🔍ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات زندگی ماست. 👌✅
🔰چون خیلی از نکات زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد از جمله؛
🔹دین و شغل
🔸بچه دار شدن یا نشدن
🔹 محل زندگی و سکونت ما
🔸ادامه ازدواج یا اتمام ازدواج
🔹 رابطه با ادم های دیگر
☑️پس امروز میخواهیم نکاتی را بگوییم که ضریب خطا در ازدواج را پایین بیاوریم.
۴،
🔻اولین سوالی که باید از خودتان بپرسید.
👩❤️💋👨تصویر شما از ازدواج چیه؟
💻متاسفانه رسانه ها تصویر خوبی از ازدواج به ما ندادند.
📸و متاسفانه ما هم در اطرافیان خودمان تصویر خوبی از ازدواج ندیده ایم.
⭕️متاسفانه خیلی کم پیش میاید که کسی یک تصویر خوب در اطرافیان خودش از زندگی و ازدواج دیده باشد و بگوید من دوست دارم زندگیام مثل فلانی باشد.
۵،
❗️اغلب ما نه تنها تصویر خوب ندیدیم بلکه تصویر منفی دیده ایم.
🚫دیدن باعث میشود مغز ما باور کند، خیلی از ادم ها در زندگیشان موفق نمیشوند چون کم دیده اند.
‼️وقتی ما استناد نداریم از یک زندگی خوب نمیدانیم واقعا زندگی متاهلی چه طور است، نمیدانیم این رفتار درست است یا خیر.
پس تصویر درست چیه⁉️
۶،
ادامه دارد✅
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم🌺
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطیبین الطاهرین🌹 لا حول و
فقط دقت داشتید تمام این سرفصل ها در مینی دوره نمی گنجه❌
عزیزان اگر دوره را کامل می خواهید حتما از #تخفیف این روزها استفاده کنید
و دوره را تهیه کنید👇
@asheqemola
#فرشته_کویر
#قسمت_57
فریبا_خب زهره جون حالا نی نی شما کی میاد؟
_ان شاءالله بهار.
_حتما اگه دختر بود هم میخوای اسمش رو بذاری بهار.
_نه بابا مادر شوهرم براش اسم انتخاب کرده .وحید هم میگه هرچی مامانم بگه
چه کنم عمه است دیگه چه کار کنم؟
_اِن شاءالله به سلامتی!
بالاخره یک خبر از فرزاد رسید. و نامهای که حامد با خودش آورد و دلِ همه را شاد کرد .بله فرزاد زنده بود و در یک اردوگاه عراقی .
اردوگاهی که قرار بوده مخفی بماند و به همین خاطر عراق هیچ نامی از آنجا به صلیبِ سرخ نداده بود.
ولی بالاخره بعد از اِتمامِ جنگ مجبور می شوند آمارِ اُسراء آنجا را بدهندو اسم فرزاد هم در لیست اسرا بود.
مامان_حامد مادر جان ان شاءالله عاقبت بخیر بشی .دلمون را شاد کردی.
حامد_خدارا شکر.مادر جان دلِ خودم هم شاد شد .وای وقتی از بنیاد به بابا زنگ زدم چقدر خوشحال شد.
_آره مادر این چند وقت اندازه چند سال پیر شدیم .خدا را شکر. برم نماز شکر بخونم.
حالا دیگر میتونستند به فرزاد نامه بدهند و از حالش باخبر شوند.
درست بودکه باز هم ازشان دور بود ولی بی خبر نبودند و امید به برگشتنش داشتند.مامان که انگار روحِ تازهای در کالبدش دمیده شده بود.
بابا که دوباره مثل قبل سرِحال شده بود. و دوباره شادی به محفلِ گرمِ خانواده برگشته بود.
شبها دورِ هم از خاطراتشان میگفتند و وجودِ بهار و حسین هم محفل را گرمتر میکرد.ولی هنوز مانده بود تا آمدنِ فرزاد.
مامان هرروز چشم به راه بود و گوش به اخبارِ رادیو و تلویزیون.
با ذوقوشوق از آمدنِ فرزاد میگفت و آرزوهایی که برایش داشت.
فریبا و فرشته هم خوشحال از شادی مادرشان بودند.
روزها سپری میشد و سال رو به پایان میرفت که قرار شد .
دخترها به کمک مادرشان بیایند و برای رسیدنِ سالِ نو خانه تکانی کنند.
تازه حسین خوابیده بود.
مامان هم بهار را سرگرم کرده بود.
فریبا و فرشته هم مشغولِ خانه تکانی؛ که زهره به دیدنشون امد.
فرشته_وای زهره با این حالت چطوری از خونه بیرون آمدی؟
زهره_خسته شدم فرشته .
عمه نمیذاره از جام بلند بشم .
می گه بعد از چند سال داری بچه میاری باید خیلی مواظب باشی .
با یه بهونهای از دستش در رفتم از صبح اومدم خونه مامانم .دیگه داشتم تو خونه خفه میشدم .گفتم بیام پیشِ شما دلم باز بشه .
فرشته_کارخوبی کردی زهره ولی مواظبِ خودت هم باش.
زهره_باشه حتما الان هم یه جا نشستم دیگه.
فریبا برایشان چای آورد و دور هم نشستند.
فریبا_ولی چقدر خوب شد اومدی
ما هم خسته شده بودیم .یه کم استراحت میکنیم.
زهره_آره فداتون بشم زیاد خودتون را خسته نکنید حالا کو تا عید.راستی از فرزاد چه خبر؟
فرشته_خدا را شکر بیخبر نیستیم
نامه می ده .
زهره_اِن شاءالله هرچی زودتر صحیح و سالم برگرده.
فریبا_ان شاءالله .
فرشته_از زهرا چه خبر؟
زهره_بابا من که گفتم توی خونه زندانی شدم.خبر از کسی ندارم.
فقط یه چیزی شنیدم خیلی ناراحت شدم.
فرشته_چی شده زهره برای زهرا اتفاقی افتاد؟
_نه بابا خدا نکنه زهرا خوبه .ولی برای فرهاد پسرِ آقای سلامی،یه اتفاقی افتاده که خیلی ناراحتم کرده.
فریبا_چی شده زهره؟
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#فرشته_کویر
#قسمت_58
زهره_والا چی بگم آدم اصلا باورش نمیشه.
فرشته_زهره، جون به سر شدیم بگو دیگه.
زهره_می گم فرشته. یادته که می رفتیم مغازهشان خرید میکردیم.
فرشته_آره یادمه، خب؟!
زهره_دیدی چه پسرِ سر به زیر و ساکتی بود .اصلا باورم نمیشه این کارو کرده.
توی جریانِ طلاقشون و درگیریهاشون خانمش با مامور میاد در خونهشون تا جهیزیه اش رو ببره .مثلِ اینکه دوباره دعواشون میشه فرهاد هم زنش رو هل می ده و سرش میخوره به جایی و تموم.زنِ بدبخت ضربه مغزی میشه و توی بیمارستان تمام میکنه.
الان هم فرهاد رو دستگیر کردند و بازداشته .
بیچاره مادرش داره دق میکنه.
فرشته_کِی این اتفاق افتاده؟
زهره_همین دیروز. ولی اصلا باورم نمیشه فرهاد یه همچین کاری رو کرده .
فریبا_واقعا براش متاسفم.
فرشته آهی در سینه کشید .
"وای این بشر چه سرنوشتی داشت.
خدایا! چرا؟
این همه بدبختی برای چیه؟
یعنی اگه من باهاش ازدواج کرده بودم
الان من به جای اون زن کشته شده بودم
(نگاهی به حسین که آرام خوابیده بود انداخت)
خدایا! شکر
این همه خوشبختی به من هدیه کردی
خدایا! شکرت .
ولی هنوز حکمتِ اون خواب رو نمیدونم.
خدایا! اگه سرنوشتِ من این بود
اون خواب برای چی بود؟
اون وعدهای که بهم دادی .
سه سال و اندی امیدواری که به عشقی
روزی و سرنوشتم نبود.چرا خدا؟
راهنماییام کن و منو از حکمتت آگاه کن."
زهره_چی شد فرشته؟
فرشته_هیچی خیلی برای خودش و زنش متاسفم.
_منم خیلی دلم براش میسوزه .
پدر ومادر بدبختش هم که دیگه کار و زندگیشونو ول کردند .دیروز تاحالا دنبالِ کارهاش هستند.خدا بهشون کمک کنه .
ایام عیدِ آن سال هم بدونِ حضور فرزاد گذشت.
هر چند از زنده بودنش مطمئن بودند .
ولی غمِ دوریش واقعا سخت بود و لحظهها به سختی میگذشت.
