#گندمزار_طلائی
#قسمت_358
سفره شام را جمع کردم. نگاهی به چهره معصومِ زینب کردم که در خوابِ ناز بود.
قادر گفت:
_گندم جان خیلی خسته شدی. بگذار ظرف هارا من بشویم.
_نه بابا مگه چه کار کردم؟
_نگهداری زینب کم کاری نیست.
_نه این حرف را نگو. واقعا اگر زینب نبود چه می کردم.
_خدا را شکر که هست.خدارا شکر که خودت هستی😊
_من ؟😁
_بله عزیزم. تو این قدر خوبی که کنارت خیلی خوشبختم .
_اِه . پس نمی دونی من چقدر خوشبختم 😊
_می گم یعنی ما همیشه این قدر خوشبخت می مانیم؟😔
_اِه دوباره شروع کردی.
من که بهت تعهد دادم. دیگه چرا نگرانی.
بعد هم دستهای من را توی دستهاش گرفت وگفت:
_ببین گندم جان؛
تو از چی نگرانی ؟
مردهایی که می رن دنبال زنهای دیگه؛ حالا چه به اسمِ حلال و صیغه؛ چه خدای ناکرده حرام؛
عیب و اشکال از خودشونه.
اونها ادم های هوا پرستی هستند و به دنبال هوای نفسشون می رن.
بعد هم برای اینکه خودشون را توجیح کنند ؛ هزار تا عیب روی زن هاشون می گذارند.
یا بحثِ دین وشریعت و حلال و نمی دونم حمایت از یک زنِ تنها را پیش می کشند.
ولی درستش اینه که وقتی دونفرکه با هم ازدواج می کنند؛ چشمشون را روی دیگران ببندند و فقط همسر خودشون را ببینند. شاید یک اختلاف نظر هایی هم باشه؛ ولی باید باهمدیگر وکنار هم مشکلات را حل کنند. تا اینکه بخوان با بهانه های مختلف؛ تیشه به ریشه زندگیشون بزنند.
زن ومرد باید به فکرآرامش وآسایش هم باشند.
نه اینکه فقط به فکر خودشون باشند.
وقتی آدم ازدواج می کنه دیگه باید این(من) ش را دور بریزه و
کنار همسرش (ما )باشه.
وگرنه زندگی ساخته نمی شه.
گندم جان ؛ تو معجزه زندگی منی.
تو آرامشِ منی.
بدون تو نمی تونم که باشم.
اگر حمایت های تو نبود؛ اگر همراهیت بامن نبود. اگر این همه سختی را به خاطرِ من تحمل نمی کردی؟
واقعا نمی دانم چطوری می تونستم در راه خدا به مردمم خدمت کنم.
گندم جان تو برای من یک فرشته ای 😊
ومن دوباره آرامش گرفتم از حرفهای قشنگ وعاشقانه است.
قادر من با تمام مردهای دنیا فرق داره.
از همه بهتره.
اون بهترینه 😊
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون