eitaa logo
عَـطَـۺ انـٺِـظـــــاࢪ
45 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
176 فایل
علت ڪوࢪے یعقوب نبے معلــوم استッ شہࢪ بے یاࢪ مگࢪ اࢪزش دیدن داࢪد⁉️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسیج عزت ملی و مرز بندی با دشمن.m4a
15.8M
•کشوری که ۲٠ میلیون جوان دارد،باید ۲٠ میلیون تفنگدار داشته باشد✌️ "امام خمینی(ره)" 🌀 ۱۶ 🔊 نشست بصیرتی (صوت) 📈موضوع: بسیج،عزت ملی،مرزبندی با دشمن 🖲کارشناس : جناب آقای مزگی نژاد ➕لطفاً با دقت گوش بدید 🌹 🌱@atashe_entezar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ⭕️کرونایه روزمیره اماروزهای سختتر ...😔 آماده ظهور هستی⁉️ سخنران:استادرائفی پور🎤 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝زندگینامه 💝 💥قسمت دوازدهم💥 . بعضی موقع ها که توی جمع میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند. به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به . می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها می گذاشت به تک تک شان. بعضی موقع ها کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند. نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به خواندن و کردن و سینه زدن. تماشایی داشتند. مجلس پدر و پسری. بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش می‌آمد. می‌رفتم می‌دیدم نشسته سر اش و دارد برای خودش روضه می خواند. می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت. میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم." روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد. یک شب هم توی خانه سفره حضرت علیهاالسلام انداختیم. فقط خودم و محسن بودیم. پارچه ی پهن کردیم و و و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد. نمی دانم از کجا یک پیدا کرده بود. بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها. نشست سر سفره. گلویش را گرفته بود. من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار. طاقت نیاورد.زد زیر من هم همینطور. دو تا یک دل سیر گریه کردیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمانم💚 مهدیا شیعه غریب و بی کس است جان زهرا دورۀ غیبت بس است ای امید شیعیان اِعجاز کن خود بیا قفل فرج را باز کن ✨صبح بخیر سلطان قـلـبــــم✨ 🌼اللهـم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج🌼 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 🦋السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام🦋 🌕چهارشنبه های امام رضایی🌕 °●‌《 @atashe_entezar 》●°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ رفیـღـق! فڪرڪטּ• : کہ فقط تا پایاטּ امـــروز زنده اے! اعمالت طورےهست کہ نیاز نباشہ کل روز رو برےثواب جمع کنے؟! حق الناس گردنت نیست ڪہ نیاز باشہ کل روز رو برےحلالیت بطلبے؟ حق الله گردنت نیست ڪہ بخواےکل اون روز رو عبادت کنےتا حسابت صاف شہ با خدا؟!📿 تازه اونم اگہ بشہ ... در طول روز چند بار دل بقیہ رو میشکنیم؟💔 چند بار غیبت مےکنیم؟! چند بار دروغ میگیم؟! چند بار تهمت میزنیم؟! چند بار بےاحترامےبہ پدرمادر؟! یادت باشہ! مرگـ☠ــ خبر نمےکنہ از دستشم نمےتونےفرار کنے⚠️! یہ فکرے بہ حال پرونده اعمالتم بکن📖 یہ وقت خدایےناکرده سیاه نشده باشہ ؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞ نمیگم همیشہ ها...نہ ولےهرزمان سرت خلوت شد یادےازمرگ و قیامت هم بکن‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مقابل تقـــــدیر خـــــداوند مثل کودکی یک ساله باش وقتی او را به هوا می اندازی, می خندد! چون ایمـــــان دارد که او را خـــــواهی گرفت.. ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سلام به چهارشنبه ۳ آذر خوش آمدید🌹 🌼این دعا در این روز زیبا تقدیم به شما 🌺الهی هیچ دلی تنگ نباشه 🌸الهی هیچ کسی مریض یا مریضدار نباشه 🌼الهی هیچ کسی محتاج نباشه 🌺الهی شفای جسم و روح و فکر، عطا کن 🌸الهی کسی شرمنده نباشه 🌼الهی انسانیت را مبدأ خواسته هایمان قرار ده 🌺الهی از تکبر، غرور، سوظن و کینه دورمان کن 🌸الهی کلاممان به دروغ ، آلوده نباشد 🌼الهی دوستان خوبم شاد و خوشبخت باشند 🌺امضای خدا، پای همه آرزوهاتون🙏
💝زندگینامه 💝 💥قسمت دوازدهم💥 . بعضی موقع ها که توی جمع میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند. به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به . می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها می گذاشت به تک تک شان. بعضی موقع ها کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند. نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به خواندن و کردن و سینه زدن. تماشایی داشتند. مجلس پدر و پسری. بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش می‌آمد. می‌رفتم می‌دیدم نشسته سر اش و دارد برای خودش روضه می خواند. می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت. میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم." روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد. یک شب هم توی خانه سفره حضرت علیهاالسلام انداختیم. فقط خودم و محسن بودیم. پارچه ی پهن کردیم و و و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد. نمی دانم از کجا یک پیدا کرده بود. بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها. نشست سر سفره. گلویش را گرفته بود. من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار. طاقت نیاورد.زد زیر من هم همینطور. دو تا یک دل سیر گریه کردیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا