eitaa logo
عَـطَـۺ انـٺِـظـــــاࢪ
45 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
176 فایل
علت ڪوࢪے یعقوب نبے معلــوم استッ شہࢪ بے یاࢪ مگࢪ اࢪزش دیدن داࢪد⁉️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ شهیـد ڪه شوے🕊 یڪبار شهیـد میشوے🕊 مـادرشهیـد ڪه باشے صد بار💔 و مـادر شهیـد ڪه باشے 💔 باز آئینہ،آب، سینےو چاےو نباٺ🌷 باز پنجشنبہ‌‌‌و یاد‌شهدا باصلواٺ🌷 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢از زبان همسر شهید💢 مجرد که بودم همیشه سر سجاده نماز از خدا می خواستم کسی را شریک زندگی هم بکند که حضرت زهرا علیهاالسلام تاییدش کرده باشد. از ته دل این را از خدا میخواستم وقتی محسن آمد خواستگاریم،بهم گفت: "من همیشه از خدا میخواستم که زن آینده ام اسمش زهرا باشه. به عشق حضرت زهرا علیها السلام . بهم گفت: "از خدا میخواستم هم اسمش زهرا باشه و هم سید باشه و هم مورد تایید خود بی بی باشه. " . وقتی فهمید من هم همین را از خدا می خواسته ام گل از گلش شکفت حضرت زهرا علیها السلام شد پیوند دهنده قلب هایمان. چون زندگی مان با حضرت زهرا علیها السلام و نام او شروع شده بود دلم میخواست ام هم رنگ و بوی بی بی را داشته باشد. برای همین به پدرم گفتم این چیزها را برای مهریه ام بنویسید: 1️⃣یک سکه به نیت یگانگی خدا 2️⃣پنج مثقال طلا به نیت پنج تن 3️⃣ ۱۲ شاخه گل نرگس به نیت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 4️⃣ ۱۴ قال نمک به نیت نمک زندگی 5️⃣ ۱۲۴ هزار صلوات 6️⃣ و حفظ کل قرآن با ترجمه محسن بیشتر قرآن را حفظ کرد اما نتوانست تمامش کند یعنی فرصتش برایش نشد رفت سوریه بعد هم که… . 💚ادامه دارد.. 💚 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
یعنی‌میشه‌آخرین‌تصورمون‌از زندگی‌قبل‌ازمرگ،حرم‌آقا‌باشه:)؟ نگارھ °●‌《 @atashe_entezar 》●°
امام صادق علیه السلام: هر کس سوره جمعه را در هرشب جمعه بخواند، کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود. °●‌《 @atashe_entezar 》●°
↻•بســـــم ࢪبـــــ المہــــدے•↻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ali-fani-8.mp3
21.06M
صبحمان را با عهد برای تو آغاز میکنیم پدر جانم ❤️ دعای عهد با نوای علی فانی... 💫
⚘﷽⚘ سلام صاحب ما، مهدے جان هرچند دیدگان ما از دیدار روے دلرباے زهرایےاتان، محروم است اما قلبهاے شکسته‌ےما حضورِ مهربان و امیدآفرینتان را احساس میکند. شما با دعاے خیرتان با نوازش هاے مداومِ پدرانه اتان با نگاه سبز و بارانےاتان با توجه گرم و حیات آفرینتان همواره به ما امان میدهید از ما مراقبت میکنید و جان پناهمان هستید شکر خدا که در سایه سار شماییم ... 🍃🌟🍃°●‌《 @atashe_entezar 》●°
دعای گوی دوستان بودم 🦋🌱 امروز ساعت 6صبح ان شاءالله قسمت و روزی همه ی منتظران بشه. °●‌《 @atashe_entezar 》●°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 🔆یه مجنونی یه حکایتی در موردش گفتن..... 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با نوای مصطفی موسوی آقا من ڪے مے شود ببینم جمال زیبایت ࢪا و این فࢪاق جانڪاه تمام شود😭💔 🦋 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
نائب الزیاره(1).mp3
9.53M
قࢪاࢪ نبود اینہمہ طول بڪشہ فࢪاقمون ها آقـــــا🙂💔 بسیـاࢪ شنیدنی...👌💫 با نوای آقای موسوی و پویانفر🎤 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
ࢪاه ظہوࢪت ࢪا بستم .... قبول!🙂✋ اما خدا چہ دیدے شاید قࢪاࢪ است حࢪ تو باشـــــم😔💔💫 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
صفحه هفدهم قرآن کریم📖 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
صفحه هجدهم قرآن کریم📖 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
017.mp3
1.64M
صوت صفحه 17 قرآن کریم📖 با صدای استاد پرهیزگار🎧 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
018.mp3
1.14M
صوت صفحه 18 قرآن کریم📖 با صدای استاد پرهیزگار🎧 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
💢از زبان همسر شهید💢 توی جلسه خواستگاری یک لحظه نگاهم کرد و معنادار گفت: "ببینید من توی زندگیم دارم مسیری رو طی می کنم که همه تو این دنیاست. می‌خواهم ببینم شما میتونید تو این مسیر کمکم کنید؟" گفتم: "چه مسیری? " گفت: "اول بعد هم ." جا خوردم. چند لحظه کردم. زبانم برای چند لحظه بند آمد. ادامه داد: "نگفتید. می تونید کمکم کنید؟" سرم را انداختم پایین و آرام گفتم: "بله." گفت: "پس مبارکه ان شاءلله." 💢 💢 اینها حرف‌های ما بود حرفهای شب خواستگاری مان! ••••••• سر سفره عقد هم که نشستیم مدام توی گوشم میگفت: "زهرا خانوم، الان هر دعایی بکنیم که خدا اجابت میکنه. یادت نره یادت نره برای شهادتم دعا کنی. " آخر سر بهش گفتم: "چی میگی محسن? امشب بهترین شب زندگیمه. دارم به تو میرسم. بیام دعا کنم که شهید بشی?! مگه میتونم?! " اما او دست بردار نبود. آن شب آنقدر بهم گفت تا بلاخره دلم رضا داد. همان شب سر سفره عقد دعا کردم خدا نصیبش بکند! 🌹🌷 •••••• روز مان بود. بهش گفتم: "آقا محسن، حالا واسه چی امروز روزه گرفتی؟" . گفت: "می خواستم مشکلی تو کارمون پیش نیاد می خواستم راحت به هم برسیم. " چقدر این حرفش و این کارش آرامم کرد از هزار هم پیشم بهتر بود. ••••• یک روز پس از عقد مان من را برد نجف‌آباد،و بعد هم گلزار شهدای اصفهان. . سر قبر شهدایی که باهاشان بود من را به آنها معرفی می کرد و می گفت: "ایشان زهرا خانم هستند. خانوم‌من. ما تازه عقد کرده ایم و... " شروع می‌کرد با آنها حرف زدن. انگار که آنها باشند و روبه رویش نشسته باشند و به حرف هایش گوش بدهد. ••••••• روز ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند. عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت: "زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟" گفتم: "گناه دارن محسن. " گفت: "بابا بیخیال. " یکدفعه پیچید توی یک فرعی. چندتا از ماشین‌ها دستمان را خواندند. آمدن دنبالمان توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت. همه انها را هم قال گذاشت. آقا داشت میخندید. دیگر نزدیکی‌های غروب بود داشتن می گفتند. 🌹ادامه دارد… 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼امروز برای تعجیل در فرج و سلامتی مولایمان 💚حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه 🌼 ختم کنیم 🌼اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 💚مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌼وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ماشین عروس در کرمان مزین به تصویر شهید سلیمانی✨ فوق العاده زیبا🌹 چقدر خوبه که هنوز ادمایی هستند که به‌یاد سردار هستند ☺️🌹