خبرِ اینکه قرار شده با عراق سر موضوعِ اسرا مذاکره شود همه را خوشحال کرده بود و سخت پیگیرِ اخبار بودند اما به این راحتی ها هم نبود.
چقدر سخت بود چشم انتظاری.
اواخرِ فروردین ماه بود هوای لطیفِ بهاری جان را در تن بیجانِ درختان تزریق میکرد و نسیم بهاری عطر گلها را ارمغانِ هر جانِ خسته میکرد.
و فرشته ساعتها با حسینش به نظاره زیباییهای بهار میپرداخت و در گوشِ طفلش؛ نوایِ عشقِ و دوستی و زیبایی سر میداد و این هدیه ی خدا را چون جانش دوست میداشت.
می بوئیدش؛ میبوسیدش و با جان و دل مراقبتش میکرد.
اواخرِ فروردین ماه بود که خبر دنیا آمدنِ پسرِ زهره را شنیدند و به دیدنش رفتند.
فرشته_بهبه زهره خانم مادر شدنت مبارک .
زهره_ممنونم گلم .
فرشته_وای چقدر هم شبیه خودت شده
زهره_نظر لطفتونه.
فزشته_نه جدی می گم زهره خیلی شبیه خودته .اسمش رو چی گذاشتی؟
زهره_گفتم که عمه خانم از قبل گذاشته بود.حمید.
فرشته_خیلی هم خوبه اسم دار باشه .
زهره_ممنون .عمه می گه حمید به حامد میاد.
فرشته_راست میگه .
زهره_پس من چی؟
فرشته_حالا یه دختر هم میاری ان شاءالله؛یه اسمی میذاری به زهره بیاد.
خوب حالا خودت چطوری؟
زهره_ممنون خوبم .
فرشته_چه خبرا؟
زهره_هیچی .فقط برای زهرا خواستگار اومده .انگار این دفعه خانوادهاش قبول کردند ولی زهرا هنوز دو دله .دیروز اومده بود اینجا.خیلی کلافه بود. میگفت برام سخته .اصلا به ازدواج فکر نمیکنم.
فرشته_ان شاءالله خوشبخت بشه.
زهره_ان شاءالله .من کلی باهاش صحبت کردم.گفتم بذار بیان حالا پسره رو ببین .
باهاش حرف بزن.
توکل به خدا شاید خوب بود. به دلت نشست ولی یک کلام می گه نه!
فرشته_عجب! حتما اونم یه سرنوشتی داره.به موقعش خدا خودش همه چیز را درست میکنه .از تقدیراتِ خدا نباید غافل بود.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
من سه سالی هست که برای حل مشکلم با ایشون در ارتباط هستم
در واقع وقتی به تنگنا میرسم و هیچکسرو محرم اسرار زندگیم نمیدونم فقط با ایشون تماس گرفتم یا خدمتشون پیام دادم
ایشون هم واقعا خواهرانه و به طریقی که مورد ضایت خداست بندهرو راهنمایی کردن
راهکارهای خوبشون اول باعث آرامش درونیم شد و باعث شده بهتر بتونم هم با مشکلم کناربیام هم جوری ادامه بدم که انشاءالله حل بشه هر چند که زمانبره ولی با توکل بر خدا امیدوارم به نتیجه برسم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدا را شکر🌺
هر چه هست لطف خداست🌺
ان شاءالله آرامش سهم قلب مهربانتان باشد
ای دی منشی جهت هماهنگی مشاوره👇
@asheqemola
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی...
تو را سپاس میگويم
از اينکه دوباره خورشيد مهرت
از پشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند
سلام امام زمانم🌺
" سلام صبح عالیتان متعالی "
━═━⊰🍃✺﷽✺🍃⊱━═━
#حدیث_نور
💚 امام علی علیه السلام فرمودند:💚
خدا را خالصانه ياد كنيد تا بهترين زندگى را داشته باشيد و با آن راه نجات و رستگارى را به پيماييد.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
خدا هرگز دیر نمی کند.😊
هرآنچه که نیاز داری، در زمان درستش به تو می رسد.
بعضی از نشدنای زندگیتونو بذارین به حساب اینکه اگه میشد، خیلی بد میشد
به خدا اعتماد کن. برای ارزوهای خوبت تلاش کن و منتظر نتیجه باش
خدایا به امید خودت❤️
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین❤️
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490