#آجر_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
ز سوز غم پر پروانه مےسوخت
ز داغ لاله اے گلخانه مےسوخت
ز آواے، جواد، آن جان زهرا
نهال گلشن جانانه مےسوخت
#شهادت_امام_محمد_تقی_ع
#تسلیت_باد
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🌹دوستان جدید خوش آمدید🌺
مباحث و اموزش های رایگان کانال👇
◀️شخصیت شناسی
◀️قسمت اول رمان سالها در انتظار یار
◀️تربیت فرزند
◀️ترک گناه
◀️نماز مودبانه
◀️همسرداری، تفاوتها و نیازها
⬅️قسمت اول رمان فرشته کویر
◀️ابتدای مینی ارتباط موفق
🎁کتاب تفاوتهای زن و مرد
🎁کتاب استغفارات امیرالمومنین
التماس دعا🌹
🕋 در ثواب حجّ حاجیان شریک شو...
📿 نماز بسیار پرفضیلت شبهای دهه اول ذیالحجه:
🔹امام صادق علیه السلام میفرماید: پدرم حضرت امام باقر علیه السلام به من فرمود:
🔹پسرم! در دهه نخست از ماه ذی الحجّه، هر شب بین نماز مغرب و عشا این دو رکعت نماز را ترک مکن:
🔸در هر رکعت سوره حمد و سوره قل هو الله را میخوانی، پس از آن این آیه (آیه ۱۴۲ سوره اعراف) را میخوانی:
«وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثینَ لَیْلَةً، وَ أَتْمَمْناها بَعَشْرٍ، فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً، وَ قالَ مُوسی لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ»
«و ما با موسی سی شب وعده گذاشتیم سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم به این ترتیب میعاد پروردگارش (با او) چهل شب تمام شد و موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش و (آنها را) اصلاح کن و از روش مفسدان پیروی منما»
🔸اگر چنین کنی، در ثواب حاجیان، و اعمال حجّ آنها شریک میشوی
📚 اقبال، صفحه ۳۱۷ ،
مفاتیح الجنان
❗زمان این نماز از امشب (شب اول ذیحجه) است تا شب عید قربان
التماس دعا🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
امشب شب اول ماه #ذیحجه است
👌اعمال اولین شب و روز هر ماه قمری
⬇️⬇️⬇️
🔻اول: در شب اول دو ركعت نماز كند
در هر ركعت بعد از حمد سوره انعام بخواند و از حق تعالي سؤال كند كه او را از هر ترسي و دردي ايمن گرداند و نبيند در آن ماه امري را كه مكروه او باشد.
🚩نکته:به جای سوره ی انعام می تواندسوره ی قدررابخواند.
🔻دوم: زیارت امیرالمومنین علیه السلام .
🔻سوم: خوردن کمی ازتربت سیدالشهداء(علیه السلام)
قبل ازخوردن تربت ابتدا سوره ی قدر را بخواند وبعد این دعا را بخواند:
اَللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَهِ وَ بِحَقِّ مَنْ حَلَّ بِهَا وَ ثَوَي فِيهَا وَ بِحَقِّ جَدِّهِ وَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِيهِ وَ الأَْئِمَّهِ مِنْ وُلْدِهِ وَ بِحَقِّ الْمَلاَئِكَهِ الْحَافِّينَ بِهِ إلاَّ جَعَلْتَهَا شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ بُرْءً مِنْ كُلِّ مَرَضٍ وَ نَجَاهً مِنْ كُلِّ آفَهٍ وَ حِرْزاً مِمَّا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ 👇🏻
🔹بعد این دعا را بخواند:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بَاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً وَاسِعاً وَ عِلْماً نَافِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ
سپس تربت رابخورد.
🔻چهارم: خواندن دعاهای مأثوردر وقت رؤيت هلال كه بهترين آنها دعاي چهل و سوم صحيفه كامله است.
