سلام علیکم وقت بخیر
بله هر دو این دوره ها به شما کمک می کنه تا در انتخاب همسر، بهترین انتخاب را داشته باشید✅
حتما به زودی ثبت نام دوره
#اسرار_ارتباط_موفق
یا
#سواد_عاطفی را خواهیم داشت
لطفا صبور باشید
و حتما در دوره شرکت کنید
این دوره
هم برای خانم های مجرد
هم متاهل لازمه✅
💞#همسرداری
بسیاری از زوجین
حتی خودشون هم نمی دانند که دلیل اختلافاتشون چیه🤔
باور می کنید⁉️
🔺وقتی با ما صحبت می کنند،
تازه متوجه ریشه اختلافاتشون میشن👌
و
با عمل به راهکارهایی که بهشون می دیم
بعد از سالها زندگی مشترک
تازه طعم خوش زندگی را می چشند و از کنار هم بودن لذت می برند💞
💞ای شعار نیست👆
واقعیتی که شاهدیم
و پیام های این عزیزان هم مهر تاییده
عزیزان دلم برای داشتن
یک رابطه خوب و موفق باید اصولش را یاد گرفت✅
💞دلبستن و عاشق شدن
اوایل زندگی
از روی احساساته🤗
اما سالم نگه داشتن یک رابطه،
حتی
نگه داشتن شریک زندگی،
نیاز به مهارت داره✅
🔸چرا تا فرصت هست
این مهارتها را اموزش نمی بینید⁉️
باور کنید
با دانستن مطالبی که در دوره اموزش می دیم،
نه تنها رابطه تون بهتر و گرم تر میشه،
بلکه
می تونید توی انتخاب دوست و
رابطه اصولی با دوستانتون هم موفق تر عمل کنید👌
مژده✨
ان شاءالله برای اوایل آذر ماه
ثبت نام
#دوره_اسرار_ارتباط_موفق
یا
#سواد_عاطفی
را خواهیم داشت👏👏✨
پس لطفا دوستانتون را هم به کانال دعوت کنید
تا
از ثبت نام جا نمانند✅
آموزش های این دوره
برای هر مجرد و متاهلی واجبه✅
✨مژده ،،،،،،،،،،،،مژده✨
😍دهها نکته برای برقراری ارتباط خوب و موثر برای👇👇
متاهلها💑 و مجردها🙋🙋♀
🤔دغدغه اصلی زندگی تون چیه⁉️
تا حالا به اهداف زندگیتون رسیدید⁉️
چرا هنوز نتونستید همسر خوب پیدا کنید⁉️😉
اینجا
یکی از بهترین و قوی ترین کانالها در زمینه #مشاوره خانواده و ازدواجه💞
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سریع عضو بشید، فقط امشب می تونید هدیهای ویژه از ادمین کانال بگیرید🎁
لطفا همگی امشب این بنر را در کانال ها و گروه هاتون بگذارید👆👆👆
و برای دوستان تون بفرستید👏👏
اجر همگی با خدای مهربان🌹🌹🌹
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_35
امید با خودش فکر می کرد، روزه گرفتن، در روزهای گرم و بلندِ اواخر بهار، قطعا کار آسانی نیست. خوب می توانست زمستان که روزها کوتاه تر است، روزه بگیرد. اما چیزی نگفت و مشغول کار شد. برنامه آن روز، بررسی مکانِ مناسب جهت پله های اضطراری یک ساختمان بود. مدتی بحث کردند و تصمیماتی گرفتند. گرم گفتگو بودند که صدای اذان بلند شد. استاد به ساعتش نگاه کرد و گفت: "چه زود ظهر شد!؟ با اجازه تون من باید برم جایی جلسه دارم. به کارتون ادامه بدید"
استاد خداحافظی کرد و رفت.
محسن از جا بلند شد و گفت: "خوب من نظرمو در مورد جزئیات طرح گفتم تا شما یکم بیشتر روش فکر کنی، من برم یه کار کوچیکی انجام بدم بیام."
و به سمت سرویس بهداشتی رفت. امید سر نقشه ها برگشت و با مداد اتود خط هایی کشید. چند دقیقه گذشت و از محسن خبری نشد. با خودش گفت: "برم ببینم کجا موند این پسر!؟"
دست از کار کشید و از اتاق بیرون رفت. با تعجب محسن را دید که گوشه دفتر، روزنامه ای را پهن کرده و مشغول نماز است. با خودش گفت:" نگاه کن تو رو خدا، وسطِ یک بحثِ مهم، کار رو ول کرده اومده نماز می خونه! عجب آدم مقدس مآبیه!؟ حالا وقت داشت دیگه بعدا می خوند!"
کمی از دستش دلخور شد و باز کفِ دست هایش عرق کرد. با دستمالی که در جیبش بود، دستانش را خشک کرد. دستی به صورتش کشید و به اتاق برگشت. آرام روی صندلی نشست و فکر کرد که چطور بعضی ها انقدر خودشان را مقید می دانند. این چه کارهای وقت گیر وبیهوده ای است!؟
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490