رفاقت با ...
#خاطره
مامان دستم را کشید، از لا به لای جمعیت به زحمت رساند به ضریح و گفت: «این زیارت آخره ها، هرچی می خوای به امام رضا بگو»؛ دست های پنج ساله ام را گره کردم به شبکه ها و سَر را چسباندم به ضریح. همین طور که داشتم پول های توی ضریح را می شمردم به امام رضا گفتم : «تو رو به جون جوادت قسم می دم، حاجتمو بده!» این جمله را از زن همسایه یاد گرفته بودم وقتی داشت برای مریم خانم که بچه اش نمی شد، نسخه پیچی می کرد برود و از امام رضا علیه السلام حاجتش را بگیرد. می گفت من بچه هایم را از صدقه سری او دارم.
پول ها زیاد بود و فشار جمعیت زیادتر، نمی شد با چشم بشمارمشان، بیخیال شمردن شدم و رو به قبر داخل ضریح گفتم: «تو که این همه پول داری، حاجت منو بده دیگه»
بعد بال های روسری ام را مالیدم به نقره ای ضریح تا ببرم بمالم به سر بابا تا خوب بشود.
مامان دستم را کشید و از لا به لای زن هایی که چادر به کمر بسته بودند و به سمت ضریح هجوم می آوردند، رد شدیم.
گوشه ی صحن انقلاب ایستادیم. مامان داشت زیارت وداع می خواند. عکس گنبد توی چشم هایش اشک می شد و سُر می خورد روی گونه ها. با پر چادر اشک هایش را پاک کرد و سلام داد. دستم را گرفت و از حرم زدیم بیرون.
چادر مامان را گرفته بودم و تند دنبالش راه می رفتم.
دل توی دلم نبود. مدام فکر می کردم: «واقعاً امام رضا مهربونه؟»، «نکنه از مشهد بریم و به حاجتم نرسم!»
نگاهم خیره بود به مغازه های سمت چپ، مثل یک فیلم که روی دور تند گذاشته باشند، تصویر اسباب بازی ها و عروسک ها با کیفیت فول اچ دی از جلوی چشمانم رد می شد.
خواستیم خیابان را بپیچیم که برگشتم و برای بار آخر گنبد را نگاه کردم و گفتم: «منتظرم ها»
رسیدیم به خانه ی آقای احسنی، ساک ها گوشه ای چیده شده بودند. بابا داشت لب حوض وضو می گرفت. دویدم و بال های روسری ام را مالیدم به پیشانی اش. بابا خندید و پیشانی ام را بوسید. حتم کردم سرش خوب شده.
ساک ها را چیدیم ته صندوق عقب تاکسی نارنجی و راهی راه آهن شدیم.
سوار قطار که شدیم، نشستم کنار پنجره و خیره شدم به بیرون تا برای آخرین بار حرم را ببینم. ناامید بودم و دلسرد. خبری از برآورده شدن آرزویم نبود. پس زن همسایه الکی گفته بود. می خواستم به امام رضا بگویم: «وقتی مامان داره ظرف می شوره و زن عمو بهش میگه جون بچه ت بیا کنار، مامان دیگه کوتاه میاد و میره کنار!» می خواستم بگویم: «مگه جوادتو دوست نداری؟»
قطار راه افتاد.
بابا گفت: «چشماتو ببند!»
بعد گرمای چیزی را در آغوشم حس کردم. چشم باز کردم و دیدم یک عروسک مو طلایی نشسته توی بغلم.
پس امام رضا حرف هایم را شنیده بود.
اشک دوید پشت پرده ی چشمم. صورت بابا را بوسیدم.
از پنجره نگاه کردم، گنبد از دور پیدا بود..
امروز جایی خواندم امام رضا علیه السلام در تعریف امام فرموده اند:
الإِمامُ الأَنيسُ الرَّفيقُ ، وَالوالِدُ الشَّفيقُ ، وَالأَخُ الشَّقيقُ ، وَالاُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغيرِ
امام ، همدم و رفيق است و پدر مهربان ؛ و برادرِ همسان است و مادر نيكوكار به فرزند كوچكش .
خواستم بگویم من روزی این حدیث را زندگی کرده ام ...
امام رفیق است و پدری مهربان است و ...
راستی جوادش را هم خیلی دوست دارد...
جانم به فدایش...
✍️ طاهره سادات ملکی
#شهادت_امام_رضا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/astanehmehr
محفل اشک بفرمایید روضه ویژه خواهران به مناسبت شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امام حسن مجتبی علیه السلام و همچنین شهادت امام رضا علیه السلام در روزهای پایانی ماه صفر به همت امور فرهنگی خواهران در سالن ولایت با حضور بیش از ۱۰۰۰ نفر از بانوان برگزار شد و در انتهای مراسم مخاطبین مهمان سفره کریمانه حضرت بودند.
#گزارش_تصویری
#اداره_فرهنگی_خواهران
▪️▫️▪️▪️▫️▪️
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها
@astanehmehr
مهارت های کلامی 10.mp3
11.11M
#مهارتهای_کلامی ۱۰
مقدماتی ترین تمرین برای رسیدن به ادبِ در کلام، کنترل خیال است!
بدون مهار کردن قوّهی خیال، و ممانعت از اسارت آن در چنگال خیالات منفی ، محال است زبان کسی اصلاح شود!
💥از همین حالا، قدم قدم، تمرینات کنترل خیال را، آغاز کنیم...
@astanehmehr
آغوش تو پناه دل خسته ها..💔
#ضامن_جان_های_مضطرب
#ضامن_آهوی_بیقرار_دلها
#شهادت_امام_رضا
https://eitaa.com/astanehmehr
ما یتیمیم
خالی است جای دست نوازش گر حمایتگر تو
ای پدر
ببین امتت را. ببین کودکان یتیم غزه را. ببین فغان مادران غزه را. ببین فتنه پشت فتنه و سیل بلا را
دریابمان
یا رسوالله
اللهم نشکو الیک فقد نبینا
و غیبة ولینا
و شدت الفتن بنا
#یا_رسول_الله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@astanehmehr
🏴💎#کلام_ناب
▪️ما مسلمانها بر روی شخصیت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اگر تمرکز و دقت کنیم، بخواهیم درس بگیریم، برای دین و دنیای ما کافی است.
🗓۱۳۹۰/۱۱/۲۱
▪️#امام_حسین علیهالسّلام، جزو مدافعان ایدهی صلح امام حسن علیهالسّلام بود. وقتی که در یک مجلس خصوصی، یکی از یاران نزدیک - از این پُرشورها و پُرحماسهها - به امام مجتبی علیهالصّلاةوالسّلام اعتراضی کرد، امام حسین علیهالسّلام با او برخورد کردند: «فغمز الحسین فی وجه حجر». هیچکس نمیتواند بگوید که اگر امام حسین علیهالسّلام به جای امام حسن علیهالسّلام بود، این صلح انجام نمیگرفت. نخیر، امام حسین علیهالسّلام با امام حسن علیهالسّلام بود و این صلح انجام گرفت و اگر #امام_حسن علیهالسّلام هم نبود و امام حسین علیهالسّلام تنها بود، در آن شرایط، باز هم همین کار انجام میگرفت و صلح میشد.
🗓۱۳۶۹/۰۱/۲۲
▪️مرقد منور علیبنموسیالرّضا علیهالصّلاةوالسّلام منبع برکات بیشماری است و بخصوص برای من یکی از برکات بزرگ الهی محسوب میشود.
🗓۱۳۷۰/۰۱/۲۹
🎙 رهبر انقلاب حفظهالله
╔══✿══════✿══
║@astanehmehr | «آستانِ مهر»
╚══✿══════✿══
28.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀سخته فقط از راه دور
🍃ضریحتو دیدن
#استوری
https://eitaa.com/astanehmehr
91.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارت امین الله
باصدای ملکوتی و پرخاطره علی ملائکه
اگر دلت پرکشید برای صحن و سرای آقای مهربانمون و خودتو در رواق امام خمینی ره دیدی و با سایر زائرین مشغول دعا و زبارت امین الله شدی برای خادمین خواهرشون هم دعا بفرمایین
🔹الهی حاجت روا باشین
#شهادت_امام_رضا
#امین_الله
#حرم_امام_رضاصلواتاللهعلیه
https://eitaa.com/astanehmehr
22.mp3
15.03M
💠 نیوفولدر22 :
یک سالی این پا و آن پا کرده بودیم تا آن شب که آگهی را دیدیم: «قطعِ درخت رایگان انجام میشود». همان شب بود که بالاخره تصمیم گرفتیم نخل را بیندازیم...
#نیوفولدر22
💔
#پادکست_نیوفولدر_نفسالمهموم
#اربعین
#آهنامه
🥀داغ سرد نشدنی
⬅️مخصوص تنهایی
⬅️ نیوفولدرها راباگوش جان بشنوید
https://eitaa.com/astanehmehr
MohammadAli KarimKhani - Amadam Ey Shah Panaham Bede (128).mp3
4.32M
🥀آمده ام
🍃آمدم ای شاه پناهم بده
🎙محمد علی کریمخانی
https://eitaa.com/astanehmehr
یه عکاسِ هنرمند نوشته بود:
آقایِ امام رضا،
ما عکاس خوبی نیستیم
شما خیلی خوش عکسی ...
@astanehmehr