد خواندن و نوشتن هم نداشت گفته بود : 🔸ما بی سواد ها هنگام سرپیچی زن از وظایف زناشویی ، پولی به دستش میگذاریم یا هدیه ای، لباسی، جورابی ، وعده میدهیم و و با رضایت ونشاط همسر زندگی میکنیم آن مرد چرا همسرش را کتک می‌زد 🤔 و می‌گفت دستور اسلام است 😕 گفتم او اشتباه کرد و برای رفع خجالت خودش پیش شما عذر بدتر از گناه آورد😓 🔻در هر حال کتک زدن اگر منجر به خراش ، کبودی ، ویا سرخی بدن زن گردد باید طبق حکم شرع دیه پرداخت کند ♻️اما هدیه دادن و دلِ زن را نرم کردن از مصادیق موعظه هست وکدام زنی با هدیه و محبت کردن تسلیم نشود و کار را به قهر و دعوا میکشد ؟
🔰اسلام دین همگانی هست و برای همگان خوراک و برنامه دارد 👈به همه مردانی که از اندک شعوری برخوردار هستند ، سخن نغز پیامبر ص را بیان میکند که :«چگونه مردی زنش را کتک می‌زند و بعد دست در گردن او می اندازد » 😳❗️ ♻️و روایات دیگری که دلالت بر زشتی و قبح این عمل و دنائت و پستی مردی دارد که به خود اجازه میدهد زنش را چون ضعیف و ناتوان است کتک بزند . 👌طبیعی است که اگر کسی بخواهد نظر خودش را به دیگری بقبولاند از راه منطق و برهان پیش میرود نه از راه دشنام و کتک زدن و توسل به زور.♨️ البته انشاالله از برکت جمهوری اسلامی و رشد و بلوغ فکری مردم این رفتار زشت بسیار کم و انشاالله از بین رفته باشد.✅ ♦️اگر چنین مردانی هنوز باشند باید به آنها گفت : 💙تو چون نمیتوانی از راه محبت و لطف با همسرت زندگی کنی راه عصبانیت را پیش گرفتی و نمی‌دانی که : 🔻اولا قصاص و دیه دارد 💢دوما پیامبر اکرم می‌فرماید : خداوند. عادل در روز قیامت به مالک دوزخ می‌فرماید در میان آتش غضبش به او سیلی بزند 🔺سوما باید بداند که اثر آن سیلی در روح وروان همسرش باقی مانده و ضعف اعصاب و مشکلات روحی روانی یک عمر همراه زندگی آنها خواهد بود 🔰 پیامبر اکرم می‌فرماید: من درشگفتم از مردی که همسرش را میزند، در صورتی که خودش به کتک سزاوار تر است . ♨️ ✅زنان را با چوب تأدیب نکنید بلکه با گرسنگی و برهنگی تادیب کنید تا در دنیا و آخرت راحت باشید 📘(بحار جلد ۱۰۳ ص۲۴۸_ مستدرک جلد ۲ص۵۵۰) این حدیث پیامبر تفسیر روشنی از آیه شریفه «واضربوهن » هست 📙 📌گرسنگی و برهنگی به معنی ندادن نفقه است که طبق قرارداداولیه ازدواج نفقه در مقابل وظایف زناشویی هست 💞ضمن اینکه در این عصر وزمان زنی پیدا نمیشود که به وظایف زناشویی خودش آگاه نباشد تا کار به گرسنگی و برهنگی بکشد 🔆علی علیه السلام فرمودند: 🔻اگر مردی در زمان جاهلیت زنی را با سنگ و چوب میزد ، مردم خود او و فرزندانش را پس از مرگ سرزنش میکردند . ( نهج البلاغه نامه ۱۴)🔰 ✨و فرمود : مگر نه این است که شما در میان مردم پست و بی ارزش باقی مانده اید که لبهای انسان برای مذمتشان به حرکت نمی‌آید ، به خاطر بی مقداری آنها و اینکه برای همیشه یادشان فراموش باشد . ( نهج‌البلاغه خطبه ۱۲۷ )🔰 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220422-WA0062.mp3
3.65M
💠دعــــــــــــــای سـمـات 💠 عصرهای جمعه که می شود دل می گیرد. دعای سمات می خوانیم تا روحمان ملکوتی شود 🔹امام صادق علیه السلام در ارزش این دعا فرمود:اگر قسم یاد کنم که در این دعا، اسم اعظم است راست گفته ام. 📗بحارالانوار، ج 87، ص101. بانوای ️استادفرهمند 🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹 ‌‌‌‌‌‌ @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی عجیب و تکان دهنده درباره بلاهایی که به سبب وجود یک بی نماز بر اهل خانه وارد می‌شود. آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) @asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 ... ۷۶ گوشی رو از کیفم برداشتم و افتادم رو تخت،🛌 هنوز سایلنت بود و پنج تا میس کال از "اون" داشتم. همون موقعی که تو خونش مشغول فضولی بودم زنگ زده بود و نگران شده بود! با یادآوری خرابکاری هام و اتفاقات و در آخرهم دادی که سرش زدم، احساس شرمندگی کردم. لب پایینمو گاز گرفتم! تازه فهمیدم چیکار کرده بودم! اون همه دردسر براش درست کردم، آخرم هرچی از دهنم درومد بهش گفتم! خجالت زده به اسمش نگاه کردم! "اون"!! چهرش جلوی چشمم نقش بست! نمیدونم چرا با اینکه ازش بدم میومد، ولی ازش بدم نمیومد!!! خودمم نمیفهمیدم یعنی چی! بیشتر برام شبیه معما بود! انگشتمو رو اسمش نگه داشتم و ویرایش رو زدم "اون" رو پاک کردم و نوشتم "سجاد" اما نتونستم تایید رو بزنم! سجاد،یه جوری بود! انگار خجالت میکشیدم اینجوری صداش کنم! دوباره پاک کردم و نوشتم "آقا سجاد" اینجوری بهتر بود!! بابام اگر میفهمید شماره ی آخوند تو گوشیمه،این بار دیگه حتما از ارث محرومم میکرد!! رفتم تو صفحه ی اس‌ام‌اس، با فکر اینکه بخوام از یه پسر معذرت خواهی کنم، اخم کردم و گوشیو گذاشتم کنار. اما... عذاب وجدان داشتم! باهاش بد حرف زده بودم! با خودم گفتم اصلا اگر اشتباه میکنه،تقصیر خودش نیست که! اینجوری بهش یاد دادن. اگر باور من درست باشه،بهش ثابت میکنم و از اشتباه درش میارم...😊 دوباره گوشی رو برداشتم! نمیدونم چرا این آدم اینجوری بود! یه جوری بود! دلم میخواست همش یه جوری نزدیکش بشم!😅 چی باید مینوشتم؟؟ یاد حرفاش افتادم... نمیفهمیدم! یعنی چی که مشکلاتم رو خدا به وجود آورده؟ یعنی چی که اون خدا رو میبینه؟ اون جمله های تو دفترچه... همه چی برام نامفهوم بود! کلا این موجود عجیب بود! ساعت داشت ده میشد!🕙 هرچی فکر کردم،چیزی به ذهنم نرسید! فقط یچیز نوشتم " ببخشید! " چشمامو بستم و ارسال رو زدم، هضمش برام سخت بود که ببینم از یه پسر عذرخواهی میکنم!! ده دقیقه ای گذشت. لجم گرفته بود که غرورمو گذاشتم زیر پا اونوقت اون حتی جوابمم نمیده!! دلم میخواست دوباره گوشیو بردارم و از اول فحشش بدم که پیام داد! نفسمو حبس کردم،نیم خیز رو تخت نشستم و پیامشو باز کردم "خواهش میکنم. ایرادی نداره." خورد تو ذوقم! همش همین؟؟😳 بعد با خودم فکر کردم خب آره دیگه،تو هم یه کلمه گفتی! باز این لطف کرده چهار کلمه جواب داده!! دوست داشتم باز باهاش صحبت کنم! بنظرم رسید شاید بهتر باشه بحث نصفه نیممون رو ادامه بدم! "دوست نداشتم اینجوری بشه! متاسفم... ولی من واقعا نمیفهمم چی میگید!" "خدای ندیده رو هیچکس نگفته بهش ایمان بیار! ولی خب نیاز هم نیست یک جسمی رو ببینید. همین اتفاقاتی که طول شبانه روز برای ما میفته نشونه ی وجود خداست!" "اصلا باشه... به فرض هم که خدا وجود داره! مگه نمیگید خدا مهربونه؟؟ پس چرا اینهمه درد کشیدن منو نمیبینه؟ اگه میبینه چرا کاری نمیکنه؟ متاسفم اما... من نمیتونم وجود این خدا رو باور کنم!" "یعنی فقط بخاطر مشکلاتتون؟؟!" "خب آره ،مگه چیز کمیه؟؟" "فکر میکنم لازم باشه فردا همدیگه رو ببینیم! وقت دارید؟" وای...میخواست منو ببینه! سعی کردم معلوم نباشه که ذوق کردم! "بله،چه ساعتی و کجا؟" "ساعت چهار،میدون آزادی. شبتون بخیر." تعجب کردم و با خودم شروع کردم به حرف زدن! -وا! به همین زودی خداحافظی کرد؟؟😕 این ساعت تازه اس‌ام‌اس بازی مزه میده! تازه میخواستم بگم بیا تلگرام!! خیلی وقت بود با پسری چت نکرده بودم! اصلا از ضدحالی که بهم زد خوشم نیومد! این بار با بی حالی نوشتم "شب بخیر!" "محدثه افشاری" @asraredarun اسرار درون
🔹 ... ۷۷ صبح با آلارم گوشی از جا پریدم! اینقدر سریع بیدار شدم که تا پنج دقیقه فقط رو تخت نشسته بودم تا ببینم چی به چیه!! یکم به مغزم فشار آوردم برنامه امروزم... تا ساعت دو دانشگاه ، و ساعت چهار یه قرار مهم! نمیدونم چرا دلم یه جوری میشد...! از فکر اینکه باهام قرار گذاشته ... انگار تو این زندگی مسخره تازه یه موضوع جالب پیدا کرده بودم! سریع یه دوش گرفتم بهترین اسپریم رو زدم و انداختمش تو کیفم! دلم میخواست امروز بهترین تیپمو بزنم تا قیافه ی ترسناک دیروزم از یادش بره! بیخیال به حراست دانشگاه، مشغول به آرایش شدم. جلوی موهامو اتو کردم و مرتب فرقمو باز کردم، بقیه موهامو به سختی بافتم و انداختم پشتم! خط چشمم رو برداشتم و حالت خماری به چشمام دادم و با ریمل و رژ لب جدیدم، واقعا شبیه آهو شدم! آهو! با این کلمه یاد سعید میفتادم...💔 آهی کشیدم و رفتم سراغ لباسام. بهترین مانتویی رو که داشتم برداشتم و خلاصه محشر شدم!👌 تو آینه نگاه کردم همه چی عالی بود، بجز... زخم یادگاری عرشیا! دستمو گذاشتم روش... هنوز نتونسته بودم باهاش کنار بیام! هرچند با وجود این زخم هم خوشگل بودم اما.... کیفم رو برداشتم و رفتم بیرون. طبق معمول ،خوردم به ترافیک! تهران حتی صبح زودشم خلوت نبود!😒 صدای آهنگ رو دادم بالا و زیرلب باهاش همراهی کردم... آهنگی که پخش میشد،شاید واسه شش سال پیش بود اما هنوزم برام جذاب و قشنگ بود! ریتمشو دوست داشتم... ساعت هشت رو گذشته بود اما هنوز تو ترافیک خیابون ولیعصر بودم! جلوی دانشگاه،شالمو با مقنعه عوض کردم و یکم رژ لبمو کمرنگ کردم. سر هیچ کدوم از کلاس ها تمرکز نداشتم! هرچی ساعت به چهار نزدیکتر میشد، تپش قلب منم بالاتر میرفت! حتی زنگ و پیام مرجان رو جواب ندادم. به هرچی فکر میکردم جز درس! خصوصا ساعت آخر که دیگه خیلی نزدیک چهار شده بود!! سرم پایین بود و با خودکار،یکی از برگه های کلاسورم رو خط خطی میکردم، با دستی که روی برگه گذاشته شد،یکه ای خوردم و سرم رو بالا گرفتم! استاد با اخم بالای سرم ایستاده بود!!😥 -به به! میبینم که دارید یادداشت برداری میکنید از درسا!! ولی اونقدر غرق درس بودید که اصلا صدای منو نمی‌شنیدید!! آب دهنمو قورت دادم و با حالت مظلومانه ای زل زدم به استاد! کلاسور رو از دستم گرفت و با پوزخند نگاهش کرد! -به به! چه نکته برداری دقیقی!! مفید و مختصر! " اون !!! " با رنگ پریده کلاسور رو گرفتم و سریع به برگه نگاه کردم! خودمم نفهمیدم کِی نوشته بودم "اون"!! صدای خنده ی بچه ها به شدت رفت روی اعصابم. از استاد اجازه گرفتم و با وسایلم رفتم بیرون! دوست داشتم همون لحظه خودم و استاد و همه ی کلاس رو بفرستم هوا! خون خونمو میخورد! با کلافگی و عصبانیت از دانشگاه زدم بیرون و سوار ماشین شدم و با سرعت از اونجا دور شدم.... بلند بلند خودمو دعوا میکردم! "خاک تو سرت! همینت کم بود که جلوی بچه های کلاس،سنگ رو یخ شی! دیگه هیچ آبرویی برات نموند! چت شده تو؟؟ احمقققق! . نکنه عاشق شدی؟ چی؟کی؟من؟ اونم عاشق یه آخوند؟ نه امکان نداره! پس چته؟؟ من... من فقط... نمیدونم! نمیدونم چمه! ولی اون یه جوریه! یه جوری... اه لعنتی... یه ریشوی ابله منو... نه گناه داره! . پسر خوبیه! نمیدونم... نمیفهمم چرا همش تو فکرشم! از بس احمقی... تو آدم نمیشی! هنوز زخم یار قبلیت رو صورتته! اصلا به تو چه! ول کن بسه..." شاید تا نیم ساعت با خودم دعوا میکردم... نزدیک میدون آزادی شده بودم اما هنوز ساعت سه بود!! یک ساعت مونده بود! یک ساعت تا اومدنش... "محدثه افشاری" @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ آغاز سخن یاد خدا باید کرد خود را به امید او رها باید کرد ای با تو شروع کارها زیباتر آغاز سخن تو را صدا باید کرد الهی به امید تو💚 سلام صبحتون بخیر🌹 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمودند: زيرک ترين و هوشيارترين افراد، شخص باتقوا و پرهيزکار مي باشد؛ أحمق و نادان ترين افراد، کسی است که تبه کار و اهل معصيت باشد؛ گرامی ترين و باشخصيّت ترين افراد، آن کسي است که به نيازمندان پيش از اظهار نيازشان، کمک نمايد.✨ @asraredarun ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
باید به پای اسم قشنگت بلند شد شوخی که نیست صحبت سلطان عالم است❤️ بحق مادر و عمه سادات @asraredarun ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Abozar Roohi - Salam Farmande (320) (1).mp3
7.34M
🌺 صوت کامل سرود سلام فرمانده 🔸 ابوذر روحی
انسان شناسی ۶۶.mp3
11.82M
۶۶ ➖ می‌دانیم که خدا ما را خلق کرده است، حال سؤال اینجاست، خودِ خدا از چه بوجود آمده است؟ ➖ چگونه باور دارید که خدا، فقــط یکی است! چرا نمی‌تواند دوتا باشد؟ @Ostad_Shojae
👤 انسان شناسی ۶۶ @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆💠🔅💠﷽💠🔅 💠🔅💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅 🔅 🔴 ضرورت شناخت «علم طب» و «علم اخلاق» ✍ انسان دارای دو بعد جسم و روح است. هر بعد انسان(جسم و روح) دارای رنج و لذتی است: لذت بدن، صحت و سلامتی تن است و رنج و درد بدن، همان بیماری‌های جسمی است که «علم طب»، برای پیشگیری و درمان بیماری‌های تن تلاش می‌کند. لذت و سلامتی روح، داشتن صفات پسندیده‌ی اخلاقی است.رنج و بیماری روح، داشتن اخلاق ناپسند و صفات زشت است و «علم اخلاق»، وظیفه‌ی شرح خوبی‌ها و بدی‌ها، راه کسب فضایل اخلاقی و روش ترک صفات ناپسند اخلاقی را بیان می‌کند. پس برای سلامت جسم و روح باید شناخت خود را از «علم طب» و «علم اخلاق» بالا ببریم. امام علی(ع): بالاترین درجه دانایی، تشخیص اخلاق از یکدیگر و آشکار کردن اخلاق پسندیده و سرکوب اخلاق ناپسند است. 📚غررالحکم، ح 5267 🔅@asraredarun 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