eitaa logo
شمعدونی☘️عاطفه سادات موسوی
173 دنبال‌کننده
60 عکس
11 ویدیو
1 فایل
به لطف گریه نبود و برای توبه نبود خداگذشت از آدم به احترام حسین #عاطفه_سادات_موسوی
مشاهده در ایتا
دانلود
حضور خودم رو در ایتا گرامی میدارم
امشب اسیر باغچه، مدهوش خانه ام گویا نشسته عشق در آغوش خانه ام اینجا میان هر تپش قلب زندگی پیچیده است نام تو در گوش خانه ام نسپرده اند صورت ماه تو را به ذهن آیینه های یاد فراموش خانه ام هر شب سکوت بکر تو تکرار می شود در ضبط‌صوت عاشق و خاموش خانه ام آه ای درخت بید که مجنون تر از منی افتاده است زلف تو بر دوش خانه ام از لطف هم نشینی با چشم های تو خو کرده است خنده به دمنوش خانه ام ای دست گرم عشق بدون حضور تو غم می شود دومرتبه تن پوش خانه ام
اگرچه خویش را در ابتلایت امتحان کردم همیشه شرک را در سجده های خود نهان کردم دهان دادی بگویم دوستت دارم ولی افسوس تمام فرصتم را صرف حرف آب و نان کردم عجب از من که این تهلیل وتسبیح و تواضع را برای کفر ،کفر خودپسندی نردبان کردم رسیده لطف بی اندازه ات هنگام دشواری همیشه بیشتر از آنچه در ذهنم گمان کردم کنار آبی حوضی،میان عطر بارانی تو را درلحظه های ناب احساسم نشان کردم زمین سجده هایی را که لبخند تو وسعت داد میان هر قنوتم شعبه ای از آسمان کردم چه سودی بیشتر از این که پیش از مرگ فهمیدم اگر این عمر خرج دیگران باشد زیان کردم
دلتنگی او علت اشک مدامم بود تنها در این دنیا همین اندوه رامم بود شک می فشرد آهسته دستان یقینم را بدرود با تردید دنبال سلامم بود آشفته بودم مثل لبخندی که غمگین است صبحم شروعی تازه بر آشوب شامم بود پاسخ نمی دادم به لبخندی در این دنیا اصلا جواب هر کسی جز اوحرامم بود دیدم که در این چشم پوشی هیچ سودی نیست وقتی صدایش سال های سال دامم بود قلبم کبوتر می شد و می رفت دنبالش وقتی به قدر یک تبسم هم کلامم بود از خاطرم رد می شد و تا صبح فردایش عطر دل انگیز لباسش در مشامم بود
هدایت شده از علی سمرقندی
《رود》 اگرچه فرض محال است؛ رود برگردد بگو به آنکه دلم را ربود برگردد بایست روی پل و بعد سجده‌ی شکرت سی و سه بار بخوان زنده‌رود برگردد به عزمِ ماه زمین خورده‌ام خیالی نیست پلنگ بادیه باید کبود برگردد... حریف بود رقیبم چه قصه‌ی تلخی که جاممان به هوا رفته؛ زود برگردد نمانده هیچ کسی دورِ من به جز شیطان خدا کند مَلَکی از سجود برگردد □ به رویِ آتشِ عشقش سپند می‌پاشم که دود آن به دو چشمِ حسود برگردد 1397/08/08 @alisamarqandi 🦋
درِ دکّان‌ِ دل‌تنگیم را از جا درآوردم زدم دخل‌ِ دل‌ِ عاشق‌تبارم را درآوردم به هر در می‌زنم وابستگی‌ها پوچ و توو خالی‌ست و تنها باغ‌ِ سبزِ پیش‌ِ رویم، باغ‌ِ یک قالی‌ست همان‌قدری که دلقک در دهانم شعله‌ور از هم همان‌قدر عالم و آدم نمک‌نشناس‌تر از هم اگر پایان‌ِ پر دردِ عبورِ جاده‌ای باشی محال است آخرش آن‌کس که‌ راه افتاده‌ای باشی نمی‌خواهم به چشم دیگران شاد و قوی باشم که می‌خواهم خودم باشم، شکسته، منزوی باشم جنون‌ِ سرکش‌ِ رقص‌ِ سماع‌ِ عارفان در من نچرخید ای تمام فرفرک‌های جهان در من کجای این جهان سرد و لاکردار می‌دانند برای داغ روی سینه مانده، دل نسوزانند؟ چگونه لال باید کرد آهنگ صدایم را کجا پنهان کنم این سرخوشی‌ها، خنده‌هایم را؟ چه می‌شد حرف‌ِ چشمان و دهان دیگری بودم زنِ غم‌لهجه‌ی‌ِ برقع به روی‌ِ بندری بودم دلم می‌خواست که یک دختر غمگین‌کمان باشم خدا می‌خواهد انگاری زمین زعفران باشم -آخوندی