🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#تنها_میان_داعش
#قسمت_بیستم
و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بی تابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :منتظرت میمونم تا بیای!
و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید؛ این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب نیمه شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم رامیسوزانَد. لباس عروسم در کمد مانده و حیدر ده ها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از کرکوکهم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشی ها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریده اند. همین کیسه های آرد و جعبه هایروغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بسته شدن جاده ها آذوقه مردم تمام نشود. از لحظه ای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسن ترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند. حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند؛ احتمالا او هم رؤیای وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت به گمانم حنجره اش را با تیغ غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا می آمد و صدایش خش داشت :کجایی نرجس؟
با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :خونه.
و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفس های خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :عباس میگه مردم میخوان مقاومت کنن.
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لب هایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریه هایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم. شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که به سختی شنیده میشد، پرسید :نمیترسی که؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
22.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیحـرفوحدیثدوسـتدارم
کـربلا کـربلا کـربلا...🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•💔مولایمن
آنکه وصلت دید،با هجرِتو کی خو میکند؟
#استوری📲
برسهاونروز
کهخستہازگناهامون
جلـو امامزمان
زانـوبزنیـم؛
سرمونوپایینبندازیم
وفقطیہچیزبشنویم
سرتـوبالاکن
منخیلیوقتـهبخشیدمت...💔
عـزیزترینم،
امـامتنھـایمـن
ببخشاگـهبرات فرزندخوبی نشدم...💔
enayat-emam-hadi-be-masihi.rafiei.mp3
3.02M
داستان های عنایات اهل بیت علیهم السلام۱۵
عنایت امام هادی علیه السلام
به فرد مسیحی
🎙استاد رفیعی
از نوشته های شهید مشلب
دختران حواستان باشد
حجاب حجاب حجاب
حواستان به فضای مجازی باشد… .
.
دخترانی را میبینیم که عکسهایشان را با نامحرمان به اشتراک میگذراند
من منظورم با همه نیست
من هم از فیسبوک استفاده میکنم اما تاکنون همچین اتفاقاتی رخ نداده….
.
.دلنوشته هایت را خـوانـده ام امـا
آنـلاین ک میـشوی هـشـدارها را جدی بگیر؛عکس پروفایلش را ک دیدی!!! انگشتانت را برای تایپ ب تـبـعیـد ببر…
.
. مبادا پروفایل نامحرم را مجـوز ورود بدانی هر چند اگر عکسش چادرخاکی کوچه های مدینه باشد… .
.
.آری … درد ودل کردن تو را امیدوار میکند
اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک سوریه و شام…به سواحل آنتالیا میکشاند.. .
.
رفته رفته آرزوی شهادتت به رابطه ی پنهانی تبدیل میشود اندک اندک جای عکس دوستان شهید، عکس #نامحــرم جایگزین میشود
.
. طرز فکرت عوض میشود
تا جایی ک میگویی: جهاد برای خودشان ما در داخل دفاع خواهیم کرد ،اگر دفاعی درکار باشد… .
بـرادر هوشـیار باش؛دلـسـرد شدنت را احساس میکنی..⁉️
عَـطَـۺ انـٺِـظـــــاࢪ
از نوشته های شهید مشلب دختران حواستان باشد حجاب حجاب حجاب حواستان به فضای مجازی باشد… . . دخترانی را
فـــــقــــــط یـــــادت بــــــاشـــــــد
جلو جلو عواقب چت کردنت را ب تو یادآوری کـردم ؛روز مـحـشـر نگویی که ندانسته وارد پـرتـگاه شدم
.
. من آنروز به آگاهیت شهادت میدهم یادت باشد
شیرینی شهادت که کمرنگ شود غلظت شهوت بالا میرود .
.
راسـتـی اول مـاجـرا را بـیـاد داری⁉️ اولین پی ام ات سـلام خـواهـر بود… از بعدی ها دیگر نـمیـگـویـم
فــقــط یــک ســوال
هنوز هم نامحــرم را خواهرصدا میزنی⁉️
التـمـاس کـمـی تـفـکـر
شهید احمد مشلب