eitaa logo
آستانِ مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
63 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🌸 🔰 پیشنهاد این هفته‌ی مهربانو، کاربرگ نقاشی با موضوع محرم برای بچه‌های نازنین شماست. ✨ ✅ اگه بتونید متناسب با هر نقاشی، قصه‌ای براشون تعریف کنید که خیلی عالیه 👌🏻😍 🌷حتی میشه به نیت حاجت‌روا شدن، از این کاربرگ‌ها تعداد بالا پرینت بگیرید و هر جا میرید روضه با خودتون ببرید و بدید به بچه‌ها. ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🕊 همیشه به رضا می‌گفتم: «من گردن شما را خیلی دوست دارم، گردنت خیلی زیباست!» همیشه من و مادر گردن آقا رضا را می بوسیدیم. به شوخی می‌گفتم: «اگر برادرم شهید شد دوست دارم سر و گردنش سالم بماند، تا باز هم آن را ببوسم!» وقتی تابوت را باز کردند دیدم گردنش سالم است. دست کردم زیر سرش تا بالا بیاورم و ببوسم که دستم شد پر از خون تازه! حالا جنازه‌ای که یک هفته در سردخانه مانده، چطور خونش لخته نشده و هنوز جریان دارد بماند! آقا رضا همیشه موقع خواب به حالت تسلیم می‌خوابید. دست راستش را با ادب روی سینه می‌گذاشت و به خواب می‌رفت. می‌گفتم: داداش این چه کاریه می‌کنی؟ می‌گفت: «به آقا اباعبدالله سلام می‌دهم تا خوابم ببرد!» جنازه‌اش هم به حالت تسلیم بود، مثل همان وقت‌ها دست را با ادب روی سینه گذاشته بود. همه که خداحافظی کردند نوبت خداحافظی دخترش زهرا شد، قنداقه را گذاشتیم روی سینه پدر. لبخند زیبایی روی صورت کوچک زهرا نشست، شروع کرد به خندیدن، درست مثل همان چند روز کوتاهی که در آغوش پدر بود و بی دلیل می‌خندید. زهرا که خندید، ناگهان دیدیدم صورت رضا هم به خنده شکوفا شد، لب‌هایش به خنده باز شد و لبخند به صورتش نشست. ما اشک می‌ریختیم و این پدر و دختر می‌خندیدند. زهرا را که برداشتیم، لبخند از صورتش رفت، از صورت رضا هم! 🖤 صلی‌الله علیک یا أباعبدالله الحسین 😭 🎙خواهر شهید رضا پورخسروانی ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴📖 سی سال گریه کرده‌ام آن ظهر داغ را چشمم سرود وسعت آن اتفاق را تنهایی‌ام صحیفه صحیفه ورق زده‌ست یعقوب‌وار قصه‌ی اشک و فراق را هر شب عبور قافله‌ای باز می کند در من مسیر تازه‌ی شام و عراق را بگذار تا ز خاک سجودم برآورم هفتاد و دو صنوبر آن کوچه باغ را بگذار لب به لب شوم از جام تشنگی در من بریز باده‌ی لبریز داغ را در آب و خاک... آتش من گُر گرفته است طوفان! به حال خود بگذار این اجاق را حج مرا ببین و فرزدق شو و بخوان شاعر! بخوان و گریه کن آن اتفاق را ✍🏻 زهرا سادات هاشمی عليه‌السّلام ╔══✿══════✿══ ║@astanehmehr | «آستانِ مهر» ╚══✿══════✿══
🏴 محفل اشک بفرمایید روضه ویژه خواهران در دوازدهمین روز محرم در شبستان امام خمینی(ره) 📸 سیده مصور فتاحی ▪️▫️▪️▪️▫️▪️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr