#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_36
هر چقدر تعارف کرد، محسن قبول نکرد تا امید او را برساند. از او جدا شد و تمام راه را تا خانه به کارهایش فکر می کرد. هرچند این نماز اول وقت و روزه گرفتن، او را یاد پدربزرگ می انداخت؛ اما بالاخره باید یک جوری به او می فهماند که این کارها فایده ای ندارد. چه دلیلی دارد وقتی این همه بلا و نداری و مریضی سرت ریخته، باز هم عبادت کنی!؟
اتومبیلش را پارک می کرد که متوجه خودروی پدرش شد. نمی دانست باید از آمدنش خوشحال باشد یا ناراحت. کلید در را چرخاند و وارد شد. از شنیدن سر و صدا، خشکش زد. پدرش بلند بلند فریاد می زد و معلوم بود که باز از جایی عصبانی است.
آرزو کرد کاش جایی را می داشت و دیگر به این خانه برنمی گشت؛ ولی فعلا چاره ای نداشت.
آهسته و با احتیاط قدم برداشت. گوشش را تیز کرد تا بفهمد این بار علت عصبانیتش چیست.
صدا در سالن می پیچید و واضح نبود. کلافه شد و پوف کرد. با بی میلی وارد سالن شد. مادر روی مبل نشسته بود و پدر با عصبانیت فریاد می زد: "به من چه ربطی داره که کجا می ره کجا میاد!؟ وسط یه جلسه مهم، زنگ زده میگه منو حلال کنید. چه گرفتاری شدیما. تو فک و فامیلات این یکی دیگه نوبرِ والا. "
ِامید سلام کرد و او تازه متوجه آمدنش شد. به سمتش چرخید، پوزخندی زد و گفت: "هه! بفرما خانم، آقا مهندستو تحویل بگیر."
این را گفت و با سرعت پله ها را بالا رفت.
مادر بلند شد و لبخندی زورکی زد؛ اما غم و اندوه از چهره اش می بارید. جلو آمد و از امید خواست پشت میز بنشیند تا ناهارش را بیاورد.
امید بدون آنکه توجهی کند، نفسش را با حرص بیرون داد و با عجله از پله ها بالا رفت. وارد اتاقش شد و در را پشت سرش بست.
چقدر درد آور بود، زندگی با مردی که فقط خودش را می دید و منافعش را. گویا نبودنش خوش آیندتر بود.
باز هم سردرد همیشگی به سراغش آمد. آخرین دانه قرص را از برگه اش جدا کرد و ته حلقش فرستاد.
لباس هایش را گوشه ای انداخت و روی تخت دراز کشید. کف دست هایش خیس عرق شد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
سلام عزیزم وقتتون بخیر🌺
من معمولا ماهی یک بار وقت مشاوره میگیرم از خانم فرجام پور
ایشون بسیار عالی هستن و کلامشون پر از ارامش 🌹
چند روز پیش هم در مورد تربیت فرزند باهاشون صحبت کردم که بسیار عالی و دقیق توضیح دادن
ازشون تشکر می کنم ❤️
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌دیگر بیا
🔻در چشمها که نگاه میکنی، انتظار به پایان رسیده...
🔻یابنالحسن! دیگر صبرمان از این همه ظلم تمام شده
🔻دیگر نمیتوانیم قطعه قطعه شدن کودکان غزه را ببینیم
#تصویری
@asraredarun
دوستان جدید خوش آمدید🌺
جهت دریافت هدیه🎁
عدد 1⃣
را برای ادمین بفرستید👇
@asheqemola
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی...
تو را سپاس میگويم
از اينکه دوباره خورشيد مهرت
از پشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند
سلام امام زمانم🌺
" سلام صبح عالیتان متعالی "
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
#جهاد_و_شهادت
✨حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند:
خداوند مجاهد فیسبیلالله را صد درجه در بهشت بالاتر از دیگران رفعت میدهد كه فاصله میان هر دو درجه از زمین تا آسمان است.✨
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
11.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انگیزشی💪
❣زندگی را از طبیعت بیاموزید... هرلحظه نو شدن
امروز خودت را با زیبایی های محیط زندگیت درگیر کن
لذت های زندگیت را جدی بگیر
هر روز که دوباره بتوانی آفتاب را ببینی
روز توست🍃🍃🍃🍃
امروز روز توست😍
روز از نو شروع کردن است👏
برخیز و از نو زندگی کن👏💪
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🍃🌹🍃🔹
#کلیپ
√ سردیهای عاطفی میان همسران، غالباً
محصول یک اشتباه بزرگ و تکراری است!
🍃🌹🔸ـــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490