عزیز رهبر،رفیق مردم،رییس جمهور دل کجایی؟
خبر رسیده که باز تنها، بر آن شدی تا حرم بیایی
گره به بندکفن زد این غم ،شراره بر جان من زد این غم
قصیده ی قطعه قطعه گشته،هجا هجا بی صدا چرایی؟
رسیده ای با نگاه نافذ،بدون همراهی و محافظ
تو با تمام غریبی خود، به چشم این مردم آشنایی
کم است اگرچه سه سال خدمت ، خدا به کار تو داده برکت
گواه این مدعای من شد، شکوه یک ماهه ی رجایی
گره به کار جماعت دل،رسیده یا ایها المزمّل
مگر که با دست بسته ی تو،کند خدایت گره گشایی
حرم قرق شد به پیشوازت،بیا برای غبار بوسی
درون آن جامه ی سپیدت،بدون عمامه و عبایی
برو کنار در ورودی،درست پایین پای مولا
بایست آنجا و نوکری کن،تو تا ابد خادم الرضایی
#شهید_جمهور
#خادم_الرضا
#تو_تا_ابد_خادم_الرضایی
#عاطفه_سادات_موسوی
هدایت شده از شعرزاد.معصومه سادات اسدیان
بریز حادثه ات را تو بر سرم باران
که مرگ خیمه زده در برابرم باران
قسم به جان نه،که جانم چه ارزشی دارد
قسم به لحظه ی اندوه رهبرم باران
هراس نیست مرا از هجوم طوفان ها
اگر که خادم این خاک و کشورم باران
مرور کن غم سردار قهرمانت را
که من ادامه ی این بغض پرپرم باران
بهار را به تماشای باغ دعوت کن
به بر نشسته درختان باورم باران
سلام میدهم از دور شهر مشهد را
به شوق لحظه ی دیدار در حرم باران
شب است و شادی لبخند هشتمین خورشید
صدای گریه ی نقاره در سرم باران
از این زمین به فراسوی آسمان با خود
نشان خادمی عشق می برم باران
شهید نام بلندیست روی شانه عرش
مزین است به این نام پیکرم باران
تویی که قاصد این داغ تازه ای برسان
سلام آخر من را به مادرم باران
#معصومه_سادات_اسدیان
#خادم_الرضا
#شهید_جمهور