🔻پنجم: خواندن هفت مرتبه سوره حمد 👈🏻براي دفع درد چشم.
🔻ششم:اندكي پنير خوردن
روايت است كه هر كس مقيد كند خود را به خوردن آن در اول هر ماه اميد است كه حاجتش در آن ماه رد نشود.
🔻هفتم: در روز اول دو ركعت نماز كند
در ركعت اول بعد از حمد سي مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ و در ركعت دوم بعد از حمد سي مرتبه إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ بخواند و بعد از نماز تصدقي كند
چون چنين كند سلامتي خود را در آن ماه از حق تعالي بخرد
🔺و از بعضي روايات نقل است كه بعد از نماز بخواند:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ اِلّا عَلَى اللهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرٍّ فَلا کَاشِفَ لَهُ اِلّا هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سَیَجْعَلُ اللهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرا مَا شَاءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ لا إِلَهَ اِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْدا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِین.
🔸🔹🔸🔸🔹🔸🔹🔸
🌺التماس دعا
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_25
در دلِ فرشته آشوبی بود.
درست همان جا روی همان تخت، همان نقطه که علی روزِ اول خواستگاری نشسته بود.
حالا فرهاد نشسته.
آرزویی که سالها پیش بهش نرسید و دعایی که به اجابت نرسید.
حالا بعد از سالها و بعد از یک زندگی دیگر و یک عشقِ دیگر.
حالا با دوتا بچه و حالا که این آرزو را نداره، دعایی نکرده.
چرا؟!
الان که فقط میخواهد با یادِ علی و عشق علی تا آخر عمر زندگی کند.
چرا باید فرهاد پیدا بشه.؟!
چرا باید بیاد خواستگاری؟!
چرا آن موقع که منتظرش بود نیامد
چرا آن موقع که دعا میکرد. مستجاب نشد؟
حالا که قصدِ ازدواج ندارد!
حالا که دوتا بچه داره!
"خدایا! داری با من چه میکنی؟
خدایا! برای من چه تقدیر کردی؟"
یعنی آن خوابی که دیدم.
باید بعد از این همه سال.
این طوری تعبیر بشه ؟! نمیدونم
خدایا! خودم را به خودت میسپرم."
همان طور سر به زیر نشسته بود گوشه دیگر تخت و غرق در افکارِ خودش بود و انگار فرهاد هم با سکوتش داشت به سکوتِ فرشته گوش میداد و حرفی نمیزد.
این بار زهرا با ظرف میوه آمد و گفت:
_ببخشید اگر اینجا سرده میتونید به اتاق برید.
و به اتاقِ فرزاد که درش به حیاط باز میشد اشاره کرد.
_ممنونم خوبه زیاد مزاحم نمیشم.
ولی اگر فرشته خانم سردشونه .....
_نه من سردم نیست بفرمایید.
_ببخشید فرشته جان پس اگر چیزی لازم داشتید صدام کن.
و انگار زهرا نگران بود که فرشته مثلِ خواستگاری قبل حالش بد بشه.
و با نگرانی آنها را تنها گذاشت.
هنوز فرشته غرقِ خاطرات گذشته بود که فرهاد نفسِ عمیقی کشید و آرام و با احتیاط صحبتش را شروع کرد.
-تمامِ این سالها آرزوم بود که حرفِ دلم را بهتون بگم ولی حالا نمیدونم از کجا شروع کنم؟
از همان روزهای اول که به این محله آمدید.
همان روز که برای ثبتِ نام به طرفِ مدرسه میرفتید
راستش من هیچ وقت دلم نمیخواست خودم را گرفتار عشقِ عاشقی کنم.
کارکردنِ کنارِ پدرم و توی معازهای که همه اهلِ محل با اطمینان آنجا رفت وآمد میکردند.
بهم آموخته بود که مواظبِ نگاهم و قلبم باشم.
دخترها توی راه مدرسه مرتب از جلوی مغازه رد میشدند یا برای خرید به مغازه میآمدند.
بیشترشان با شیطنتهاشون میخواستند که من بهشون توجه کنم ولی من اصلا اهلِ این حرفها نبودم.
همیشه سعی میکردم طوری رفتار کنم که اصلا طرفِ من نیان اما شما با همه آن دخترها فرق داشتی .
نجابتتون، حیاتون و حجابتون.
همه اینها با هم به علاوه زیبایی خاصی که داشتید.
هر کاری میکردم نمیشد که بهتون فکر نکنم.
مخصوصا که هر روز هم موقع رفتن و برگشتنِ از مدرسه میدیدمتون وگاهی هم که برای خرید به مغازه میآمدید.
بیشتر و بیشتر مجذوبِ رفتار و متانتون میشدم.
تنها دختری که این همه حیا داشت؛ حتی سعی میکردید به من نگاه هم نکنید.
هیچ جوری نمیشد که بیخیالتون باشم.
دیگه هر روز منتظر بودم تا توی راه مدرسه ببینمتون.
اینجا یک محله کوچک است و خیلی زود فهمیدم خواهر فرزاد هستید
توی بسیج با فرزاد دوست شدم.
خیلی دلم میخواست با فرزاد در میان بگذارم .
احساسم را که تبدیل شده بود به یک عشق سوزان ولی از رسمِ رفاقت دور بود. صبرکردم .
میدونستم تا درس میخوانید و تا خواهرتون ازدواج نکنه شما ازدواج نمیکنید.
پس بهترین کار این بود که خدمتِ سربازیم را تمام کنم و بعد بیام خواستگاری.
خیلی برام سخت بود که نتونم ببینمتون ولی اون روز موقع خدا حافظی انگار خدا دعام را مستجاب کرد.
داشتم خدا خدا میکردم تا قبل ازرفتنم ببینمتون.
برادرم توی ماشین منتظرم بود و من دست دست میکردم که انگار خدای مهربون صدای قلبم را شنید .
وقتی دیدمت دلم آرام گرفت.
دلم میخواست بیام جلو
بگم دوستت دارم.
بگم منتظرم بمون.
ولی نشد نتوانستم.
این قدر حیا داشتی که نمیشد.
تا منو دیدی راهت را هم کج کردی
چطوری میتونستم بهت بفهمونم
وقتی که حتی نگاهت را هم از من دریغ میکردی
ولی به این امید بودم که فعلا قصد ازدواج نداری
با خیال راحت راهی شدم.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#فرشته_کویر
#فصل_دوم
#قسمت_26
در آن لحظه گذرِ زمان از دستِ فرشته در رفته بود و هاج و واج به حرفهای فرهاد گوش میداد.
و باورِ این که فرهاد هم عاشقش بوده و تمام آن روزها و شبها که به فرهاد فکر میکرده
فرهاد هم به او فکر میکرده؛ واقعا براش سخت بود.
تمامِ این سالها چرا فرهاد سکوت کرده؟!
و خوش به حالِ فرهاد که الان راحت و بیپروا از عشقِ و فراق میگفت
حرفِ دلش را میزد.
فرشته حسرت میخورد که این همه سال نتوانسته حرفِ دلش را به کسی بگوید
و البته در زندگی با علی همه آن عشق را به فراموشی سپرده بود ولی الان که فرهاد کنارش نشسته و راحت از عشقِ پنهانش میگوید.
باز فرشته نمیتواند حرفی بزند یعنی توی آن سالها هردو عاشق و دلسوخته و دور از هم چرا؟!
هرچه فرهاد میگفت سؤال های بیشتری در ذهن فرشته نقش میگرفت که هنوز قادِر به پرسیدن نبود.
دلش میخواست بگوید هر آنچه در ان سالها از خدا خواسته بود
خوابش را، استخارهاش را، دعاهای نیمه شبش را، التماسهایش به خدا را ....
ولی نمیتوانست به مردی نامحرم و غریبه از رازِ دلش بگوید.
رازی که سالها در سینه مدفون کرده بود.
البته نمیخواست یادِ علی را از خاطرش ببرد و برایش سخت بود بعد از آن زندگی عاشقانه با علی
بخواهد دیگری را شریک زندگیش کند و به دیگری عشق بورزد.
شنیدنِ این حرفها، الان توی این موقعیت برای فرشته خیلی سخت بود.
احساس میکرد حالش داره هر لحظه بدتر میشه.
و تمام گذشته، شبهای دعا، تنهایی، علی و عشقش و رفتنِ علی ...
همه همه جلوی چشمش رژه میرفت احساس کرد قلبش داره از تپش میایسته .
و دیگه توان شنیدن نداره.
حرفهایی که باورش براش سخت بود.
الان دیگه وقتِ گفتنش نبود.
کاش فرهاد همان سالها این حرفها را میزد
کاش همان موقع به خواستگاری میامد
کاش....
ولی الان دیگه جایی نداره گفتنِ این حرفها الان دیگه خیلی دیره ..
سرش داشت گیج می رفت و بغض گلوش را میفشرد.
چاره ای نداشت .
از جایش بلند شد.
_ببخشید آقای سلامی
برادرم نظرِ من رو بهتون گفته.
شرمنده من قصدِ ازدواج ندارم.
_ولی حرفهای من هنوز تمام نشده.
خواهش میکنم لااقل بگذارید همه اون چیزی را که توی دلم هست را بهتون بگم .
حرفهایی که این چند ساله توی دلم مونده.
_شرمنده
دیگه نمیتونست این حرفها را بشنوه
هر آن ممکن بود اشکش سرازیر بشه .
رویش را از فرهاد گرفت و به طرفِ خانه رفت
فرهاد انگار متوجه حالِ خرابِ فرشته شد .
_باشه هرچی شما بگی .
ولی خواهش می کنم بگذارید باز هم بیام .
فرشته خانم.....
و فرشته سرِ جایش میخکوب شد و متعجب از لحنِ التماسآمیزِ فرهاد.
_فرشته خانم
من نمیتونم بدونِ شما زندگی کنم تا الان هم خیلی عذاب کشیدم
خواهش میکنم
اجازه بدید یه بارِ دیگه بیام
و فرشته با زحمت آبِ دهنش را قورت داد و گفت:
_با فرزاد هماهنگ میکنم
_ممنونم لطف بزرگی به من میکنید
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سیاستهای زنانه بلد نیستی🤔⁉️
بیا اینجا تا یادت بدم
چطور زندگی را به کام خودت و همسرت عسل کنی😍
آموزش سیاستهای زنانه #رایگان👏👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
همین امشب وارد بشید و از ادمین #هدیه🎁
بگیرید👏👏
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
عزیزانی که برای اموزش سیاستها زنانه مشتاق هستید
همین امشب بنر ما را برای دوستانتون بفرستید👏👏
و در کانال ها و گروه هاتون بگذارید
تا خانم های بیشتری بتونن استفاده کنند👏👏
اجرتون با خدای مهربان🌺🌺
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام امام زمانم❤️
سلام صبحتون پر نور🌹
✾ ✾ ✾ ══════💚══
#حدیث_غدیر
✨امام صادق علیه السلام فرمودند:
روز غدير خم عيد بزرگ خداست، خدا پيامبری مبعوث نكرده، مگر اينكه اين روز را عيد گرفته و عظمت آن را شناخته و نام اين روز در آسمان، روز عهد و پيمان و در زمين، روز پيمان محكم و حضور همگانی است.✨
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💖✵─┅┄
#انگیزشی💪
تو نه در دیروزی ،
و نه در فردایی
ظرف امروز پر از بودن توست ،
زندگی را دریاب !
الهی به امید خودت❤️
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490